مقاله حاضر به تحقیق درباره تصحیح خطاهای کلامی زبان آموزان توسط معلمان در کلاسهای انگلیسی به عنوان زبان دوم میپردازد.هدف از این تحقیق این است که مجادله موجود در نوشتجات مربوط به بازخورد را در خصوص ابهام در تصحیحات غیرمستقیم مورد بررسی قرار دهد و به کنکاش درباره این موضوع بپردازد که چرا زبان آموزان، تصحیحات غیرمستقیم را به جای اینکه به عنوان ساختارهای بازآفرینی شده صحیح در نظر گیرند، ممکن است آنها را صرفا به عنوان تایید معنایی و تکرار غیرتصحیحی تلقی نمایند. آوانویسی 25 درس ضبط شده از پنج معلم (پنج درس از هر معلم) و 31 ساعت تعامل کلاسی، داده های این تحقیق را تشکیل میدهد. تحلیل این دادهها نشان میدهد نادیده گرفتن تفاوتهای ساختاری بین انواع مختلف تصحیحات غیرمستقیم و در نظر گرفتن تمامی این گونه تصحیحات به عنوان نوع واحدی از بازخورد تصحیحی، ممکن است به ایجاد دو دیدگاه متفاوت در توجه زبان آموزان به این نوع تصحیحات منجر شده باشد. از این رو، تصحیحات غیرمستقیم به دو نوع مجزای برجسته و غیر برجسته تقسیم شدند. تکرار کلامی به عنوان معیار سنجش کارایی تصحیحات غیرمستقیم و میزان توجه زبان آموزان به اینگونه تصحیحات در نظر گرفته شد. یافتهها نشان می دهد میزان تکرار کلامی زبان آموزان بعد از تصحیحات غیرمستقیم برجسته به طور قابل توجهی بیشتر از میزان این معیار بعد از شکل غیر برجسته این نوع تصحیحات میباشد. نتایج حاصله حاکی از آن است که احتمالا زبان آموزان، تصحیحات غیرمستقیم برجسته را به عنوان بازخورد ساختاری ـ و نه به عنوان تایید معنایی ـ در نظر می گیرند، در حالیکه این احتمال در مورد تصحیحات غیرمستقیم غیر برجسته به خاطر فقدان تاکید افزوده بر روی نقش تصحیحی آنها کمتر است.