مقالات
حوزه های تخصصی:
از دیرباز گرایش به عرفان و معنویت در میان ملل مختلف رواج داشته است; گاه به صورت سنت عرفانی و گاه به صورت یک گرایش فردی. در این زمینه میتوان از سنت های کهن شرقی مانند هندوئیسم، بودیسم، سنت عرفانی مسیحی و اسلامی یاد کرد. امروزه نیز همچون گذشته در محافل اسلامی و حوزه های علمیه، هم فلسفه یکی از موضوعات مورد علاقه اندیشمندان است و هم عرفان از موضوعات پرطرفدار. اما فلسفه عرفان از موضوعات ناب روزگار ماست. فلسفه عرفان حاوی تأملات عقلی درباره عرفان است. فیلسوف عرفان را از بیرون نگاه نموده و درباره حقیقت، مبادی، روش ها و نسبت عرفان با دیگر امور بحث میکند. بحث از چیستی عرفان، مقدار اعتبار و ارزش معرفت شناختی یافته های عرفانی، تفاوت تجربه و تعبیر، نسبت عرفان و عقل، زبان عرفانی، و رابطه عرفان با دین و اخلاق از موضوعات مورد بحث در این گفتوگو است.
عقل گریزی عرفان؟!
حوزه های تخصصی:
تجربه عرفانی به دلیل ژرفا و پیچیدگی مشهودات خود، پرسش هایی را فراروی فیلسوفانی که در وادی فلسفه عرفان گام نهاده اند، برانگیخته است. یکی از این پرسش ها، پارادوکسیکال بودن آموزه های عرفانی، همچون وحدت شخصیه وجود، است. عارفان گاه میگویند حقیقت هستی هم عین اشیاست و هم غیر آن. گاه از مشهودات خود چنین تعبیر میکنند: او هم واحد است و هم در دل کثیر حاضر بوده و کثیر است; هم متشخص است و هم نامتشخص; دلبر حقیقی در عین ظهور، باطن و در عین بطون، ظاهر است.
پرسش این است که آیا این احکام برآمده از شهود عارف، به راستی متناقض اند، یا ظاهری تناقض آمیز دارند و در ذات آن ها تناقضی وجود ندارد. اگر چنین تناقضی در ذات حقایق عرفانی و به ویژه وحدت شخصیه نهفته باشد، ناگزیر این آموزه ها با عقل سازگار نخواهند بود; زیرا بنیاد عقل با اصل عدم تناقض و اصل این همانی سامان مییابد. در این صورت، عقل نمیتواند در حوزه عرفان و حقایق خارجی آن گام نهاده، آنها را به نیکی بفهمد، و بر آنها استدلال کند. بنابراین، پرسش این است که آیا عرفان با عقل و فلسفه سازگار است؟ و به طور کلی عرفان عقل گریز است یا عقل پذیر؟
و.ت. استیس در فصل پنجم کتاب عرفان و فلسفه به این موضوع پرداخته است. این مقاله میکوشد تا دیدگاه آقای استیس را تحلیل، نقد و بررسی کند.
اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟
حوزه های تخصصی:
مدعای اصلی این مقاله رد قول به اعتباریت ماهیت است. از همین روی، نویسنده تلاش نموده تا ادلّه اعتباریت ماهیت را نقد و بررسی کند. نکته مهمی که در این مقاله بر آن تأکید شده این است که بسیاری از ادلّه ای که در این زمینه ارائه شده، در حقیقت ناظر به اصالت وجود است نه اعتباریت ماهیت; در حالی که میان این دو ملازمه ای در کار نیست.
پذیرش اصالت وجود به معنای تن دادن به اعتباریت ماهیت نیست. بنابراین دَوَرانی که در کلمات برخی بزرگان مشاهده میشود، که یا باید اصالت وجودی شد و یا اصالت ماهوی، از نظر منطقی موجه نیست.
معیار صدق گزاره های دینی
حوزه های تخصصی:
بنیادیترین مسئله در حوزه معرفت شناسی دینی، که دشوارترینِ آن ها نیز هست، معیار صدق گزاره های ظنی و جزمی دین است. از منظر ما برای معرفت به دین، جزم و علم متعارف و اطمینان کفایت میکند. بر اساس این نگرش، یعنی کفایتِ علم متعارف یا جزم، معیار صدق این گونه معرفت ها چیست؟ در پاسخ به این مسئله، چندین معیار برای ارزیابی معرفت های اطمینانی یا جزمی میتوان برشمرد. در این مقال، هر یک از راه حل های مزبور را بررسی کرده ایم، که مهم ترین آن ها دکترین حجیت در معرفت شناسی دینی و راهبرد شهید صدر در حل مسئله استقراست.
این راه حل ها در صورتی قابل استنادند که نتوانیم گزاره های ظنی، جزمی و یقینی بالمعنیالاعم دین را بر گزاره های یقینی بالمعنیالاخص مبتنی بدانیم. اما اگر بتوانیم آن معرفت ها و گزاره ها را بر گزاره های یقینی بالمعنیالاخص مبتنی بدانیم، نیازی به آن راه حل ها نیست. از نظر ما چنین ابتنایی ممکن است.
درباره اصل امتناع تناقض
حوزه های تخصصی:
اصل امتناع تناقض به دلیل اهمیت و جایگاهش، از جنبه های مختلفی قابل بررسی است، و مباحث مربوط به این اصل را میتوان به طور خاص در سه حوزه معرفت شناسی، فلسفه و منطق پی جست. البته نمیتوان بین جنبه های معرفت شناختی، فلسفی و منطقی این اصل مرز قاطعی ترسیم کرد، و این سه جنبه پیوند بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند. با این همه، برخی از مباحثی که درباره این اصل طرح شده است صرفاً به یکی از سه جنبه فوق باز میگردد، و به همین دلیل، توجه به تمایزی که این سه جنبه با یکدیگر دارند در فهم احکام و فروع این اصل راهگشا خواهد بود. در این نوشتار خواهیم کوشید تا تبیین های این اصل و احکام و فروع آن را با توجه به سه جنبه معرفت شناختی، فلسفی و منطقی آن بازخوانی کنیم.
چرا چهار شکل؟ یا سه شکل یا شش شکل
حوزه های تخصصی:
بحث از قیاس اقترانی و به اصطلاح اشکال اربعه، همواره از مباحث پرجاذبه است. ارسطو قیاس های اقترانی را سه شکل در نظر گرفت، ولی جالینوس و یا پیش از او فرد دیگری، شکل چهارم را بر این مجموعه سه شکلی افزود. نویسنده در این مقاله تلاش کرده تا نشان دهد که یا باید به سه شکل ملتزم شد و از بعضی از لوازم آن مانند شرایط انتاج شکل اول دست شست، و یا به شش شکل پایبند بود و شکل پنجم و ششم را هم پذیرفت.