فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۴۱ تا ۴٬۰۶۰ مورد از کل ۷٬۲۲۱ مورد.
رقصی میانه میدان یا شور خواندن ادبیات در عالم هستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سنت نقد ادبی (و هنری) مدرن غرب، خواندن متن به عنوان پدیده ای جدی در راستای کشف «حقیقت»، غالبا تحت تاثیر زیبایی شناسی ـ از نوع زیبایی شناسی کانت ـ و با بی توجهی به حضور خواننده/مخاطب، در فرآیند دریافت متن ناکام میماند و به حالتی از «افسردگی» منجر میشود. در مقابل، خوانشی از ادب و هنر می تواند وجود داشته باشد که به دلیل راه گشا بودنش به سوی «حقیقت» هستی، طرب انگیز باشد. این خوانش میباید در بستر عالــم واقعی و احیای همه استعدادهای مرتبط با عالــم واقعی خواننده/مخاطب صورت گیرد تا تاثیرگذاری ادبیات و هنر در مفهوم برگرداندن حس به اعضا و جوارح رخوت زده خواننده/مخاطب گرفتار آمده در عادت و روزمرگی، که ایده و مقصد ویکتور شکلوفسکی منتقد روس بود، تحقق یابد. این نوشته قصد دارد با توجه به یافتههای اندیشمندان پساساختگرای متاثر از فلسفه هایدگر، برای این گونه خوانش وجودی متون ادبی روشی را که شکلوفسکی مدرنیست هوادار آن بود اما به دلیل محدودیت رویکردش نتوانست آن را به طور عملی محقق سازد، پیشنهاد کند.
در اطراف فلسفه داروین: حلقه مفقوده
حوزه های تخصصی:
بداهت همه تصورات، نظریه ای قابل دفاع(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
امکان فراگیری دانش از مسائل بسیار مهم معرفت شناسی است، از این رو همواره به عنوان موضوعی مهم، برای عالمان و اندیشمندان مطرح بوده است. اگر چه مسئله امکانِ فراگیری دانش از سوی اندیشمندان مسلمان، هرگز با انکار کلی روبه رو نشده است، اما گروهی از آنان در پاره ای از دانش ها، بر محال بودن یادگیری پای فشرده و آشکارا به تبیین آن پرداخته اند. آنچه پیش رو است، گذر دفاع گونه ای است از نظریه ای که بر اساس آن، امکان یادگیری در تصورات با تردید روبه رو شده است. نظریه بالا از آنِِِِِِِِِ فخر رازی، امام المشککین است. وی بر آن است که تصورات، امکان اکتساب ندارند؛ از این رو تمام تصورات را بدیهی می شمارد. نظریه فخررازی در میان اندیشمندانِ پس از خود، پذیرفته نشده و مورد طرد و انکار قرار گرفته است. مقاله پیش رو با تأیید این نظریه و رد ایرادهای وارد بر آن، با ارائه دلایل و نشانه های دیگر و با در نظر گرفتن پیامد یا پیامدهای چنین نظری در اثبات ناممکن بودن اکتساب تصورات کوشیده است.
هوسرل و پدیده شناسی
نامیرایی
اخلاق و جایگاه آن در سیاست خارجی لیبرالی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
لیبرالیسم پرنفوذترین مکتبی است که امروزه جمع زیادی از حکومت ها، به ویژه حکومت های غربی، از آن تبعیت می کنند. لیبرالیسم بر اساس جهان بینی و انسان شناسی اعتقادی خودش، معرّف غایات و همچنین معرّف بایدها و نبایدها و روش عملی است که به صورت آشکاری در جهت دهی به عمل فرد و حکومت تأثیر بارزی دارد. در این مقاله، تلاش شده است با نگاه اجمالی به انسان شناسی، غایت شناسی و روش شناسی لیبرالی، جایگاه اخلاق انسانی در سیاست خارجی لیبرالی شناسایی شود. برای این منظور، عناصر اصلی سیاست خارجی لیبرالی معرفی شده است. این عناصر عبارت است از: نژاد پرستی، سودگرایی، فریب و خشونت. به دلیل آنکه عقلانیت لیبرالی در عرصة سیاست خارجی از این عناصر تشکیل شده، لازم است برای دست یازیدن به هرگونه تحلیل درست و واقع بینانه از اقدام ها و فعالیت های دولت های لیبرال در عرصة روابط بین الملل، استلزامات عناصر یاد شده را مدّ نظر داشته باشیم. در غیر این صورت، با توجه به تصویر اخلاقی و مثبتی که لیبرالیسم از خود نشان داده، رسیدن به یک تحلیل واقعی، دور از انتظار است.
آرای هوسرل درباره بداهت و توجیه
منبع:
فرهنگ ۱۳۷۵ شماره ۱۸
حوزه های تخصصی:
مسئله بداهت و توجیه در پدیدارشناسی هوسرل مسئلهای اساسی است.این موضوع در همه نوشتههای او، از اوّلین تا آخرین نوشته، تکرار شده است. در نظر اوّل چنین مینماید که هوسرل در مسائل مربوط به توجیه از«مبناجویان» باشد:این تصوّر به ما دست میدهد که گویا او معتقد بوده است که رسیدن به یقین مطلق، دست کم درباره پارهای مسائل، میسّر است و همچنین هدف اصلی فلسفه را رسیدن به چنین یقینی میدانسته است.فلسفه باید بصورت«علمی دقیق»در آید که بتواند برای علوم و ریاضیات، مبانی متقنی فراهم آورد. هوسرل به کرّات بر یقین، علم پیشینی، همان پیشینی، رهایی از قید پیش فرضها، و بر فراست یا بصیرت ذاتی، تأکید کرده است. در این مقاله نخست نگاهی از نزدیک به این مسائل میاندازیم.از شرح مقدّماتی کوتاهی درباره مفاهیم«التفاتی بودن»، که از مفاهیم خاصّ هوسرل است، به مفهوم خاصّ هوسرل درباره بداهت و نظر متغیّر او در زمینه دو گونه بداهت، یعنی کفایت و قطعیت، میپردازیم.همچنین گفتههای به ظاهر«مبناجویانه»هوسرل را بررسی میکنیم و نتیجه این تجسّس آن است که هوسرل، به رغم ظواهر، از مبناجویان نبوده است.و درست عکی آن، هوسرل در بیست سال آخر عمر خود، هر روز بیش از روز پیش به سمت نوعی اعتقاد افراطی به«کل نگری»پیش رفت و این اعتقاد را نه تنها درباره علوم طبیعی بلکه درباره ریاضیات و اخلاقیات نیز پیدا کرد:هر چند که این دو رشته از قدیم دژ محکم«مبناجویان»بوده است.فی الواقع من میگویم که نظر پخته هوسرل در این زمینهها به نظریاتی که نلسون گودمن، جان راولز و سپس بسیاری کسان دیگر پروراندهاند شباهت فراوان دارد.رأی اصلی من آن است که هوسرل به استقبال آنچه «راولز»به آن، روش«تعادل تأملی»نام داده است.
امکان معجزه از دیدگاه قاضی عبدالجبارمعتزلی و فیلسوفان دین معاصر مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث فلسفی معاصر درباره معجزه، بحث امکان معجزه است. درباره امکان وقوع معجزه دوگونه سؤال مطرح است: اول این که آیا معجزه مفهومی خود متناقض است؟ دوم این که آیا معجزه با قوانین علمی و فلسفی ای مثل اصل علیت، سنخیت علت و معلول و قوانین فیزیکی حاکم بر جهان راست می آید؟ در سؤال اول پاسخ ایجابی به معنای استحاله معجزه است و در سؤال دوم پاسخ سلبی وقوع معجزات را مردود می کند. در این مقاله، ما به سؤال نخست خواهیم پرداخت و پس از بیان دیدگاه های موافق و مخالف در این مساله، نشان خواهیم داد که عدم انسجام مفهوم معجزه، تنها در تعریف خاص «نقض قانون طبیعت» صادق بوده، تعریف قاضی عبدالجبار از معجزه؛ یعنی «ناقض عادت» می تواند مشکل عدم انسجام مفهومی معجزه را رفع نماید.
بررسی پیامدهای تربیتی تغییر و ثبات از دیدگاه نیچه و نقد آن بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
هدف این مقاله، بررسی پیامد های تربیتی مبتنی بر مبنای فلسفی تغییر و ثبات از دیدگاه نیچه و نقد آن بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی است. نتایج تحقیق نشان می دهد که علامه طباطبایی در تعلیم و تربیت به هر دو بنیاد فلسفی ثبات، تغییر و هم چنین توحید محوری توجه دارد. به باور وی بین امور ثابت و متغیر و خداشناسی ارتباط انکار ناپذیری وجود دارد؛ این در حالی است که نیچه با توجه افراطی و یکجانبه به امور متغیر از اهمیت بنیان ثابت و نیز توحید محوری غافل مانده است. از مبانی هستی شناسی نیچه، نهیلیسم، طبیعت مادی، عدم حاکمیت اساسی خداوند بر نظام هستی، تغییر و صیرورت جهان هستی و خیر بنیادین و بنیاد خیر نبودن خداوند و نیز اصول آموزش پوچگرایی، پاسخگویی به نیاز جسمانی، عدم اعتقاد به چشم انداز و آینده نگری و تغییر پشتوانه های تاریخی و فرهنگی استنباط شده و با دیدگاه علامه طباطبایی(ره) مورد نقد قرار گرفته است. تربیت مد نظر علامه دارای ویژگیهایی چون تأکید بر مبنای فلسفی ثبات ضمن اعتقاد به تغییرات، دینگرایی، اراده و اختیار اعتقاد به بنیانهای استواری از جمله توحیدمحوری است؛ این موارد می تواند به عنوان شاخصهای نقد تعلیم و تربیت نیچه مورد استفاده قرار بگیرد؛ بدین منظور این مقاله از روش عقلانی منطقی بهره می گیرد. هم چنین نقد دیدگاه نیچه نشان می دهد که دیدگاه علامه به دلیل توجه همزمان به بعد تغییر و ثبات و توحیدمحوری، دیدگاه غنی تر و همه-جانبه تری نسبت به تعلیم و تربیت فراگیران دارد.
بازنمایی علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«بازنمایی علمی» بخش زیادی از ادبیات فلسفة علم را در دهة اخیر به خود اختصاص داده است. در این مقاله، دو رهیافت اصلی به بازنمایی علمی، رهیافت های غیر شناختی و شناختی، بررسی خواهند شد. در بخش اول، بازنمایی علمی و عناصر دخیل در آن، بدون توجه به دو رهیافت مذکور، معرفی می شوند. بخش دوم به نظریه های غیر شناختی بازنمایی می پردازد؛ نظریه هایی که «شباهت» را مبنای تعریف بازنمایی قرار می دهند. در ادامة این بخش به سه صورت بندی از مفهوم شباهت (این همانی جزئی، یک ریختی، و یک ریختی جزئی)، که بازنمایی بر اساس آن ها قابل تعریف است، می پردازیم. بخش سوم به انتقادهای وارد بر رویکرد غیر شناختی اختصاص دارد. بر اساس این انتقادها، شباهت نه شرط لازم بازنمایی است و نه شرط کافی آن. در پایان این بخش تعریفی شناختی از رابطة بازنمایی ارائه می شود. سرانجام در بخش چهارم به نظریة ترکیبی گی یری می پردازیم که سعی دارد هم شباهت و هم جنبه های شناختی را در خود جای دهد. استدلال خواهیم کرد که تعریف وی از بازنمایی دوری است.