مقالات
حوزه های تخصصی:
علّامه طباطبائى گاه باید و نباید را از امورى اعتبارى مى داند که انسان آن را بین خود و فعلش جعل مىکند تا فعل ضرورت یابد. درباره معناى حسن و قبح هم ایشان دو نظر دارد: 1) حسن و قبح را امرى اعتبارى، و عبارت از ملایمت و منافرت با طبع انسان دانسته است، و از آنجا که انسان ها در طبع با هم متفاوت اند، حسن و قبح را از امور نسبى شمرده است؛ 2) حسن و قبح را عبارت از ملایمت و منافرت فعل با غایت مطلوب دانسته است. معناى دوم علّامه از حسن و قبح ما را به این نکته رهنمون مى سازد که ایشان حسن و قبح را در این معنا معقول ثانى فلسفى مى داند؛ اگرچه به آن تصریح نمىکند. مهم تفکیک این دو معنا از یکدیگر است، کارى که هیچکدام از شارحان علّامه به آن نپرداخته اند. نگارنده در این مقاله کوشیده است با نگاهى تطبیقى به رساله اعتباریات و مباحث تفسیر المیزان دیدگاه علّامه را واکاوى، و تفاوت نظریه او را از دیدگاه نسبى گرایان و شکّاکان آشکار کند.
طرح اشراقى نظریه صدور و تأثرات ملّاصدرا از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مورّخان فلسفه و نیز اهل کلام و بسیارى از حکما، یکى از اهداف و ارکان نظریه فیض را «تبیین وساطت بین خداوند و خلق او و نیز توضیح نحوه برآمدن کثرت از وحدت» ذکر کرده اند. در میان فلاسفه اسلامى، فارابى و ابن سینا نخستین کسانى بودند که در این باره به نظریه پردازى پرداختند. پس از ایشان، سهروردى با این اعتقاد که نظریه حکماى مشّایى وافى به مقصود نیست، ضمن اخذ ساختار اصلى نظریه صدور ابن سینا، با قرار دادن آن بر مبنایى دیگر و وارد کردن آموزه هاى جدید، به طرح نوینى از نظریه صدور دست یافت که قرن ها پس از او مورد توجه صدرالمتألّهین قرار گرفت. نویسنده در این مقاله سعى مىکند نشان دهد که ملّاصدرا در تدوین نظریه خویش درباره نظام فیض، حدّاقل از چهار جهت از مکتب اشراقى تأثیر پذیرفته است: 1) توجه به جهات و حیثیات عینى در پیدایش کثیر از واحد؛ 2) عدم پذیرش انحصار عقول به ده عقل؛ 3) پذیرش عقول عرضى علاوه بر عقول طولى؛ 4) استفاده از قاعده امکان اشرف براى تبیین نظام فیض.
حکایت ذاتى در بوته نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسان مسلمان سه دیدگاه درباره «حکایت» مطرح کرده اند. دیدگاه مشهور این است که «حکایت» ذاتى باب برهان براى صور ذهنى است و این صور بالفعل ماوراى خود را نشان مى دهند. استاد فیّاضى «حکایت» را ذاتى باب ایساغوجى براى علم حصولى مى داند و بر این باور است که حاکى «نفس فاعل شناسا» به شمار مى رود و صور ذهنى، وجودهاى ذهنى محکى مى باشند. استاد مصباح اعتقاد دارند که «حکایت» انتقال ذهن به طور طبیعى از صور ذهنى به محکى است که در برخى مراتب، حکایت صور ذهنى شأنى و بالقوّه است و تنها در مرتبه تصدیق صادق است که «حکایت» به فعلیت مى رسد.
عمده اختلافى که بین این سه دیدگاه وجود دارد به نوع تحلیل بازمى گردد. در این نوشتار، با تحلیلى که از «حکایت» ارائه شده است، به نقد دیدگاه مشهور و استاد فیّاضى پرداخته، و از برخى نقدهاى بنایى، همچون غفلت از نقش توجه فاعل شناسا در فرایند حکایت، سخن گفته ایم.
حقیقت تشکیکى وحى در هندسه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملّاصدرا به عنوان متفکرى جامع نگر، رویکردهاى فلسفى، عرفانى، و کلامى گوناگونى را در باب چیستى وحى بررسى کرده و کوشیده است تا عناصر مختلف اندیشه متفکّران پیش از خود را در نگاه معرفتى اش هضم کند. از این رو، در آثار گوناگون صدرالمتألّهین، سه رویکرد قابل مشاهده است که وى براى وحدت بخشى و جامعیت، به سمت حلّ تعارضات این رویکردها حرکت مىکند.
نویسندگان در این مقاله تلاش مىکنند نشان دهند که ملّاصدرا رویکردهاى مختلف و مبانى متنوّع را در هندسه حکمت متعالیه به یکدیگر مى پیوند تا مشخّص شود که رابطه وحیانى و حقیقت وحى، به جاى آنکه حقیقتى ماهوى باشد، حقیقتى وجودى است. و به تبع، وجودى بودن است که در مراتب مختلف هستى قابل تشکیک است و در بستر مراتب هستى، از قرآن امرى تا فرقان خلقى، سیّالیت و تدرّج دارد. این وحى شناسىْ قرآن شناسى خاصّى را براى ملّاصدرا به ارمغان مى آورد که رنگ وبوى وجودى دارد. توجه به مراتب و ابعاد مختلف حقیقت وحى، نظرگاه او را از فروکاهش گرایى به یکى از ساحت هاى معرفتى وحى نظیر کلام لفظى، معرفت عقلانى، و... مصون مى دارد.
روش شناسى نظریه پردازى در حوزه علوم انسانى؛ تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قاموس فلسفه علم، فرایند توسعه دانش بر سه رویکرد استقرایى، ابطال گرایانه و پارادایماتیک بنا شده است. گرچه هستى شناسى، معرفت شناسى و روش شناسىِ هرکدام از این رویکردها با هم متفاوت اند، ولى نسبى گرایى و قائل بودن به عدم دستیابى به معرفت کامل و ثابت نسبت به حقیقتْ رگه مشترک هر سه است. نگارندگان نوشتار حاضر قصد دارند تا ضمن معرفى اجمالى رویکردهاى سه گانه بالا و تبیین هستى شناسى، معرفت شناسى و روش شناسى آنها، معرفى مستوفایى از رویکرد اسلامى نسبت به توسعه علم ارائه دهند. رویکرد مختار در این مقاله اجتهاد متوسط مى باشد که علل چهارگانه فاعلى، مادّى، صورى و غایى را مطمح نظر قرار مى دهد و خروجى آن مفید علم و اطمینان عقلایى و بالتبع حجّت شرعى است. در این رویکرد، دستیابى به حقیقت در پرتو رجوع به عقلِ مبرهن و نقل داراى حجّیت میسور است، حقیقتْ نسبى تلقّى نمى شود، و مبانى و اصول در بستر زمان و مکان متغیّر نمى باشند. همچنین، مبناى این رویکردْ جهان بینى الهى است و تعامل علم و فلسفه در آن ابزارى در جهت رفع عیبناکى علوم روز شمرده مى شود.
تبیین و نقد نظریه کانت درباره ماهیت صدق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی: