قدرتمند شدن صفویه توسط پادشاهانی مانند شاه عباس اول باعث اتحاد سیاسی کشور، رونق تجارت، امنیت جاده ها و در نتیجه بازرگانی شد. در این میان، یزد با قدمت چند هزار ساله در نساجی، در دورة صفویه بزرگترین طراح پارچه در تاریخ ایران؛ یعنی غیاث الدین نقشبند یزدی را پرورش داد. در دورة قاجار به دلیل واردات منسوجات خارجی، نساجی در ایران تا حد زیادی از رونق افتاد؛ ولی شهرهایی مثل یزد و کاشان رشد مثبتی داشتند. ده ها نوع پارچه که برخی منحصر به فرد بود؛ همچون مخمل و ... در یزد تولید شد. در عصر قاجار، امیرکبیر کارخانه های بزرگ نساجی در شهرهایی مثل یزد و کرمان و کاشان و.. احداث نمود. اساتیدی مثل محمد خان نقشبند و ... که شهرت جهانی داشتند، در یزد ظاهر شدند. تحولات در نساجی در این دوره (قاجار) این دو سؤال را مطرح می نماید که تحولات نساجی در یزد و نقش هنرمندان یزدی دراین عصر چگونه توصیف شده است؟ محصولات و دستاوردهای این تحولات درکشور و در یزد چه بود؟ تبیین فرضیات مطرح توصیفی-تحلیلی مبتنی بر آثار اسنادی و کتابخانه ای است.
جزیره کیش، با حاکمیت ملوک محلی بنی قیصر، مرکز بازرگانی خلیج فارس در قرون 7 و 8 هجری محسوب میگشت و تحولات آن همواره بر مناطق پیرامونی و ماورای منطقه ای تأثیرگذار بود. هدف از این نوشتار بررسی دگرگونی های اقتصادی کیش و جایگاه ممتاز آن در بازرگانی دریایی امرای بنی قیصر وپس از انحطاط آنهاست. استحکام بنیه اقتصادی سبب گردید تا پس از فروپاشی حکومت امرای بنی قیصر و قدرت گیری و توسعه نفوذ سیاسی و نظامی اتابکان فارس و گسترش توان مندی دولت نوظهور هرمز، جزیره کیش دچار رکود و فترت نگردد. بر این اساس جزیره کیش اهمیت اقتصادی خود را که در دوران حکومت ملوک بنی قیصر کسب نموده بود، پس از فروپاشی آنان و ظهور امیران قدرت مند هرمز نیز حفظ نموده و تأثیرگذاری آن بر فعل و انفعالات تجاری ایران داخلی، سرحدات شمالی و جنوبی خلیج فارس و سرزمین های دور دست استمرار یافته است.
دولت آل بویه در سه حوزه جغرافیای متفاوت با تشکیلات درباری و دیوانی، فضای تساهل و تسامح، فرصتی را برای فعالیت تمام اقشار مختلف اجتماعی، از جمله سایر ادیان بزرگ الهی که تقریبا در اکثر مناطق ایران این دوره به صورت پراکنده بودند، فراهم آورد. حاکمان آل بویه از اقلیت های دینی به ویژه گروه نخبه و برگزیده حمایت کرده و از آنان با توجه به تخصص و کارایی شان در بخش های مختلف سیاسی- اجتماعی، در مناصب اجرایی در دربار و دیوان استفاده کردند. به طوری که، مسیحیان بیشترشان به فعالیت های علمی مانند کاتبی و طبابت، یهودیان به امور تجاری و صرافی، زرتشتیان در زمینه کشاورزی و دامداری و صابئیان اکثرا به حرفه های کارگاهی و علمی پرداختند. با وجود مشارکت اقلیت های دینی در عرصه های مختلف و تلاش حاکمان برای حمایت و احقاق حقوق آنها، در برخی مواقع، حقوق اقلیت ها به شکل های مختلف مانند غارت، مصادره اموال، ویران شدن خانه ها و مغازه های شان، پایمال می گردید. در نتیجه مانند ادوار قبل و بعد، بتدریج به حاشیه رانده شده و از بسیاری امتیازات سیاسی- اجتماعی به علل مختلف محروم می شدند. با عنایت به آنچه گفته شد، مساله این است که، واکنش و نحوه برخورد اقلیت های دینی در قبال تساهل و تسامح آل بویه به چه شکل بوده است؟ مقاله حاضر بر آن است تا با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی نقش اجتماعی اقلیت های دینی در این دوره بپردازد.
وجود دشمنی مشترک به نام دولت عثمانی میان صفویان و دولت های اروپایی از آغاز سدة دهم هجری/ اوایل سدة شانزدهم میلادی، موجبات ارتباط نزدیک سیاسی میان ایران و اروپا را فراهم ساخت. لذا کوشش طرفین تشکیل اتحادیه های سیاسی نظامی علیه دولت عثمانی به منظور تحت فشار گذاشتن و شکست دادن این دشمن قدرتمند بود. دولت صفوی در آغاز با رویکرد هم گرایانه در منازعات میان دولت عثمانی و اروپاییان، جهت گیری اتحاد و ائتلاف با اروپا علیه عثمانی اتخاذ نمود، جهت گیری که علی رغم همه چانه-زنی های دیپلماتیک صفویان با دول اروپاییِ درگیر جنگ با عثمانی، هیچ گاه صورت عملی به خود نگرفت. انعقاد معاهده زهاب در سال 1049ق/1639م. میان ایران و عثمانی، منجر به تغییر جهت گیری صفویان در منازعات میان دولت عثمانی و اروپاییان گشت. این بار دولتمردان صفویِ ناامید از اروپاییان، رویکرد واگرایانه ای نسبت به این منازعات اتخاذ کردند که تا سقوط صفویان ادامه پیدا کرد. این مقاله در پی آن است که به بررسی روند، چگونگی و علل اتخاذ جهت گیری جدید سیاست خارجی صفویان از معاهده زهاب تا سقوط صفویان بپردازد.
روش تحقیق در این پژوهش بر پایه روش تاریخی - توصیفی تحلیلی بوده و شیوه گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای و اسنادی می باشد.
دستاوردهای این پژوهش نشان می دهد که پس از معاهده زهاب، دولت صفوی جهت گیری بی طرفی را در منازعات دولت عثمانی و اروپا انتخاب نمود و بی اعتمادی صفویان نسبت به اروپاییان، پایبندی دولتمردان صفوی به معاهده زهاب و روابط دوستانه و مسالمت آمیز با دولت عثمانی و ضعف سپاه و قوای نظامی ایران در این دوره، از دلایل اصلی اتخاذ جهت گیری بی طرفی از سوی صفویان بود.