فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۰۱ تا ۳٬۲۲۰ مورد از کل ۷٬۱۹۷ مورد.
۳۲۰۱.

برهان وجوب و امکان در آثار ابن سینا ابن رشد و توماس آکویینی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۲۲
ابن رشد را عقیده بر آن است که ابن سینا در برهان وجوب و امکان تحت تاثیر متکلمین بوده و بر مشرب آنان مشی کرده و برهانی اقناعی آورده است بخصوص که از مفهوم واجب الوجوب بالغیر که معنای محصلی ندارد در تقریر این برهان استفاده کرده است نویسند مقاله ضمن تقریر استدلال های این دو فیلسوف چنین نتیجه گرفته که تقریر ابن رشد نه تنها مبتنی بر وجوب و امکان نیست بلکه به بیان متکلمین در برهان حدوث نزدیک می شود زیرا منظور از ممکن نزد وی موجودی اس که عدم بر وی تقدم زمانی دارد علاوه بر این ابن رشد نتوانسته مفهوم وجب بالغیر را آن گونه که ابن سینا مراد کرده در یابد. توماس آکویینی نیز گرچه برهان وجوب و امکان خود را مدیون ابن سینا و در اعتبارات ماهیت از ایشان پیروی کرده است در تبیین برهان وجوب و امکان به طریق ابن رشد نزدیک شده و ممکن الوجود را مشابه حادث زمانی فرض کرده است.
۳۲۰۳.

رویکرد جدید آلستون به معرفت شناسى باور(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:

کلید واژه ها: دیدگاه هاى وظیفه شناسانه مطلوب هاى معرفتى منظر معرفتى ماهیت توجیه شرایط توجیه دیدگاه هاى صدق آور

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۲۲
بحث از توجیه باور همواره با این فرض همراه بوده است که ویژگى واحد و برجسته اى با عنوان (موجه بودن) وجود دارد که در صورتى که باور متصف به آن شود از جایگاه معرفتى ممتازى برخوردار مى شود و گمان بر این بوده است که همه مباحث و اختلاف نظرهاى معرفت شناسان درباره توجیه, ناظر به همین ویژگى واحد بوده است. آلستون در کتاب جدیدش با این رویکرد وحدت گرا مخالفت کرده و به سود رویکردى کثرت گرا در معرفت شناسى باور استدلال مى کند. به عقیده او, باور قابلیت اتصاف به مطلوب هاى معرفتى متعدد دارد به گونه اى که هر کدام از این مطلوب هاى معرفتى در جاى خود مهم اند و هیچ کدام از آنها از موقعیت ممتاز و منحصر به فردى نسبت به سایرین برخوردار نیست. بنابراین, در معرفت شناسى باور باید از مطلوب هاى معرفتى گوناگون سخن بگوییم; ماهیت هر کدام را بررسى کنیم, اهمیت نظرى و عملى آنها را در زندگى جست وجو کنیم, میزان دسترس پذیرى هر کدام را براى انسان بیابیم و در نهایت از روابط میان آنها پرده برداریم. آنچه در پى مى آید گزارشى است اجمالى از برخى فصول کتاب فراسوى توجیه در معرفى رویکرد جدید آلستون به معرفت شناسى باور.
۳۲۰۵.

اثبات وجود خدا در تفکر دنس اسکوتوس و تأثیر ابن سینا بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: وجود خدا واجب الوجود ضرورت ابن سینا علیت امکان دنس اسکوتوس

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
  4. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
  5. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
تعداد بازدید : ۱۷۲۱ تعداد دانلود : ۷۳۸
در این نوشتار، افکار و آراء دنس اسکوتوس درباره اثبات وجود خدا بررسی و تبیین می شود و تاثیر افکار ابن سینا بر آن از زاویه ای واقع بینانه و مستند روشن می گردد. اسکوتوس در بحث از اثبات وجود خدا، به لحاظ پیش انگاره ها یا مقدمات و مبانی و حتی به لحاظ ساختار استدلال کاملاً تحت تاثیر ابن سینا قرار دارد. اسکوتوس به تبع ابن سینا برهان ارسطویی محرک اول را در اثبات وجود خدا نامعتبر می داند. او استدلال خود را با «موجود به طور کلی» آغاز می کند، مفهوم موجود را مشترک معنوی می داند، امکان را به معنای امکان خاص لحاظ می کند، خدا را علت فاعلی به معنای حقیقی و معطی الوجود و به مثابه علت تامه، موجده و مبقیه می داند، و در استدلال خود از برهان وسط و طرف استفاده می کند. گذشته از موارد تاثیرپذیری اسکوتوس از ابن سینا شباهت ها و تفاوت هایی نیز میان آراء این دو متفکر وجود دارد. نتیجه استدلال های هر دو متفکر، خدایی است با ویژگی های یکسان به لحاظ فلسفی، اما متفاوت به لحاظ دینی. در شیوه استدلال بر وجود خدا نیز ابن سینا و اسکوتوس همانند یک دیگرند، جز این که در فلسفه ابن سینا با این شیوه علت فاعلی اول اثبات می شود، اما در تفکر اسکوتوس با همین شیوه تفوق سه وجهی خدا به صورت یک جا اثبات می شود.
۳۲۰۷.

انسان از نگاه فیلون و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: انسان فیلون اتحاد عرفانی جایگاه تکوینی انسان مطابقت عالم تکوین و عالم تشریع ابنعربی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۲۱ تعداد دانلود : ۱۱۲۱
انسان و جایگاه تکوینی او به عنوان عصاره خلقت، موضوعی است که فیلون و ابن عربی، هر یک با اصطلاح‌ها و نگرش‌های خاصی بدان پرداخته‌اند. در این میان، شناختن خلقت و هدف هستیِ انسان و ماهیت ترکیبی او از خیر و شر، به منزله تمهید مناسبی است که راه را برای ورود انسان به سعادت و شقاوت هموار می سازد. شیوه هر دو رویکرد در این زمینه، از مشابهت کاملی برخوردار است؛ به گونه‌ای که هر دو در تعبیرهایی همسان، راه کمال آدمی و رسیدن به عالی ترین مراتب وجودی را، پیروی از شریعت و خودسازی بر اساس آموزه‌های دینی می دانند. ویژگی بارز این نگرش، معنادار ساختن حیات ایمانی، در قبال ضلالت ناشی از بی ایمانی است؛ زیرا راه اول، مطابق صیرورت ذاتی جهان و راه دوم انحراف از خط‌مشی کلی کائنات است. پژوهش حاضر، به طرح وجوه مشابهت اندیشه‌های فیلون و ابن‌عربی درباره انسان از نظرگاه عرفانی می پردازد.
۳۲۰۸.

تبیین و ارزیابی نظریة یافت اتحادی ذات گرایان در باب ماهیت تجربة عرفانی با تمرکز بر دیدگاه استیس و فورمن(مقاله پژوهشی حوزه)

کلید واژه ها: هستة مشترک تجربة آفاقی تجربة انفسی رخداد آگاهی محض حالات ثنوی علم هوهویتی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۲۱ تعداد دانلود : ۸۴۲
ذات گرایان، که به وجود هسته ی مشترک میان تجارب عرفانی پایبندند، به سه گروه عمده تقسیم می شوند: احساس گرایان،قایلان به تناظر تجربه حسی و عرفانی و طرفداران نظریه یافت اتحادی. در این میان، استیس و فورمن طرفدار اندیشه یافت اتحادی اند. مهم ترین مبحثی که استیس در ضمن آن به ماهیت تجربة عرفانی پرداخته است. مسئله هسته مشترک است که در آن به رصد ویژگی های مشترک تجارب عرفانی در سراسر جهان می پردازد. رویکرد روانشناختی و پدیدارشناختی استیس در بحث ویژگی های مشترک تجربة عرفانی– که ماهیت شناخت عرفانی نیز در ضمن آن مطرح شده- با دیدگاه معرفت شناختی در این زمینه، ارتباطی از سنخ ربط مبنا و بنا دارد. رابرت فورمن نیز فیلسوفی است که ویژگی بارز آن نقد مکتب ساخت گرایی است. در دیدگاه فورمن، تجارب عرفانی از سنخ علوم التفاتی نیستند، بلکه از جهت ساختار معرفتی، ماهیتی اتصالی دارند، که فورمن آن را علم هویتی می نامد، که بر اساس آن، دوگانگی میان عالم و معلوم از میان برداشته می شود. فورمن برای تجارب عرفانی، دو نوع ابتدایی و پیشرفته- که، به ترتیب، رخداد آگاهی محض و حالات ثنوی عرفانی می نامد- قایل است. استیس و فورمن نقاط اشتراک بسیاری دارند و البته در برخی نقطه نظرات با یکدیگر متفاوت اند.
۳۲۰۹.

عدالت عرفی یا عدالت واقعی؛ بازتعریف «عدالت حقوقی» در نظام جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: عدالت حقوقی نظام جمهوری اسلامی ایران عدالت عرفی عدالت واقعی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه حقوق
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی فقه سیاسی ولایت فقیه قانون و حقوق اساسی در جمهوری اسلامی
تعداد بازدید : ۱۷۲۱ تعداد دانلود : ۸۷۰
در خصوص مفهوم «عدالت حقوقی» در نظام اسلامی، دو دیدگاه وجود دارد: عدالت حقوقی به معنای عدالت عرفی و عدالت حقوقی به معنای عدالت واقعی. مفهوم عدالت حقوقی در نظام جمهوری اسلامی ایران، منطبق بر عدالت واقعی است. با توجه به تعاریف ارائه شده از عدالت در جهان بینی اسلامی، یعنی «دادن هر حقی به صاحب آن» و «قراردادن هر چیزی سر جای خود»، شناخت عدالت متوقف بر شناخت حق است و تعریف حق در اندیشه ی اسلامی ، با تعاریف ارائه شده از این واژه در مکاتب دیگری چون پوزیتیویسم حقوقی و حقوق طبیعی تفاوت دارد. «حق» در اندیشه ی اسلامی، عبارت است از آن اعتباراتی که با قوانین و غایات واقعی حاکم بر جهان هستی هماهنگ است. از طرف دیگر، آنچه که کاملاً با قوانین و غایات واقعی حاکم بر نظام هستی و عالم واقع هماهنگ است «شرع» است. بنابراین مفهوم «حق» به لحاظ ثبوتی، با قوانین و غایات واقعی حاکم بر نظام هستی و به لحاظ اثباتی، با «شرع» پیوندی ناگسستنی دارد. چون با پیروزی انقلاب اسلامی، شرع در قالب قوانین و مقررات مصوب مجالس قانون گذاری به منصه ی ظهور رسیده است، عدالت عبارت است از هرچه منطبق بر قانون نظام اسلامی باشد. البته این امر که ملاک عدالتْ قانون است به معنای انطباق با پوزیتیویسم حقوقی نیست، بلکه در نظام جمهوری اسلامی ایران، شاهد تلفیق و امتزاج حقوق طبیعی و پوزیتیویسم حقوقی با معانی مدنظر و خاص خود هستیم؛ تلفیقی که خود زمینه ساز شکل گیری نوع جدیدی از نظام حقوقی شده است.
۳۲۱۱.

گسست های گسترده: واکاوی گزندهای «فایده گرایی» جان استوارت میل بر «یک پارچگی» و «خودآیینی» آدمی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: یکپارچگی فایده گرایی گسست خودآیینی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۲۱ تعداد دانلود : ۸۴۹
هدف از نگارش این مقاله طرح، تبیین، و تحلیلِ یکی از مهم ترین انتقادهای وارد شده در سنت فلسفی انگلوساکسون بر «فایده گرایی» کلاسیک است. این انتقاد را، که به انتقاد ناظر بر «یکپارچگی» معروف است، برنرد ویلیمز در سال 1973 مطرح کرد، و در کنار انتقاد ناظر بر عدالت، که جان رالز در سال 1971 مطرح کرده بود، مهم ترین انتقادهای واردشده بر فایده گرایی کلاسیک قلمداد می شوند. بنابر این انتقاد، فایده گرایی «یکپارچگی» و «خودآیینی» فرد را تهدید می کند و «گسست»های گسترده ای در آدمی پدید می آورد که از جمله آن ها می توان به «گسست» میان عمل آدمی و باورهای ژرف اخلاقی او و «گسست» میان عمل آدمی و روابط دوستانه و عاشقانه اش اشاره کرد. این مقاله، پس از تبیین انتقاد برنرد ویلیمز، می کوشد با استفاده از مشهورترین شروح و تفاسیر این انتقاد در آرای فیلسوفانی مانند راجر کریسپ، جولیا درایور و تیموتی چپل انتقاد ویلیمز را از زوایای مختلف تحلیل کند و تفاسیر و گونه های مختلف آن را معرفی نماید. واکاویِ این انتقاد و گونه های مختلف آن می تواند در داوریِ ما درباره «فایده گرایی» و درکمان از چرایی و چگونگی پیدایش گونه های مختلف آن تأثیرگذار باشد.
۳۲۱۵.

کلّی از دیدگاه راسل با تکیه بر نظریه مُثُل

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
تعداد بازدید : ۱۷۲۰ تعداد دانلود : ۹۶۲
این مقاله بر آن است تا سیر تحول مسئله کلیات را با تأکید بر نظریه مُثُل از دیدگاه راسل، مورد بررسی قرار دهد. همچنین سعی شده است که این مسئله در آثار متقدم و متأخر او نیز مورد ملاحظه قرار گیرد که آیا تغییری در نگرش وی به وجود آمده‌است یا نه؟ در مسئلة کلیات چند نظر وجود دارد: 1. کلیات، نام و اسامی بیش نیست 2. کلیات، وجود واقعی دارند، نظیر مُثُل افلاطونی. 3. کلیات در ضمن افراد وجود دارند ولی وجود مستقل ندارند. انتقادات راسل به نومینالیست‌ها نشانگر، عدم تمایل او به دیدگاه نومینالیستی است و در آثار اولیه او به یک پیرو افلاطون بیشتر شباهت دارد و در مرحلة بعد او به دیدگاه پوزیتیویستی ، هیوم نزدیک می شود. مسئلة کلیات را بی‌معنا می‌داند و در مرحلة سوم و در آخرین کتاب‌هایش به دیدگاه نخست خود نزدیک می‌شود و معتقد است که تجربه‌گرایی محض دیگر قابل اتکا نیست و هوادار نظریة کلیات است. البته دیدگاه نهایی او با دیدگاه افلاطون فرق دارد و از لحاظ منطقی،‌ اسمای عام و یا حداقل کلماتی که دالّ بر نسبت و روابطند را می‌پذیرد.
۳۲۱۷.

جایگاه «دل» در معرفت شناسی دینی پاسکال

کلید واژه ها: معرفت شناسی باور دینی دل پاسکال باور ریاضی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
تعداد بازدید : ۱۷۲۰ تعداد دانلود : ۱۳۳۱
پاسکال، در باب نظریه های توجیه معرفت-شناختی، حامی «نظریه مبناگروی» است. از منظر او، باورهای پایه بر سه قسم اند: باورهای پایه تجربی، باورهای پایه ریاضی، و باورهای پایه دینی. پاسکال، توجیه باورهای پایه تجربی را از طریق «تجربه»؛ و توجیه دو قسم ریاضی و دینی را از طریق منبعی موسوم به «دل» می داند. این مقاله می کوشد با واکاوی آثار پاسکال، جایگاه «دل» را در اندیشه پاسکال، در مقام توجیه باورهای پایه ریاضی و دینی، به خصوص باورهای دینی، نشان دهد؛ و بدین وسیله، تقریری روشن از معرفت-شناسی او ارائه کند. همچنین می کوشد تا معلوم سازد از منظر پاسکال، تفاوت دل با عقل چیست؛ و چرا پاسکال در نظام معرفت شناسی خود، دل را به جای عقل به کار گرفته است.
۳۲۱۸.

بازتاب عشق افلاطونی در جهان مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مسیحیت افلاطون عشق آگوستین آگاپه اروس اوریگن نایگرن

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
تعداد بازدید : ۱۷۲۱ تعداد دانلود : ۱۱۵۸
عشق یکی از موضوعاتی است که افلاطون در سه محاوره خود به آنها پرداخته و متفکران در شرق و غرب  واکنشهای گوناگونی به آن نشان داده اند که در این مقاله فقط به بازتاب آن در جهان مسیحیت پرداخته میشود. بطورکلی در جهان مسیحیت دو جریان فکری در خصوص عشق وجود دارد که یکی متاثر از افلاطون بوده و متفکران آن معتقدند از آنجاییکه اندیشه های افلاطون سازگار با دین مسیحی بوده و مغایرتی با آن ندارد، از این رو  می توان ضمن اعتقاد به سنت مسیحی از فلسفه افلاطون نیز برای فهم بهتر و عمیقتر مفاهیم دینی استفاده کرد. غالب متفکران اولیه کلیسا مانند یوحنا، اوریگن، و آگوستین به این جریان فکری تعلق دارند. جریان بعدی واکنشی بود به جریان اول و پیروان آن احساس می کردند که عناصر یونانی از طریق متفکران اولیه مسیحی وارد دین مسیحیت شده و آن را آلوده کرده است، از این رو در صدد پیراستن و زدودن مسیحیت از اندیشه های یونانی مخصوصا افلاطونی برآمدند. افرادی چون پولس، لوتر و نایگرن به این جریان فکری تعلق دارند. در این مقاله فقط به آراء اوریگن به عنوان نماینده جریان اول پرداخته می شود زیرا او اولین کسی است که پای افلاطون را به جهان مسیحیت کشید، همچنین اشاره ای مختصر نیز به آراء آگوستین خواهد شد. در خصوص جریان دوم نیز به آراء نایگرن پرداخته می شود زیرا او بطور جدی به این مسئله پرداخته و حتی کتابی دوجلدی تحت عنوان آگاپه و اروسنگاشته و در صدد مقابله با جریان فکری اول برآمد

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان