موضوع این مقاله بررسی جایگاه دیوان عرض به عنوان بخشی از تشکیلات دیوانی حکومت محمد خوارزمشاه در سازمان اداری سپاه خوارزمشاهی است و در آن تلاش شده است تا ضعف و ناکارآمدی دیوان عرض و مقام عارض در اداره لشکر و سازماندهی تشکیلات نظامی مورد بررسی قرار گیرد و تأثیر آن بر ناکامی های محمد خوارزمشاه در برابر حمله مغول و فروپاشی دور از انتظار حکومت وی نشان داده شود. این نوشتار بر آن است بر اساس روش تحلیلی در پژوهش تاریخی نشان دهد خوارزمشاهیان در ایجاد یک نظام اداری و پشتیبانی نظامی به ویژه هماهنگ با مطامع و اهداف توسعه طلبانه ای که در پیش گرفته بودند، ناتوان ماندند. بخشی از ناکامی آنان به واسطه نداشتن تشکیلات اداری کارآمد، به خصوص در حوزه دیوان عرض بود.
یقین، که از آن به قطعِ در باور تعبیر می شود و از بالاترین عیار آگاهی بهره مند است و جایی برای هیچ گونه احتمال رقیب باقی نمی گذارد، همواره در کانون دغدغه های تاریخ پژوهان بوده است.یکی از مسئله های مهم پیش روی تاریخ پژوهان در حوزه ی معرفت تاریخی، امکان یا عدم امکان شناخت یقینی معرفت تاریخی است؛ به گونه ای که این پرسش همچنان در پی پاسخ های شایسته ی خود است. این مقاله می کوشد با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی، به شناخت مفهوم معرفت، به معنای عام، و معرفت تاریخی به معنای خاص، روی آورد و سپس با ایضاح مفهوم و ماهیت یقین نشان دهد که آنچه در معرفت تاریخی دست یافتنی است، یقین روان شناختی است؛ چه، مفاد و محتوای معرفت تاریخی، به حیث ماهیت خاص خود، نمی تواند راه را به سوی یقین منطقی (معرفت شناختی) بگشاید و آن را محقق سازد
بحران مشروعیت دینی صفویان در اواخر عمر این سلسله موجب قیام ها و شورش های متفاوتی در نواحی مختلف قلمرو آنها شد. یکی از مهمترین این قیام ها را شیخ بهاءالدین استیری در خراسان رهبری کرد. شیخ که از بی توجهی دولت و دربار صفوی نسبت به حملات ازبکان به خراسان به ستوه آمده بود، راهی اصفهان شد. هشدارهای دلسوزانه او در اصفهان نادیده گرفته شد و خود نیز به تصوف و کفر متهم گردید. او پس از بازگشت به خراسان و با گردآوری یارانی، دست به اقدامی جهادی زد اما به زودی و با اعزام سپاه صفوی، حرکت او در هم کوبیده شد.
یافته های تحقیق نشان می دهد این قیام در سال های پایان عمر سیاسی دولت صفوی تحت تأثیر بحران های ناشی از ضعف مشروعیت دینی صفویان صورت پذیرفته است. همچنین سرکوب این قیام، انگیزه خیرخواهی برای حفظ این دولت را از بین برد. این ماجرا و نمونه های مشابه، زمینه را برای سقوط صفویه فراهم نمود.
کتاب روضة الشهداء تألیف ملاحسین واعظ کاشفی (د. 910 ق) یکی از تأثیرگذارترین آثار سده های اخیر پیرامون واقعه کربلاست که به سبب اشاعه اخبار مجعول در تألیفات تاریخی و باور عمومی مورد انتقاد قرار گرفته است و آن را از اسباب اصلی رواج اخبار کذب و ضعیف تاریخی درباره واقعه کربلا دانسته اند. مسئله پژوهش حاضر این است که آیا تمام دروغ ها و تحریف های مربوط به واقعه کربلا از این کتاب نشأت گرفته است یا پیش از این کتاب نیز وجود داشته است؟ در صورت منفی بودن پاسخ، دلایل ورود چنین اخباری به کتاب چه بوده است؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد که روضة الشهداء سرچشمه همه اخبار مجعول مربوط به واقعه کربلا نیست و بسیاری از این دست اطلاعات مأخوذ از منابع پیش از کاشفی است. مقاله حاضر به بررسی اخبار ضعیف تاریخی و چگونگی ورود آنها در روضة الشهداء و نیز علل چند سده رواج این کتاب در جوامع سنی و شیعی اختصاص دارد.