۱.
«جمعیت جوان ایران» در اوائل دهه 1300 شمسی با هدف رهنمون شدن ایران به تجدد و ترقی تاسیس شد. رهبران ایران جوان براین باور بودند که جز از طریق ایجاد یک ارتباط مستقیم با غرب و طرح برنامهای گسترده و فراگیر جهت آموزش عمومی، برای دستیابی به تجدد راهی وجود ندارد. در این مقاله جوانب مختلف این تجربه و همچنین ناتوانی جمعیت ایران جوان در طرح یک برنامه سیاسی مناسب جهت تحقق آمال و برنامههایش مورد بررسی قرار گرفته است.
۳.
مدرنیته که انسان را به منزله یگانه تصمیم گیرنده و منشأ ارزشگذاریها به شمار میآورد، میبایست که این انسان را در تجربه تاریخی، فرهنگیاش نیز در نظر آورد تا بتواند به عنوان یک اندیشه استوار بماند. به این معنا میتوان گفت که به تعداد تجربیات تاریخی، فرهنگی، مدرنیته های گوناگون وجود دارد. در عین حال این درنظرگرفتن باید با آگاهی همراه باشد و به روشنی مشخص باشد تا در جهت خلاف دستاوردهای انسان مدرن مطرح نگردد.
۴.
این مقاله به پرسش ها و دیدگاه های نظری مطرح در بحث نسبت و رابطه انسان مدرن و محیط زیست طبیعی و اجتماعیاش و تقابل های نظری انسان گرایی انسان محور مدرنیته و صنعتی کردن و محیط زیست گرایی یا اکولوژیسم و پیآمدهای عملی آن در بستر ضرورت ها و مسائل کشور در دورهی توسعه و بازسازی پس از جنگ میپردازد.
۵.
نویسنده در این مقاله به توسعه تاریخی اندیشه مدرنیته میپردازد، نشان میدهد که این اندیشه در قرن اخیر دستخوش تغییرات زیادی بوده است. به نظر وی این تغییرات در دو جهت مشخص سیر کرده اند. یکی در جهت فهم مدرنیته به منزله پذیرش مسئولیت و دیگری در جهت تحکیم اندیشه انسان-محوری، که این هر دو در زمره مبانی دموکراسی به شمار میآیند.
۷.
مصاحبه شونده براین نظر است که از دوران صدارت امیرکبیر تا زمان سلطنت محمدرضاشاه مهمترین مانع در مقابل سازمان دهی مدرن آموزشی، حکومت استبدادی بوده است. اگر آموزش مدرن نتوانسته هنوز جایگاهی درجامعه ایران بیابد به این دلیل است که آزادی، یعنی سنگ بنای آموزش مدرن هیچ وقت مورد تأیید حکومتگران ایران چه در دوره سلطنت و چه دوران فعلی نبوده است.