مقالات
حوزه های تخصصی:
مکتب و مدرسه معارفی خراسان که از شکل گیری آن یک سده می گذرد بی تردید، در فضای علمی و فکری معاصر ما تأثیرات درخوری داشته و طرفداران و پیروانی را به خود جلب نموده است. پایه گذارِ این مدرسه آیت الله میرزامهدی اصفهانی است. در این مقاله، هدف بر این است که با توجه به اهمیت بحثِ نسبت عقل و دین، دیدگاه میرزامهدی اصفهانی درباره چیستی عقل و حجیّت آن تبیین شود. ایشان در مورد معنا و چیستی عقل معتقد است که در علوم الهی، عقلْ نوری است که ظهور ذاتی دارد و حسن و قبح افعال با آن آشکار می گردد. در این معناشناسیِ دینی از عقل، دو تفاوت هستی شناسانه و سه تفاوت معرفت شناسانه با معنای اصطلاحی و رایج از عقل دیده می شود، به ویژه آنکه عقل صرفاً به عقل عملی فروکاهیده شده و شأن نظری عقل به رسمیت شناخته نمی شود. میرزامهدی اصفهانی حجیت عقل و علم را ذاتی دانسته است اما درباره یقین معتقد است که هر یقینی ارزش معرفتی ندارد و تنها در سه نوع یقین می توان احراز مطابقت با واقع نمود و سایر یقین ها، به ویژه یقینی که از راه استدلال های قیاسی به دست می آید، مطلوب و ارزشمند نمی باشد. آنچه در بررسی دیدگاه های میرزامهدی کاملاً عیان است مشابهت های فکری وی با اندیشه اخباریگری است، که در این مقاله، با روش تحلیل محتوا، شواهد متعددی برای آن ارائه شده است.
مبانی خداشناسی قرب به خدا در اسلام و مسیحیت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
سعادت و کمال انسان در ادیان ابراهیمی تقرب به خدای متعال است. از موضوعات مهم در این مقوله، مبانی تقرب به خداوند است. پرسش مهم در اینجا این است: «در اسلام و مسیحیت، قرب به خدا مبتنی بر چه مبانی الهیاتی و انسان شناختی است؟» آنچه می توان تحت عنوان مبانی الهیاتی قرب به خدا در این دو آیین مطرح کرد به دو گروه از مبانی خاصّ و مبانی عام تقسیم می شوند. مبانی عام الهیاتی قرب به خدا در این دو دین عبارت اند از: خدای شخصی، خدای متعال و خدای در دسترس و خدای پیش قدم در ایجاد رابطه با انسان. مبانی الهیاتی خاصّ مسیحیت در تقرب به خداوند که ناشی از خداشناسی مسیحی مبتنی بر نوشته های پولس و یوحنا در عهد جدید است عبارت اند از: مکاشفه، فیض، کلمه یا مسیح. ما این بحث را به منظور تبیین جایگاه ویژه و مهم مبانی قرب به خدا با رویکرد کتاب مقدسی و با روش کلامی تفسیری مورد بررسی قرار داده ایم.
شخصیت و آرای کلامی محمدبن حسن صفّار(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مطالعه شخصیت و آرای کلامی دانشمندان امامیِ متقدم در ادوار گوناگون می تواند زمینه را برای تدوین تاریخ جامع کلام امامیه فراهم کرده، این خلأ علمی را پوشش دهد. محمد بن حسن صفّار یکی از شخصیت های بزرگِ مکتب قم در قرن سوم هجری است. برآیند داده های تاریخی آن است که وی در میان علوم دینی، بیش از همه، به فقه اهتمام داشته است. با این وجود، او را می توان متکلم نیز دانست. حجم بالای روایت های اعتقادی او این مدعا را اثبات می کند. برخی از آثار او همچون کتاب الرّد علی الغلات و کتاب بصائر الدرجات نیز از شواهد این مدعاست. این تحقیق با رویکرد توصیفی- تحلیلی به دنبال تبیین شخصیت و آرای کلامی این دانشمند امامی اثرگذار است. از اهم آرای کلامی وی در خداشناسی می توان فطری بودن معرفت الهی، شناخت خدا از طریق اسماء و صفات، شرک بودن هرگونه تشبیهِ خداوند به مخلوقات، توقیفی بودن اسماء و صفات، صفتِ فعل دانستن اراده الهی و حصول بداء برای خداوند را نام برد. در باب پیامبرشناسی و امام شناسی می توان به ضرورت شناخت پیامبران و وجوب اطاعت از آنان، تفویض امور دین به حضرت محمد(ص) از میان انبیای الهی، اعلم بودن پیامبر از انبیای دیگر، اصل بودن عقیده امامت در آموزه های دینی، ضروری بودن وجود امام، نصب الهی ائمه(ع)، اعلم بودن ائمه(ع)، گستردگی منابع و دامنه علم ائمه(ع)، عصمت ائمه(ع)و ولایت آنان در تکوین به عنوان اهمّ آرای کلامی وی اشاره نمود.
حرکت استکمالی و جبلی صور و حدوث نفس ناطقه از منظر ملاصدرا با عرضه به آیات و روایات(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
انسان دارای دو نوع استکمال جبلی و ارادی است و حقیقتی سیال است که همواره در حال اشتداد به سوی غایت خویش است. در حرکت جبلی و تکوینی، جناب صدرالمتألهین بر این باور است: استکمال، که در صُقع نفس نهادینه شده است، از ترکیب هیولا و صورت آغاز می شود و این روند به شکل استکمال صورت ها ادامه می یابد، به این بیان که صورت جسمیه در جوهر خویش حرکت می کند و به صورت عنصری تبدیل می شود و عناصر با ائتلاف به سمت صورت معدنی شدن اشتداد یافته، آمادگی حیات نباتی می یابند. آنگاه، نفس نباتی بستری برای صورت حیوانی می شود و این روند تا نفس نطقی و بعد از آن تا وصول به درجه ملکوتی ادامه می یابد. این استکمال جبلی و تکوینی غیر از استکمال ارادی است که با کارکردهای عقل عملی و کاوش های عقل نظری محصل است. سیر استکمالی صورت ها منطبق بر آیات و روایات است و قرآن به این پیدایش نفس از بستر اشتداد صورت ها اشاره کرده است
نقد انتساب نظریه این همانی ایمان و تصدیق منطقی به ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئله ماهیت ایمان و ارتباط آن با معرفت نظری از دیرباز مورد توجه فیلسوفان و متکلمان مسلمان بوده است. ملاصدرا در مواضع متعددی درباره حقیقت ایمان و نسبت آن با تصدیق منطقی سخن گفته است، که برداشت بسیاری از نویسندگان از کلام او این بوده که وی ایمان را با برهان و تصدیق منطقی یکسان می داند. در این مقاله، مستنداتِ این دیدگاه بررسی و به چالش کشیده شده است و نشان داده شده که مقصود صدرالمتألهین از تصدیق تصدیقِ قلبی است و معرفتِ مد نظر او نیز منحصر به معرفت برهانی نیست. وی به مراتب مختلف ایمان و معرفت نظر داشته است. برخی عبارات وی بیانگر شروط لازم برای بالاترین مراتب ایمان است، نه مطلق ایمان. عدم تمایز میان حقیقت ایمان و ایمانِ حقیقی در اندیشه ملاصدرا و نیز بی اعتنایی به قراین کلام و نگرش تشکیکی او به حقیقتِ ایمان سبب تلقی نادرست و استنادات ناروا به ایشان شده است. این مقاله با روش تحلیلی اسنادی سامان یافته است
حقیقت تصدیق از نظر شیخ اشراق، فخرالدین رازی و ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث جدی در منطق و فلسفه و معرفت شناسی بحث علم و اقسام آن است. از زمان بسیار دور، در فلسفه و منطق اسلامی، علم به دو قسم تصور و تصدیق تقسیم شده است. اما در این میان، حقیقتِ تصدیق به خصوص از زمان شیخ اشراق مورد توجه جدی قرار گرفته است. به عقیده او، تصدیق از سنخ علم نیست، هرچند می تواند متعلق علم قرار گیرد. این در حالی است که از نظر حکما تصدیق به درستی علم تلقی می شود. از سوی دیگر، فخرالدین رازی، ضمن آنکه تصدیق را گونه ای از علم دانسته، آن را مرکب از تصورات و حکم می داند، حال آنکه از نظر حکما، تصدیق، به عنوان علم، حقیقتِ بسیطی است. البته، در اینجا این نکته حایز اهمیت است که اگر تصور و تصدیق دو قسم از علم هستند، بنابراین، هریک از این دو قسم باید با قیدی از دیگری جدا شوند و اساسِ مقسمْ هر چیزی باشد، قسم همان مقسم با قیدی است. بنابراین، چگونه می توان قایل بود که تصدیقْ یک حقیقت بسیط است. ازاین رو، ملاصدرا، با تحلیل بسیار دقیق، تصدیق را یک حقیقت بسیط در عین مرکب تحلیلی می داند. از نظر ملاصدرا، تصدیقْ تصوری است که عین حکم است و حکم در تصدیق به منزله فصل و اصل تصور و ادراک جنس آن شمرده می شود. لذا، حکم مانند هر فصلی به عین حصه ای از جنس موجود است. از نظر ملاصدرا، بیان حکما در بساطت تصدیق و شرطیت تصور برای آن به رأی او بازمی گردد.
آثار نظری و عملی نظریه وجود رابط در حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
وجود رابط یکی از ره آوردهای مهم حکمت متعالیه است که صدرالمتألّهین توانسته به وسیله آن، تغییر شگرفی در نظام فلسفی اش به وجود آورد و حکمتش را بدان تعالی بخشد. ملاصدرا براساس مبانی فلسفی اش همچون: اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، تشکیک وجود و تغییر مناط نیاز معلول به علت براساس وجود و نه ماهیت وجود رابطی را به رابط ارتقا داده و گستره رابط را به کل هستی (ماسوی اللّه) توسعه داده است. در پرتو این نظریه که بر شالوده امکان فقری استوار است، در کنار دستاوردهای جدید فلسفی که در پی دارد، مباحث فلسفی حکمای گذشته نیز با نگاهی جدید بازخوانی می شود. از سوی دیگر، مشی انسان در سیر به سوی کمال سرعت و تعالی می یابد و انسان از ساحت ملک به ملکوت نزدیک می گردد. در سایه اعتقاد به وجود رابط است که انقطاع از خلق رخ خواهد داد، روح اعتماد و امید در آدمی تقویت می یابد و به مقام توکّل دست می یابد، توکّل و اعتمادی که نگرانی را از او دور و قلبش را به ساحل آرامش می رساند. این نوشتار بر آن است تا دستاوردهای نظری و عملی این نظریه مهم فلسفی را بررسی و استنباط نماید.