مقالات
حوزه های تخصصی:
درباره عطار، شاعر عارف و بلندآوازه ایرانی، کتاب ها و مقالات بسیاری نوشته شده است و تاکنون کارنامه پرباری در عرصه عطارپژوهی پیش رو داریم. شمار زیاد این پژوهش ها، ضرورت بررسی و تحلیل آن ها را بیش از پیش نشان می دهد تا بتوان از چندوچون این تحقیقات، آگاه و از دستاوردهای این محققان، بهره مند شد و از پژوهش های تکراری پرهیز کرد. بررسی میراث پژوهشی درباره شخصیت های ادبی از جمله کارهای بایسته در پژوهش های ادبی امروزی است که به آگاهی پژوهشگران از کارهای انجام گرفته و انجام نگرفته درباره آنان بسیار یاری می رساند و مقاله حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی به عطار اختصاص دارد. به دلیل گستردگی پژوهش ها درباره عطار، در این مقاله، تنها به کارنامه عطارپژوهی در مقالات فارسی پرداخته شده است. بازه زمانی مورد بررسی از 1300 ش تا 1395 ش را دربرمی گیرد. در این 95 سال، در مجلات تخصصی ادبی، به ویژه مجلات علمی-پژوهشی، 650 مقاله فارسی در زمینه عطارپژوهی به چاپ رسیده است که در این مقاله، آمار توزیع زمانی و موضوعات کلی و جزئی این مقالات، در جدول های متعدد آمده و تحلیلی از سیر عطارپژوهی و رویکردهای آن در این 95 سال صورت گرفته است.
تبیین مفهوم وحدت در مثنوی با استعاره شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وحدت از مفاهیم محوری در تفکر عرفانی است. مولانا برای تفهیم این مفهوم، همچون بسیاری از مفاهیم غامض عرفانی، از استعاره بهره برده است. در این پژوهش، استعاره های مولانا از مفهوم وحدت در مثنوی معنوی ، براساس نظریه استعاره شناختی لیکاف و جانسون، بررسی و تحلیل شده است. هدف از این مقاله آن است که با تحلیل استعاره ها و تشخیص نوع و کارکرد شناختی آن ها، دیدگاه مولانا به این مفهوم، نحوه معرفی آن به مخاطب و عوامل مؤثر در انتخاب این استعاره ها را دریابیم. ابتدا نمونه های استعاره های وحدت را استخراج کردیم و بعد به تحلیل و توصیف آن پرداختیم. مولانا در مثنوی ، از هفت کلان استعاره نور، انسان، عنصر طبیعی، شیء، مکان و ظرف، روییدنی ها و مفهوم انتزاعی استفاده کرده که اغلب استعاره ها از نوع هستی شناختی هستند. با این استعاره ها، تمام ویژگی ها و کارکردهای مفهوم وحدت، به نحوی که با اصل حفظ اسرار منافات نداشته باشد، برای مخاطب به تصویر کشیده شده است. عواملی مانند شغل خطابه و ارتباط با عموم مردم، سبک شاعری و محیط زندگی مولانا در گزینش استعاره هایی ساده، ملموس و عامیانه تأثیرگذار بوده است، اما دسته ای از استعاره ها هستند که تصویر ارائه شده از وحدت، در آن ها بسیار انتزاعی است و گویی برای محرمان و مخاطب خاص به کار رفته است، مانند «وحدت بی رنگی است»، «وحدت فکر است» و... . در این استعاره ها، تصویری که برای معرفی مفهوم انتزاعی وحدت به کار رفته، خود انتزاعی است و نیاز به معرفی دارد.
تحلیل سرسپردگی به پیر در رمان های شهرنوش پارسی پور (مطالعه موردی: سگ و زمستان بلند، و طوبی و معنای شب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عرصه رمان فارسی، آثاری نوشته شده است که اشارات آشکار و پنهان فراوانی به موضوعات و مسائل عرفانی دارند. این نوع رمان ها غالباً در کنار نقش و رویکرد خاص خود، از عرفان یا به عنوان عنصری برای شخصیت پردازی و پیشبرد پیرنگ داستان استفاده می کنند، یا به عنوان عاملی مؤثر برای طرح و عرضه گفتمان مورد نظر نویسنده. سگ و زمستان بلند ، و طوبی و معنای شب از آثار شهرنوش پارسی پور، از رمان هایی هستند که در آن ها عرفان و عناصر عرفانی به روش های مختلف بازتاب یافته است. یکی از این مضامین عرفانی، پیر و سرسپردگی به او در سیر و سلوک است. طی این پژوهش که با هدف بررسی جایگاه پیر و سرسپردگی به او در رمان های مذکور صورت گرفت، مشخص شد که در هر دو رمان، ویژگی های خلقی و شرایط سیاسی و اجتماعی روزگار از جمله جنگ، جنایت، مرگ، رنج، گناه و تنهایی موجب گرایش شخصیت های داستان به عرفان شده است. منش برخی شخصیت های دو داستان که با وجود بهره گیری از آموزه های عرفانی پیر، به تعالی روحی نرسیده اند یا متفاوت با یکدیگر عمل می کنند، گویای دو نکته است: اول تغییر رویکرد نویسنده تحت تأثیر تغییرات اجتماعی و سیاسی در دو دهه پنجاه و شصت، و دیگری تغییر دیدگاه او نسبت به سرسپردگی به پیر. نویسنده چنین القا می کند که سرسپردگی بی قیدوشرط به پیر با روح سنجشگر و شکاک انسان دنیای معاصر ناسازگار است. واقعیتی که از گفته ها و نیز رفتارهای شخصیت های داستان و به ویژه در اظهارنظرهای گاه و بیگاه راوی، خود را آشکار می کند.
تحول تاریخی انگاره پر جبرئیل در فرهنگ اسلامی تا پایان قرن ششم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصطلاح «پر جبرئیل» در قرن ششم هجری به یکی از اصطلاحات پربسامد در حوزه های مختلف علوم اسلامی بدل می شود. این اصطلاح وجودشناساسانه که شکل تکوین یافته ای از انگاره پیشینی «بال فرشته» است، عمدتاً در متون صوفیانه ساخته و پرداخته می شود و به مرور به اصطلاحی بنیادین در طرح مبانی هستی شناسانه متفکران مسلمان بدل می شود. از قرن ششم به بعد، این اصطلاح در سایر حوزه های علوم اسلامی از جمله حکمت و فلسفه به کار گرفته می شود. بررسی تکوین تاریخی اصطلاح پر جبرئیل از آن رو حائز اهمیت است که با پی جویی آن، یکی از مهم ترین مقاطع و نقاط عطف تاریخ اندیشه اسلامی، یعنی نقطه همگرایی دو حوزه معرفتی عرفان و فلسفه توضیح پذیر می شود. این مقاله رویکردی تاریخی-تحلیلی دارد و شامل دو بخش اصلی است. مقاله حاضر در بخش نخست به تحلیل انگاره بال فرشته در نخستین متون فرهنگ اسلامی می پردازد. پس از آن، سیر تکوینی این اصطلاح را به سوی دو انگاره پسینی «پر جبرئیل» و «آواز پر جبرئیل» در خلال یک فرایند تاریخی تشریح می کند.
طرح واره عمودی (نزولی/ صعودی) در منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی شناختی با بررسی روابط میان ذهن و زبان به کشف معنا می پردازد و با بررسی طرح واره های تصویری و کشف انگاشته ای میان حوزه ذهنی و عینی، شناخت تازه ای از سوژه به دست می دهد. طرح واره حرکتی، طرح واره ای تصویری است که در آن، انسان از تجربه حرکت خود و پدیده های متحرک برای پدیده های ذهنی، ساختار مفهومی متحرک و محسوس می سازد. منطق الطیر به دلیل ماهیت تعلیمی عرفانی بر بنیاد سفر مرغان و زبان نمادین، قابلیت بررسی براساس طرح واره حرکتی را دارد. این طرح واره بر اهتمام عطار برای بازگشت به اصل دلالت دارد. پرسش مقاله این است که مصادیق و اهداف حرکت نزولی و صعودی در منطق الطیر چیست و عطار با طرح سفر مرغان، درصدد تبیین کدام مسائل عرفانی است. عطار اصل نزول آدمی را مثبت می داند و نتیجه آمیزش روح و جسم، یعنی آدمی را «اعجوبه اسرار» می خواند. مقصود او از طرح واره نزولی، تشریح موانع و ضرورت گذر از آن ها و منظورش از طرح واره صعودی، تبیین اهمیت و اصالت بازگشت به اصل است. مهم ترین شرط سیر صعودی «رهایی از خود» است و بدترین نوع سیر نزولی، تنزل صفتی است که به دنبال آن، انسان قوه درکش را از دست می دهد. سیر صعودی از عقل به عشق، مستلزم درگذشتن از دنیا و آخرت و دل بستن فقط به حق است که با «عشق» ممکن و به وحدت منتهی می شود. هریک از طرح واره های نزولی و صعودی می توانند با حرکت کمی و کیفی تبیین شوند.
مقایسه هرمان هسه و شمس تبریزی با تکیه بر کنولپ و مقالات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرمان هسه (۱۸۷۷-۱۹۶۲م.)، نویسنده و عارف آلمانی، از کودکی با تعالیم الهیات مسیحی آشنا شد و در جوانی به مکاتب عرفانی شرق گرایش یافت. وقایع زندگی هسه و مطالعات عرفانی وی، سبک خاصی را برای او پدید آورد که در داستان کنولپ قابل مشاهده است. این داستان مدرن به توصیف شخصیت عارف مسلک کنولپ می پردازد. از سوی دیگر، شمس تبریزی (۵۸۲-۶۴۵ ق.) عارف ایرانی است که حکایت هایش در مقالات شمس روایت شده است. میان انگاره عرفانی شخصیت کنولپ در داستان هسه و شمس تبریزی در مقالات ، شباهت هایی وجود دارد که محل بررسی و تحلیل است. در این مقاله به روش توصیفی-مقایسه ای، پس از معرفی مختصر هسه، به تشریح جایگاه عرفان در اندیشه و آثار او می پردازیم. سپس اثر کنولپ را به لحاظ فرم و محتوا بررسی، و ویژگی های عرفانی این شخصیت را در ادوار مختلف زندگی بیان می کنیم. در ادامه به توضیح مختصری از زندگانی شمس می پردازیم تا ویژگی های عرفانی او را گزارش کنیم. پایان بخش این مقاله نیز مقایسه دو اثر کنولپ و مقالات شمس و بیان مشابهت های دو شخصیت کنولپ و شمس تبریزی است. از جمله این شباهت ها می توان به روایت های داستانی هر دو اثر اشاره کرد که در خدمت توصیف ویژگی های شخصیتی کنولپ و شمس، نظیر تنهایی معنوی و شوخ طبعی، قرار دارد. با این حال تفاوت اصلی در آن است که داستان کنولپ یک اثر ادبی است، اما مقالات، متنی شهودی به شمار می آید.
نقد و تحلیل الگوی تفسیری هاروت و ماروت در داستان شیخ صنعان با تکیه بر نظریه بیش متنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکایت شیخ صنعان از جمله داستان هایی است که محققان بسیاری در باب مأخذ آن اظهارنظر کرده و منابع مختلفی را برای آن برشمرده اند. آنچه در این پژوهش ها مورد توجه قرار نگرفته، روایت تفسیری هاروت و ماروت است. این روایت دربردارنده عناصری است که در دیگر مآخذ احتمالی و شناخته شده شیخ صنعان دیده نمی شود و به سبب شباهت های زیاد ساختاری، درون مایه ای و همچنین قدمت تاریخی، بر سایر مآخذ شیخ صنعان تقدم دارد. ادعای این پژوهش این است که با اتکا به مستندات و نشانه های متعدد موجود در این دو داستان، می توان این روایت را یکی از پیش متن های اصلی و الهام بخش عطار در داستان شیخ صنعان قلمداد کرد و رابطه بیش متنیت را بین آن ها حاکم دانست. شیوه مقدمه چینی عطار برای ورود به حکایت و شباهت بین حوادث و شخصیت های اصلی این دو داستان از قبیل هاروت و ماروت و شیخ صنعان و زهره و دختر ترسا و همچنین بن مایه هایی چون هبوط، غرور، امتحان الهی با عشق، گناه و آثار آن، توبه و شفاعت و ذکر موارد خاصی که در هیچ یک از منابع شیخ صنعان بدان اشاره نمی شود، جای تردید باقی نمی گذارد که عطار در پرداخت حکایت خویش به این روایت نیز نظر داشته است.