پادشاهی ماد علی رغم فرصت اندک تاریخی منشاء تحولات مهم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شد. متاسفانه در ارتباط با جنبه های مختلف این پادشاهی ابهامات اساسی وجود دارد به گونه ای که تعدادی از پژوهشگران منکر وجود یک پادشاهی بزرگ مادی شده و تعدادی دیگر دوره اصلی پادشاهی ماد را به دلیل فقدان مدارک کافی«دوره تاریک ماد» خوانده اند. فقدان داده های باستان شناسی و تاریخی کافی از پادشاهی ماد و مراکز مهم آن زمینه چنین برداشت هایی را فراهم ساخته است. با این حال شواهد متعدد و اشارات غیرمستقیم منابع تاریخی زمینه ای را فراهم می کند که با بررسی تحلیلی آن می توان به بازسازی جنبه های مختلف وجودی ماد اقدام کرد. مقاله حاضر به بازسازی جغرافیای تاریخی ماد بعد از تشکیل پادشاهی و گسترش آن اختصاص یافته و تلاش دارد با تکیه بر منابع مختلف تاریخی و داده های باستان شناسی بازسازی مستندتری ارائه دهد. بر اساس این مطالعات قلمرو غربی و شمال غربی ماد شامل بخش شمال شرقی بین النهرین، جنوب شرقی آسیای صغیر و ارمنستان می شده و قلمرو شرقی آن تا نواحی مرزی ترکمنستان امروزی گسترش می یافته است. رشته کوه البرز مرز شمالی این پادشاهی را شکل می داد و با سیطره ماد بر ایالت پارس مرزهای سیاسی آن تا خلیج فارس کشیده می شد. بازسازی صورت گرفته در کل با تصویر ارائه شده منابع یونانی از شکل گیری پادشاهی ماد و گسترش غربی آن مطابقت می کند.
بی هیچ تردید، درک روند و شیوه های شکل گیری فضاهای جغرافیایی بدون بررسی عوامل مؤثر در این فرآیندها امکان پذیر نیست. تاثیر موقعیت های جغرافیایی و همچنین تصمیم گیری های سیاسی در پیدایش و تکوین فضاهای جغرافیایی از جمله مقوله های اساسی دانش ژئوپولیتیک تاریخی هستند. این مقاله تلاشی است جهت آگاهی از سیر تحولات جغرافیای تاریخی و ژئوپولیتیک تاریخی منطقه ی قهستان در شرق ایران که نگارندگان با بهره گیری از متون تاریخی و منابع جغرافیایی سده های نخستین و میانه اسلامی، سفرنامه ها و منابع تاریخی سده های معاصر به عنوان مهم ترین ابزارهای تحقیق، سعی در تبیین زوایای مختلف آن با روش تحلیل تاریخی دارند.
مقاله حاضر خاندانهای حکومتگر ولایت گروس یا بیجار کنونی را در دوره قاجار مورد بررسی قرار میدهد و نقش این خاندانها را در تحولات سیاسی و اقتصادی منطقه ارزیابی میکند. فرضیه مقاله این است که با وصف اینکه گروس ولایتی کوچک در کردستان بوده، اما در فضای سیاسی و اقتصادی ایران دوره قاجار جایگاهی مهم داشته است. این جایگاه بعد از دوره مشروطه و، به ویژه، دوره جنگ اول جهانی، به شدت افول کرد. علت امر در کشاکشهای محلی و اشغال کشور به طور کلی؛ و مناطق غربی از جمله کردستان به طور خاص خلاصه میشود، امری که باعث قتل عامهای فراوان ناشی از هجوم بیگانگان و قحطی بزرگ جنگ اول جهانی در ایران گردید. هدف مقاله این است تا عوامل شکوفایی سیاسی و اقتصادی منطقه در دوره قاجار تا قبل از جنگ اول جهانی و فروپاشی جایگاه آن را در دوره بعد از جنگ ارزیابی نماید.
از تحولات مهم اواخر دوره صفویه در جنوب ایران، به ویژه بعد از سقوط این سلسله، مهاجرت و قدرتگیری قبایل متعدد عرب در این منطقه بود. این گروه های قبیله ایِ ساکن سواحل جنوبی خلیج فارس، به دلایل مختلف تمایل داشتند در سواحل شمالی مستقر شوند. در شرایطی که در جنوب کشور، به خصوص در نواحی بندری و ساحلی خلیجفارس، خلأ قدرت وجود داشت و بر اثر آن ثبات سیاسی در این حوزه حاکم نبود، زمینه برای مهاجرت و رشد این گروهها فراهم گردید. این قبایل که از مدت ها پیش در اندیشه حضور و نفوذ در سواحل شمالی خلیجفارس بودند، از وضعیت به وجود آمده استفاده کردند. یکی از این قبایل، آل مذکور بود که از موقعیت حوزه خلیجفارس و مناطق داخلی ایران استفاده کرده و به بندر بوشهر مهاجرت کردند و در آنجا حکومتی محلی تشکیل دادند. در این مقاله فرایند مهاجرت و قدرت گیری آل مذکور در بوشهر در دو محور ارزیابی شده است: شرایط و بسترهای عمومی در جنوب کشور که منجر به مهاجرت آنان شد. این مرحله از اواخر دوره صفویه آغاز و تا دوره زندیه ادامه یافت. در این دوران اوضاع سیاسی در مناطق داخلی ایران و سواحل به گونه ای رقم خورد تا مهاجرت و استقرار قبایل مختلف، از جمله آل مذکور را تسهیل نماید. در محور دوم زمینه های خاص جغرافیایی، معیشتی و سیاسی، که در بوشهر وجود داشت و با شرایط آل مذکور هم خوانی داشته و زمینه قدرت گیری نهایی این خاندان را فراهم آورد، مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد. بنابراین، خاندان آل مذکور با استفاده از موقعیت پدید آمده در کرانه های جنوبی کشور و با بهره گیری به موقع از قابلیت های خود و ظرفیت های بندربوشهر، اسباب نفوذ و قدرت یابی خود را فراهم آوردند