مقالات
حوزه های تخصصی:
متن گرایی، رقیب اصلی حداقل گرایی است. نزاع میان این دو رویکرد سمانتیکی، ریشه در نزاع قدیمی تعیین مرز میان سمانتیک و پراگماتیک دارد. متن گرایان مدعی اند که جملات زبان طبیعی، قبل از غنی سازی پراگماتیکی، قابل ارزش دهی نیستند. در مقابل، از نظر حداقل گرایان، محتوای سمانتیکی حداقلی وجود دارد که معنای قابل ارزش دهی جمله را به دست می دهد که متن اظهار، اثر محدودی روی آن دارد. این تقابل ناشی از شیوه و اندازه ای است که متن بر محتوای سمانتیکی تأثیر می گذارد. در این مقاله، پس از معرفی این دو رویکرد، استدلال های اصلی متن گرایان علیه حداقل گرایان را مطرح می کنیم. سپس نشان می دهیم که سمانتیک های حداقل گرایانه از قبیل سمانتیک اشاره ای کاپلان، با تفسیر عینی از متن نمی تواند مدل مناسبی حتی برای جملات حاوی ارجاع اول شخص ارائه کنند و برپایه ی تفسیری ذهنی از متن، تمایز نمایه ای از غیرنمایه ای واضح نیست و سایر عبارت های زبان نسبت به متن ها، به معنای عام می توانند نمایه ای باشند.
واکاویِ ملاک های احتمالاتی در استنتاج بهترین تبیین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبق رویکرد رایج به استنتاج بهترین تبیین (IBE)، فرضیه ای که بهترین تبیین را برای پدیده های در دستِ بررسی ارائه می دهد، احتمالاً صادق است. یکی از مهم ترین چالش های پیش روی این نحوه استدلال” ایراد وُلتِر “ است. مطابق این اشکال، دلیلی نداریم که ملاک های انتخاب بهترین تبیین، موسوم به مزیت های تبیین گر، محتمل ترین تبیین- یعنی تبیینی که نسبت به دیگر تبیین های رقیب از احتمال صدق بیش تری برخوردار است- را به دست دهند. هدف اصلیِ این نوشتار، واکاویِ ملاک های احتمالاتیِ مرتبط با IBE در مواجهه با ایراد وُلتِراست. به بیان دقیق تر، در پی آنیم که چنان چه ضابطه های احتمالاتیِ ارائه شده برای ارزیابیِ فرضیه های تبیین گر، ملاک انتخاب بهترین تبیین قرار گیرند، آیا این اطمینان وجود خواهد داشت که محتمل ترین تبیین به دست آید؟ در این راستا، ملا ک های احتمالاتیِ مرتبط با IBE را در سه دسته ملاک های معطوف به قضیه بیز، ملاک های معطوف به نظریه تأیید و ملاک های معطوف به مزیت های تبیین گر بررسی می کنیم. این واکاوی نشان می دهد که هیچ یک از ضابطه های ارائه شده از پس تحدید بهترین تبیین - به گونه ای که محتمل ترین تبیین را به دست دهد- بر نمی آیند.
نسبت ارزش شرطی لزومی و ارزش مقدم و تالی آن در منطق سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در منطق شرطیات نزد مسلمین این اجماع وجود دارد که ارزش شرطی لزومی بر اساس رابطه میان مقدم و تالی و نه ارزش مقدم و تالی معین می شود. با این همه در نظرات آنان بحث هایی درباره امکان صدق و کذب شرطی بر پایه ارزش مقدم و تالی وجود دارد. در این میان، در بعضی از متون منطق دانان مسلمان در کنار صدق و کذب از وضعیت دیگری با واژه های گوناگون مانند محتمل صدق و کذب، مجهول الصدق و الکذب و... نام برده می شود. بررسی چیستی این وضعیت پرسش اصلی متن حاضر است. در مقاله حاضر با بررسی آراء متفاوت منطق دانان سینوی نشان داده می شود که این تقسیم بندی ناظر به مباحث مرتبط با شرطیات پیش از معرفی شرطی مسور توسط ابن سینا است و منطق دانان سینوی تلاش کرده اند که آن را با شرطی مسور هماهنگ کنند. همچنین نشان داده ایم که از میان آراء مختلف منطق دانان سینوی نظراتی که وضعیت سوم را قسیمی برای صدق و کذب نمی دانند به مبانی منطق سینوی نزدیک تر هستند.
نقدِ انتقاداتِ شباهت خانوادگیِ ویتگنشتاین به تعاریفِ ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریة "شباهت خانوادگیِ" ویتگنشتاین تأثیرگذارترین نظریة معاصر در باب "تعریف"، یا، به عبارت بهتر، در مقابلِ "تعریف" است. مقابلة اصلی این نظریة با "تعاریف ذاتی" است که ارسطو به عنوان سردمدار آن شناخته می شود. این نظریة را در دوران معاصر چالشی برای ذات گرایی در نظر گرفته اند. در این جستار، بعد از بیان نگرة شباهت خانوادگی و زمینه های بروز آن در تقابل با تعاریف ارسطویی، با استخراج انتقاداتِ این نگره بر تعاریف ذاتیِ ارسطو و یافتن پاسخ این انتقادات با توجه به متن آثار ارسطو، سعی دارم نشان دهم که طرح چنین انتقاداتی به تعاریف ارسطویی ناشی از فهم نادرست و ناآگاهی ویتگنشتاین نسبت به نگرة "تعاریف ذاتیِ" مدنظر ارسطو است. برای دست یابی به این مطلوب از دو روش پدیدارشناسی و تحلیلی بهره خواهم برد. بررسی آثار دست اولِ فلاسفة مذکور از اولویت های این پژوهش به شمار می آید.
تاملی در مقاله ی «نقش عوامل اجتماعی در معرفت ریاضی و منطقی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله ی «نقش عوامل اجتماعی در معرفت ریاضی و منطقی»، نشان داده می شود که عوامل اجتماعی در پیدایش و ضروری انگاری علوم بنیادینی چون ریاضی و منطق نقش دارند؛ از جمله مهمترین دلایل مطروحه در این مقاله می توان به موارد زیر اشاره کرد: اختلاف ریاضی دان ها، تنوع تناقض در براهین خلف، ساختارشکنی در مقادیر بی نهایت، تحلیل ویتگنشتاین از عمل جمع، تغییر مفهوم بداهت در طول تاریخ، دوری بودن اثبات اصول بدیهی، دوری بودن توجیه قواعد منطقی از طریق جداول ارزش، استدلال پرایور در مقابل صورت گرایان، عدم ترجیح توجیهات روان شناختی بر توجیهات جامعه شناختی، پارادوکس های استلزام مادی، توسل به شهود به جای استدلال، نقد استدلال دوری، قراردادی بودن اصول منطقی، پارادوکس خرمن و ... ما نیز در ارزیابی این شواهد ضمن تعیین و تحلیل اصول بدیهی حداقلی چون اصل تناقض، قاعده وضع مقدم و برهان خلف، به تحلیل موارد زیر پرداخته ایم: بی نهایت ها، دیدگاه ویتگنشتاین، جداول ارزش، استدلال پرایور، قرارداد، عدم لزوم بداهت تصورات در تصدیق های بدیهی، مفاهیم نامعین و ...؛ و در نهایت نشان داده ایم که علوم بنیادینی چون ریاضی و منطق، ضرورت خود را مدیون عوامل اجتماعی نیستند.
پژوهشی نقادانه در باب تبیین گرایس از تابع ارزش بودن شرطی ها در زبان طبیعی بر اساسِ مفهومِ اظهارپذیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اداتِ منطقی در منطقِ کلاسیکِ گزاره ها بنا بر تعریف تابع ارزش (truth function)هستند. فیلسوفانِ منطق و زبانِ معاصر دو نظر عمده در بابِ تابعِ ارزش بودنِ اداتِ متناظر با اداتِ منطقی در زبانِ طبیعی (که عبارتند از "چنین نیست که"، "و"، "یا" و "اگر...آنگاه...") مطرح نموده اند. برخی استدلال کرده اند که اداتِ متناظر با اداتِ منطقی در زبانِ طبیعی تابعِ ارزش نیستند و در مقابل برخی نیز استدلال هایی به نفع تابعِ ارزش بودنِ اداتِ مذکور ارائه نموده اند. در این میان، دفاعیاتِ گرایس (1975) از تابعِ ارزش بودنِ شرطی ها ("اگر...آنگاه...") در زبانِ طبیعی که بر اساسِ مفهومِ اظهارپذیری (assertibility) و معنای ضمنیِ (implicature) عبارات صورتبندی شده از ثقلِ مهمی در منابعِ فلسفیِ چند دهه اخیر برخودار بوده است. هدفِ اصلی این مقاله بررسی و سپس نقدِ دفاعیاتِ گرایس در خصوصِ تابعِ ارزش بودنِ شرطی ها در زبانِ طبیعی است.