۱.
غلامرضا تختی فرزند رجب در پنجم شهریور 1309 در خانوادهای مذهبی در خانیآباد تهران پا به عرصه وجود نهاد. دوره ابتدایی را در مدرسه حکیم نظامی گذراند و بعد هم به دبیرستان منوچهری واقع در خیابان خانیآباد رفت ولی به سبب مشکلات مالی تحصیل را در نیمه راه رها ساخت و در یک کارگاه نجاری به شاگردی مشغول شد. از همان هنگام به ورزش باستانی تمایل نشان داد و ابتدا به زورخانه گردان رفت و سپس در باشگاه پولاد که شماری از بهترین کشتیگیران ایران عضو آن بودند، به ورزش پرداخت.
۲.
انسانها در طول زندگی خود با کسان زیادی سروکار دارند که بر آنان تاثیر مثبت یا منفی میگذارند و متقابلا از آنان اثر نیز میپذیرند. در این میان، آنان که شخصیتی برونگرا و منشی انسانی دارند، بیشتر طرف توجه افراد قرار میگیرند و دایره ارتباطات و گستره تاثیرپذیری و اثرگذاری آنان نیز بیشتر و بیشتر خواهد بود. جلال آلاحمد در زمره این افراد شمرده میشود.
۳.
هرچه زمان میگذرد و هر آنچه که پیرامون جلال سخن گفته میشود، باز مطالب خواندنی ناگفتهای وجود دارد که باید گفته آید.آقای غلامرضا امامی که در آغاز جوانی با جلال آل احمد دوستی و قرابت پیدا کرده است در گفتگو با ایام، خاطرات و مطالب جالبی را بیان میدارد که ما را با اندیشه و ویژگیهای اخلاقی آن نویسنده فقید بیشتر و بهتر آشنا میسازد.
۴.
سخن از شادروان جلال آلاحمد، جلال آل قلم است؛مردی که در برهه حساس 15 خرداد 42 در صف بندی اردوی حسینی و یزیدی یک سو ملت بزرگ ایران به رهبری امام خمینی و دیگر سو رژیم دیکتاتوری پهلوی با همه امکانات سیاسی و نظامی و تبلیغاتی و خیل روشنفکران سلطنتیاش اردوی حسینی را برگزید، یعنی صف مردم و رهبری دینی آن را و ارزش و اهمیت جلال نیز همه در همین شجاعت و شهامت شگرفی است که در «انتخاب بزرگ» خویش انجام داد؛ در حریت فکری و سیاسی او و به دیگر تعبیر: در «حر» بودن او.
۶.
زندهیاد جلال آلاحمد زندگی پر فراز و فرودی داشت که در مجموع میتوان آن را به دو بخش تقسیم کرد: بخش نخست: دوران حقیقتجویی و بخش دوم دوران حقیقتیابی. جلال در دوره اول زندگی در پی کشف گوهر حقیقت به دکانهای مختلف (از شریعت سنگلجی وهابیمآب تا کسروی بیدین و از حزب توده تا حزب زحمتکشان و ...) سرک میکشد اما با وقوع نهضت امام خمینی و کشتار مردم بیگناه در 15 خرداد 42 راه را مییابد و آرامآرام به آغوش مذهب بازمیگردد.