در این مقاله با مروری بر عوامل، عناصر و نیروهایی که از سال 1363 درگیر تلاش برای تبدیل اردبیل به یک استان بودند- تلاشی که سرانجام در سال 1372 به استان شدن اردبیل انجامید- نویسنده مقاله رابطه ""پیچیده میان شهرها و شهرستانهای کشور را با اقتدار مرکزی به بحث میگذارد.
وجود امروزی کشوری به نام ایران که برخی جوانب تمدن ایرانی را در خود دارد -جوانبی که نه فقط وی را به کشورهای همسایه پیوند میدهد بلکه از پیوندی تاریخی حکایت دارد-، به این معنا نیست که چیزی به نام تمدن ایرانی امروز وجود دارد. مبانی اجتماعی یک چنین تمدنی کاملاً تغییر کرده است. نویسنده مقاله بر این نظر است که تلاش برای بازسازی این تمدن به حرکت امروزی ایرانیان برای هماهنگ کردنِ نهادهای سیاسی و اجتماعی خود با اندیشه مدرن و معاصر لطمه خواهد زد. سیاست خارجی ایرانِ امروز باید از نیازهای روزمره کشور ذهنی یا عینی برخواسته از شرایط تمدن قدیمی ایران.
مدرنیته که انسان را به منزله یگانه تصمیم گیرنده و منشأ ارزشگذاریها به شمار میآورد، میبایست که این انسان را در تجربه تاریخی، فرهنگیاش نیز در نظر آورد تا بتواند به عنوان یک اندیشه استوار بماند. به این معنا میتوان گفت که به تعداد تجربیات تاریخی، فرهنگی، مدرنیته های گوناگون وجود دارد. در عین حال این درنظرگرفتن باید با آگاهی همراه باشد و به روشنی مشخص باشد تا در جهت خلاف دستاوردهای انسان مدرن مطرح نگردد.
مهاجرت افغان ها به ایران، نیروی کار فعالی که شمار آن از پانصد هزار تا 2 میلیون نفر برآورده می شود را بوجود آورده است. این کارگران با حقوق کمتر از همتایان ایرانی شان عمدتاً به کارهایی مشغول می شوند که سخت تر و سنگین تر از کارهای معمول است. وجود این کارگران یکی از عوامل رونق گرفتن کارهای ساختمانی و سازه در ایران دوران بازسازی بوده است. این مقاله تلاشی است برای تحلیل و برآورد تأثیرات اقتصادی حضور کارگران افغانی در ایران.
حمید نفیسی بر این نظر است که ارتباطی تخیلی میان مهاجر و سرزمین مادریاش باقی میماند. تخیلی به این معنا که مهاجر از سرزمین مادریاش تصویری خیالی دارد که فقط در ذهن او وجود دارد، سرزمینی که فارغ از تصور این مهاجران تغییر میکند. او با ذکر مثال از ویدئو کلیپ هایی که ایرانیان در لس آنجلس ساخته اند نشان میدهد که مهاجران در واقع سرزمین مادریای را با استفاده از نمادها و اشیایی نمادین بازسازی میکنند. نوستالژی مهاجر به صورت «بازگشت به اصل» و به «طبیعت» بازنمایی میشود و در عمل به توسط «ناسیونالیسم» و «کمونوتاریسم» متجلی میشود.
با شروع فعالیت اولین مجلس شورای اسلامی در سال 1359، شاهد آغاز روندی هستیم که به موازات تجارب اجتماعی به تمایز دیدگاه هایی انجامید که در جریان انقلاب یکسان به نظر می آمدند. بحث در مورد لایحه اعزام دانشجو به خارج از کشور یکی از تجاربی بود که طی آن دیدگاه های متفاوت اجتماعی رو در روی یکدیگر ایستادند. آنجا که اصل قضیه اعزام دانشجو تقریباً بدون مشکل پذیرفته شد، با طرح مسئله اعزام زنان مجرد مشکل آنچنان سر بلند کرد که هیچ یک از دوره های مجلس نتوانست از آن فارغ شود.
در این نوشته، مراحل و دلایل مختلف مهاجرتِ ایرانیان به خارج از کشور بعد از انقلاب بهمن 57 مورد بررسی قرار می گیرد. سپس به مسائل ذهنی، مبتلابه ها و انتظارات این مهاجرین پرداخته و دست آخر به تغییری که این مهاجرت در میان زنان در رابطه با دیدگاه های شخصی، روابط خانوادگی، پذیرش فرهنگ جدید و مسائلی از این دست به وجود آورده، توجه می کند. این تحقیق بر اساس زنان مهاجر ایرانی در پاریس صورت گرفته است.
این مقاله با رجوع به تاریخچه جنبش دانشجویی پس از پیروزی انقلاب 57 تلاش می کند به دلایل ضعف این جنبش در سال های 73 تا 75 بپردازد. نویسنده بر این نظر است که جنبش دانشجویی ایران بعد از پیروزی انقلاب و به ویژه با تجربه اشغال سفارت آمریکا الگو و رسالتی را برای خویش برگزید که نه نتیجه مستقیم وضعیت صنفی وی بود و نه امکانات هدایت وی را داشت. پذیرش این الگوی انقلابی توسط دولت و سپس شرایط جنگ و بسیج جنگی، این جنبش دانشجویی را در توهم مشروعیت و نمایندگی خویش نگاه داشت. پس از پایان جنگ و آغاز دوران بازسازی، سازمان های پشتیبان تفکر انقلابی در این جنبش که انحصار حضور در دانشگاه را از آن خود می دانستند، پناهگاه دولتی خویش را از دست دادند، و همچنین نتوانستند با حمایت از قانونی که می توانست به تمامی تشکل های دانشجویی فرصت فعالیت در دانشگاه را بدهد برای خود پناهگاهی قانونی تغبیه ببینند. به این ترتیب در برزخ بین الگوی انقلابی که دیگر امکان پیگیری آن را نداشتند و الگوی دموکراتیک ابزار درون و برون دانشگاهی آن را تعبیه نکرده بودند، به بی تحرکی محض دچار شدند.
در نیمه دوم سال 1372 طرحی ناظر بر حذف تمامی محدودیت های شرکت زنان در رشته های دانشگاهی در شورای فرهنگی و اجتماعی زنان به تصویب رسید و جهت اجرا به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال شد. پیرو این طرح در دهم بهمن همان سال وزیر فرهنگ و آموزش عالی حذف کلیه محدودیت ها را به سازمان سنجش ابلاغ کرد. بدین معنا از این تاریخ به بعد، دیگر نه از طریق ممنوعیت صریح و نه از طریق سهمیه بندی، تقریباً رشته ای نبود که ""مردانه"" تلقی شود و دستیابی زنان به آن محدود شده باشد. این مقاله شرح مباحث، فعالیت ها و موضع گیری هایی است که به این برابری انجامید.
در این مصاحبه مسائل دانشگاه در ایران به ویژه آنچه نظام استادی نامیده می شود مورد بحث قرار گرفته اند. چنگیز پهلوان بر این نظر است که چنانچه در حوزه آموزش عالی، نظام استادیِ مناسب برقرار باشد، سایر مشکلات دانشگاهی قابل حل و فصل بوده و دانشگاه می تواند از پسِ مسئولیتش در پیشرفت دادن علم و رشد فرهنگ برآید. در غیر اینصورت، حتی در شرایطی که سایر عوامل مؤثر در بهبود وضع دانشگاه جمع باشند، این نهاد از عهده انجام وظیفه اش برنخواهد آمد. همچنین در این مصاحبه چگونگی به هم ریختن نظام استادی در دانشگاه های کشور پس از انقلاب به بحث گذاشته می شود.