مقالات
حوزه های تخصصی:
لر یکی از اقوام ریشه دار و اصیل ایرانی است که در مناطق وسیعی از غرب ایران تا منتهی الیه دامنه های جنوبی زاگرس پراکنده است. پیش از آنکه قلمرو کنونی لرها به تصرف آریایی ها درآید، اقوام باستانی ، نظیر کاسی ها، عیلامی ها و آسیانی ها سکونت داشتند. از قرن چهارم هجری که نخستین بار واژه « لر» در متون تاریخی مورخان و جغرافی نویسان مطرح گردید، در خصوص منشا نژادی این قوم نظریات گوناگون و بعضاً متضادی مطرح شد که در این میان « نظریه کرد دانستن قوم لر »در بین مورخان و جغرافی نویسان، طرفداران بیشتری دارد. اگر چه پیوستگی نژادی، فرهنگی و تاریخی لرها و کردها را نمی توان انکار کرد و هردو گروه ایرانی هستند و بخش بزرگی از جمعیت آنان بازماندگان ساکنان قدیمی ایران زمین هستند، اما علیرغم خاستگاه واحد و مشترکات فراوانی که دارند، در طول تاریخ به ویژه از دوران اسلامی بدین سوی، این دو گروه هویت قومی مستقلی داشته و به عنوان دو جمعیت بزرگ از هم تفکیک شده اند. از این روی این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی به نقد و بررسی نظریه متداول در برخی متون و منابع تاریخی درباره این که قوم لر شاخه ای از کردها هستند می پردازد و قوم لر را در کنار قوم کرد به عنوان یکی از اقوام ایرانی معرفی می کند.
مقاومت محلی بربرهای شمال آفریقا و تاثیر آن بر سیر فتوحات مسلمانان در مغرب؛ مطالعه موردی مقاومت کاهنه اوراس73-81 ه.ق/692-700م
حوزه های تخصصی:
گسترش فتوحات اسلامی و حضور سپاهیان مسلمان در قلمروهای جدید همواره با موانعی جدی روبرو بود. شکل گیری مقاومت های محلی ساکنان بومی سرزمین های تازه فتح شده را می توان از مهم ترین این موانع به شمار آورد. وجود این دست مقاومت ها درسرزمین مغرب یکی از اصلی ترین مشکلات پیش روی فاتحان این سرزمین بود. از جمله آن مقاومت پایداری «کاهنه» منطقه اوراس در برابر فاتحان مسلمان است. این مقاله برآن است تا پس از بررسی بازه زمانی نه ساله ای (81 -73ه.ق/700-692م) که به شکل گیری مقاومت کاهنه در برابر مسلمانان انجامید، نخست تصویر دقیقی از شخصیت وی ارائه داده، آن گاه به پرسش های مهمی که درباره او و ارتباطش با رویدادها و جریان های سیاسی مغرب وجود دارد، پاسخ گویند و در آخر پیامدهای مقاومت و شورش او را بررسی کرده، دلایل وقفه طولانی مدت فتح مغرب را در مقایسه با دیگر سرزمین های مفتوحه تبیین نماید.
تبیین و مقایسه کارکرد نخبگان سیاسی و ایلی کُرد در دوره های صفویه و قاجار 1344 -907 ق/ 1925 – 1521 م
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به روش تاریخی و با تاکید بر نگاه جامعه شناسانه به تاریخ، در چارچوب نظری دو گفتمان هویت ایرانی و روابط نخبگان با حوزه قدرت سیاسی، تلاش می کند به تبیین و مقایسه جایگاه و کارکرد دولت مردان و نخبگان سیاسی و ایلی عشیره ای کُرد در دو دوره صفویه و قاجار بپردازد. از مهم ترین یافته های این تحقیق آن است که در مجموعِ دو دوره، از نظر قومی و مذهبی، مانعی جدی بر سر راه ارتقای دولت مردان و نخبگان کُرد در مراتب اداری و سیاسی دولت مرکزی ایران وجود نداشته و نخبگان مذکور در هر دو دوره تا عالی ترین مراتب قدرت بالا رفته اند. هم چنین دیگر یافته این پژوهش نشان می دهد که برآیند نهایی کارکرد دولت مردان و نخبگان کُرد، در مسیر تامین منافع و تحکیم امنیت و پیگیری اهداف ملی دولت مرکزی ایران بوده است.
فیلسوفی جهانگرد: احمدبن طیب سرخسی و سفرنامه او بازشناسی متنی جغرافیایی از قرن سوم هجری
حوزه های تخصصی:
احمدبن طیب سرخسی، شاگرد و مصاحب کندی، از آغازگران جریان فلسفه یونانی در میان مسلمانان به شمار می رود. او که در بسیاری از شاخه های علم متفنن بود، برخی از کتب علمی- فلسفی یونانی را به زبان عربی ترجمه یا اقتباس کرد؛ با این همه، هیچ یک از آثار او به دست ما نرسیده است. در میان آثار منسوب بدو، چند کتاب و رساله در جغرافیای ریاضی و وصفی به چشم می خورد؛ یکی از این آثار، سفرنامه سرخسی است به جزیره، شامات و فلسطین. برخی فقرات و عبارات این سفرنامه در منابع کهن عربی پراکنده است که با گردآوری و توضیح آنها، می توان بخشی از سفرنامه را بازسازی کرد و بدین ترتیب وضعیت جغرافیایی بخشی مهم از جهان اسلام را در اواخر قرن سوم هجری فراروی قرار داد.
دولت آل خورشید و خلافت عباسی بررسی مناسبات سیاسی اتابکان لر کوچک با دربار خلافت عباسی (565-550 ه .ق)
حوزه های تخصصی:
سرزمین لرستان کوچک در بخش میانی زاگرس در غرب ایران از نیمه دوم قرن ششم شاهد ظهور حکومتی بومی- محلی از میان قبایل و عشایر لر ساکن در این دیار بود. این منطقه قبل از تاسیس سلسله خورشیدیان (اتابکان لر کوچک) به وسیله نمایندگان حکام عراق عجم وابسته به دولت سلجوقیان و دربار خلافت عباسی اداره می شد. مردم و عشایر لر مالیات خود را به دربار دارالخلافه بغداد پرداخت می کرده اند. شکل گیری قدرت محلی اتابکان لر کوچک (آل خورشید) به مرکزیت قلاع گریت، مانگره و شاپورخواست در یکصد سال آخر خلافت عباسیان، نگرانی هایی را برای دربار خلافت عباسی در کنترل یکی از ایالت های نزدیک به دربار خلافت عباسی در بغداد ایجاد کرد و سبب شکل گیری مناسبات و مجادلات خاصی در دوره نخست فرمانروایی این حکومت بومی با دربار خلفا تا سال 656 ق/ 1258م شد. این روند در نهایت منجر به اتحاد و همراهی دولت آل خورشید با مغولان و مشارکت فعال آنان در مخالفت با امرای دربار خلافت و آخرین خلیفه عباسی، المستعصم بالله و فتح بغداد شد. این مقاله با نقد وبررسی روایت های موجود درباب چگونگی انتساب اتابکان لر کوچک به عباسیان، شکل گیری قدرت آل خورشید و چرایی رفتار سیاسی آنان با دربار خلافت عباسی و در نهایت نقش سلسله اتابکان لر کوچک در زمان هجوم مغولان به بغداد و زوال خلافت عباسی را مورد بحث قرار داده است.
نظام سیاسی ساسانی (325-579 م) و نظریه پاتریمونیال- بوروکراتیک ماکس وبر
حوزه های تخصصی:
مفهوم «پاتریمونیال- بوروکراتیک» (Patrimonial-Bureaucratic)در جامعه شناسی وبر یکی از مهمترین مدل های کشورداری در جوامع «سنتی» (Traditional)است. نظام های سیاسی پاتریمونیال-بوروکراتیک که خود گونه ای از نظام های پاتریمونیال است، دارای دو خصلت به ظاهر متضاد، اما مکمل هم هستند؛ یکی جنبه خودکامگی نظام های مذکور است که با توجه به آن حکومت عرصه خودکامگی حاکم پاتریمونیال می شود و دیگری ویژگی بوروکراتیک بودن این نوع نظام هاست که آنها را از نظام های سیاسی دیگر متمایز کرده، برتری می دهد. با عنایت به این تعریف مجمل از ساختار پاتریمونیال- بوروکراتیک و با استناد به روش تاریخی در گردآوری اطلاعات و روش تعلیل و مفاهمه و تلفیق آنها نظام سیاسی دولت ساسانی بر مبنای مشخصه های مذکور در یک نظام پاتریمونیال- بوروکراتیک مورد ارزیابی و بررسی قرار خواهد گرفت. در این بررسی سعی خواهد شد تا در حد امکان علل و عوامل شکل گیری شاهنشاهی ساسانی و میزان انطباق و یا عدم انطباق آن با نظریه پاتریمونیالیسم-بوروکراتیک ماکس وبر مورد تحلیل و تعلیل قرار گیرد. عقیده نگارندگان برآن است که نظام سیاسی شاهنشاهی ساسانی در قسمتی از حیات خود یعنی از دوره زمامداری شاپور دوم تا پایان پادشاهی خسرو انوشیروان غالب ویژگی ها و مشخصات نظریه پاتریمونیال - بوروکراتیک را دارا بوده است.
بی اعتمادی در دستگاه مسعود غزنوی و دلایل آن در تاریخ بیهقی
حوزه های تخصصی:
با مطالعه تاریخ بیهقی، روابط تیره چهره های طراز اول غزنویان و فضای غیرشفاف حاکم بر دربار مسعود غزنوی بخوبی مشهود است. بی اعتمادی، فریبکاری، تظاهر و دروغ ویژگی تقریباً مشترک بین ارکان حکومت سلطان مسعود است. جناح بندی درباریان و منازعه محمد و مسعود در جانشینی محمود، خودبینی و خودرایی سلطان، جاسوسی ، دورویی و تظاهر، تهمت، انتقام و فساد در نظام اقتصادی و اجتماعی، از مهم ترین مصادیق بی اعتمادی در دستگاه مسعود غزنوی بوده است. بی اعتمادی در میان لایه های مختلف دربار، موجب از هم گسیختگی و عدم انسجام ارکان حکومت و شکست ها و ناکامی های دوران سلطنت مسعود غزنوی است.