فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
Pragmatic competence, a fundamental component of language ability, involves understanding a speaker’s intended meaning through various communicative functions. Among these functions, speech acts such as refusals and complaints play a crucial role in everyday interactions, allowing interlocutors to convey information and perform social actions. This study examines the production of refusal and complaint speech acts by English as a Foreign Language (EFL) learners, addressing a gap in previous research that has often overlooked the potential influence of learners’ language proficiency, social status, gender, and mother tongue. Through purposive sampling, 120 participants were selected to respond to 10 role-play scenarios designed to elicit refusals and complaints. The data were analyzed qualitatively to identify patterns in speech act production. The findings reveal that most participants favored indirect strategies when expressing refusals and complaints. Moreover, the study found no significant effects of language proficiency, sociocultural background, mother tongue, or gender on how EFL learners produce these speech acts. These results contribute to a better understanding of pragmatic competence in EFL contexts and suggest that these sociolinguistic factors may have less impact on refusal and complaint strategies than previously assumed.
طراحی و هنجاریابی پرسشنامه نگرش معلمان ایرانی به هوش مصنوعی
منبع:
تجارب معلمی و مطالعات کارورزی دوره ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳
64 - 77
حوزههای تخصصی:
در دنیای امروز هوش مصنوعی در حال گسترش است و به عنوان یک ابزاری مکمل در سیستم های آموزشی ایران، اهمیت زیادی دارد. این مطالعه باهدف طراحی و هنجاریابی پرسشنامه نگرش به هوش مصنوعی معلمان ایرانی انجام شد. مطالعه حاضر از نوع پژوهش های کمی و توصیفی بود. جامعه آماری شامل حدود ۱۱۰۰ معلم از شهرستان اردکان در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ بود که نمونه گیری به صورت داوطلبانه انجام گرفت. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های نگرش به فناوری آیدین و سیمرسی (۲۰۱۷)، اضطراب فن اوری وان آکر و همکاران (۲۰۱۳) و نگرش به هوش مصنوعی معلمان بود. برای بررسی روایی ابزار از روش های روایی صوری، همگرا، واگرا، همسانی درونی و روایی سازه استفاده شد و پایایی با آلفای کرونباخ ارزیابی گردید. تحلیل داده ها با نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 انجام شد. نتایج نشان داد پرسشنامه تک عاملی، پس از حذف ۴ سؤال از۱۰ سؤال اولیه،برای سنجش نگرش معلمان به هوش مصنوعی مناسب است.ضریب همبستگی بین نگرش معلمان به فناوری و نگرش به هوش مصنوعی 649/0 (001/0>P) بود که روایی همگرا را تأیید می کند، همچنین همبستگی منفی با اضطراب فناوری483/0- (001/0>P) بود که روایی واگرا را نشان داد. همسانی درونی در بازه 513/0 تا 842/0 و بارهای عاملی بالای 4/0 قرار داشت. شاخص های خطای تقریب (RMSEA)، نیکویی برازش (GFI)، برازندگی تطبیقی (CFI) به ترتیب برابر با 064/0، 983/0، 988/0 و مقدارdf /χ2 نیز ۸۵۲/۱ به دست آمد که روایی سازه را تأیید کردند. پایایی با مقدار آلفای کرونباخ 8۱4/0 برای کل پرسشنامه مطلوب بود.بر اساس نتایج، پرسشنامه نگرش معلمان ایرانی نسبت به هوش مصنوعی ابزاری ارزشمند برای ارزیابی ادراکات و نظرات است.
کاربست آموزش مبتنی بر هوش مصنوعی در برنامه سلامتی مدارس و تاثیر آن بر ارتقا سواد سلامت دانش آموزان ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی کاربست آموزش مبتنی بر هوش مصنوعی در برنامه سلامتی مدارس و تاثیر آن بر ارتقا سواد سلامت دانش آموزان ابتدایی انجام شده است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه های گواه و آزمایش می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان ابتدایی شهر رحیم آباد(استان گیلان) در سال1403-1402بودند. روش نمونه گیری پژوهش حاضر به صورت غیر تصادفی و در دسترس بود. 30 نفر از دانش آموزان ابتدایی از یک مدرسه در شهر رحیم آباد به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) تقسیم شدند. در این طرح ابتدا پیش آزمون برای گروه های گواه و آزمایش انجام و بعد از اجرای آموزش سواد سلامت با ابزار هوش مصنوعی در طول یک سال تحصیلی(20 جلسه آموزشی) برای گروه آزمودنی ، پس آزمون برای دو گروه آزمایش و گروه گواه اجرا شد. برای تحلیل داده های جمع آوری شده از روش های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. آمار استنباطی به کار رفته، تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری و آزمون تعقیبی بونفرونی بود. افزایش و بهبود میانگین نمرات تعدیل یافته گروه آموزش نسبت به گروه گواه در مرحله پس آزمون و همچنین نتایج تفاوت میان نمرات تعدیل یافته مؤلفه های سواد سلامت در مرحله پس آزمون میان دو گروه گواه و آموزش، بیانگر تاثیر معنادار آموزش های مبتنی بر هوش مصنوعی بر ارتقا سواد سلامت فراگیران بوده است.
ارائه الگوی شایستگی های دیجیتال معلمان جغرافیا بر اساس استانداردهای انجمن بین المللی فناوری (ISTE)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شایستگی دیجیتال، تازه ترین مفهومی است که برای توصیف مهارت های مرتبط با فناوری استفاده می شود و به درک و مهارت هایی که افراد باید در این دنیای دیجیتال برخوردار باشند اشاره می کند. این پژوهش با هدف ارائه مدلی برای شایستگی های دیجیتال معلمان جغرافیا در عراق بر اساس استانداردهای انجمن بین المللی فناوری (ISTE) انجام شده است. پژوهش به روش ترکیبی کیفی و با استفاده از روش گراندد تئوری انجام شده است. مشارکت کنندگان بخش کیفی شامل اساتید دانشگاه و متخصصان فناوری در کشور عراق بودند. حجم نمونه شامل 14 نفر بود که طبق اصل اشباع نظری و به روش هدفمند انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته و برای تحلیل داده های کیفی از روش کدگذاری (باز، محوری و انتخابی) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که شایستگی های دیجیتال معلمان جغرافیا در پنج حوزه اصلی قابل طبقه بندی است: شایستگی های تدریس دیجیتال، شایستگی های محتوایی و ابزار، به روزرسانی مستمر مهارت ها، شایستگی های ارتباطی و همکاری آنلاین و ارزیابی و نظارت دیجیتال. نتایج پژوهش بیانگر آن است که شایستگی های دیجیتال معلمان نقشی حیاتی در ارتقای کیفیت آموزش جغرافیا و افزایش تعامل بین معلمان و دانش آموزان دارد. الگوی ارائه شده بر اساس استانداردهای ISTE می تواند به عنوان مبنایی برای طراحی برنامه های آموزشی و توسعه حرفه ای معلمان استفاده شود و به بهبود کیفیت آموزش و یادگیری در عراق کمک کند.
ادراک معلمان از رفتارهای غیرکلامی شان در کلاس درس: یک نظریه داده بنیاد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های کیفی در علوم تربیتی سال اول تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳
108 - 133
حوزههای تخصصی:
ارتباط، موضوعی کلیدی در کلاس درس است. ارتباط غیرکلامی نیز از مسایل با اهمیت در زمینه روان شناسی تربیتی است. بنابراین بررسی فرآیند و عوامل تشکیل دهنده و اثر گذار و پیامدهای ارتباط غیرکلامی معلمان موضوع با اهمیتی است. هدف این مقاله بررسی فرآیند و ادراک معلمان از رفتارهای غیرکلامی شان در کلاس درس بر اساس نظریه داده بنیاد بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معلمان زن مقطع متوسطه دوم شهر مشهد که در سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰3 مشغول به فعالیت بودند را تشکیل می داد که با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته، مورد بررسی قرار گرفتند. پژوهشگران برای دستیابی به کثرت مفاهیم به تجزیه و تحلیل پیشینه نیز پرداختند. تجزیه و تحلیل اطلاعات براساس روش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و گزینشی، انجام شد. یافته ها نشان داد که عوامل اثرگذار، الگوهای ارتباط غیرکلامی، اشکال ارتباط غیرکلامی، کارکرد ارتباط غیرکلامی، میزان مداخله در ارتباط غیرکلامی، عدم آگاهی معلمان و نحوه مداخله معلمان در گفتار دانش آموزان می باشد. راهبرد، لزوم برگزاری دوره آموزش رفتارهای غیرکلامی است. پیامدهای ارتباط غیرکلامی از نظر معلمان و هم از نظر دانش آموزان مدنظر است. شرایط مداخله گر، شخصیت شناسی معلمان و مخاطب شناسی دانش آموزان و شرایط زمینه ای، اهمیت بحث، دو بعد رفتارهای غیرکلامی و روش های آموزش رفتارهای غیرکلامی است. نتایج این پژوهش، می تواند در تدوین ابزارهای شناسایی رفتارهای غیرکلامی و تدوین پروتکل های مداخله ای به منظور بهبود این پیامدها مفید باشد.
تحلیل موانع تحقق اهداف و چالش های پیش روی پژوهش سراهای دانش آموزی از منظر مدیران و دبیران: دلالت هایی برای بهبود برنامه ریزی آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش سراهای دانش آموزی نقش مهمی در پرورش خلاقیت و مهارت های پژوهشی دانش آموزان ایفا می کنند. با این حال، این مراکز در مسیر دستیابی به اهداف خود با چالش هایی روبرو هستند که نیازمند بررسی دقیق است. این مطالعه با هدف شناسایی، بررسی چالشهای پیش روی پژوهش سراهای دانش آموزی از دیدگاه دو گروه اصلی بازیگر کلیدی (مدیران و دبیران تخصصی) و تبیین دلالتهای آن برای برنامه ریزی آموزشی مؤثر، به منظور درک موانع تحقق اهداف این مراکز در تقویت پژوهش و خلاقیت انجام شده است. ر وش شناسی: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و مبتنی بر تحلیل محتوای مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام پذیرفت. جامعه پژوهش شامل کلیه مدیران و دبیران تخصصی همکار در پژوهش سراهای دانش آموزی استان آذربایجان شرقی در سال تحصیلی ۱۴۰3-1404 بود. نمونه گیری به روش هدفمند انجام شد و شامل ۱۵ مدیر و ۲۵ دبیر گردید که بر اساس تجربه و درگیری فعال آنها در پژوهش سراها انتخاب شدند. داده های گردآوری شده با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی تحلیل شدند. برای افزایش اعتمادپذیری یافته ها، از راهبردهایی نظیر بازبینی توسط همکاران و تطبیق نتایج با مبانی نظری و پیشینه پژوهش بهره گرفته شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مدیران و دبیران تخصصی با چالش های متمایزی در ابعاد سیستمی، زیرساختی، نگرشی و مهارتی مواجه هستند که بر عملکرد کلی پژوهش سراها و تحقق اهداف برنامه ریزی شده برای آنها تأثیرگذار است. نتیجه گیری و پیشنهادها: تحلیل مقایسه ای دیدگاه های مدیران و دبیران، شکافی عمیق بین اهداف اولیه تأسیس پژوهش سراها (تقویت پژوهش و خلاقیت) و واقعیت اجرایی آنها را آشکار می سازد. این چالش ها بر ضرورت بازنگری در سیاست ها و برنامه ریزی های آموزشی مرتبط با این مراکز و همچنین اتخاذ رویکردی چندجانبه و هماهنگ برای رفع آنها از دیدگاه هر دو گروه تأکید دارد. نوآوری و اصالت : این پژوهش با ارائه دسته بندی دقیقی از موانع از دیدگاه مدیران و دبیران و برجسته سازی دیدگاه هایشان، به درک جامع تری از وضعیت موجود و ریشه های مشکلات کمک می کند. این امر مبنایی برای برنامه ریزی آموزشی هدفمندتر و مداخلات سیاستی مؤثرتر جهت بهبود عملکرد این مراکز فراهم می آورد.
طراحی الگوی خرد سازمانی مدیران مدرسۀ مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۳
47-68
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی از این پژوهش طراحی الگوی خرد سازمانی مدیران مقطع ابتدایی بوده است. پژوهش به روش کیفی و با استفاده از تحلیل مضمون صورت گرفته است. برای انجام این پژوهش، ابتدا مقالات و پژوهش های صورت گرفته از سال 2000 تا 2022 میلادی بررسی و مطالعه شد. نمونه های مرتبط و هم راستا با خرد سازمانی مدیران 268 پژوهش بود که 28 پژوهش با روش CASP انتخاب شد. داده ها بر اساس روش تحلیل مضمون در نرم افزار ATLASTI تجزیه و تحلیل شد. به منظور سنجش اعتبار یافته های پژوهش از چهار معیار ضریب هولستی، ضریب پی اسکات، شاخص کاپای کوهن و آلفای کرپیندروف برای بررسی قابلیت اعتبار، قابلیت انتقال، قابلیت تأیید و اطمینان پذیری استفاده شد. پس از تحلیل و کدگذاری یافته ها، تعداد 37 مضمون پایه، 13 مضمون سازمان دهنده و 5 مضمون فراگیر شامل رهبری هوشمندانه، هوشمندی حرفه ای، اندیشه نظام مند، ذهنیت راهبردی و تفکر کیفیت گرا به دست آمد. از مؤلفه های به دست آمده نتیجه می گیریم که نظام آموزشی، برای دوام در عرصه رقابت در محیط پیوسته درحال تغییر و پویا و پیچیده، باید ذهنیت نظام مند و برنامه راهبردی داشته باشد و برای رویارویی با تهدیدها و فرصت هایی غیرقابل پیش بینی آماده شود.
Effect of Interactionist and Interventionist Dynamic Assessments on Iraqi EFL Learners’ Writing Performance(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۳, Summer۲۰۲۵
129 - 141
حوزههای تخصصی:
This quantitative correlational study explored the effects of different types of dynamic assessment on the writing proficiency of Iraqi female EFL learners. Fifty-four upper-intermediate female students, aged 17-25, from the Global English Institute in Baghdad, Iraq, participated in the study. The participants were selected based on their performance in the Oxford Placement Test (OPT) and were subsequently divided into three groups: interactionist experimental, interventionist experimental, and control. The study employed several instruments, including a participation consent form, the OPT, a writing pre-test and post-test, and writing practices administered during the treatment phase. The intervention covered a full semester, with each group receiving tailored instructional strategies. The interactionist group focused on the Dynamic Mediation Process, while the interventionist group employed targeted interventions based on individual needs. The results, analyzed through pre- and post-tests, demonstrated the efficacy of dynamic assessment techniques in enhancing writing skills, suggesting their potential for broader application in EFL contexts.
شناسایی و واکاوی روش های تدریس مبتنی بر سبک های یادگیری در آموزش علوم پزشکی و ارائه الگوی مناسب(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این مقاله شناسایی و واکاوری روش های تدریس مبتنی بر سبک های یادگیری در آموزش علوم پزشکی و ارائه الگوی مناسب است. روش پژوهش: برای انجام روش انجام پژوهش آمیخته(کیفی-کمی) است. در این پژوهش علاوه بر مطالعه اسنادی، از تکنیک تحلیل مضمون با نرم افزار MAXQDA12 ، برای شناسایی روش های تدریس مبتنی بر سبک های یادگیری استفاده شده است. جامعه آماری در بخش کیفی تمام خبرگان در حوزه آموزش و علوم پزشکی بودند که بعد از انجام مصاحبه 15 اشباع نظری صورت گرفت پس از تحلیل مصاحبه ها و روش های تدریس و مراحل اجرای آنها به عنوان مضامین پایه و سازمان دهنده استخراج و در آخر یکپارچه سازی مضامین انجام شد. یافته ها: یافته ها در بخش کیفی شامل 6روش تدریس و 33 مرحله اجرا برای آنها استخراج گردید. در بخش کمی برای مشخص کردن میزان تاثیر هر روش تدریس از روش معادلات ساختاری با پرسشنامه محقق ساخته در بین 387 نفر از اساتید دانشگاه علوم پزشکی شهر تهران به عنوان نمونه توزیع گردید. بخش کمی نشان داد که از بین روش های تدریس روش چندحسی با ضریب 0.947 بالاترین تاثیر و روش انفرادی با ضریب 0.865کمترین تاثیر را دارد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که از بین 7 روش شناسایی شده و سبک یادگیری که سبک یادگیری سیستمی است روش چندحسی بالاترین تاثیر را در یادگیری خواهد داشت.
Examining the Psychological and Emotional Adjustment of Parents of Children with Intellectual Disabilities(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۳ No. ۱ (۲۰۲۵) : Serial Number ۹
10-18
حوزههای تخصصی:
This study aims to explore the psychological and emotional adjustment of parents raising children with intellectual disabilities. This qualitative study utilized semi-structured interviews with 26 parents recruited through online platforms. Participants were selected through purposive sampling, ensuring diversity in caregiving experiences. Data collection continued until theoretical saturation was reached, and all interviews were transcribed verbatim. Thematic analysis was conducted using NVivo software to identify key themes related to parental psychological adjustment, coping mechanisms, and social interactions. The results revealed that parents experienced significant emotional distress upon receiving their child’s diagnosis, including grief, denial, and prolonged sadness. Chronic stress was a recurring theme, with concerns over financial burdens, caregiving demands, and uncertainty about their child’s future contributing to heightened anxiety. Coping strategies varied, with some parents relying on social support networks, religious beliefs, and cognitive reframing, while others struggled with emotional exhaustion and isolation. Family relationships were deeply affected, with some parents reporting marital strain and sibling adjustments, whereas others experienced strengthened familial bonds. Social stigma and external judgment further complicated parental adjustment, with many parents becoming active advocates for disability rights and inclusion. Despite the challenges, many parents reported significant personal growth, emotional resilience, and increased psychological strength over time. The psychological and emotional adjustment of parents raising children with intellectual disabilities is a complex process influenced by stress, coping mechanisms, family dynamics, and social factors. While many parents experience significant distress, those with strong support systems and adaptive strategies demonstrate greater resilience. This study highlights the need for targeted support programs, advocacy efforts, and policy interventions to enhance parental well-being and social inclusion.
اثربخشی آموزش درس زبان فارسی مبتنی بر راهبردهای فراشناختی بر بهبود مهارتهای خواندن و نوشتن دان شآموزان با اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش درس زبان فارسی مبتنی بر راهبردهای فراشناختی بر بهبود مهارت های خوا ندن و نو شتن دا نش آموزان با ا ختلال یادگیری بود. روش: طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر با اختلال یادگیری در دوره اول ابتدایی ناحیه 1 شهر کرمان در سال تحصیلی 02 - 1401 تشکیل دادند که از بین آنها 30 نفر داوطب واجد شرایط به عنوان نمونه انتخاب و به 2 گروه 15 نفری آزمایشی و گواه تقسیم شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه خواندن و نارساخوانی کر می و مرادی ) 1378 ( و آزمون نوشتن فلاح چای ) 1374 ( بود. برای گروه آزمایشی آموزش زبان فارسی مبتنی بر راهبردهای فراشناختی، به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفته ای 2 بار اجرا شد و گروه گواه در این مدت مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از روش های آماری نظیر میانگین، انحراف ا ستاندارد و تحل یل کواریا نس تجزیه وتحل یل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش زبان فارسی مبتنی بر راهبردهای فراشناختی بر بهبود مهارت های خواندن و نوشتن دانش آموزان با اختلال یادگیری تأثیر معنادار داشت ) 01 / .)P>0 نتیجه گیری: نتیجه می شود که آموزش زبان فارسی مبتنی بر راهبردهای فراشناختی موجب بهبود مهارت های خواندن و نوشتن دانش آموزان با اختلال یادگیری شده است.
واکاوی چالش های نو معلمان آموزش ابتدایی در انطباق برنامه های درسی با شرایط واقعی کلاس درس: بر اساس تجارب فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان
حوزههای تخصصی:
هدف و زمینه:این پژوهش، شناسایی چالش های نومعلمان آموزش ابتدایی، در تطبیق برنامه های درسی با شرایط واقعی کلاس درس است.
روش : این مطالعه، با رویکرد کیفی انجام شده و از مصاحبه نیمه ساختاریافته برای گردآوری داده ها استفاده شده است. شرکت کنندگان شامل بیست نومعلمِ دانش آموخته دانشگاهِ فرهنگیان با یک تا سه سال سابقه تدریس در سال تحصیلی ۱۴۰۳ بودند که به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. داده ها از طریق کدگذاری تحلیل شدند. برای اطمینان از اعتبار محتوا، سؤالات مصاحبه توسط چندین کارشناس آموزشی و استادان دانشگاهی بررسی و مورد تأیید قرار گرفت. همچنین، جهت افزایش اعتبار یافته ها، نتایج اولیه کدگذاری با برخی از نومعلمان و متخصصان تعلیم و تربیت به اشتراک گذاشته شد. به منظور تضمین پایایی، داده های کدگذاری شده، چندین بار توسط پژوهشگر و یک کدگذار مستقل، بررسی و مقایسه شدند و تحلیل ها توسط پژوهشگران دیگر نیز مورد بازبینی قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد، نومعلمان در مدیریت فضای یادگیری، پاسخ گویی به نیازهای متنوع دانش آموزان، طراحی و مدیریت برنامه درسی، تعامل با همکاران، مدیران و والدین، دریافت حمایت های حرفه ای و مسائل شغلی و روانی با چالش های متعددی مواجه هستند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش بیانگر آن است، نومعلمان در سال های نخست تدریس با مشکلات قابل توجهی روبه رو می شوند. درک این چالش ها و ارائه حمایت های لازم، می تواند به بهبود عملکرد حرفه ای نومعلمان کمک کرده و آنان را در سازگاری بهتر با محیط آموزشی یاری کند.
Impact of Sandplay Therapy in Reducing Self-Handicapping Behaviors and Improving the Quality of Life in Children with Autism Spectrum Disorder (ASD)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۳ No. ۲ (۲۰۲۵) : Serial Number ۱۰
35-43
حوزههای تخصصی:
This study aimed to examine the effectiveness of Sandplay Therapy in reducing self-handicapping behaviors and improving the quality of life in children with autism spectrum disorder (ASD). A randomized controlled trial was conducted with 30 children diagnosed with ASD, who were randomly assigned to either the experimental group (n = 15) receiving Sandplay Therapy or the control group (n = 15) receiving no intervention. The intervention consisted of eight 90-minute sessions conducted over eight weeks. Self-handicapping behaviors were measured using the Self-Handicapping Scale (SHS), and quality of life was assessed using the Pediatric Quality of Life Inventory (PedsQL), both of which demonstrated established validity and reliability. Assessments were conducted at pre-test, post-test, and five-month follow-up. Data were analyzed using repeated-measures ANOVA, with post-hoc comparisons conducted using the Bonferroni test. The results indicated a significant reduction in self-handicapping behaviors in the experimental group from pre-test (M = 42.85, SD = 4.31) to post-test (M = 31.76, SD = 3.76) and further at follow-up (M = 29.45, SD = 3.45), while no significant changes were observed in the control group. Similarly, quality of life improved significantly in the experimental group, with scores increasing from pre-test (M = 52.12, SD = 5.12) to post-test (M = 63.45, SD = 4.78) and follow-up (M = 67.32, SD = 4.50), whereas the control group remained stable. ANOVA results confirmed significant main effects of time and group, as well as a significant interaction effect (p < 0.05). Bonferroni post-hoc comparisons indicated that improvements were sustained at follow-up. Sandplay Therapy is an effective intervention for reducing self-handicapping behaviors and enhancing the quality of life in children with ASD, with sustained benefits observed at follow-up. These findings highlight the potential of nonverbal, expressive therapies in supporting emotional regulation and adaptive functioning in children with ASD.
The Relationship Between Social Cognition and Loneliness in Gifted Underachievers: The Mediating Role of Rejection Sensitivity(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study aimed to examine the relationship between social cognition and loneliness in gifted underachievers, with a specific focus on the mediating role of rejection sensitivity. A descriptive correlational design was employed with a sample of 399 gifted underachieving adolescents from Argentina, selected according to Morgan and Krejcie's (1970) sample size table. Standardized tools were used to assess social cognition, rejection sensitivity, and loneliness. Data analysis was conducted using SPSS-27 and AMOS-21. Pearson correlation was used to evaluate bivariate relationships between variables, and Structural Equation Modeling (SEM) was applied to test the proposed mediational model. Fit indices, including χ², RMSEA, GFI, CFI, and TLI, were reported to evaluate model adequacy. Results indicated that social cognition was significantly and negatively correlated with both rejection sensitivity (r = –.43, p < .01) and loneliness (r = –.39, p < .01). Rejection sensitivity showed a significant positive correlation with loneliness (r = .58, p < .01). SEM analysis confirmed the mediating role of rejection sensitivity in the relationship between social cognition and loneliness. The indirect path from social cognition to loneliness via rejection sensitivity was significant (β = –.28, p < .001), and the total effect of social cognition on loneliness was substantial (β = –.49, p < .001). Model fit indices indicated a good fit (χ²/df = 2.22, CFI = 0.96, RMSEA = 0.054). These findings suggest that deficits in social cognition contribute to heightened feelings of loneliness in gifted underachievers, primarily through increased sensitivity to perceived rejection. Interventions aimed at reducing rejection sensitivity may mitigate the impact of social cognitive difficulties on emotional well-being in this vulnerable group.
بازنمایی عوامل و نشانگان روان شناختی موثر در بروز خطاهای ریاضی دانش آموزان ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: مشاهدات میدانی، نتایج آزمون های درون مدرسه ای، آزمون های ملی در درس ریاضی و عملکرد ضعیف دانش آموزان ایرانی در آزمون های بین المللی، نشان می دهد که آموزش و درک ریاضی در دوره ابتدایی با مشکلات متعددی همراه است. به همین دلیل پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل و نشانه های روان شناختی موثر در بروز یا تشدید خطاهای ریاضی دانش آموزان دوره ی دوم ابتدایی انجام شد. روش ها : بدین منظور از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده گردید و داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوردی گردید. مصاحبه شوندگان به روش ملاکی انتخاب شدند و بعد از 23 مصاحبه اشباع داده ها حاصل شد. به منظور افزایش اتکاپذیری، تاییدپذیری، باورپذیری صحت داده ها، از شیوه های «بازبینی در زمان کُدگذاری»، «بهره گیری از نظرات همکاران پژوهشی و تأیید آن ها»، «تبیین جزئیات دقیق فرایند گردآوری و تحلیل داده ها»، «درگیری طولانی مدت»، سه سو سازی و تحلیل موارد منفی استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها به شناسایی و طبقه بندی سه دسته از عوامل «انگیزشی»، «روانی» و «حافظه ای» منجر گردید و 26 نشانه ی روان شناختی شناسایی شد. نتیجه گیری: بررسی های انجام شده نشان داد دانش آموزان دوره دبستان در یادگیری درس ریاضی با چالش های روان شناختی بسیار زیاد و متنوعی همراه هستند و ادامه این روند می تواند نشاط و پویایی در نظام آموزشی را با آسیب های بسیاری همراه ساخته و تشکیل کارگروهی تخصصی برای جلوگیری از تداوم این تبعات، از ضرورتی انکارناپذیر است.
پیش بینی شادکامی بر اساس تاب آوری و دلبستگی شغلی آموزگاران مقطع ابتدایی شهرستان کازرون
منبع:
انگاره های نو در تحقیقات آموزشی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
99 - 115
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پیش بینی شادکامی کمک می کند تا فهم بیشتری از رابطه بین عوامل روانشناختی و رفتاری مانند تاب آوری و دلبستگی شغلی با شادکامی آموزگاران پیدا شود، لذا هدف پژوهش حاضر پیش بینی شادکامی بر اساس تاب آوری و دلبستگی شغلی آموزگاران مقطع ابتدایی شهرستان کازرون بود . روش شناسی پژوهش: این پژو هش با استفاده از روش توصیفی از نوع همبستگی انجام گرفت. جامعه آماری این مطالعه معلمان شهرستان کازرون است که 1100 نفر معلم بودند. با استفاده از فرمول کوکران 310 نفر در پژوهش شرکت نمودند.ابزار جمع آوری اطلاعات، مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003).، پرسشنامه شادکامی: آزمون شادکامی آکسفورد و پرسشنامه دلبستگی شغلی کانونگو (1982) برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS استفاده شد. روایی و پایایی مقیاسها نیز توسط محققان پیشین به تائید رسیدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین دلبستگی شغلی و تاباوری 612/0 و با شادکامی 602/0 رابطه ی مثبت و معناداری در سطح 01/0>P وجود دارد. همچنین، دلبستگی شغلی توان پیش بینی شادکامی معلمان را دارد. در این میان، تعلق خاطر به محیط کار با بتای 304/0 ، شور و اشتیاق بتای 271/0 و وفاداری با مقدار بتای 166/0 وتمایل به تلاش با مقدار بتای 143/0 به ترتیب بیشترین سهم را در پیش بینی شادکامی معلمان دارا می باشند . همچنین، تاباوری معلمان با مقدار بتای 406/0 و دلبستگی شغلی با مقدار بتای 320/0به ترتیب و در سطح 01/0 P< ، توانایی پیش بینی شادکامی معلمان را دارند. نتیجه گیری: پژوهش نشان داد که دلبستگی شغلی و تاب آوری با شادکامی معلمان ابتدایی ارتباط معناداری دارند. تقویت این عوامل می تواند به افزایش شادکامی آن ها کمک کند.
طراحی و تولید اپلیکیشن سبک های یادگیری و اعتبارسنجی آن از دیدگاه کاربران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فناوری های آموزشی در یادگیری دوره ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۷
43 - 59
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر طراحی و تولید اپلیکیشن سبک های یادگیری و اعتبارسنجی آن از دیدگاه کاربران بود. روش اجرای پژوهش دارای دو بخش بود؛ در بخش اول از روش تحقیق توصیفی به شیوه تحقیق و توسعه استفاده گردید، بدین شکل که بر اساس اصول تولید اپلیکیشن های آموزشی، اپلیکیشن سبک های یادگیری تولید و اعتبار و روایی این ابزار توسط متخصصین موردبررسی قرار گرفت. در بخش دوم از روش تحقیق ارزشیابی استفاده شد. جامعه آماری مطالعه در بخش دوم پژوهش شامل کلیه معلمان ابتدایی استان مرکزی در سال تحصیلی 1400-1399 بود که تعداد 30 نفر از آن ها به صورت روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، اپلیکیشن سبک های یادگیری هانی و مامفورد (1992) و پرسشنامه محقق ساخته اعتبارسنجی اپلیکیشن سبک های یادگیری بود. جهت تحلیل داده های پرسشنامه از آزمون تی تک نمونه ای استفاده شد. نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که میانگین در تمامی ابعاد اعتبارسنجی اپلیکیشن سبک های یادگیری به طور معنی داری بالاتر از عدد معیار بود (P<0/01)، به عبارت دیگر اعتبارسنجی معلمان نسبت به اپلیکیشن مثبت و رضایت بخش بود. این اپلیکیشن آموزشی به عنوان یک ابزار مفید می تواند توسط معلمان جهت تشخیص سبک های یادگیری دانش آموزان و به کارگیری روش های آموزش و یادگیری متناسب با آن ها مورداستفاده قرار گیرد.
تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر عملکرد تحصیلی، درگیری تحصیلی و بهزیستی روانشناختی در دانش آموزان با انگیزه پیشرفت پایین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
50 - 63
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مشکل بی انگیزگی در بین دانش آموزان مشکلی است که امروزه در همه جای دنیا وجود دارد و کسانی که در حوزه آموزشی مشغول به کار هستند سعی در یافتن راه حل برای آن دارند. از نشانه های بی انگیزگی در دانش آموزان می توان به ناتمام گذاشتن کارها، امتناع از انجام تکالیف، تلاش نکردن برای حل مشکلات، دشواری در تصمیم گیری، انتظار کمک دیگران، بی توجهی و اضطراب و بهانه های فراوان برای انجام ندادن کارها اشاره کرد. هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر عملکرد تحصیلی، درگیری تحصیلی و بهزیستی روانشناختی در دانش آموزان با انگیزه پیشرفت پایین انجام شد. روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی بود. طرح پژوهش از نوع شبه آزمایشی، پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. نمونه آماری پژوهش شامل 30 دانش آموز دختر مقطع دوم متوسطه ناحیه چهاردهم استان تهران با انگیزه پیشرفت پایین بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. یافته ها: بر اساس یافته ها آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی تاثیر معنی داری بر مولفه های عملکرد تحصیلی، درگیری تحصیلی و بهزیستی روانشناختی دارد. نتیجه گیری: آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر عملکرد تحصیلی، درگیری تحصیلی و بهزیستی روانشناختی در دانش آموزان با انگیزه پیشرفت پایین تفاوت معنی داری با گروه کنترل دارد.
ارتباط یابی نقش رهبری تحول آفرین در سازمان یادگیرنده ی کارکنان آموزش و پرورش استان البرز با رویکرد شبکه عصبی مصنوعی (ANN)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
223 - 235
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: سازمان ها برای بهبود یادگیری بیشتر خود در محیط های پیوسته در حال تغییر به رهبری تحول آفرین نیاز دارند. پژوهش حاضر با هدف ارتباط یابی نقش رهبری تحول آفرین در سازمان یادگیرنده ی کارکنان آموزش و پرورش استان البرز با رویکرد شبکه عصبی مصنوعی (ANN) انجام گرفت. روش شناسی پژوهش: جامعه آماری این مطالعه شامل کارکنان آموزش و پرورش استان البرز با جمعیت 460 نفر در سال 1403 بود. روش نمونه گیری از نوع تصادفی ساده بود. حجم نمونه با توجه به مدل کرجسی- مورگان 132 نفر در نظر گرفته شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رهبری تحول آفرین باس و آوولیو (2000) و پرسشنامه محقق ساخته سازمان یادگیرنده میر آقاپور اقدم (1388) و استفاده شد. روایی ابزارها با نظر استادان علوم تربیتی و روانشناسی تأیید شد. داده ها با شبکه عصبی مصنوعی پرسپترون چند لایه (MLP) در نرم افزار Spss.25 تحلیل شد. نتایج نشان داد ارتباط یابی رهبری تحول آفرین بر سازمان یادگیرنده دارای یک لایه ورودی با 6 گره و یک لایه پنهان با 6 گره است و شبکه عصبی مصنوعی به خوبی قادر است پرش ها و روند سازمان یادگیرنده را از روی رهبری تحول آفرین پیش بینی کند. یافته ها: یافته ها نشان می دهد که ویژگی های آرمانی (100/0) بیشترین تأثیر و حمایت توسعه گرا (ملاحظات فردی) (2/17) کمترین تأثیر ضریب اهمیت را در بر آورد سازمان یادگیرنده در بر می گیرد. بحث و نتیجه گیری: آموزش و مربیگری بر رهبران در سازمان آموزش و پرورش می تواند باعث تقویت کیفیت رهبری تحول آفرین و همچنین بهبود آن گردد. بدین ترتیب امید است بتوان سطح یادگیری سازمان را نسبت به چشم انداز و مأموریت سازمان افزایش داد و نیروی کار منسجم و با انگیزه تر را پرورش داد.
راهبردهای آماری برای عینی سازی اشباع نظری در مطالعات کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۰
143 - 167
حوزههای تخصصی:
حجم نمونه در مطالعات کیفی مرتبط با اشباع نظری است. اشباع نظری به این معناست که پژوهشگر نمونه گیری و جمع آوری داده ها را تا زمانی ادامه دهد که با بینش و مفهومی جدیدی مواجه نشود. اما همواره تعداد مصاحبه ها و ادعای دستیابی یه اشباع موضوعی مناقشه برانگیز بوده است و نمی توان هر ادعای رسیدن به اشباع نظری را درست قلمداد کرد. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که تعداد مصاحبه های بیشتر از نیاز هزینه و وقت را اتلاف می کند و مصاحبه های کمتر از نیاز روایی پژوهش را از بین می برد. برای رفع این مشکل روش های مختلفی مانند توصیه هایی برمبنای تجربه و حساب هایی سرانگشتی وجود دارد، لیکن علاقه مندی به معیاری عینی تر و متکی به آمار نظر متخصصان را بیش از همه به خود جلب کرده است. در این متن دو رویکرد آماری برای تعیین حجم نمونه مورد بررسی قرار می گیرد. یکی از این روش ها به شکل پسینی و دیگر روش به شکل پیشینی حجم نمونه را در مطالعات کیفی برآورد می کند. این دو روش بررسی و توضیح داده و شده و در نهایت با هم مقایسه خواهند شد.