فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۵۵۶ مورد.
شکل چهارم یا شکل جالینوسی
حوزه های تخصصی:
ابن سینا و گودل:«عدم برهان بر امتناع» یا «برهان بر عدم امتناع»؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق منطق فرامنطق تصمیم پذیری (گودل و...)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی منطق کلیات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
گودل امکان فرضیه تعمیم یافته پیوستار را از رهگذر برهان بر عدم امتناعِ آن ثابت می کند؛ این در حالی است که بر پایه سخن ابن سینا در بند ما قبل آخرِ اشارات، عدم برهان بر امتناعِ چیزی برای اثبات امکان آن بسنده است. اکنون شایسته است بپرسیم که آیا کار گودل بیهوده است، یا سخن ابن سینا نادرست؟ پاسخ این جستار گزینه سوم است: هیچ کدام. «امکان» در فلسفه اسلامی دست کم هشت معنا دارد:1 امکان عام؛ 2 امکان خاص؛ 3 امکان اخص؛ 4 امکان استقبالی؛ 5 امکان استعدادی؛ 6 امکان وقوعی؛ 7 امکان فقری؛ 8 احتمال. در سخن ابن سینا امکان به معنای احتمال است که امری ذهنی، انفسی، و سوبژکتیو است، و از این رو به چیزی بیش از عدم برهان بر امتناع نیاز ندارد؛ امّا امکان در کلام گودل امری عینی، آفاقی، و اُبژکتیو است که نیازمند برهان بر عدم امتناع است. بنابراین، نه کار گودل بیهوده است و نه سخن ابن سینا نادرست.
منطق هنر اندیشیدن
حوزه های تخصصی:
دو گانه حقیقیه – خارجیه و نقش آن در برهان
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله، بررسی کارکرد معرفتی قضایای حقیقیه و خارجیه در صناعت برهان، در سایه تامل در ضوابط و شرایط منطقی این قضایا است. در باب قضایای حقیقیه و خارجیه، دیدگاه های متعددی ارائه شده است که دیدگاه مختار در پژوهش حاضر، بر مبنای تمایز این دو گزاره از حیث نحوه اقتران عقدین استوار است. اگر اقتران عقدالوضع و عقدالحمل در قضیه مسوره به نحو لزومی باشد، قضیه حقیقیه است و اگر این ارتباط به نحو تصادفی باشد، قضیه خارجیه است. اعتقاد نگارنده آن است که شرایط قضایای برهانی را می توان به وضوح، در قالب طبقه بندی قضیه مسوره به حقیقیه و خارجیه تبیین نمود که بر اساس آن روشن می گردد تنها قضیه ای که به لحاظ معرفتی در الگوی علم شناسی قدما قابل استفاده می باشد، گزاره حقیقیه است.
تعریف قضایای اولی از منظر محمدتقی مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان فلاسفة اسلامی معاصر محمدتقی مصباح یزدی دارای نظریه ای در باب ماهیت قضایای اولی است. وی قائل است که قضایای اولی قضایایی اند که اولاً تحلیلی اند و ثانیاً مفاهیم تشکیل دهندة آن ها، معقولات ثانیة فلسفی اند. در مقالة حاضر ابتدا نظریة مصباح یزدی دربارة ماهیت قضایای اولی را شرح می دهیم و سپس با توجه به تعریف رایج از قضیة اولی نشان می دهیم که قضایای اولی ای وجود دارند که طبق نظریة وی اولی محسوب نمی شوند؛ مثال های اولی ای که ارائه خواهد شد فاقد یکی از شروطی هستند که مصباح یزدی برای قضایای اولی قرار می دهد. برخی از این مثال های اولی، حملی و برخی دیگر شرطی هستند. مثال های حملی با این مشکل مواجه اند که مفاهیم به کاررفته در آن ها، معقولات ثانیة فلسفی نیستند و مثال های شرطی با این مشکل مواجه اند که نه اجزای آن ها از معقولات ثانیة فلسفی تشکیل شده است و نه تحلیلی اند.[i] نتیجه این خواهد شد که دو شرطی که مصباح یزدی برای قضایای اولی قرار می دهد خدشه پذیر است.
شطحیات عرفانی از منظر منطق و تفکر فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قبیل سخنان و گشودن رازهای نهفته در آن ها، چشم اندازی جدید از مواجهة تاریخی و سپس علمی با این پدیده است. تقریباً در همة آثاری که له و علیه شطحیات به نگارش درآمده اند، آن جایی که به انکار یا دفاع عقلانی از شطحیات پرداخته شده و نشانی از اثبات و رد توجیه منطقی این قبیل سخنان و تعابیر دیده می شود، منظور از عقل، عقل ارسطویی و مراد از منطق، منطق دوارزشی ارسطویی بوده است. با آن که منشأ اشکالات و مشکلات در شطحیات در ذات نامتعارض بل متناقض یا متناقض نمای آن هاست اما راه حل منطقی برای حل این مشکلات نه در منطق ارسطویی بلکه در منطقی به نام منطق فازی است که در گفته های مدافعان از شطحیّات نیز به طور ضمنی و ناخودآگاه به آن اشاره شده است اما عادت تبعیت تاریخی از قوانین عقلی مشائی و قواعد منطقی ارسطویی، مجال رهایی از چهارچوب تنگ و تاریک این منطق را به ذهن حتی برجسته ترین محققان در این عرصه از جمله استیس نداده است
منطق فازی، ابهام و پارادوکس خرمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار نخست توصیفی از سیستم استاندارد فازی به عنوان نظریه ای دربارة ابهام طرح می شود؛ بدین قرار که ابتدا پشتوانه های شهودی این نظریه را مطابق ادعای حامیان آن مطرح می کنیم سپس بیانی نسبتاً صوری از سیستم استاندارد منطق فازی ارائه می کنیم. درادامه راه حل های مبتنی بر این سیستم برای پارادوکس خرمن معرفی می شوند، پس از آن این سیستم در دو موضع نقد می شود؛ نقد نخست این است که پاسخ های معمول حامیان فازی به مسئلة مقادیر دقیق ارزش یا کافی نیست یا مرتبط نیست. بر اساس نقد دوم، این سیستم راه حل یک نواختی برای پارادوکس خرمن، خصوصاً در بخش روان شناختی، ندارد.
قضیه مطلقه نزد ابن سینا
حوزه های تخصصی:
بررسی کتاب اندیشه ی اسلامی 1 از دید تحلیل گفتمان انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد است به تحلیل انتقادی متن کتاب اندیشه ی اسلامی 1 پرداخته، مشخّص کند که آیا نویسندگان اصل بی طرفی را در ارائه ی مطالب رعایت کرده اند یا خیر. بدین منظور، چارچوب ون دایک (2003) مورد استفاده قرار گرفته است. از آن جا که امکان بررسی کل محتوای کتاب میسّر نمی باشد، دو بخش از آن (بخش 2، تحت عنوان وجود خدا و بخش 4 مسأله ی شَر) جهت انجام پژوهش انتخاب شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که مشکلاتی از قبیل ارائه ی استدلال ناقص، استفاده از روش های ناصحیح استدلال، بهره جویی از مثال های نامربوط، تلاش در راستای برتر نشان دادن ایده های موافق در مقایسه با ایده های مخالف، عدم معرفی نظرهای ناهمسو، بهره گرفتن از کلمات و یا عبارات دارای بار منفی جهت کوچک جلوه دادن منتقدان و استفاده از اغراق، در متن کتاب به چشم می خورد و بایسته است که نویسندگان در ویرایش های بعد، نسبت به برطرف نمودن این ایرادها اقدام نمایند.
دربارة چند استدلال هستی شناسیک گودلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جردن هوارد سوبل در مقالة ۱۹۸۷، و سپس در کتاب ۲۰۰۴ خود، نشان داد که استدلال هستی شناسیک جدیدی که گودل در سال ۱۹۷۰ پیشنهاد کرد با شکست وجهی مواجه است و درواقع صحیح نیست. سی. انتونی اندرسون در سال ۱۹۹۰ اصلاحاتی پیشنهاد کرد و در آن راه را بر اثبات قضایای سوبل بست و نشان داد که می توان روایتی از استدلال گودل داشت که با شکست وجهی مواجه نباشد. اما گراهام آپی با نقیضه ای که در سال ۱۹۹۶، و سپس ۲۰۰۰، مطرح ساخت نشان داد که استدلال هنوز نتایج نامطلوبی دارد و همچنان می توان در صحت آن شک داشت. الکساندر پراس نیز در مقالة ۲۰۰۹ خود از چند استدلال هستی شناسیک گودلی دفاع کرد که در برابر این نقیضه مصون هستند. در این مقاله، پس از اشاره ای کوتاه به استدلال هستی شناسیک گودل (روایت اسکات)، به انتقادات سوبل، اصلاحات اندرسون، نقیضة آپی و درنهایت استدلال هایی که پراس مطرح کرده است خواهم پرداخت.
منطق دانشنامه ، نخستین گام در منطق فارسی
حوزه های تخصصی:
دستگاه منطقی قرآن کریم در افق منطق صوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر چیزی که ساختار منسجم و معقولی دارد، دارای ساختار و دستگاهی منطقی است. قرآن کریم نیز در مقام کتاب آسمانی ای که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده، دارای ساختار و دستگاهی منطقی است. از آنجا که قرآن کریم بر انسان ها نازل شده و قصد خروج انسان ها از ظلمت ها به نور را دارد باید دارای ساختاری بر وفق ادراک انسان ها باشد. ساختار فکری و ادراکی انسان ها بر ساختار منطق ارسطویی ـ که چیزی جز ساختار ادراکی و فکری نوع بشر نیست ـ مبتنی است. از این روی، ساختار قرآن کریم نیز ـ به این دلیل که خطاب به انسان هاست ـ باید براساس ساختار منطق ارسطویی باشد. ساختار منطق ارسطویی مبتنی بر برهان و خطابه و جدل و شعر و سفسطه است. ساختار قرآن کریم نیز مبتنی بر منطق ارسطویی ـ یعنی منطق نوع بشر ـ است، منتهی از آنجا که قصد قرآن کریم خروج آدمی از ظلمت ها به نور است، با دوری جستن از تعابیر شعری (خیالی) و سفسطی (کاذب)، به برهان و خطابه و جدل اکتفا نموده است.
بررسی نسبت میان سه تز از مقاله «دوجزم»کواین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مباحث این مقاله متمرکز بر مقاله «دو جزم تجربه گرایی» کواین است. ما «کل گرایی» کواین را مورد بررسی قرار می دهیم. کل گرایی او دو بعد دارد: کل گرایی معرفت شناختی و کل گرایی معنایی. تز سومی که مورد بررسی ما قرار می گیرد، عدم تمایز تحلیلی ترکیبی است. فودور و لپور با دو تز «کل گرایی معرفت شناختی» و «عدم تمایز تحلیلی ترکیبی» مخالفتی ندارند اما مدعی هستند: الف) عدم تمایز تحلیلی ترکیبی، مقدمه کل گرایی معرفت شناختی کواین است. ب) هرچند کل گرایی معرفت شناختی کواین مقدمه کل گرایی معنایی او دانسته می شود، ولی این استنتاج قابل دفاع نیست.
از سوی دیگر اوکاشا و بکر نشان می دهند: الف) کل گرایی معرفت شناختی کواین مقدمه عدم تمایز تحلیلی ترکیبی او است. ب) استنتاج کل گرایی معنایی از کل گرایی معرفت شناختی، قابل دفاع است.
ما در این مقاله اولاً، هر دو دعوی فودور و لپور را رد و از دعاوی اوکاشا و بکر حمایت می کنیم و ثانیاً، یک ادعا را بر دعاوی اوکاشا و بکر می افزاییم، مبنی بر اینکه «عدم تمایز تحلیلی ترکیبی و کل گرایی معنایی (که هر دو مبتنی بر کل گرایی معرفت شناختی هستند)، درواقع یک تز هستند».
مطالعه تطبیقی در مورد کلی و جایگاه آن در منطق ارسطو ، فرفوریوس و ابن سینا
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر نگاهی اجمالی و کلی به ریشه های هستی شناسانه و ابداعات منطقی ارسطو، فرفوریوس و ابن سینا در حوزه کلیات است. ارسطو با نگاهی هستی شناسانه در رساله مقولات بررسی کلیات را بعنوان مقدمه ای بر منطق خود آورده است و این بدان جهت است که منطق و متافیزیک ارسطو غیرقابل تفکیک اند. به زعم وی مقولات اقسام وجود هستند و کلیات مراتب وجود در هر مقوله اند. فرفوریوس با تفسیری مختصر بر مقولات ب ه نام ایساغوجی و مطرح کردن کلیات خمس مقولات ارسطو را منطقی صرف می کند و در نهایت نشان می دهد که دیدگاه های هستی شناسانه افلاطون و ارسطو با هم سازگارند. به عبارتی هستی شناسی غیر افلاطونی ارسطو را در مقولات تغییر می دهد و مقولات را به منطق محدود می داند. از سوی دیگر بینش ابداعی ابن سینا دیدگاه های افلاطونی فرفوریوس، دیدگاه ارسطو و برخی آراء رواقی را در خود جمع می کند. یافته های این پژوهش حاصل بررسی تطبیقی دیدگاه های این سه فیلسوف است. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که اختلاف دیدگاه این سه تن و نوآوری های آن ها در مسئله کلیات در اصل به جهت در نظر گرفتن مقسمی متفاوت برای مقولات می باشد. بطوریکه در نظر گرفتن وجود بعنوان مقسم مقولات در ارسطو موجب تفکیک ناپذیری منطق و هستی شناسی وی می شود. در فرفوریوس با در نظر گرفتن لفظ بعنوان مقسم مقولات این رساله، رساله ای منطقی می شود. سازگاری که ابن سینا بین دیدگاه های فرفوریوس، ارسطو و رواقیون برقرار می کند هم به جهت در نظر گفتن مفهوم بعنوان مقسم کلیات می باشد.
تمایز خبر از انشاء
حوزه های تخصصی:
نقدی بر مقالة «پارادوکس اخبار از مجهول مطلق: تحلیل مفهوم «خبر»»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این جستار نقد و بررسی مقاله ای است که پیش تر شریف زاده و حجتی با عنوان «پارادوکس اخبار از مجهول مطلق: تحلیل مفهوم «خبر»» در همین مجله به چاپ رسانده اند. این مقاله با وجود برخورداری از برخی نکات مثبت دربردارندة چندین نکتة قابل نقد است. ما نکات قابل نقد را گزارش می کنیم و می سنجیم؛ مواردی چون تعبیر «حکم ناپذیری» در مجهول مطلق، عدم اعتبار ارجاع به قراملکی و جاهد در نقد راه حل های پیشینان، تقسیم بندی معدوم مطلق به «هستی شناختی» و «معرفت شناختی»، رابطة مجهول مطلق و معدوم مطلق و راه حل آن ها، غفلت از قاعدة فرعیه و تعریف قوی قدما از معدوم مطلق، راه حل های مقاله و تناقض گویی های مکرر آن؛ عدم موفقیت مقاله در نشان دادن خدشه پذیر بودن راه حل پیشینان، خدشه پذیربودن تحلیل مقاله از «خبر» و احتمالاً از «سخن» و بدفهمی مقصود قدما، و غفلت از تعریف مجهول مطلق و دلیل خبرناپذیری و سخن ناپذیری آن.