صدور حکم عزل معاویه از استانداری شام، یکی از عمده ترین اقدامات امام علی در عرصه اصلاحات سیاسی بود که پیامدهای ناخواسته ای را به همراه آورد. معاویه که شام را اقطاع و تیول خود می دانست، نه تنها به رأی امام تمکین نکرد،که از بیعت با آن حضرت نیز خودداری ورزید. تمرد او در برابر خلیفه مسلمین، روابط میان شام و عراق را تیره کرد. در چنین شرایطی، معاویه با اتخاذ کدام راهبرد توانست در برابر امام مقاومت کند و ورق را به سود خود برگرداند ؟
یافته های این پژوهش – که مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی است – نشان می دهد که او به توصیه مشاوران خود، عمرو بن عاص را که یکی از داهیان عرب بود به خدمت گرفت تا از کاردانی و موقع شناسی او به سود خود بهره برداری کند. پیمان راهبردی که میان آنها در بیت المقدس منعقد شد،حاکی از یک معامله سیاسی بود که طی آن عمرو بن عاص با دریافت وعده استانداری مصر، متعهد شد تا معاویه را در رسیدن به اهداف مورد نظر، در رویارویی با امام علی، یاری رساند. عملیاتی شدن این پیمان، نشان داد که برای نخستین بار در تاریخ اسلام،خدعه و نیرنگ به مثابه ابزاری برای رسیدن به قدرت و حکومت مورد بهره برداری قرار گرفت و بعدها توالی فاسدی را به همراه آورد و خلافت اسلامی را تا مرتبه سلطنت فرو کاست و منش و روش اکاسره و قیاصره را در قالبی نوین بازتولید کرد.
اهل بیت: حدود دو قرن و نیم در مدینه حضور داشتند. این زمان را می توان به چهار دوره نبوی، چهار خلیفة نخست، امویان و عصر اول عباسی تقسیم کرد. مدینه وطن ائمه اهل بیت: بود و مردمانش شاهد فضل و کمال ایشان بودند و سفارش های پیامبر6 درباره ایشان را به یاد داشتند. از این رو انتظار می رود گرایش مردم مدینه به اهل بیت: در مقایسه با دیگر شهرها بیشتر باشد. اما این گرایش یکنواخت نیست و در دوران مختلف، فراز و فرود دارد. این مقاله بر آن است که با استفاده از گزارش های تاریخی به بررسی گرایش مدنیان به اهل بیت: در دوره اموی بپردازد و نشان دهد در دوران اموی به دلایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این گرایش رو به افول بوده است.
امر قضاء و داوری از جمله مسائل مهم اجتماعی است که غالباً از دید تاریخ نویسان پنهان مانده است. در سده های ششم و هفتم هجری، دیوان قضاء ساز و کار به نسبت مشخصی به خود گرفت. در این دوره ما شاهد درگیری خلفای عباسی با قدرت های نو ظهور دیگر و برهم خوردن موازنه قدرت در جهان اسلام بوده که این امر بر امر قضاء تاثیر می گذاشت. این پژوهش توجه اصلی خود را به بررسی ساختار نهاد قضاء در دو سده پایانی حکمرانی خلفای عباسی با محوریت مرکز خلافت یعنی شهر بغداد قرار داده است. پس از بررسی ساختار نهاد قضاء به ویژگی های قاضی و ساز و کار دیوان قضاء و کسانی که در امر دادرسی قاضی را همراهی می کردند پرداخته شده است و سپس رابطه ی بین نهاد قضاء و تحولات سیاسی خلافت عباسیان و تاثیر آن بر امر قضاء مورد بررسی قرار می گیرد. این پژوهش درصدد است با روش توصیفی – تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای به بررسی موضوع بپردازد.
جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم شاهد تغییرات اجتماعی گسترده ای به ویژه در زمینة ارزشها بود که در عصر معاویه (41 60 ق.) به نقطه اوج خود رسید. این رویداد را از منظرهای مختلفی می توان مورد بررسی قرار داد. نوشتار حاضر کوشیده است از منظر جامعه شناختی و مستند به داده های تاریخی که با روش اسنادی کتابخانه ای گردآوری شده است به بررسی این موضوع بپردازد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که معاویه به عنوان نخستین حاکم اموی با بهره گیری از غفلت توده مردم از یک سو و استفاده از استراتژی زور وتزویر از دیگر سو توانست ابتدا قداست ارزشهای الهی را خدشه دار نماید و سپس از طریق باورهای ابداعی فرقه هایی مانند مرجئه و جبریّه، ارزشهای جاهلی و نژادپرستانه پیش از اسلام را زنده و مسیر حاکمیت دو باره آنها را هموار سازد. مقاله با حفظ نگاه تاریخی و رویکرد جامعه شناختی خود با این جمع بندی به پایان می رسد که حادثة جانسوز عاشورای سال 61 ق. مهمترین پیامد این تغییرات اجتماعی بود.