مقالات
حوزه های تخصصی:
نحوه چیدمان کاربری ها و توزیع فعالیت ها در سطح شهر، از عوامل تاثیرگذار بر الگوهای حمل و نقل شهری است. تامین خدمات ساکنین به گونه ای که نیاز به طی مسافت های طولانی به حداقل برسد یکی از راهکارهای کاهش ترافیک در شهرها است. از آنجا که تقاضای سفر از پراکنش کاربری های عمده از جمله محل کار، مراکز آموزشی، مراکز تفریحی و یا مراکز خدماتی مشتق می شود، بخشی از کاهش حجم تقاضا از مجرای اعمال سیاست های ساماندهی کاربری زمین، قابل حصول است. در این تحقیق، نقش توزیع و تنوع کاربری ها در شکل گیری الگوهای ترافیکی به صورت تجربی بررسی شده است. به این منظور اطلاعات مربوط به رفتار ترافیکی و خصوصیات اجتماعی- اقتصادی 455 نفر از ساکنان چهار محدوده مسکونی شهر شیراز جمع آوری و رابطه بین عوامل مختلف با مقایسه تطبیقی به کمک روش های آماری تحلیل واریانس و همبستگی خطی تحلیل گردید. نتایج حاکی از آن است که تولید سفرهای درون شهری با متغیرهای اقتصادی- اجتماعی و تنوع کاربری ها رابطه دارد. با افزایش تنوع کاربری ها در سطح محلات مسکونی، نیاز ساکنین به مراجعه به حوزه فراتر از محدوده سکونتی خود کاهش می یابد. دسترسی به خدمات متنوع در سطوح محلی موجب کاهش حجم سفر در مسافت های طولانی می شود ولی حضور چنین خدماتی، خود مشوق افزایش حجم سفر در سطح محلی است. انتخاب مقصد سفر در درون یا بیرون محدوده سکونتی متاثر از ترکیب و ساختار خانوار است، به طوری که خانوارهای دارای افراد بزرگسال، حجم بیشتری از سفرهای برون حوزه ای را نسبت به خانوارهای دارای فرزندان خردسال یا دانش آموز تجربه می کنند. برخورداری خانوار از اتومبیل باعث افزایش حجم سفر در دو محدوده درون حوزه ای و برون حوزه ای است. مکان یابی فعالیت ها بر اساس سهولت دسترسی، توسعه کاربری ها مختلط و رعایت سلسله مراتب توزیع خدمات از جمله پیشنهادهای کاربردی این پژوهش است.
الگوی تطبیقی گسترش فقر در شهر کرمانشاه در دوره 85-1375
حوزه های تخصصی:
از ویژگیهای شهرهای جهان سوم عدم تعادل و تمرکز شدید در شهرنشینی است. از اینرو در این شهرها همواره تعداد محدودی از محلات در رفاه و آسایش بوده و در مقابل سایر ساکنان مناطق شهری از رفاه و آسایش قابل قبولی برخوردار نیستند. در این خصوص به منظور رفع نابرابریها، اقدامات اساسی برای شناخت نارساییها و کمبودها باید انجام شود. با توجه به اهمیت تحلیل توزیع فضایی فقر در مناطق شهری، هدف این پژوهش تحلیل توزیع فضایی فقر شهری و نشان دادن نابرابری در سطح شهر کرمانشاه است. روش پژوهش کاربردی از نوع توصیفی-تحلیلی و تطبیقی است که از روش تحلیل عاملی و نرم افزار Arc/Gis برای تحلیل یافتهها استفاده شده است. برای شناخت توزیع فضایی فقر شهری در شهر کرمانشاه از اطلاعات بلوکهای آماری سالهای 85-1375 و نیز از 33 شاخص که با روشهای آماری به 4 عامل ترکیبی تبدیل و با بهرهگیری از مدل تحلیل عاملی ارزیابی شده، استفاده گردیده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که؛ در شهر کرمانشاه سال 1375، 461 بلوک یا 10% درصد خیلی فقیر، 64 بلوک یا 1% درصد فقیر، 3854 بلوک یا 80% درصد متوسط، 266 بلوک یا 6% درصد مرفه و 121 بلوک یا 3% درصد خیلی مرفه بودهاند. در سال 1385؛ 1687 بلوک یا 21% درصد خیلی فقیر، 1744 بلوک یا 22% درصد فقیر، 2392 بلوک یا 29% درصد متوسط، 1653 بلوک یا 20% درصد مرفه و 612 بلوک یا 8% درصد خیلی مرفه بوده است. نتایج نشان دهنده حرکت شهر به سمت دو قطبی شدن است. ذکر این نکته لازم است که یافتهها صرفاً با تکیه بر شاخصهای مورد استفاده در پژوهش است و در صورت عدم مشکلات آماری و به کارگیری شاخصهای بیشتر از جمله شاخصهای درآمدی این احتمال وجود دارد که نتایج تحت تاثیر قرار گیرد.
مدیریت پسماندهای جامد شهری، گامی در راستای توسعه پایدار مطالعه موردی: شهر زنجان
حوزه های تخصصی:
امروزه جمع آوری و دفع پسماندها به طریقی مناسب که باعث کاهش خطرات مربوط به سلامتی انسانها و آسیبهای زیست- محیط گردد؛ حائز اهمیت است. هدف از این پژوهش ارائه سیمایی از وضعیت پسماندهای جامد شهری از نظر میزان تولید، سرانه، ترکیب فیزیکی و انواع روش های دفع در شهر زنجان است. دادهها با استفاده از روش میدانی و آنالیز وزنی - حجمی نمونه هایی از مواد زاید جامد، در فاصله زمانی پاییز 1387 تا تابستان 1388 از طریق روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی جمع آوری شده است. یافته ها حاکی است شهروندان زنجانی روزانه حدود 270 تن مواد زاید جامد تولید می کنند سرانه هر نفر 77/0 کیلوگرم است که 13/0 کیلوگرم از متوسط سرانه در ایران بیشتر است. بخش عمده پسماندهای شهر زنجان را مواد آلی (حدود 73 درصد) تشکیل می دهد و سهم پسماندهای خشک نسبت به کل پسماند تولیدی در حال افزایش است. راهکارهای اجرایی برای مدیریت پسماندهای جامد شهر زنجان عبارتند از: جداسازی و تفکیک پسماندها در مبدا به دلیل سهولت، نیاز به وقت و هزینه کمتر، آلوده نشدن و تخریب کمتر مواد قابل بازیافت به مراتب از جداسازی در سایر مراحل مدیریت مواد جامد مطلوب تر، کارآمدتر و عملی تر است. ارزش قابل توجه تفکیک پسماند خشک در مبدا و پسماندهای خشک از کل پسماند تولیدی نیز به تولید انرژی از پسماند، به لحاظ زیست محیطی، بهداشتی و اقتصادی از یک سو و لزوم دفن صحیح و بهداشتی و همگامی با سایر کشورهای جهان از سوی دیگر، اتخاذ استراتژی مناسب و برنامههای اجرایی متناسب را برای شهر زنجان تجویز می نماید. بر این اساس دو استراتژی تفکیک و جداسازی پسماندهای جامد در مبدا و استراتژی افزایش میزان پسماند پردازش شده، پیشنهاد میشود.
بررسی رابطه بین ویژگی های فردی زنان و مشارکت آنان در فرایند توسعه روستایی (مطالعه موردی: دهستان درزآب – شهرستان مشهد)
حوزه های تخصصی:
روند تحول مشارکت زنان روستایی ایران در طول دهه های اخیر با فراز و نشیب هایی همراه بوده است. تصور بر این است که ویژگی های فردی زنان روستایی نقش بارزی در مشارکت یا عدم مشارکت زنان روستایی در فرایند توسعه ایفا می نماید. در این مقاله تلاش شده تا میزان ارتباط ویژگی های فردی و مشارکت زنان در فرایند توسعه نواحی روستایی بررسی گردد. روش تحقیق در این مطالعه توصیفی- تحلیلی و همبستگی است که بخش عمده ای از داده های آن بر اساس مطالعات میدانی و با روش نمونه گیری (کوکران) از سطح 250 خانوار نمونه منطقه جمع آوری شده است. یافته های مطالعه بر اساس نتایج به دست آمده از آزمون های همبستگی پیرسون نشان می دهد که ارتباط معنی داری بین ویژگی های فردی و مشارکت پذیری زنان روستایی وجود ندارد، اما بر اساس آزمون ویلکاکسون رابطه معنی داری بین سن، درآمد ماهیانه و انواع مشارکت زنان روستایی در منطقه مورد مطالعه وجود دارد. در توزیع فضایی رابطه بین عوامل فردی متاثر از دیدگاه زنان روستایی و مشارکت در چهار روستا همبستگی مستقیم و نسبتاً کاملی وجود دارد. با توجه یافته ها، راهکارهایی شامل تجهیز و سرمایه گذاری در امور اقتصادی روستاها، آموزش زنان و دختران روستایی، تشکیل بانک اطلاعاتی برای شناسایی قابلیت های زنان روستایی، ارتقای آگاهی های آنان نسبت به حقوق، توانمندی ها و استعدادهای خود و مزایای مشارکت در جامعه از طریق آموزش و رسانه های گروهی و غیره پیشنهاد میشود.
قابلیت ها و تنگناه های توسعه محور شرق در شرایط امروز ایران و منطقه
حوزه های تخصصی:
با عنایت به تفاوت چشمگیر توسعه یافتگی میان استان های شرقی و غربی کشور، طرح توسعه محور شرق قرینه محور غرب یعنی خوزستان- آذربایجان به منظور توسعه مناطق حاشیهای و همچنین بهرهبرداری از موقعیت سوق الجیشی ایران در سال 1367 تهیه و ارایه گردید. با توجه به گذشت نزدیک به دو دهه از تهیه این طرح و تحولات بسیار زیاد منطقه و کمتر قابل پیشبینی در طی این مدت، این مقاله در پی آن است با استفاده از برنامهریزی راهبردی که روشی نظام یافته برای اخذ تصمیمات و اجرای فعالیت ها در خصوص شکلدهی و رهنمود یک سیاست محسوب میشود، به تاثیر اجرای این سیاست بر توسعه شرق کشور به ویژه استان سیستان و بلوچستان با روش توصیفی – تحلیلی و با استفاده از مدل تحلیلی SWOT بپردازد. نتایج حاصله نشان می دهد که در بعد عوامل درونی، موقعیت سوق الجیشی چابهار به عنوان مهمترین نقطه قوت با میانگین وزنی 1/4 و ضعف شبکه های زیربنایی شامل حمل و نقل، تامین و توزیع انرژی به عنوان مهمترین نقطه ضعف با میانگین وزنی 8/4 محسوب میشود. از سویی در بعد عوامل خارجی وجود بندر چابهار به عنوان دروازه مبادلات با میانگین وزنی 6/3 به عنوان مهمترین فرصت و قرار گرفتن در مسیر بینالمللی مواد مخدر و قاچاق کالا با میانگین وزنی 6/3 مهمترین تهدید در توسعه محور شرق محسوب میشود. از این رو اتخاذ و اجرای این سیاست به افزایش نقش و سهم کشور در ترانزیت کالا و حمل و نقل بینالمللی، تقویت پیوندهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی با کشورهای همجوار شرق و شمال شرقی، ارتقاء سطح متوسط درآمد و شاخص های توسعه در نواحی شرق کشور، کاهش فعالیت های غیررسمی اقتصادی و جلوگیری از قاچاق کالا و مواد مخدر، افزایش سهم چابهار در بازرگانی داخلی و خارجی و ترانزیت کالا و غیره کمک شایانی مینماید و در غیر این صورت، رونق گرفتن بندر گواتر پاکستان و از دست دادن فرصتها، زمینه شکست این طرح را به همراه خواهد داشت.
مهاجرت، تحرک سکونتی و ساخت اجتماعی – فضایی شهر سبزوار
حوزه های تخصصی:
امروزه موضوع تحرک سکونتی در نواحی مختلف شهر به دلیل رابطه علت و معلولی آن با ساختار اجتماعی ـ فضایی شهر، در مطالعات شهری به ویژه در جغرافیای اجتماعی شهرها مورد توجه قرار گرفته است. هدف اصلی این تحقیق یافتن پاسخی منطقی و مستدل به این سوال اساسی است که مهاجرین روستایی وارد شده به شهر سبزوار در بدو ورود در چه مناطقی از شهر اقامت گزیده و در مراحل بعدی چگونه محل سکونت خود را تغییر دادهاند و چه عوامل و متغیر هایی در فرایند اقامت اولیه و تحرکات سکونتی بعدی آن ها موثر بوده است؟ روش تحقیق توصیفی – تحلیلی بوده و داده های به روش پیمایشی (پرسشنامه و مصاحبه) گردآوری شده و با استفاده از روشهای آماری تجزیه و تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که مهاجرین وارد شده به شهر سبزوار در بدو ورود عمدتاً در مناطق حاشیهای و بافت قدیم و از نظر سطح درآمدی، در مناظق کم درآمد شهر اقامت گزیدهاند. تحرک سکونتی مهاجرین در مراحل بعد از اقامت اولیه، عمدتا در داخل مناطق درآمدی متوسط و کم درآمد و از نظر کالبدی در حاشیه شهر صورت گرفته است. جابجاییها همواره در جهت مثبت و از مناطق کم درآمد به سمت مناطق با درآمد بالاتر نبوده است؛ بلکه حرکت های معکوس به سوی مناطق درآمدی پایین نیز جریان داشته است. همچنین نتایج این پژوهش نشان دهنده وجود رابطه معناداری بین متغیرهایی همچون میزان درآمد، سطح تحصیلات و سابقه مهاجرت خانواده های مهاجر با چگونگی و جهت جابجایی های درون شهری آن ها است.
امکان سنجی بکارگیری رهیافت های توانمندسازی در ساماندهی سکونتگاه های غیررسمی ناحیه گلشهر مشهد
حوزه های تخصصی:
حاشیهنشینی و یا به تعبیر امروزی اسکان غیر رسمی، پیامد شهرنشینی سریع و انتقال به پارادایم اقتصادی اجتماعی صنعتی شدن است که شهرنشینی، شکل فضایی غالب و موازی انتقال اجتماعی اقتصادی این پارادایم است. این پدیده در دهه های اخیر با پیدایش جامعه اطلاعاتی همچنان گسترش یافته و گویی تعهدی برای بقا و بازتولید آن وجو دارد. از دهه 1980 رهیافت توانمندسازی با ابتکار عمل بانک جهانی به منظور ساماندهی سکونتگاههای غیر رسمی، افراد ساکن در این نوع سکونتگاهها را نه به عنوان معضل، بلکه به عنوان دارایی مینگرد و ارتقای وضعیت اجتماعی- اقتصادی آنها را با نقش تسهیلگر دولت بر عهده خود آنان میگذارد تا تعهد و توانمند سازی را جایگزین فرهنگ استحقاق و فرهنگ فقر نماید. مشهد در مقام اولین کلان شهر مذهبی جهان و دومین کلان شهر ایران مقصد نهایی مهاجرتهای گسترده شرق کشور و حتی کل کشور است که این موضوع باعث شکلگیری سکونتگاههای غیر رسمی با وسعت 200 کیلومتر مربع و جمعیت بیش از 70 هزار نفری شده است. گلشهر در شمال شرق مشهد با جمعیتی در حدود 34650 نفر (1385)، که اکثراً هم افغانی بودهاند، یکی از مناطق حاشیه نشین شهر مشهد است که با وجود قرار گرفتن در محدوده طرح جامع شهری از سال 1372، شاخص های اجتماعی اقتصادی و کالبدی آن در وضعیت نامناسبی قرار دارد. این مقاله با استفاده از روش SWOT به ارائه رهیافت توانمندسازی در ساماندهی ناحیه شهری فوق میپردازد. نتایج نشان می دهد که این رهیافت با تاکید بر قابلیتها و توانایی های ساکنان، ضمن حفظ کرامت انسانی حاشیهنشینان بهتر از سایر راهبردها در بهسازی و ساماندهی محیطی اثرگذار است.