فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۷٬۷۹۱ مورد.
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
۲۶۴-۲۴۳
حوزه های تخصصی:
ساخت انواع گنبدها در دوران اسلامی، به ویژه در دوره های تیموری و صفوی به نهایتِ کمال رسید. گنبدهای شلجمی شکل، از نمونه های قابل تأمل در فرهنگ معماری آسیای مرکزی و ایران است که در اوایل قرن 9ه .ق./ 15م. و هم زمان با دوره تیموری رواج یافت. در این شکل جدید، در محل پیوستن پوسته بیرونی گنبد به ساقه، بیرون زدگی مختصری ایجاد شده که سبب تغییر در شکل ظاهری و جزئیات سازه ای شده است. پرسش مطرح این است که، دلایل ایجاد این تغییرات در نمای ظاهری و نیز عناصر سازه ای دخیل بین دو پوسته، پس از شکل گیری اولیه این گنبدها در آسیای مرکزی و سپس سیر تکامل آن ها در ایران چگونه است؟ پژوهش حاضر با هدف دست یابی به جنبه های پنهان در سیر تحول گنبدهای شلجمی شکل و با تکیه بر مستندات تاریخی و باستان شناسی و پاسخ به چرایی و علل تحولات ایجاد شده در آن ها طی 4 قرن در حوزه ایران فرهنگی به نگارش درآمده است. افزون بر این، بازنمایی اندیشه ها و باورهای حامیان و معماران پدیدآورنده این گنبدها با مطالعه تحولات انجام گرفته در این آثار موردتوجه است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و مطالعه گنبدهای منتخب نیز مبتنی بر فعالیت های میدانی، تحقیق در منابع و اسناد کتابخانه ای است. فرآیند تغییر شکل ظاهری گنبدها، شامل حذف خیاره بیرونی، تعدیل در ارتفاع ساقه و ایجاد انحنای بیشتر در محل پیوستن پوسته بیرونی به گریو است. این پژوهش، در پیوند با تغییرات سازه ای ایجاد شده برای بهبود مقاومت و استحکام گنبدها، از ساخت باریکه طاق ها برروی پوسته درونی و انتقال وزن دیوارهای خشخاشی به قسمت های زیرین و پایه های گنبدخانه، تغییر در تعداد و تناسبات خشخاشی ها برای جلوگیری از خرابی گنبد، به ویژه در بخش آوگون به هنگام زلزله و نیز شکل و ترتیب قرارگیری کلاف های چوبی برای افزایش انعطاف پذیری آن در برابر تکان های لرزشی، سخن گفته است.
منظرگاه فرهنگی هزارۀ سوم پیش ازمیلاد خلیج فارس: ملاحظاتی در باب جزیرۀ تاروت عربستان
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
۱۰۴-۸۷
حوزه های تخصصی:
خلیج فارس در جنوب ایران درطول هزاره ها همواره به عنوان یک گذرگاه آبی راهبردی ایفای نقش کرده است. براساس مدارک باستان شناسی دست کم از هزاره پنجم پیش ازمیلاد به این سو، ساکنان فلات ایران، جنوب خلیج فارس، بین النهرین و جنوب آسیا از این راه آبی برای تعاملات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی استفاده کرده اند. اوج شکوه منظرگاه فرهنگی خلیج فارس در هزاره سوم پیش ازمیلاد بوده است که حوزه های تمدنی نوپایی در جنوب خلیج فارس و دریای عمان شکل می گیرد و به گواه یافته های باستان شناسی و متون میخی بین النهرینی این مناطق در چرخه تعاملی میان تمدن های آن زمان از بین النهرین تا دره سند نقش فعالی داشته اند. منظرگاه های فرهنگی سواحل و جزایر بخش جنوبی خلیج فارس در مقایسه با بخش شمالی (ایران) بسیار بیشتر و هدفمندتر مورد پژوهش های باستان شناسی قرار گرفته اند. یکی از جزایر مهم در بخش جنوبی خلیج فارس، جزیره تاروت عربستان است. یافته های به دست آمده از این جزیره نشان می دهند این محل درطول هزاره سوم پیش ازمیلاد به عنوان یک بندر تجاری مهم در خلیج فارس به ایفای نقش پرداخته است و در نیمه نخست این هزاره تحت کنترل بین النهرینی ها قرار داشته است. تمرکز این پژوهش پرداختن به ارتباط جزیره تاروت و فلات ایران، به ویژه سرزمین مارهاشی در نیمه دوم هزاره سوم پیش ازمیلاد است؛ زمانی که این جزیره تحت نفوذ مردمان جنوب شرق ایران قرار داشته است و گروه قابل توجهی از اهالی مارهاشی در تاروت سکونت داشتند تا فعالیت های تجاری دریایی را تحت کنترل داشته باشند؛ هم چنین در این پژوهش، فرضیه مرکز تولید اشیاء کلریتی جزیره تاروت مورد پرسش قرار می گیرد؛ درنهایت، بخشی از ساکنان جزیره تاروت عربستان به عنوان اجتماعات دور از وطن (دایاسپورا) تجاری-سیاسی تمدن جیرفت معرفی می شود.
تأملی در پیوند منصب «تُواچی» و «جارچی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۲۹)
56 - 76
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف این پژوهش ارزیابی دیدگاهی است که «تواچی» به عنوان یکی از مناصب متداول و صاحب نفوذ در تشکیلات نظامی تیموریان از دوره صفویه به منصب دیگری به نام «جارچی» تحول پیدا کرده است و ازآنجاکه این مدعا مناقشه برانگیز است، پژوهش حاضر به بررسی مدعای مذکور و سنجش آن با منابع تاریخی می پردازد. روش/ رویکرد : پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است و عمدتاً با رویکردی انتقادی به طرح دیدگاه پژوهش گران و بررسی دقیق متون می پردازد. یافته ها/ نتیجه گیری : دستاورد پژوهش حاضر نشان می دهد که به غیراز وظیفه ای که جارچی درزمینه رساندن پیام و فرمان های صادرشده -به ویژه درصحنه نبرد- انجام می داده است، میان این منصب با منصب تواچی مناسبتی تاریخی دیده نمی شود و نمی توان مدعای یادشده درباره یکسانی معنای این دو منصب و وظایف آن ها را ثابت کرد.
Palm branch in the Parthian coins of Iran, case study: coins of Phraates II
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۲ - Serial Number ۶, August ۲۰۲۳
19 - 27
حوزه های تخصصی:
Coins are engraved metals like books full of historical, cultural, religious, and mythological information. They are also like written documents that can be analyzed through their motifs through symbolism, and they are the most important guide for researchers in recognizing and familiarizing themselves with religious beliefs in different historical periods. Therefore, studying the images and symbols on them opens a window to ancient periods for researchers. Due to its long reign, the Parthian is one of ancient Iran's most important critical periods. They minted many coins with various motifs. One of the symbols used is the pattern of a palm branch, which from the time of Phraates II can be seen as the reverse of the drama and tetradrachm coins of the Seleucid Mint. This study has investigated the symbol of palm branch in coins of Phraates II in the Seleucid Mint to realize political goals. These coins are kept in Reza Abbasi Museum in Tehran (Iran) and were purchased through private collectors. In this study, 250 Parthian coins were examined, among which 60 coins had palm motifs. The palm branch is considered a mythological plant common between Mesopotamia, and Greek. Parthian king, the branch palms were used as symbols for victory, under the cultural influence of the Seleucid and Mesopotamia.
The Compositional Study of Qajar Silver Coins Using PIXE Technique; Case Study of Coins of Naser al-Din Shah Qajar of Tabriz Mint
حوزه های تخصصی:
The study of the elemental composition of silver coins minted in the Tabriz during the Qajar period can help to investigate the socio-economic situation of that period. In this case study, Proton- Induced X-ray Emission (PIXE) analytical technique has been applied to twenty-eight Qajar silver coins selected from a private collection. the purpose was to study and investigate the changes in silver elements in Qirans of Nasser al-Din Shah Qajar in Tabriz mint. The metallic elements Ag, Cu, Fe, Pb, and Au were observed. The results show that the content of Ag the main constituent of the coins varies from 90.07 to 82.88%. this significant variation in the content of the major constituent reveals the economic difficulties encountered by the dynasty. The results, which are shown by using the PIXE technique, brought to light valuable information about the economy of the period under study.
The Development of Sasanian Swords (Coins, Dishes and Bas-Reliefs)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
۱۶۶-۱۲۷
حوزه های تخصصی:
Sasanian Empire was one of the most powerful periods in ancient Iran. Archaeological evidence and traces, and Sasanian and Post-Sasanian texts show cultural and artistic relations of the Sasanian Empire from the East to the West. However, official Sasanian methods of warfare are one of the most important legacies of the period that have been less studied. These offensive and defensive arms and armor can be analyzed by looking at remaining evidence left by kings and officials within the national borders to the lands abroad. Sasanian swords are depicted on rock reliefs, silver dishes, and coins (drachmas and dinars). Although studies have been done on the classification of Sasanian swords shown on rock reliefs, no systematic study on the depiction of Sasanian swords on Sasanian drachms has been done so far. The following paper tries to restudy the subject by comparing the swords depicted on Sasanian coins and compare them to the swords shown on rock reliefs and dishes. Sasanian swords are depicted on different Sasanian royal arts such as Sasanian coins, Sasanian silver dishes, and Sasanian rock reliefs. Different elements will be taken into consideration such as the shape of swords in general and their method of hanging from the belt in particular. A closer look shows that Sasanian drachmas and dinars show two major types of hanging Sasanian swords via a scabbard slide system: A. hanging the sword in front of the body. B. hanging the sword on the left or the right hip. Additionally, the following paper will compare them to some extant examples of Sasanian swords that are kept in museums and private collections.
Late Bronze Age Shields from the Bazgir Metal Hoard, Gorgan Plain, Iran
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
۳۴۰-۳۱۱
حوزه های تخصصی:
Tappeh Bazgir is one of the most important archaeological sites of the Late Bronze Age in northeastern Iran. At this site, a hoard of 759 Bronze Age copper-alloy objects with an approximate weight of more than two tons was excavated. This find is unique in terms of volume and the extraordinary finds it contained. This archaeological hoard was discovered by chance in 2001, and in 2010 a rescue excavation was carried out at the findspot. This hoard had been buried in the virgin soil and deliberately concealed under a residential floor in the Late Bronze Age. The objects recovered served different purposes; they include agricultural and household implements, tools, ceremonial objects and a variety of weapons. The artifacts were all located next to each other in a pit and had been arranged in a regular manner. There were also three shields among these objects. They had been placed next to each other under basins with gutter-shaped pipes and on top of daggers, hatchets, axes, two-pronged forks, and stone rods. These weapons had evidently been positioned at close to the domestic objects. The shields are of strikingly similar shapes, but they differ slightly in the number of openings and bars. Up to now, no similar shields have been found at any other archaeological site. These shields seem to be the oldest shields excavated in Iran. XRD and XRF analyses revealed that one of the shields and other objects of the hoard were made of cast copper-alloy, and they were subjected to cold forging/hammering later.
بررسی خانقاه های شهر کرج ابودلف براساس اسناد تاریخی و شواهد باستان شناسی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
۲۱۷-۱۹۳
حوزه های تخصصی:
شهر کرج ابودلف یکی از مهم ترین شهرهای دوران اسلامی است که در سده های اولیه این دوره شکل گرفت و در قرون میانی به شکوفایی رسید. شناخت از این شهر تا سه دهه گذشته صرفاً به اشارات متون تاریخی مربوط می شد. حال با انجام بررسی های میدانی باستان شناسی و مطالعه اسناد تاریخی می توان به شناخت بیشتری از موقعیت مکانی شهر یادشده و آثار و بقایای به جای مانده از آن دست یافت. یکی از مهم ترین آثار قابل مطالعه کرج ابودلف، خانقاه ها است. خانقاه ها به عنوان مراکزی برای آموزش مبانی دین و اصول طریقت، از قرن چهارم هجری قمری در بلاد اسلام شکل گرفته و به بسط تصوف پرداختند. در این میان، شهر کرج ابودلف دارای چند خانقاه بوده که هدف این نوشتار بررسی آن ها با بهره گیری از بررسی باستان شناسی و مداقه در اسناد و متون تاریخی است. پرسش های تحقیق عبارتنداز: 1. اسناد مکتوب و شواهد تاریخی، چه زمانی را برای شکل گیری و توسعه خانقاه ها در شهر کرج ابودلف پیشنهاد می کنند؟ 2. نقش اسناد و شواهد باستان شناسی مرتبط با خانقاه ها در انطباق مکان کرج با شهر آستانه چیست؟ 3. خانقاه های شهر کرج چه جایگاهی در ساختار فضایی شهر کرج داشته اند؟ روش پژوهش در این جستار، تاریخی و با رویکرد توصیفی-تحلیلی است و شیوه گردآوری اطلاعات، میدانی و کتابخانه ای است. تاکنون پژوهشی مستقل درباب خانقاه های شهر کرج صورت نگرفته است و براساس مطالعه اسناد موجود و بررسی های باستان شناسی، سوای از انطباق موقعیت شهر فعلی آستانه با شهر کرج ابودلف می توان بیان داشت که خانقاه های شهر کرج در سده های میانی دوران اسلامی به عنوان بخشی از ساختار فضایی شهر مذکور شکل گرفته و پیوند های کارکردی خود را پس از زوال کرج با بقایا یا دیگر آثار معماری شهر حفظ کرده اند.
Logical Analysis of Iran's Historical Buildings in order to Read the Effective Components in the Architecture of Collective-Ritual Spaces based on the Wisdom of Art and Architecture
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۲ - Serial Number ۶, August ۲۰۲۳
1 - 16
حوزه های تخصصی:
Nowadays, with advanced technology and information, the attention to national and religious culture and ritual has faded, so the lack of collective cultural-ritual spaces based on the correct principles of architectural wisdom is considered as a problem in today's world of speed and technology. The goals of the research are to improve sociability through the analytical analysis of Iran's historical buildings in order to read the effective components in the architecture of collective-ritual spaces based on the wisdom of Islamic art and architecture. The research method is in the form of case studies and logical reasoning and analysis of the content of fundamental principles and concepts, which in the case examples of social arenas from the perspective of the teachings of architectural wisdom in which national and religious rituals are held and a comparative study The factors of each were done in the form of tables; In the following, by adapting the arguments and relational analyzes of anthropological and epistemological discussion in the results of the research, it was shown that the fundamental principles and concepts in architectural wisdom are the result of focusing on rules and precise theorizing and are formed according to the culture of the people. And on the basis of basic needs assessments, it reduces discussions involving duality and difference of opinion. In addition to the semantic dimensions, components with physical-spatial aspects were extracted in an understandable way for the users, whose strategy and solutions will lead the way in improving the sociability of collective-ritual spaces.
آشنایی با مفهوم و کاربرد روش های آکوستیک به عنوان یک روش غیر مخرب در مطالعه و شناخت میراث معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به منظور انجام هرگونه اقدامی در راستای محافظت از یک ساختمان تاریخی، آگاهی از خواص مکانیکی مصالح و عناصر سازنده آن اقدامی ضروری است که این امر باید با واردآمدن حداقل آسیب به کالبد و بافت بنای تاریخی همراه باشد. در حقیقت، به حداقل رساندن مداخلات در ساختار تاریخی و استفاده از روش های غیرمخرب برای مطالعه و شناخت عناصر آن، یکی از الزامات موردنیاز برای بهبود وضعیت میراث فرهنگی است. در میان روش های غیرمخرب، تکنیک های آکوستیک یکی از رایج ترین روش های مورد استفاده در چند دهه اخیر هستند که اطلاعات مهمی درباره کیفیت و وضعیت حفاظتی عناصر مورد مطالعه در اختیار ما قرار می دهند. هدف این پژوهش، بررسی عملکرد، ظرفیت و نتایج استفاده از انتشار امواج آکوستیک برای تجزیه وتحلیل وضعیت حفاظتی بناهای میراثی است. این مقاله، به صورت مروری و با بررسی مقاله های علمی معتبر از شش سال اخیر در حوزه مطالعات و پژوهش های مربوط به آزمون های آکوستیک انجام شده و خلاصه ای از اصول فنی اولیه، تجهیزات مورد نیاز، نحوه انجام آزمایش ها، کاربردها، محدودیت های موجود در رابطه با شرایط سایت و درنهایت تجزیه و تحلیل داده های حاصل از این آزمون ها را ارائه می دهد. مطالعات انجام شده نشان می دهد که مصالح و سازه های مختلف و همچنین آسیب هایی همچون ترک ها و حفره های داخلی، در برابر انتشار امواج آکوستیک رفتار متفاوتی از خود نشان می دهند. درنتیجه، از همین تفاوت رفتار می توان برای ارزیابی کیفیت ساختمان ها و مصالح، شناسایی ناهمگنی های موجود، آسیب ها مخصوصاً ترک ها، جداشدگی اندودها در دیوارها و کنترل اثربخشی اقدامات درمانی استفاده کرد.
عوامل زیستی موثر بر فرسودگی زیستی سطوح آجری در میراث جهانی یونسکو – برج گنبد قابوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش شناسایی عوامل اصلی فرسودگی زیستی ساکن روی آجرهای متعلق به میراث جهانی گنبد قابوس واقع در شهر گنبد کاووس در استان گلستان است. در این پژوهش با استفاده از مشاهدات میدانی، مشاهدات ماکروسکوپی در محل، روش های میکروسکوپی و مطالعات کتابخانه ای به شناسایی و نحوه تأثیرگذاری عوامل زیستی بر سطح آجری بنای گنبد قابوس در سه قسمت پایه، بدنه و مخروط پرداخته شد. بر این اساس، عوامل فرسودگی زیستی به دو گروه نمونه برداری تقسیم بندی شدند. گروه اول، شامل ماکروارگانیسم ها که برای جلوگیری از صدمه به بنا، روش شناسایی بر اساس مستند نگاری و عکس با دوربین انجام شد. گروه دوم، نمونه برداری از عوامل میکروارگانیسم هایی مانند باکتری ها و قارچ ها، ریزجلبک ها و سیانوباکترها، گلسنگ ها که با پنس استریل از روی سطح آجری نمونه برداری انجام و سپس به داخل میکروتیوپ انتقال و با روش های ریخت شناسی و کشت و میکروسکوپی شناسایی شدند. به طور کلی، نُه گروه از ارگانیسم های عامل فرسودگی زیستی در این مطالعه شناسایی شدند که ازجمله گروه های عمده آن ها می توان به باکتری ها، سیانوباکترها و جلبک ها، قارچ ها، گلسنگ ها، خزه ها و گیاهان، حشرات و حیوانات کوچک اشاره کرد. ماکروارگانیسم ها با تغییرات میزان رطوبت، کم و زیاد می شوند و بنابراین، در تخریب مکانیکی اجزای بستر مؤثرند. در بین ماکروارگانیسم ها گیاهان و خزه ها از مهم ترین دشمنان بستر آجری بنای گنبد قابوس موجود شناخته شدند. میکروارگانیسم ها قادرند کلون و بیوفیلم هایی را روی سطح بستر آجری تشکیل دهند. آن ها اسیدهایی را ترشح می کنند که مواد معدنی تشکیل دهنده بستر آجری را تجزیه کرده و به این صورت نقش مهمی در فرسودگی زیستی بنا ایفا می کنند. به طور کلی، آجرهای دیوار های بیرونی بنا در معرض حمله عوامل متنوع زیستی و عوامل غیرزنده قرار دارند و درمجموع، مقاومت کمتری نسبت به فعالیت های عوامل فرسودگی نشان می دهند. رطوبت، دما و نور و آلودگی غبار شهری از عواملی بالقوه در افزایش عوامل دخیل در فرسودگی زیستی می توانند در پژوهش های بعدی مورد بحث قرار گیرند.
رویکرد جدید بر روایت هرودوت در به شاهی رسیدن داریوش (با تکیه بر رویکرد فرهنگی فوکویی)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
۱۸۱-۱۶۱
حوزه های تخصصی:
«هرودوت» مورخ معروف یونانی داستانی نقل می کند که طبق آن بعد از این که «گئومات» خود را «بردیا» پسر «کوروش» نامید، «داریوش» و هم دستانش قیام کرده و گئومات و یارانش را می کشند. بعد از قتل گئومات، تصمیم می گیرند سوار بر اسب به اطراف شهر رفته و هرکس اسبش زودتر شیهه کشید را به پادشاهی برسانند. طبق نظر هرودوت، اسب داریوش با کمک حیله «اویبار»، مهتر داریوش زودتر از سایرین شیهه کشیده و داریوش به سلطنت می رسد. با این وصف، پرسش پیوهش این است که، آیا روایت هرودوت مبنی بر به پادشاهی رسیدن داریوش براساس شیهه اسب درست است؟ فرضیه پژوهش بر این مبناست که داستان هرودوت حالت افسانه آمیز و غیرواقعی است. روش پژوهش در این جستار توصیفی-تحلیلی و با استفاده از اسناد معتبر تاریخی است. یافته های پژوهش نشان می دهند که داستان هرودوت حالت افسانه آمیز دارد و ذکر مطالب خارق العاده و ماوراء الطبیعه آن را بی اعتبار می نماید. براساس نظریه فرهنگی «میشل فوکو»، فرهنگ جوامع حالت ایستا ندارد، بلکه همواره درحال تغییر است؛ بنابراین ابتدا باید فرهنگ هخامنشی را مورد بررسی قرار داد. بعد از تحلیل فرهنگ دوره هخامنشی متوجه خواهشم شد که داستان هرودوت ساختگی است و عوامل دیگری، ازجمله تعلق داشتن به خاندان حکومت گر یا هخامنشی در به تخت نشستن داریوش دخیل بوده، که هرودوت عمداً یا سهواً آن ها را ذکر ننموده است.
شواهدی از حضور فرهنگ حسونا در غرب زاگرس مرکزی (تپه نظرگه شهرستان سرپل ذهاب)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
19 - 32
حوزه های تخصصی:
فرهنگ حسونا مربوط به اواخر دوران نوسگی است که بازه زمانی ۶۰۰۰ - ۵۳۰۰ ق.م را در بر می گیرد و یکی از فرهنگ های اولیه روستانشینی در زاگرس به شمار می رود. پس از کشف و کاوش تپه حسونا در شمال بین النهرین، به دلیل اهمیت یافته ها، این فرهنگ به عنوان شاخصی برای دوران اولیه روستانشینی زاگرس در نظر گرفته شد. تاکنون شواهدی از فرهنگ حسونا در شمال غرب و اخیراً در شرق زاگرس به دست آمده است که نشان از پهنه وسیع گسترش این فرهنگ است. با این حال، تاکنون شواهدی از حسونا در زاگرس مرکزی به خصوص مناطق غربی آن یافت نشده است. در پاییز ۱۴۰۰ بررسی نجات بخشی محدوده سد هواسان شهرستان سرپل ذهاب به سرپرستی ناصر امینی خواه به انجام رسید. این پژوهش اهداف مختلفی را دنبال می کرد که یکی از مهمترین آن ها مطالعه برهم کِنش های احتمالی فرهنگی منطقه با مناطق مجاور و بالاخص بین النهرین بود. یکی از وجوه محرز فرهنگ حسونا، نوعی سفال موسوم به «سینی پوست کنی» است که برای اولین بار از لایه ۲ تپه حسونا به دست آمد. وجود قطعات سینی پوست کنی بر روی تپه نظرگاه، به پرسش ما درباره وجود ارتباط زاگرس با بین النهرین آن هم در یکی از مهمترین دوران تاریخی پاسخ داد. در این مقاله، علاوه بر معرفی مواد فرهنگی تپه نظرگاه، به دلایل اهمیت محدوده تحت بررسی نیز پرداخته ایم.
بازتاب مفاهیم حماسی شاهنامۀ فردوسی در تصویرسازی قدرت مغولان و ایرانیان در شاهنامۀ چنگیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله بازتاب مفاهیم حماسی شاهنامه فردوسی را در تصویرسازی قدرت مغولان و ایرانیان در شاهنامه چنگیزی تحلیل می کند. تفاوت ها و تمایزهای موجود در تصویرسازی قدرت این دو گروه در شاهنامه چنگیزی با استفاده از روش های تحلیلی و مقایسه ای، بیان می شود. در این روش، ابتدا توصیفات مربوط به ظاهر و خصوصیات مغولان و ایرانیان در شاهنامه مطرح و سپس، تفاوت ها در رفتار، اقدامات و نحوه برخورد با قدرت بین این دو گروه تحلیل و مقایسه می شود. نتایج این تحلیل نشان می دهد که شاهنامه چنگیزی در تصویرسازی قدرت بین مغولان و ایرانیان، تفاوت های شایان توجهی را نشان می دهد. مغولان به عنوان یک قدرت فتح گر و جنگ طلب تصویرسازی می شوند، درحالی که ایرانیان به عنوان یک قدرت محافظه کار و متعارف نشان داده شده اند. همچنین، زیرساخت های فرهنگی نقش مهمی در تصویرسازی قدرت این دو گروه دارند و تفاوت های فرهنگی بین آن ها در تصویرسازی قدرت مشخص می شود.
برنامه درسی تاریخ و نقش آن در شکل دهی باورها و افکار دانش آموزان نسبت به هویت و فرهنگ ملی کشورشان
حوزه های تخصصی:
تاریخ نشأت گرفته از تجربیات گذشتگان است و یکی از بهترین ابزار برای تربیت فرد به شمار می رود تربیتی که از مطالعه تاریخ به دست می آید بسیار مفید و مؤثر است و شاید بتوان گفت مهم ترین نتیجه ای که از مطالعه تاریخ و تفکر و آموزش صحیح آن به دست می آید، تربیت است. تاریخ می تواند موجب پیدایش و پیشرفت تفاهم درباره ی مواریث فرهنگی بشر و زمینه ای برای شناسایی فرهنگ و هنر و زندگانی گذشته ی دیگران باشد، یکی از وظایف اساسی آموزش تاریخ در مدارس آن است که موجب تقویت علاقه میهنی و شکل گیری هویت ملی شده و دانش آموزان را با سنن گذشته ی قومی و میهنی شان آشنا سازند. درس تاریخ دربردارنده ی سرگذشت یک ملت و تحولاتی است که بر سرزمین آن ها گذشته است همه ی انسان ها وطن خویش را دوست دارند و بدان عشق می ورزند. میراث های تاریخی و افتخارات فرهنگی، مشاهیر و عرصه های تلاش و فداکاری برای تمامی افراد یک کشور به عنوان ارزش به شمار می آیند تمام این ویژگی ها است که خاطره قومی و ملی و هویت یک ملت را می سازد. بنابراین درس تاریخ نقش بسیار مهمی در شکل دادن به هویت یک ملت و زنده نگه داشتن عشق و علاقه به میهن، آمادگی برای فداکاری در راه این کشور و قبول خدمت به هموطنان را ایفا می کند. از آنجا که برنامه ی درسی تاریخ نقش کلیدی در شکل گیری هویت و وحدت افراد یک ملت دارد، ضرورت آموزش آن جهت دستیابی به این امر مهم بر کسی پوشیده نیست. براین اساس ضروری است که آموزش برنامه درسی تاریخ از مناظر گوناگون مورد پژوهش قرار گیرد. این پژوهش نیز در همین راستا انجام می گیرد و هدف آن بررسی نقش برنامه درسی تاریخ در شکل دهی باورها و افکار دانش آموزان نسبت به هویت و فرهنگ ملی کشورشان به روش توصیفی-تحلیلی و با اتکا به منابع کتابخانه ای می باشد
از نجیب زادۀ وحشی تا مرد هزاره: تاریخ نگاری مطالعات نوین غربیان دربارۀ امپراتوری مغول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأسیس امپراتوری مغول به عنوان بزرگ ترین امپراتوری پیوسته تاریخ، تأثیر عمیقی بر مناطق فتح شده برجای نهاد و در بسیاری از آن ها مشخصه پایان یک عصر تاریخی بود. مطالعات نوین امپراتوری مغول از زوایای متعارضی شامل تاریخ، سیاست، فرهنگ و تأثیر مغولان بر جهانی است که فتح کرده بودند. ازآن جایی که بررسی امپراتوری مغول، عمری سی صد ساله دارد، مسئله ای درباره تفاوت های رویکردی و روشی طرح می شود که در بررسی امپراتوری به کار رفته اند. بررسی تاریخِ تاریخ نگاری حاضر با قراردادن آثار پژوهشی امپراتوری مغول در بافتار تاریخی و سیاسی دوره ای که نوشته می شدند، به صورت بندی فرایند تحولات روشی و فکری ای پرداخته که در مطالعه تاریخی امپراتوری به کار رفته اند. یافته های مقاله نشان می دهد که از انتشار نخستین آثار تاریخی در سده هجدهم، روایت غیر نقادانه مبتنی بر وحشی گری مغولی که با ایده شهریار روشنگر ترکیب شده بود، قرائت اصلی را تشکیل می داده است. در عین حال در سده بیستم، تاریخ نگاری مارکسیستی شوروی بر مناسبات طبقاتی و تحول اجتماعی مغولان دست می گذاشت. هم زمان با فروپاشی شوروی، آثار جدیدی در بریتانیا و آمریکا نوشته شدند که با موج جهانی شدن و نفی قرائت های مبتنی بر تخریب مغولی در آثار پیشین، به بررسی تبادلات جهانی و ادغام فرهنگی و اقتصادی و شکل گیری تجارت بین المللی در امپراتوری مغول پرداختند. مقاله تاریخ نگارانه حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی و با حفظ خط زمانی، رویکردها و روش هایی را ارزیابی می کند که در سی صد سال گذشته در مطالعه امپراتوری مغول به کار گرفته شده اند و به ارائه یک صورت بندی نقادانه از آن ها می پردازد.
پژوهش های مرتبط با هستی شناسی در حوزه موزه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۸)
101 - 125
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر یافتن هستی شناسی های مورد استفاده در حوزه موزه است. به علاوه این پژوهش قصد دارد کاربردهای هستی شناسی در حوزه موزه را از طریق بررسی پژوهش های صورت گرفته در این حوزه استخراج کند. روش/رویکرد پژوهش: این پژوهش به شیوه مرور نظام مند انجام می شود و شامل دو بخش اصلی است: بخش اول جستجوی پژوهش های مربوط به هستی شناسی حوزه موزه و بخش دوم تحلیل و بررسی یافته های جستجو را شامل می شود. یافته ها و نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهد که چندین هستی شناسی در حوزه موزه وجود دارد که از آن جمله می توان به سی داک سی آرام و ای دی ام اشاره کرد. در زمینه کاربردها نیز مشخص شده که هستی شناسی کاربردهای متعددی در حوزه موزه دارد. برای نمونه میانکنش پذیری اطلاعات در موزه ها، تسهیل دسترسی و بازیابی اطلاعات موزه ای. به علاوه نتایج پژوهش نشان از خلأ پژوهشی در حوزه هستی شناسی موزه در ایران دارد؛ زیرا تنها دو پژوهش در حوزه هستی شناسی میراث فرهنگی به زبان فارسی وجود داشت که مربوط به حوزه باستان شناسی است.
طبقه بندی و گونه شناسی سفال های عصر آهن II به دست آمده از کاوش های باستان شناسی قره تپه سگز آباد قزوین به کمک توابع شعاع، تانژانت و انحنای (RTC) منحنی لبه خارجی سفال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از اساسی ترین پژوهش ها در بررسی های میدانی و کاوش های علمی باستان شناسی، ارائه یک توصیف کمّی و کیفی دقیق از ویژگی های هندسی قطعات سفالی است. این توصیفات در قالب مفاهیم طبقه بندی و گونه شناسی سفال های یک دوره تاریخی مطرح شده است و از آن ها به منظور بررسی ساختارهای فرهنگی و اجتماعی آن دوره استفاده می شود. امروزه، بیشتر مطالعات انجام شده در این زمینه به کمک روش های رقومی و مدل سازی های ریاضی صورت می گیرند. در این پژوهش نیز به بررسی امکان استفاده از روش ها و الگوریتم های ریاضی در طبقه بندی و گونه شناسی سفال های باستانی پرداخته می شود. آنچه در وهله اول حائز اهمیت است، معرفی مجموعه ای از ویژگی های هندسی برای منحنی لبه خارجی سفال است که در قالب توابع RTC به الگوریتم ها معرفی می شوند. این توابع ویژگی های یکتا و منحصربه فردی را برای هر منحنی لبه خارجی نشان می دهند که از آن ها در طبقه بندی و گونه شناسی سفال ها استفاده می شود. طبقه بندی نمونه ها به کمک شبکه عصبی مصنوعی و بر اساس توابع RTC انجام شده است که در آن نمونه ها با دقت حدود 95درصد و در سه طبقه کاسه، کوزه و خمره قرار می گیرند. شبکه عصبی طراحی شده یک شبکه سه لایه با یک لایه پنهان است که شامل دو نورون می شود. خروجی شبکه کدهای رقومی صفر، یک و دو هستند که به ترتیب به لبه های کاسه، کوزه و خمره اشاره می کنند. در ادامه، با تصحیح نمونه های خطادار و از مجموع 209 طرح سفال، 128 نمونه در طبقه کاسه ها (61.2درصد نمونه ها)، 42 نمونه در طبقه کوزه ها (20.1درصد نمونه ها) و 39 نمونه در طبقه خمره ها (18.7درصد نمونه ها) قرار می گیرند. پس از انجام طبقه بندی، گونه شناسی نمونه های موجود در هر طبقه نیز به کمک الگوریتم خوشه بندی اتصال همسایگی صورت گرفته که در آن فرم لبه های موجود در طبقات کاسه ها، کوزه ها و خمره ها به ترتیب در 83، 22 و 27 تیپ از یکدیگر متمایز می شوند. دقت روش گونه شناسی سفال ها نیز بین 95درصد تا 97 درصد ارزیابی می شود.
پژوهش های سنجه پذیر در باستان شناسی محیطی دوره پلیستوسن (تعاریف، کاربرد و ضرورت ها برای فلات ایران)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
123 - 156
حوزه های تخصصی:
زمین به عنوان یک بستر، همواره در حال ذخیره کردن اطلاعات اقلیمی، انسانی و محیطی است و می تواند آینه تمام نمای روابط زیا و گیاه با محیط زیست باشد. رژیم غذایی، پوشش گیاهی، وضعیت اقلیم، دلایل انقراض موجودات زنده، مهاجرت و الگوهای استقراری انسان از آن دسته اطلاعاتی است که می توان از بایگانیِ زمین برداشت کرد. بازیابی این اطلاعات همواره بخشی از دغدغه های پژوهشگران بوده است. اما آنچه مشخص است، این است که شرایط محیطی گذشته را نمی توان تنها با تکیه بر یافته های فرهنگی در بافت باستان شناسی بازسازی کرد، بلکه این امر مستلزم ادغام طیف گسترده ای از علوم است. نتیجه این ادغام، سر برآوردن شاخه هایی از علوم میان رشته ای همانند باستان شناسی محیطی است که هدف اصلی آن درک فرایندهای تعاملی بین انسان و محیط است. باستان شناسی، با پیشرفت علم و تخصص گرایی همواره با رویکردی نو و چالش های نوینی مواجه است، ازاین رو بومی سازی تکنیک های باستان شناسی محیطی و بازنگری مبانی نظری و عملی باستان شناسی ایران، که به میزان زیادی در این زمینه با کاستی مواجه است امری الزامی به نظر می رسد. در این مقاله کوشیده ایم با روش کیفی و با رویکرد توصیفی به مرور، بخشی از آزمایش های میان رشته ای (اهداف، کاربردها و کارکردها) با ذکر مثال هایی مورد استفاده در باستان شناسی، مبتنی بر رهیافت های باستان شناسی محیطی و به ویژه یکی از زیر شاخه های آن یعنی باستان زمین شناسی، در اواخر دوره پلیستوسن بپردازیم و به نیازها و ضرورت های این علوم میان رشته ای اشاره نمایم.
منشأیابی ماده خام دست افزارهای سنگی محوطه مله بوژان بر اساس مطالعات پتروگرافی و ژئوشیمیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دره های میانکوهی زاگرس ازجمله مناطق جغرافیایی مهم در پژوهش های پارینه سنگی این منطقه اند. پژوهش های باستان شناسی اخیر نشان داده اند که برخی محوطه های پارینه سنگی در زاگرس از نوع محوطه های باز هستند و در مجاورت برونزدهای رادیولاریتی سنگ چرت واقع شده اند. محوطه مله بوژان واقع در ناهمواری های مشرف به دشت سرفیروزآباد استان کرمانشاه به دلیل وجود دست افزارهای سنگی و گرهک های سنگ چرت رودخانه ای پراکنده در آن، یکی از این گونه محوطه هاست. مطالعه فناوری ساخت و گونه شناسی دست افزارهای سنگیِ به دست آمده از آن، که مبتنی بر تولید تراشه و فناوری لوآلوآ است، بیانگر این است که از محوطه به عنوان یک کارگاه روباز تولید دست افزار سنگی در دوره پارینه سنگی میانی استفاده می شده است. در مطالعه دست افزارهای سنگی یک محوطه، مطالعه بستر زمین شناختی و منشأیابی ماده خام مورد استفاده برای ساخت دست افزارها دارای اهمیت بسیار است، چراکه انتخاب محل زندگی و یا مهاجرت ابزارسازان پیش از تاریخ تحت تأثیر یافتن مواد خام مناسب برای ساخت دست افزارهای مورد نیاز بوده است؛ بر این اساس، در این مقاله نتایج دو آزمایش پتروگرافی (تهیه مقطع نازک) و ژئوشیمیایی (طیف سنجی فلورسانس پرتو ایکس یا XRF) روی تعدادی دست افزار سنگی انتخابیِ به دست آمده از اولین فصل بررسی محوطه مله بوژان دشت سرفیروزآباد استان کرمانشاه و تعدادی از نمونه های سنگی به دست آمده از سازندهای زمین شناسی اطراف این محوطه با هدف مشخص ساختن محلی یا وارداتی بودن گرهک های چرت پراکنده بر سطح آن و در نتیجه منشأیابی ماده خام استفاده شده در ابزارسازی ارائه شده است که در نهایت بر اساس نتایج آنالیزها و نیز بررسی نقشه زمین شناسیِ منطقه مشخص گردید منشأ سنگ های استفاده شده در ابزارسازی محلی و به احتمال بسیار سازند زمین شناسی کشکان (شامل لیتولوژی آهک، ماسه سنگ و کنگلومرای قرمزرنگ) بوده است. مقادیر تقریباً مشابه بین عناصر موجود در ذرات رسوبی آبراهه ها، گرهک های سنگ چرت پراکنده در محوطه و سازند کشکان، یعنی همخوانی عناصر کمیاب با یکدیگر، ملاک این نتیجه گیری بوده است.