پژوهش های تاریخی
پژوهش های تاریخی دوره جدید سال سیزدهم تابستان 1400 شماره 2 (پیاپی 50) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
میرزاابوطالب فندرسکی از شخصیت های مشهور دورۀ صفویه بود که در زمان شاه سلیمان اول (صفی دوم) و سلطان حسین صفوی می زیست. او در زمینۀ علوم مختلف، صاحب آثار بسیاری بود. شباهت نام خانوادگی ابوطالب فندرسکی با یکی دیگر از علمای عصر صفوی، یعنی ابوالقاسم فندرسکی، باعث شده است پژوهشگران در ذکر آثار و احوال آنها دچار اشتباه شوند؛ برای مثال رابطه ای نسَبی برای این دو فرض کنند یا برای زمان مرگ ابوطالب فندرسکی، تاریخ های اشتباهی قید کنند. دربارۀ ابوطالب فندرسکی، در عصر خودش و حتی زمان کنونی، اطلاعات اندکی ثبت شده و آگاهی های کمی در دست است.هدف این پژوهش، بررسی زندگی و فضای سیاسی و اجتماعی زمانۀ این عالم بزرگ و چراییِ سکوت منابع و مصادر تاریخی دربارۀ اوست که با روش تحلیل محتوا، یعنی بررسی و مقایسه و نیز نقد و ارزیابی داده های تاریخی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد به طور قطع، این دو عالم بزرگوار پدر و پسر نبوده و به احتمال، رابطۀ سببی هم نداشته اند.باید در نظر گرفت تعارض های خاندان فندرسک با حکومت، بر سر مسائل مالی، باعث شد در رسانه های آن عصر، نام ابوطالب فندرسکی حذف شود. تاریخ های آمده در منابع مختلف دربارۀ زمان مرگ او، اشتباه است و تاریخ مرگ او در فاصلۀ سال های 1107تا1117ق/1695تا1705بوده است.
پادشاهی میانه و شاهان خراج گزار ایران در متون کلاسیک چینی؛ بررسی یک ادعا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ نگاری در چین، مانند هر کشور دیگری، از فرهنگ آن کشور ﻣﺘﺄثر است. در چین دست کم از قرن ها پیش از کنفوسیوس، سنت اساس فرهنگ مردم بود که به طور طبیعی بر اندیﺸﮥ مورخان چینی نیز ﺗﺄثیر نهاد. جهان بینی سنتی چین از مهم ترین سنت های ﺗﺄثیرگذار بر ذهن مورخ چینی است که باوجود تحولات سیاسی و انحطاط سیاسی در برخی دوره های تاریخ چین، همچنان شالودۀ اصلی نگاه سیاسی چینی هاست. در حالی که کشورهای دیگر نام خود را از اقوام ساکن یا ویژگی خاص سرزمین خود گرفته اند، مردم چین از ابتدای هزارۀ نخست پیش از میلاد، کشور خود را جون گوا (Zhōngguó(中國))، سرزمین میانه، خوانده اند. وجود این بینش که از فلسفۀ کیهان پژوهی چین باستان برخاسته بود، باعث شد امپراتوران چین ادعای «خدایگانی» داشته باشند؛ بنابراین کشورهای اطراف را بربر و باج گزار خود می دانستند که باید «بیایند و متحول شوند»؛ برای نمونه، روایت های مورخان چین باستان دربارۀ شاهان اشکانی و پادشاهان پارس و فرمانروایان محلی ایران بر این نکته ﺗﺄکید می کند که شاهان ایران همواره برای امپراتوران چین هدایایی در حکم پیشکش می فرستادند و حتی در امور مملکتشان از امپراتور یاری و راهنمایی می خواستند. نظر به اهمیت بررسی این ادعا، مقالۀ حاضر بر آن است با روش خوانش و بررسی و تحلیل گزارش های متون چینی، ابتدا مفهوم جون گوا را تحلیل کند؛ سپس نوع تعامل شاهان ایرانی با حاکمان چین را در متون چینی واکاوی کند و ماهیت این ادعا را بررسی کند. فرض نویسنده این است که مورخان چینی به واﺳﻂﮥ اندیﺸﮥ خودمرکزبینی نخبگان چین باستان، از عبارت «پیشکش کردن هدایا» فقط با هدف ﺗﺄکید بر جایگاه «خداگونۀ امپراتور در سرزمین میانه» استفاده می کردند.
تحلیل نمادشناسانه و کهن الگویی اسطورۀ نبرد هوشنگ و مار سیاه در شاهنامۀ فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جوامع مختلف، نمادها و کهن الگوها مهم ترین عناصر ساختاری اسطوره ها را تشکیل می دهند. در اسطوره شناسی ایرانی نیز نمادها و کهن الگوها نقش بسیار مهمی برعهده دارند. اسطورۀ نبرد هوشنگ با مار سیاه یکی از روایت های اسطوره ای است که در شاهنامه نقل شده و نمادها و کهن الگوهایی را در خود جای داده است. به نسبت اهمیت این روایت اسطوره ای، دربارۀ آن پژوهش های چندانی صورت نگرفته است. بررسی ریشه های اسطوره ای و نمادها و کهن الگوهای موجود در این روایت، با کشف بسیاری از رازهای تاریخی ایرانیان باستان همراه است.پژوهش حاضر به روشی توصیفی تحلیلی و براساس داده های کتابخانه ای تدوین شده است. هدف این پژوهش تحلیل اسطورۀ نبرد هوشنگ و مار سیاه با استفاده از نماد و کهن الگوست. نتایج به دست آمده از آن حکایت دارد که در این اسطوره، مار سیاه جهانسوز نمادی از شرارت و نابودگری و بی نظمی جاویدان است که در برابر هوشنگ، یعنی نماد خیر و دادگری و نظم و آبادگری قرار می گیرد. حاصل این نبرد، رانش مار اهریمنی و کشف آتش و جشنی است که با برتری بر این مار و کشف آتش ارتباط مستقیم دارد. در این اسطوره، کهن الگوهایی همچون نبرد خیر و شر، نبرد قهرمان با مار و اژدها، آتش و رانش اهریمنان، جشن و... درخور مشاهده و بررسی است.
عُزّی، الهۀ سیاه در منابع اسلامی: واکاوی خاستگاه این انتساب با کمک منابع پیشااسلامی و باورهای سامیان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از زمینه های بحث دربارۀ خدابانوان عربی واکاوی ویژگی های ایشان در منابع اسلامی است. در این زمینه، به طور ویژه برخی گزارش های مرتبط با الهۀ عُزّی درخور توجه است که در روایت های مربوط به انهدامش به مثابۀ زنی سیاه روی معرفی شده است. در حالی که این خصلت در سایر صفت ها و نمادهای عُزّی ریشه ندارد. اکنون پرسش های اصلی این نوشتار عبارت است از: خاستگاه چنین خصلتی برای عُزّی چیست و او برچه اساسی و با چه معیاری در منابع اسلامی چنین صفتی، آن هم تنها در روایت های مربوط به انهدام، به خود گرفته است؟ گزارش های نویسنده های مذکور درصدد گفتن چه مطلبی است و این امر به درک ارزش گذاری الهه ها و خدابانوان مشرکان در فرهنگ اسلامی چه کمکی می کند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد انتساب مذکور بیش از آنکه از امر واقع حکایت کند، نوعی اقتباس و الگوگیری مسلمانان از سنت های توحیدی رایج در منطقه است که در مواجهه با خدایان غیر داشتند. در این مقاله نشان خواهیم داد خاستگاه اصلی این سنت در بین النهرین باستان ریشه دارد که پس از تبعید یهودیان به بابل در میان سامیان هم وارد شد؛ سپس در فرآیندی تکاملی از راه کتاب مقدس و سنت اربابان کلیسا به مسلمانان سده های نخست هم به ارث رسید.
پژوهشی در احوال و آثار یک حروفی گمنام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش های شرق شناسان و پژوهشگران ایرانی و تُرکیه ای، رسالۀ خواب نامه از منابع اصلی دربارۀ فرقۀ حروفیه و اندیشه های رئیس این فرقه، میرزافضل الله استرآبادی، است. نویسندۀ این رساله، نصرالله بن حسن نافجی، در زمان سکونت فضل الله در اصفهان مرید و انیس او بود. از دیگر متون اعتقادی حروفیان مثنویی است در بحر هزج به نام مخزن الرموز که آن نیز اثر نصرالله بن حسن نافجی است و در سال 825ق/1422م نوشته شده است. این دو متن برای شناخت تفکر، الفبای رمزی و تعالیم فرقۀ حروفیه منابعی مهم هستند. دربارۀ این نویسنده تا امروز هیچ اطلاعی در دست نیست و هر جا اسمی از او آورده اند، به خواب نامۀ او اشاره کرده و گذشته اند.در این پژوهش، نسخه های خطی این دو متن مهم معرفی می شوند. نسخه های این دو متن در کتابخانه های خارج از ایران نگهداری می شوند. غیر از معرفی دو متن یادشده، زندگی نصرالله بن حسن نافجی و زادبوم او که نامی از آن در منابع تاریخی نیامده است، واکاوی می شود؛ همچنین اطلاعات گوناگونی از نظر گذرانده می شود که این گزارش نویس در حوزۀ موضوعات جغرافیایی و اجتماعی ارائه کرده است. نصرالله به علت زندگی در محیط اصفهان در قرن هشتم و اوایل قرن نهم قمری/پانزدهم میلادی، در رسالۀ خود از رجال و محلات اصفهان آگاهی های ارزشمندی آورده که در این پژوهش به آنها توجه شده است.
مسائل مُد و خودآرایی زنان در نشریۀ اطلاعات بانوان (1336تا1340ش/1957تا1961م)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایجاد نوسازی فرهنگی براساس الگوهای غربی، از برنامه های حکومت پهلوی دوم بود. تغییر در سبک زندگی زنان، به ویژه در زمینۀ پوشش و خودآرایی آنها، از اقداماتی بود که در این نوسازی فرهنگی صورت گرفت. برای رسیدن به این منظور، نهادهای فرهنگی دولت پهلوی با کمک رسانه ها، به ویژه مطبوعات، الگوهای جدید خودآرایی و مُد را بین قشرهای مختلف تبلیغ می کردند و ترویج می دادند. هفته نامۀ اطلاعات بانوان در زمرۀ نشریات مربوط به بانوان در دهۀ سی شمسی/1950م بود که الگوهای پسندیده شدۀ دولت را منتشر می کرد.هدف این مقاله بررسی مؤلفه ها و چگونگی ترویج الگوهای مد و خودآرایی در نشریۀ مزبور از سال 1336تا1340ش/1957تا1961م، به روش توصیفی تحلیلی است. یافتۀ پژوهش نشان می دهد این نشریه به علت همسوبودن با سیاست های فرهنگی دولت پهلوی دوم، به ویژه در زمینۀ پوشش و خودآرایی زنان، در تبلیغ مُد و خودآرایی به سبک غربی نقش مؤثری ایفا می کرد؛ اما هم زمان با آگاهی از پیامدهای تغییر سبک زندگی و نوع پوشش زنان به سبک غربی و بروز بحران های اخلاقی و اجتماعی، تلاش می کرد علاوه بر بهره مندی زنان از خودآرایی و پوشش، آنها را با مفاهیم دیگری از مد و خودآرایی آشنا کند؛ همچنین آنها را به رعایت اصولی همچون سادگی، متانت، وقار، عفت و حیا و رعایت اعتدال براساس باورهای سنتی وادارد. باوجود تلاش وافر، این نشریه برای رواج توأمان مدگرایی غربی و صیانت اخلاقی زنان به راه حل مناسبی دست نیافت.