نوشتارحاضر با هدف بررسی انگار ه های هویت ایرانی درنگارش بناکتی در روضه اولی الباب انجام گرفته است. عرصه ی تاریخ نگاری محمل مناسبی برای اهل قلم ایرانی بوده تا روایت گر گفتمان دور ه ی خود باشند. تاریخ بناکتی روایت گر حلقه ی دوم هویتی ایران در دوره ی ایلخانان، یعنی عهد-مسلمانی آنان است. مقاله به دنبال پاسخ گویی به این سوال عمده است که انگار ه های هویت ایرانی در اندیشه تاریخ نگاری بناکتی چگونه بازتولید و بازیابی شده اند؟ بدین منظور با بهره گیری ازمفهوم حافظه ی جمعی و سهم آن در حفظ هویت جوامع به واکاوی و ردیابی خوانش این مورخ از مؤلفه های کلان هویت ایرانی می پردازیم.
دستاورد تحقیق حاکی از این است که بناکتی در بازیابی انگار ه های هویت بخش ایرانی، رخدادها را به گونه ایی معنا دار روایت کرده است. وی بااستفاده از قالب هایی نظیر روایت گونه کردن، بازتعریف قهرمان و اسطور ه های ملی مذهبی و بازتفسیر نمادها و عناصر هویتی به بازتولیدآگاهانه ی انگار-ه های هویت ایرانی دست زده است. نگرش تساهلی ایلخانان از یک سو، و قلم زدن بناکتی در عهد مسلمانیِ ایلخانان _ که جامعه ایرانی دوره ی تقابل و ستیز با مغولان را از سرگذرانده بود_ سبب شد وی مجال بیشتری از پیشینان خود برای رّدگیری انگار ه های هویت بخشِ ایرانی داشته باشد.
مقوله فرهنگ به عنوان یک عنصر مهم در مناسبات انسانی حدّ و مرزی را نمی شناسد و در طول تاریخ موجب نزدیکی ملّت ها بوده است. از همین رو شناخت فرهنگ ها و خرده فرهنگ های مختلف همواره از سوی ساکنان سرزمین های مختلف یک خواسته اساسی است. دو سرزمین ایران و عثمانی هرچند به لحاظ سیاسی در برهه های مختلفی از تاریخ دچار چالش و تنش های بسیار بودند، اما از نظر فرهنگی در تبادل فرهنگی به سر می برده اند و تأثیر و تأثّر دوسویه با بررسی های دقیق قابل مشاهده است. از این رو در دوران معاصر حرکتی از سوی فرهیختگان هر دو سمت آغاز شده است تا علاوه بر شناخت تاریخ و سرزمین مجاور خویش در صدد بازیابی عناصر فرهنگی متعلق به فرهنگ خودی در سرزمین بیگانه باشند. در ایران نیز در همین زمینه و بستر کسان بسیاری به تکاپو و تلاش افتادند تا بتوانند با حرکت به سمت ترکیه که باقی مانده ای از دولت بزرگ عثمانی است، هر چه بیشتر عناصر فرهنگ ایران را هویدا سازند. می توان از کسانی همچون مجتبی مینوی، محمد امین ریاحی و توفیق سبحانی در این ارتباط یاد کرد. تکیه اصلی در این مقاله بر روی توفیق سبحانی است تا مشخص شود این فرد تا چه حدی در ارتباط با ترک شناسی و عثمانی شناسی فعالیت داشته است. همچنین برای بازیابی عناصر فرهنگ ایرانی در عثمانی و ترکیه چه کرده و از این رهگذر چه آورده هایی را برای میهن خود به ارمغان آورده است. سبحانی با توجه به حوزه تخصصی خود بیشتر در عرصه ادبیات و مولوی پژوهی و تصوّف ورود کرده است. ضمن آنکه فهرست نویسی نسخه های خطی کتابخانه های ترکیه از کارهای شاخص اوست.
کارکرد منابع تاریخی قرون متقدم اسلامی در تعین بخشی به تصور مسلمانان دوره های مختلف از سنت اسلامی و تعریف راست کیشی اسلامی موجبات اهمیت نقد تاریخی این متون می شود. مسئله مقاله حاضر بررسی این وضعیت در البدء و التاریخ به عنوان نمونه ای از این متون است که نه تنها مشمول این شکل از اهمیت قرار می گیرد بلکه متأثر از ساختار جدلی آن نقش و اهمیت ثانویه ای نیز دارد؛چراکه با تحلیل و بازشناسی ساختار استدلال های مطروحه در کتاب می توان به تصویری از ماهیت و عملکرد عقل اسلامی مستعمل میان جریان های کلامی حاضر در قرون نخستین اسلامی نیز دست یافت،درعین حال آشکارسازی ماهیت جدلی کاربرد گذشته در این متون را نیز ممکن می سازد.رویکرد نظری مقاله، پذیرش ایده ی تعین اجتماعی و فرهنگی معرفت است که به نظر می رسد راه پاسخ به مسئله ی مقاله را از طریق تفسیر عمیق معناکاوانه متن و نظام دلالت های آن هموارتر می کند.بررسی معنایی که مقدسی در روایت خود از وقایع تاریخی درصدد تلقین آن به مخاطبان بود، بیش از آنکه به قصد بازسازی واقعیت های تاریخی باشد،نمایشگر بافتار فکری جامعه اسلامی است که زیست جهان مؤلف را پدید آورده است.بنیان های این بافتار بدان شیوه که جوئل کرمر بیان می کند مبنای تفسیر این متن است.گسترش جهان وطنی، فردگرایی و دین گریزی، به مثابه ی جلوه های فرهنگی انسان گرایی اسلامی در قرن چهارم شرایط بافتار فکری است که به عنوان مشکله ای، انگیزه مقدسی برای بازنمایی گذشته به شکل فرآورده ای جدلی گردید تا راه هدایت را با نقد آن مولفه ها،در قالب بازگشت به اصول و حدود اسلام البته با محوریت مذهبی که وی به آن تعلق فرقه ای داشت بازنمایی کند