مقالات
حوزه های تخصصی:
مطالعه عشق و مفهوم آن، نه به عنوان یک مفهوم فلسفی، ادبی یا اجتماعی، بلکه به عنوان یک مفهوم چند بعدی، ابعاد مختلف زندگی بشر، از ماجرای رازناک آفرینش تا زندگی در دنیای ماشین زده امروز را دربرگرفته است و اندیشه دانشوران اقوام مختلف، از افلاطون و ابن سینا گرفته تا سیمون دِ بوار و استرنبرگ را درنوردیده است. همین است که ما عشق را، مقوله ای برانگیزنده می شناسیم که در لایه های مختلف زندگی بشر شورآفرینی کرده و در بالاترین سطح تجربه ذهنی بشر رخ نموده و جلوه گری کرده است. از جمله آثاری که مفهوم عشق در آن ها جلوه ویژه ای یافته است می توان به ضیافت افلاطون و داستان پادشاه و کنیزک مولانا اشاره کرد. هر یک از این دو اثر به گونه ای به دگردیسی مفهوم عشق و انواع آن پرداخته اند. این جستار، با تکیه بر ارتباط حکمت و فلسفه، به بررسی حقیقت عشق، انواع عشق و کارکردها و ضرورت های آن در این دو اثر پرداخته و به نتایجی دست یافته است که مهمترین آن عبارتند از: - عشق در اندیشه افلاطون و مولانا، دارای یک سیر تکاملی است. - اساس نگرش افلاطون و مولانا به مقوله عشق فلسفی است. آنان بر پایه همین نگاه، چیستی و ماهیّت عشق را مورد بررسی قرار داده و آنگاه به دسته بندی عشق بر اساس کیفیّت آن دست یافته اند. - در نگرشی حکمی به عشق، بین نوع متعالی و فرودست آن رابطه ای معنادار وجود دارد.
بررسی تأویل و سطوح مختلف آن در حدیقة سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأویل از ویژگی های مشترک زبان قرآن و متون عرفانی است. در این مقاله با تمرکز بر تأویلات حدیقة سنایی، تقسیم بندی های متنوعی برای تأویل ارائه می گردد. تأویل های حدیقه را می توان در دو گروه کلی تأویل مستقیم و غیرمستقیم بررسی کرد. همچنین این تأویل ها با توجه به اقتضای حال مخاطب، گوینده و متن به سه نوع مخاطب محور، گوینده محور و متن محور تقسیم می شود. در بررسی سطح باطنی تأویل های حدیقه می توان دریافت گاه این سطوح، چندلایه و تودرتوست. به همین سبب از مبحثی با عنوان سطوح مختلف تأویل یاد می شود. تمثیل در حدیقه از جایگاه ویژه ای برخوردار است. سنایی بیشتر در قالب تأویل مستقیم، معنای باطنی (تأویلی) بسیاری از تمثیل های حدیقه را بیان کرده است اما گاه وسعت معنایی تمثیل به گونه ای است که خواننده نیز می تواند با توجه به اقتضای متن و حال خود سطوح دیگری از تأویل را ارائه کند. بررسی تأویلات حدیقه از منظر علم معانی و با توجه به مقتضای حال، همچنین بررسی سطوح مختلف تأویل از اهداف و نوآوری های این پژوهش است. تأویل آیات الهی، تأویل داستانهای پیامبران، احادیث و سخنان بزرگان، مفاهیم و اصطلاحات عرفانی، نکات اخلاقی، برجسته ترین موضوعات تأویلی در حدیقه است.
معنای زندگی در مصیبت نامة عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معنای زندگی یکی از مسائل مشترک میان انسان گذشته و معاصر است و هر یک با نگاه خاص خود به این مقوله نگریسته اند. تحلیل نوع بینش انسان گذشته در این خصوص به ویژه که بهره ور از جهان نگری عرفانی باشد برای انسان معاصر قابل تأمل است. شاید چنین به نظر آید که این نوع نگرش، توجه چندانی به زندگیِ این جهانی نداشته باشد، اما این پژوهش با تکیه بر مصیبت نامه نشان خواهد داد که عطار، معنایابی را جزء سرشت آدمی می داند. او زندگیِ معنادار را با دردمندی، جستجوگری، خدا، عشق و توجه به کیفیت زندگی و نه کمیت آن، درپیوند می داند. از آن جا که این امور، به نوعی از زمینه و نتیجة معنوی و روحانی برخوردار است، دیدگاه عطار را به نظریة فراطبیعت گرایان نزدیک می نماید. وی ماهیت/کارکرد زندگی و نوع رویارویی آدمی را با آن، در قالب ایماژهایی چون بازی، دوزخ، زندان، شورستان، بیغولة دیوان، بازار/پل/کشتزار، باد/برق و سرمایه نشان می دهد و از خلال آن ها بیان می کند که زندگیِ این جهانی، هدف نهایی و اصلی نیست، بلکه ابزاری است برای رسیدن به زندگی آن جهانی.
صورت های احسن «خود» در واقعه های روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشف الاسرار دربردارندة مشاهدات روزبهان از عالم ملکوت است. عرفا در حالتی بین خواب و بیداری که به آن واقعه می گویند به رویت غیب می رسند. کشف و تحلیل زبان واقعه با توجه به حالت روان شناختی آن ها، نیازمند شناخت روان است. آن چه عارف در درون خود می جوید و سفری که از خود آغاز و باز به خود ختم می کند منجر به کشف ساحتی می شود که امروزه ناخودآگاه نامیده می شود. از نظر یونگ مکاشفه پرده برداشتن از اعماق نفس انسانی است و اساساً یک حالت روان شناسی است. ناهشیاری و شهود ناگهانی در خیال بافی های کهن الگویی شباهت بسیار به حالت واقعه دارد.روزبهان در واقعه ها مرتبه و حقیقت درون را در کسوت خیال مشاهده می کند. او سیر درون را به گذار در«سرزمین های ناشناخته»تعبیرمی کند.مهم ترین تصاویر کهن الگویی در مشاهدات وی «خود»و«پیر» است. وی پیوسته به حدیث«رأیت ربّی فی أحسن صورته»ارجاع می دهد. درمکاشفات وی صورت های احسن خود یا رب شخصی در هیأت مظاهر حسی از جمله اشکال نور، ماندالا، جواهرات و...از خزانه خیال پدیدارمی شوند. تجلی قدرتمند خود در مرتبه وحدانیت باعث کم رنگ شدن سایه و برجستگی پیر شده است. وحدت زادة مرتبه عشق در سلوک است. در این مرتبه خداوند صفات متعالی و جمال خود را بر سالک می پوشاند و کل هستی در صفت زیبایی خدا متجلی می شوند. کلید واژه:روزبهان، کشف الاسرار، واقعه، خود، پیر.
مراتب شناخت در عرفان مولوی و آیین بودا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله معرفت و توجه به سلسله مراتب و شناخت آفت های هر مرتبه جزء اصول بنیادین در نظامهای عرفانی است. هر مکتب عرفانی بدنبال نشان دادن نوعی معرفت متعالی است تا بتواند عمق بیشتری از حقیقت را به پیروان خود نشان دهد. بنابراین پرسش اساسی در این مکاتب این است که مراتب این معرفت کدام است و چگونه می توان به این معرفت متعالی رسید؟ در این مقاله، برای پاسخ به این پرسش ها دیدگاه مولوی در عرفان اسلامی ودیدگاه بودا در عرفان هندو را مورد بررسی قرار داده ایم. مولوی در آثار منظوم و منثور خود معرفت را ابتدا در سطح ابزارهای حسی، سپس در مرتبه ی بالاتر با کمک ابزارهای عقلی انسانی دنبال کرده و با بیان تقسیم بندی مراتب عقل، ویژگیهای هر کدام را برشمرده و سرانجام اوج معرفت را در معرفت شهودی تبیین می کند. اما در آموزه های بودائی پس از بیان زنجیره ی علّی که باعث رنج و درد انسان در دنیا می شود، علت اصلی رنج انسان در جهل و نادانی او جستجو شده و رسیدن به دانایی حقیقی نقش بسیار اساسی در رهایی از این رنج دارد. بنابراین معرفت برتر، شناخت چهار حقیقت شریف و استفاده صحیح از راههای هشتگانه برای نجات از رنج و رسیدن به آزادی مطلق و حقیقت غایی است. فنای فی الله مولانا ورسیدن به رهایی و نیروانا در اندیشه بودا نهایت این سلوک معرفتی معنوی است که در این پژوهش با روش توصیفی تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است.
تحلیل انتقادی تعاریف شطح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شطح پدیده ای است که در گذر زمان تعاریف متفاوت و گاه متناقضی یافته است. این دامنة وسیع تعاریف می تواند افزون بر تفاوت نگاه و رویکرد معرّفان، ناشی از سیر تحوّل شطحیات عرفا نیز باشد. اما با وجود اقبال بسیاری از صاحب نظران متقدّم و نیز متأخّر به تعریف شطح، اغلب تعاریف صورت گرفته جامع مصادیق شطح نیست و در بسیاری از موارد تنها به ردّ یا قبول و توجیه شطح نظر دارد نه تعریف ماهوی آن. از این رو در پژوهش حاضر ضمن نقد تعریف سنّتی، رویکردهای جدید نسبت به تعریف را مطرح نمودیم. سپس با مروری بر تعاریف ارائه شده از شطح، به بررسی انواع تعاریف مذکور و بسامد مؤلّفه های مطرح شده در این تعاریف و نقد اهمّیّت و لزوم هر یک از آنها در تعریف شطح پرداختیم. بررسی تعریف های شطح نشان داد که مهم ترین موارد مطرح در تعریف شطح، غلبة سکر و وجد، ظاهر غریب و مخالف شرع، ادّعا و رعونت شطّاح و نیز سرریز شطح بر زبان عارف است که نقدهای بسیاری بر هریک وارد است و تعاریف صورت گرفته بر این اساس نمی تواند جامع مصادیق شطح باشد. بنا بر این بهتر است شطح را چنین تعریف کنیم: «شطح ابراز و اظهار اسراری است که ظرف محدود الفاظ و افعال انسانی گنجایش آن را ندارد و از این رو در بیان و فعل، ماهیتی متناقض و متشابه می یابد.»
حکمت خسروانی در مرصاد العباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصوف اسلامی در ایران در حالی که از آموزه ها و دستورات اسلام ریشه گرفته بود در زمین فرهنگی ایران رشد کرد و تحت نفوذ اندیشه های ایرانی قرار گرفت. این اندیشه ها نظریه ها، شیوه های سلوک، آداب و رسوم صوفیان گرایش های مختلف را تحت تأثیر قرار داد و سبب پیدایش دیدگاه های گوناگون عرفانی شد. شهاب الدین سهروردی در حکمةالاشراق سیر حکمت و فلسفه را در ایران باستان تا زمان خود توضیح می دهد و عارفانی مانند: بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و ابوالعباس قصاب آملی را ادامه دهندگان این حکمت می نامد. وی با بهره گیری از دیدگاه های پهلویون باورهای خود را درباره نور و ظلمت با نام حکمت اشراق پایه گذاری می کند. این دیدگاه ها پس از سهروردی در آثار عارفان دیگری ادامه می یابد. یکی از کسانی که در نگرش های خود تحت تأثیر اندیشه های ایرانی قرار گرفته است نجم الدین رازیست. وی در کتاب مرصادالعباد که از مهم ترین منابع عرفانی است به بیان دیدگاه های خود می پردازد. سخنان او درباره نور و ظلمت، سلوک طوایف، ارزش پادشاهان، جایگاه آتش و برخی موضوعات دیگر یادآور اندیشه های مزدایی است. این پژوهش که به روش استقرایی انجام گردیده در صدد پاسخ به این پرسش است که نجم الدین رازی به عنوان یکی از صاحب نظران عرفان اسلامی در دیدگاه های خود چه برداشت هایی از اندیشه های ایرانی داشته است. با بررسی کامل مرصادالعباد و نیز آثار دیگر نجم الدین رازی آشکار گردید که وی مانند شیخ اشراق برای ارائه نگرش های خود از حکمت پهلویون بهره برده است.