ادبیات عرفانی

ادبیات عرفانی

ادبیات عرفانی سال پنجم پاییز و زمستان 1392 شماره 9 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

جلوه های نمادین رنگ در ادب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ادب عرفانی رنگ های روح روان شناسی رنگ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۳۱ تعداد دانلود : ۲۳۴۴
معرفت عرفانی و تجارب شهودی عرفا در دایره محدود الفاظ و واژگان نمی گنجد و نیازمند زبانی استعاری و رمزی است. یکی از راه های حسی کردن تصاویر، کمک گرفتن از عنصر رنگ است. در ادب عرفانی بسیاری از امور ذهنی و انتزاعی با نمادواژه های رنگ نشان داده می شود. در مقاله حاضر که با توجه به روان شناسی رنگ ها و به شیوه کتابخانه ای انجام شده، رنگ های روح، عواطف، احساسات و صفات و...، همچنین الوان انوار و رنگ های هفت اندام لطیف در ادب عرفانی بررسی، توصیف و تحلیل شده است. عارف در هر یک از مراکز هفت اندام لطیف، ادراک های متفاوتی از الوان یا بینش های رنگین گوناگون دارد که مراحل پیشرفت و کشف باطنی او را نشان می دهد. در هماهنگی میان درون و برون، رنگ خرقه نیز مناسب مقام عرفانی و احوال درونی سالک است اما از دیدگاهی دیگر، رنگ، رمزی از حجاب های روح و تعلقات دنیا است که باید از آن گذشت و به صبغه الله و بی رنگی رسید.
۲.

بازنمون فراروایت نجات بخشی عرفان اسلامی در گفتمان و روایت تذکر ه الاولیای عطار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: گفتمان عطارنیشابوری تذکر ه الاولیا ساختارهای روایی فراروایت نجات بخشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۴۶ تعداد دانلود : ۴۸۹
متون عرفانی یکی از شاخه های پربار ادبیات فارسی است. این متون به دلیل ارتباط شفافی که با تجربه و تخیل عرفانی و بشری دارد، منشأ زایش های هنری و تجربه های زبانی بیان ناپذیری است. یکی از ویژگی های ساختاری ای که همه متون عرفانی ادبیات فارسی را به هم متصل می کند، ارتباط گفتمانی است. اگرچه اصلی ترین هنر عطار نیشابوری، شاعر و اندیشمند پایان قرن ششم هجری، شعر است امّا او با تألیف تذکر ه الاولیا سعی کرده تا همان گفتمانی را که در منطق الطیر به کار گرفته است، به شکل دیگری در نثر هم دنبال کند. اگرچه عطار بسیاری از اجزای تذکر ه الاولیا را از متون پیشین عرفانی، همچون رساله قشیریه، کشف المحجوب و طبقات صوفیه گرفته است امّا رفتار زیبایی شناختی و زبان شناختی او برای خلق جهان متن، دیگرگونه است. چنانکه تمام بخش هایی که به تذکر ه الاولیا و یادکردِ عرفا اختصاص یافته، دارای ساختار گفتمانی واحد است. اگرچه سایه کم رنگ این الگوی ساختاری را می توان در کتاب های کشف المحجوب، طبقات صوفیه و رساله قشیریه یافت اما عطار این الگو را عمق و جهت داده و به سبک ویژه ای دست یافته است. این مقاله در جستجوی پاسخ به دو مسئله پژوهشی است که به طور مستقیم با ساختارِ تذکر ه الاولیا ارتباط دارد:1- فراروایت نجات بخشی عرفان اسلامی چگونه در گفتمان عرفانی بازنمایی می شود؟2- عطار چگونه فراروایت نجات بخشی را با گفتمان همراه می کند و ساختار روایت تذکر ه الاولیا را می سازد؟ فراروایتی که تذکر ه الاولیا را پیش می برد، «اسطوره نجات بخشی» است؛ این اسطوره، گفتمان «سفرِ انسان در دنیا» را می آفریند. عطار با استعاره «سفر» به اسطوره گناه و توبه می رسد؛ بنابراین ابتدای روایت هایش با توبه آغاز می شود و انتهایش به مرگ می انجامد. در تذکر ه الاولیا انسان های برگزیده با شناسایی خود و توبه کردن از گناه آغاز می کنند؛ آنگاه به فاعل شناسا تبدیل می شوند و سپس کردار و گفتارشان بر دیگران مؤثر واقع می شود و سرانجام سفرشان به مرگ منتهی می گردد.
۳.

تأملات مرگ اندیشانه در آثار سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سنایی مرگ اندیشی حکیمانه مرگ اندیشی زاهدانه مرگ اندیشی عارفانه

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی نقد و بررسی آثار ادبی کلاسیک نظم
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات بررسی مفاهیم عرفانی و اصطلاحات تصوف در ادبیات
تعداد بازدید : ۱۳۰۷ تعداد دانلود : ۹۳۵
هدف این مقاله تحلیل جامع تأمّلات مرگ اندیشانه در آثار سنایی است. مرگ، یکی از اندیشه های کلان و مهمّ در آثار سنایی است و او به پدیده مرگ از زاویه ها و چشم اندازهای گوناگون نگریسته و آن را به شیواترین و نغزترین بیان تصویر نموده است. این چشم اندازهای متنوّع را می توان حاصل ساحت های اندیشگی(حکیمانه، زاهدانه و عارفانه) و نیز نوعی نسبی نگری هستی شناسانه سنایی قلمداد کرد که نشان می دهد او در هر سه ساحت وجودی، تجربه و تأمّلات شگرف و نغزی دارد.
۴.

مکتب سوررئالیسم و اندیشه های سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عرفان اشراق سهروردی سوررئالیسم

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق زبان و ادبیات فارسی و ادبیات غرب
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی مکتب های ادبی سورئالیسم
تعداد بازدید : ۲۳۶۳ تعداد دانلود : ۱۳۱۲
میان مکتب های ادبی غرب و اندیشه های نهفته در متون کهن ادب پارسی، همانندی هایی به چشم می خورد که بازخوانی آنها با نگاهی تازه و تطبیقی، می تواند دستاوردهای فراوانی برای نقد ِ ادبی داشته باشد و گستره شناخت را نسبت به هر دو حوزه بازتر کند. سوررئالیسم ، یکی از مکتب های تأثیرگذار غرب است که بسیاری از ویژگی های آن را می توان در حکمت اشراق مشاهده کرد. سوررئالیسم، جدا از تفاوت های بسیاری که با فلسفه اشراق دارد، دارای شباهت های بسیاری با آن هست. این جستار برآن است تا با استناد به رساله های شیخِ سهرورد و بیانیه ها و آثار سوررئالیستی، هفت فنِ سوررئالیسم را که عبارت است از امر شگفت؛ رؤیا؛ نگارش خودکار؛ دیوانگی؛ تصادف عینی؛ اشیای سوررئالیستی و طنز با اندیشه های «شیخ شهاب الدین سهروردی» تطبیق دهد و مقایسه کند. نتایج به دست آمده نشان می دهد این دو تجربه هر چند در نقاط بسیاری به هم نزدیک و شبیه می شوند ولی مبدأ و معادی جداگانه دارند و خاستگاه و رهیافت هر یک نیز با هم متفاوت است. این تحقیق از نوع مطالعه کتابخانه ای است و با روش توصیفی و تطبیقی انجام گرفته است.
۵.

استعاره مفهومی رویش در معارف بهاء ولد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بهاء ولد معارف استعاره های رویشی استعاره های مفهومی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی بلاغت بیان
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات بررسی مفاهیم عرفانی و اصطلاحات تصوف در ادبیات
تعداد بازدید : ۲۰۱۳ تعداد دانلود : ۸۹۰
در مقاله حاضر استعاره های رویشی در معارف بهاء ولد براساس الگوی استعاره مفهومی توصیف و تحلیل شده اند. استعاره های رویشی شامل مواردی است که در آنها از اصطلاحات حوزه گیاهان و روییدنی ها برای مفهوم سازی مفاهیم انتزاعی استفاده می شود. نگاشت مرکزی این استعاره ها به صورت «هستی و وجود، گیاه است» معرفی شده است؛ زیرا در جهان بینی بهاء، مهم ترین مفاهیم شناختی؛ یعنی خدا، جهان و انسان در قالب قلمروهای رویشی تصویر شده است. از آنجا که در نظریه معاصر، استعاره در خدمت فهم و شناخت انسان قرار می گیرد، در این مقاله با تحلیل و توصیف این استعاره ها در معارف بخشی از دیدگاه های مهم بهاء ولد در مسائل عرفانی و کلامی از قبیل وحدت وجود، جبر و اختیار، تجلی و رؤیت مورد بررسی قرار گرفته است که گستره این استعاره، بازتابی از باورهای شخصی و محیط زیستی بهاء ولد است.
۶.

مؤلفه های پدیدارشناسی هوسرلی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مولوی پدیدارشناسی شناخت شناسی مثنوی معنوی ادموند هوسرل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۰۷ تعداد دانلود : ۱۴۶۰
مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی(604-672ه.ق) دربردارنده شناخت شناسی ویژ ه ای است که شناختن آن در فهم جایگاه اثر و تفکر شاعر اهمیت زیادی دارد. مؤلفه های این شناخت شناسی، گاه به طور شفاف بیان شده است و گاه از متن داستان ها و عملکرد شعرشناختی قابل پیجویی است. این پژوهش که مبتنی بر مطالعه استقرایی، بررسی و تحلیل شواهد متعدد از مثنوی معنوی و تطبیق آن با مبانی نظری پدیدارشناسی هوسرلی است، نشان می دهد که مهمترین مؤلفه ها و الزامات شناخت شناسی مثنوی با مبانی نظری و الزامات عملی پدیدارشناسی هوسرلی (فنومنولوژی) همخوانی دارد و این دریچه ها قرن ها پیش در تفکر مولوی گشوده شده است. مشترکات قابل تطبیق شناخت شناسی مثنوی و پدیدارشناسی هوسرلی عبارت است از: اعتقاد به نگرش استعلایی و محوریت «من» اندیشه مند(اگو) یا «من زفت»، تعلیق پیش فرض در کنش شناختی، ردّ دانش نقلی و تقلیدی، تأکید بر محوریت ادراک بی واسطه، شهود، تجربه فردی و دانش تحقیقی، باور داشتن به ادراک حسّی در مورد پدیده های مادی و امور دنیوی، فراواقع جویی و نگاه ماورایی، اعتقاد به تأویل. تحلیل نشان می دهد که کنارزدن حجاب، کشتن نفس و انزواطلبی عرفانی که درحقیقت به منظور مراجعه به خود شیء، حذف حواشی کنش شناختی، کسب ادراک شهودی صورت می گیرد، همخوان با رویکرد پدیدارشناسی است.
۷.

تحلیل حس چشایی در آثار مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مولوی حسامیزی حواس ظاهری حس چشایی حواس باطنی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه مولانا پژوهی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات بررسی مفاهیم عرفانی و اصطلاحات تصوف در ادبیات
تعداد بازدید : ۱۷۸۳ تعداد دانلود : ۱۴۶۱
حس چشایی یکی از پرکاربردترین حواسی است که در آثار مولوی برای نمایاندن تمامی ساحت های مادی و روحانی استفاده شده و واژه های دیگری از خانواده آن در بازتاب این معانی به شاعر یاری رسانده است. نوعِ زندگی صوفیه و توجه بیش از حد آنها به تقلیل طعام، جوع، روزه، اجتناب از کسب و بها دادن به نظریه توکل، سبب توجه مولوی به حسّ چشایی شده است. در این پژوهش، افزون بر تحلیل حسّ چشایی، مواردِ درآمیزی این حس با حواسّ دیگر (بصر و سمع) بررسی می شود. خاستگاه حسّامیزی به یکی از اصول اساسی تفکر اشاعره- تصرف خداوند و نفی علیّت- بازمی گردد و در زبان مولوی صبغه ممتازی دارد. این ایماژ شاعرانه در مثنوی و دیوان شمس بازتاب تلقی ویژه و هنری مولوی از حواس ظاهر و باطن است که البته با جهان بینی غیب مدار او ارتباط دارد. مولوی برای هر چیزی که در عالم هست، متناظری غیبی پیش روی می گذارد؛ از این رو، در برابر حواسِّ ظاهری، شکلِ راستینی از حواس باطنی و غیبی وجود دارد. حواس ظاهر و باطن چونان محورهای نظام فکری مولوی در آثار وی با شیوه های گونه گون و چشم اندازهای متمایز مطرح می شوند. از نظرگاهِ مولوی، ادراکات نفسانی (شنیدن، دیدن، چشیدن و جز آن) در مرحله ای از معرفت نفس، امتزاج حاصل و یکسان عمل می کنند و به نوعی «وحدت قوا» می رسند.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳