فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۶۱ تا ۵۸۰ مورد از کل ۵۱٬۴۳۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
پرگار ، نقطه و دایره در شعر حافظ
منبع:
حافظ مهر ۱۳۸۵ شماره ۳۵
حوزه های تخصصی:
تحلیل روان کاوانة شخصیت های رمان سمفونی مردگان بر اساس آموزه های زیگموند فروید و شاگردانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله جستاری تحقیقی درباره بررسی روان کاوی شخصیت های رمان سمفونی مردگان، اثر «عباس معروفی»، است. عباس معروفی نویسنده داستان های روان شناختی نو است؛ قصه ای که در ادبیات انگلیسی به نام «قصه جریان سیال ذهن» یا «تک گفتاری درونی» خوانده می شود. عباس معروفی با گریز به خاطرات کودکی و گذشته شخصیت های داستانش، هم چون یک روان کاو، به بررسی مشکلات و تعارضات درونی آن ها می پردازد. هدف این مطالعه تحلیل اختلالات و بیماری های روحی شخصیت های داستان سمفونی مردگان بر اساس نظریات روان کاوی زیگموند فروید (S. Freud) و شاگردان او، آلفرد آدلر (A. Adler) و ژاک لاکان (J. Lacan)، است. در ابتدای این مقاله، خلاصه ای از رمان آورده شده و در ادامه به تحلیل روان کاوانه شخصیت های «آیدین» و «اورهان» بر اساس نظریات فروید درباره ذهن و ساختار شخصیت، انواع عقده ها، و تأثیر غریزه جنسی در منش فرد پرداخته شده است. بخش پایانی این مقاله به نتیجه گیری اختصاص دارد.
روح الارواح سمعانی
شوق و اشتیاق در عین وصل در احوال عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شوق یکی از احوال عرفانی است که در غیبت معشوق پدید می آید و در حضور او باید از بین برود. در متون منظوم و منثور عرفانی، تداوم شوق در عین وصل نیز دیده می شود. برخی از عرفا عقیده دارند در وقت وصال و حضور معشوق، شوق افزون و به اشتیاق تبدیل می شود. تداوم شوق یا تبدیل آن به اشتیاق در حضور معشوق، ناشی از بی پایان بودن سیر فی الله، بی کرانه بودن جمال معشوق، محدودیت ظرفیّت عاشق و خوف از زوال وصال می تواند باشد. معشوق هزاران جلوه دارد و عاشق در هر منزل به وصال جلوه ای از جمال او می رسد؛ لذا نسبت به یک جلوه واصل، ولی نسبت به جلوه های دیگر مشتاق محسوب می شود. نیاز مداوم عاشق به معشوق و بی نیازی معشوق نیز سبب تداوم شوق در حضور معشوق می شود. با پایان یافتن «سیرالی الله»، «سیر فی الله» آغاز می شود که به دلیل بی کرانه بودن جمال و جلال معشوق، این سیر پایانی ندارد، لذا وصال کامل در مقام «سیر فی الله» هیچ وقت حاصل نمی شود و عاشق همیشه باقی می ماند.
چند نکته درباره شیوه تصحیح دوبیتی های باباطاهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اغلب محققان اتفاق نظر دارند که شمار زیادی از دوبیتی های منسوب به باباطاهر در دوره های بعدی به مجموعه اشعار او راه یافته است. اما تشخیص این که کدام دوبیتی اصیل و کدام الحاقی است به سادگی میسر نیست. متاسفانه نسخه ای قدیم و معتبر و نزدیک به زمان حیات شاعر از این دوبیتی ها بر جای نمانده است که بتوان بر اساس آن تا حدودی سروده های اصیل را از ملحقات بعدی بازشناخت. کهن ترین دست نویسی که حالیه از اشعار باباطاهر در دست است نسخه موزه قونیه، مورخ 848، است که استاد مجتبی مینوی رونوشتی از آن را در مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتشر کرده و بعدها استاد ادیب طوسی و دکتر مهرداد بهار به شرح و گزارش آن پرداخته اند. هرگاه این حدس مینورسکی محقق باشد که باباطاهر در عهد آل بویه و بستگان ایشان یعنی کاکوییان زندگی می کرده است، از آن جا که این خاندان تا لشکرکشی ابراهیم ینال (سلجوقی) در سال 435 در همدان فرمان روایی می کردند، در این صورت، بین زمان حیات شاعر و تاریخ تحریر این نسخه تقریبا چهار قرن فاصله است. جنگی خطی به شماره 900 در کتاب خانه مجلس شورای ملی با عنوان «تذکره شعرا» یا «سفینه اشعار» محفوظ است که در قرن هشتم هجری نوشته شده و در آن اشعاری با عنوان «الفهلویات» و «النیریزیات» آمده است. برخی از محققان، از جمله مرحوم ادیب طوسی، بعضی از دوبیتی های این نسخه را، به لحاظ محتوای آنها، به احتمال از باباطاهر دانسته اند، هر چند از حیث تاریخ بر نسخه قونیه مقدم است. این نسخه، چون کاتب اشاره ای به گوینده آنها نکرده است، نمی تواند چندان قابل اعتماد باشد، هرچند که با قید احتیاط در برخی موارد می توان از آن برای تکمیل نقیضه نسخه قونیه سود جست. نسخه قونیه نیز، به رغم قدمت نسبی آن بر سایر نسخ، فقط متضمن دو قطعه و هشت دوبیتی است که یکی از قطعه ها در سه بیت و دیگری درشش بیت است. مع هذا، همین مقدار اندک نیز از نظر زبان شناسی حاوی نکات بسیار مهمی است که می توان، با اتکای بدانها، پاره ای از خصایص دستوری و ویژگی های گویشی سراینده را تا اندازه ای تبیین کرد. از سوی دیگر، قراین موجود نشان می دهد که این نسخه کمتر از دیگر نسخ دستخوش تغییر و تصرف کاتبان شده و ابیات در آن به صورت اصیل یا حداقل نزدیک به اصل محفوظ مانده است. باقی نسخ به قرن دهم و پس از آن تعلق دارند و چون پرویز اذکایی، ضمن مقاله ای، همه این نسخه ها را، با ذکر تاریخ تحریر، فهرست کرده است، بحث مجدد درباره آنها بی فایده می نماید. لذا، در گزارش حاضر، ضمن اشاره به دلایل تحریف و تصحیف فهلویات باباطاهر، به ذکر شواهد و قراینی از نسخه موزه قونیه می پردازم که می تواند در گزینش نهایی دوبیتی ها و شناسایی ترانه های اصیل از الحاقی به کار آید..
فاعل مفرد فعل جمع، فاعل جمع فعل مفرد
حوزه های تخصصی:
بررسی پیرنگ، شخصیت پردازی، توصیف، زاویه دید و تصویرپردازی در داستان نبرد رستم با دیو سپید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان نبرد رستم با دیو سپید، منزل هفتم از منازل هفتگانه رفتن رستم به مازندران است. این مقاله شامل دو بخش است. در بخش اول مقاله یا مقدمه، اطّلاعاتی در مورد مسأله تحقیق و سؤال های پژوهش بیان می شود. بخش دوم مقاله شامل شش فصل است. در فصل اول طرح داستان نبرد رستم با دیو سپید بررسی می شود و رویدادهایی که در طراحی ساختار داستان مؤثّر است، ارائه می شود. شخصیت پردازی در داستان در فصل دوم ارزیابی می شود. در این فصل، شخصیت های اصلی و فرعی را به طور کامل معرفی می کنیم و ویژگی های شخصیتی آنها را که در داستان بیان شده است، ارائه می دهیم. در فصل سوم، روش فردوسی در توصیف رویدادهای داستان بیان می شود. در این فصل، فردوسی با کاربرد و ترکیب شیوه های توصیف؛ توصیف به وسیله کنش ها، توصیف یا توضیح مستقیم و توصیف به یاری گفت و گو؛ توانسته است فضای داستان را برای مخاطب به صورت زنده و مستقیم طراحی کند. زاویه، دید داستان در فصل چهارم ارزیابی می شود. دیدگاه این فصل آن است که فردوسی با وجود رهبری و هدایت بیرونی شخصیت ها، در بخشی از صحنه ها، زاویه دید را از دانای کل به زاویه دید اول شخص و دوم شخص تغییر می دهد. فردوسی با کاربرد این شیوه توانسته است، رویدادهای داستان را در فضایی زنده به مخاطب ارائه بدهد. در فصل پنجم نیز روش تصویر پردازی فردوسی در این داستان با کاربرد صنایع ادبی و صور خیال ارزیابی می شود و دیدگاه ها و نتایج حاصل شده از این پژوهش نیز در پایان و در فصل ششم ارائه می شود.
داستان داراب در شاهنامه و داراب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داراب نامه طرسوسی که در قرن ششم نوشته شده، از جمله کتاب هایی است که داستان داراب، پسر بهمن، را به طور کامل روایت کرده است، ولی تفاوت هایی در روایت طرسوسی با روایت فردوسی از این داستان وجود دارد که موضوع این نوشتار است. در این نوشتار، به همراه خلاصه ای از دو روایت که با هم مقایسه می شوند، تفاوت های آن ها بیان می شود. در داراب نامه با شگفتی ها و خوارق عاداتی مواجه می شویم که در شاهنامه از آن خبری نیست. این شگفتی ها به روایت طرسوسی فضایی اسطوره ای می دهد و داستان داراب را شبیه داستان گرشاسپ می کند. همچنین رفتار و منش داراب بر تخت شاهی در داراب نامه بهادرانه و قلدرمآبانه است در حالی که در شاهنامه رفتاری شاهانه دارد
تحلیل داستان کیخسرو در شاهنامه بر اساس روش نقد اسطوره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«نقد اسطوره ای» بستری انسانشناختی دارد که اثر ادبی یا برخی بنمایه های آن را به ژرف ساخت کهن الگویی آن تاویل می کند. در این جستار با روش تحقیق کیفی و بر اساس رویکرد نقد اسطوره ای (با گرایش کهن الگویی) به تحلیل داستان کیخسرو در شاهنامه پرداخته، و سعی شده است چرخه تغییرات اسطوره او بر اساس این رویکرد تفسیر شود.
از این دیدگاه، کیخسرو، شاه- موبد فرهمند کیانی، نموداری متعالی و آرمانی از کهن الگوی «قهرمان» است که وجود نمادینگی عنصر آب و اسطوره تعمید، قدرت برکت بخشی و بازگرداندن باران و سبزی به طبیعت در اختیار داشتن جام پیشگویی کننده، گذر از آزمونهای تشرف، نبرد با افراسیاب، که تکراری از نمونه ازلی رویارویی خیر و شر است و محو شدن نمادین او، که متضمن مفهوم بازگشت ابدی وی و از نمودهای کهن الگوی «مرگ و تولد دوباره» است، اجزای ساختاری اسطوره او را تشکیل داده است. درباره ژرف ساخت کهن الگویی این داستان می توان گفت کیخسرو «انسان کامل» حماسه ایرانی است که در پایان یک «روز بزرگ کیهانی»، که از «نخستین انسان» (کیومرث) آغاز شده است، تاریخ اساطیری ایران را به حقیقتی نظام مند و تکراری از چرخه آفرینش کیهانی تبدیل می کند.
«جریان سیال ذهن» در داستان های «مصطفی مستور»
حوزه های تخصصی:
با شکوفایی جریانِ عظیمِ «مدرنیسم» در قرن بیستم که همه حوزه های حیاتِ بشری را تحتِ سیطره خویش قرار داد، در ادبیات نیز شاهد دگردیسیِ رمان و پیدایشِ شیوه های نوینی برای روایتِ داستان بودیم. اصطلاح استعاریِ «جریان سیال ذهن» که نخستین بار توسط «ویلیام جیمز» آمریکایی در حوزه علم روانشناسی مطرح شد، طیِ همین پروسه «مدرنیسم» واردِ حوزه ادبیاتِ داستانی شده، به شیوه ای مدرن به روایتِ رمان مبدل گشت. در قالبِ این مقاله کوشیده ایم پس از اشاره ای گذرا به ویژگی ها و مشخصه های «جریان سیال ذهن» با انتخابِ داستان هایی از «مصطفی مستور» که آثارش بیشترین شباهت را به شیوه «جریان سیال ذهن» دارد، آنها را از منظرِ انطباق با معیارهای داستانِ «جریان سیال ذهن» مورد بررسی و نقد قرار دهیم. به بیانِ دیگر این مقاله در صدد پاسخگویی به این پرسش است که می توان تعدادی از داستان های «مصطفی مستور» را – آنگونه که آیا برخی از منتقدین گفته اند- در مجموعه داستان های «جریان سیال ذهن» جای داد؟
در کنار آنچه به عنوان هدف غایی این مقاله عنوان شد، باید گفت که صفت «جریان سیال ذهن» به آن دسته از داستان ها اطلاق می شود که دارنده همه یا بخش اعظمی از ویژگی های «جریان سیال ذهن» باشد. بدین ترتیب نمونه های مستخرج و ارائه شده از داستان های مستور برای تک تک ویژگی های «جریان سیال ذهن» نه به معنای قطعیتِ انتسابِ آنها به این شیوه از داستان پردازی، بلکه کوششی است تا درصدِ وجودِ این ویژگی ها و شدت و ضعفِ آنها در داستان های موردِ بررسی نشان داده شود
سیری در افکار و اندیشه های احمد غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله شخصیت های کم نظیری که در قرن پنجم هجری پا به عرصه وجود نهاد، احمد غزالی است. این شخصیت با آن که تاثیر فراوانی در ادب فارسی و عرفانی از خویش برجای نهاده است اما آن چنان که سزاوار و شایسته بود شناخته نشده است. از احمد غزالی آثار متعددی بر جای مانده است اما کتاب سوانح العشاق او از ارزش و اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا زبده افکار و مهمترین اندیشه ها و تفکرات او را باید در این کتاب سراغ گرفت. سوانح از گنجنه های با ارزش ادب فارسی محسوب می شود که در باب عشق و حالات گوناگون آن به رشته تصنیف در آمده است. نثر این کتاب در بسیاری از موارد به شعر نزدیک شده و با احساسات و تخیلات شاعرانه گره خورده است. وجد و شور ذوق و سرمستی نویسنده را کاملا می توان از سطر سطر جملات کتاب مشاهده نمود. بسیاری از حقایقی که در سوانح بیان شده حاصل تجارب چندین و چند ساله غزالی در امر سیر سلوک است. او نه تنها در مسیر عشق و عرفان صاحب نظر است بلکه در علم روانشناسی و موشکافی روان افراد نیز از تبحر استادی خاصی برخوردار است. در باب اهمیت و ارزش این کتاب همین بس که در آثار مشهور بعد از خود تاثیر بسزایی بر جای نهاده است. با آنکه محور اصلی این کتاب در باب عشق است اما بسیای از حقایق و اصطلاحات عرفانی با دیدی کاملا روشن بینانه و مبتکرانه مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
حمام ها در ضرب المثل های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژگان معماری همواره در کلام عامه نمود داشته است. به سبب اهمیت شست وشو و پاکیزگی در نظام روابط اجتماعی ایرانیان، حمام ها در جایگاهی ممتاز قرار داشته اند. حمام ها از آسیب پذیر ترین گونه های معماری هستند و متأسفانه فرهنگ گرمابه ها بیشتر و پیش تر از کالبد آن ها در معرض نابودی است. بنابراین نباید در ضرورت مستندسازی وجوه غیر مادّی گرمابه ها تردیدی روا داشت. این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی به باز شناسی، طبقه بندی و تحلیل وجوه مختلف گرمابه ها در ضرب المثل های فارسی
می پردازد.
مهم ترین نتایج تحقیق نشان می دهد که امثال به صورت جمله ساده خبری، بیشترین فراوانی را دارند و در عین ظرافت زبانی، مطلب را به ساده ترین شکل ممکن بیان می کنند. از نظر محتوای عمومی امثال، مسائل اجتماعی و اخلاقی بالا ترین میزان را به خود اختصاص داده اند. بررسی محتوای تخصصی امثال از نظر معماری بیانگر توجه عمده به کالبد معماری حمام هاست. بررسی محتوای مردم شناسانه امثال نیز نشان می دهد که به وسایل حمام ها بیشتر از دیگر موارد توجه شده است. همچنین معماری و موضوعات مردم شناختی گرمابه ها اهمیت یکسانی دارند و باید همپای توجه به حفظ کالبد معماری گرمابه ها به حفاظت از وجوه مردم شناختی آن ها نیز اهتمام ورزید.
ساختارشناسی جوک
حوزه های تخصصی:
استعاره های مفهومی در زبان فارسی؛ تحلیلی شناختی و پیکره مدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی استعاره های مفهومی در پیکره ای نمونه از زبان فارسی می پردازد. در این پژوهش تلاش شده است تا با بهره گیری از پایگاه داده های زبان فارسی، پیکره ای از متون نوشتاری زبان فارسی معاصر که شباهت بیشتری به زبان روزمره سخنوران دارد، نمونه گیری و استعاره های مفهومی نهفته در آن استخراج گردد. سپس این استعاره ها براساس طبقه بندی لیکاف و جانسون Johnson, 1980) & (Lakoff ، در قالب استعاره های «ساختاری»، «هستی شناختی»، «جهتی» و نیز طبقه ای از استعاره های مفهومی که لیکاف و ترنر(Lakoff & Turner,1989)، تحت عنوان «استعاره های تصویری» معرفی کردند، دسته بندی شدند. در گام بعدی نسبت بسامد هریک از این استعاره ها در مقایسه با یکدیگر تعیین شد و تلاش شد تا پر بسامدترین حوزه های مبدأ در طبقه استعاره های هستی شناختی تعیین گردد و در مجموع با توجه به یافته های پیکره ای مشخص گردد که فارسی زبانان بیشتر از چه حوزه های مبدأیی برای بیان مفاهیم انتزاعی بهره می برند. در خلال این پژوهش، نگارندگان به دلیل بهره گیری از پیکره دریافتند که طبقه بندی لیکاف و جانسون(1980) از انواع استعاره های مفهومی، ملاک دقیقی برای محک یافته ها در یک پژوهش پیکره مدار نمی باشد و همچنین یافته های پیکره ای در زبان فارسی در مواردی اصل یکسویگی در نظریه استعاره مفهومی را نقض می کنند.
کشمکش سایه و خودآگاه در داستان «خیر و شر» نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظامی گنجوی از شاعران مطرح عرصه جهانی است. داستان پردازی های او که بر اساس واقعیت است به همراه تخیل وصف ناپذیرش، وی را به عنوان شاعری توانا در حوزه انسان شناختی و روان کاوی معرفی نموده است. به نظر می رسد اوج هنر نظامی در هفت پیکر او باشد. در این اثر ارزشمند ـ به خصوص در هفت افسانه آن ـ که از لایه های درونی و عناصر برونی داستانی برخوردار است، می توان از مسیر روساخت به ژرف ساخت راه یافت و ابعاد نهانی وجود انسانی را بازیابی نمود. یکی از داستان های هفت پیکر، داستان «خیر و شر» است که در گنبد ششم (پنج شنبه) آمده و موضوع آن کشمکش دو جوان به نام های «خیر» و «شر» است. این داستان را می توان بر اساس دیدگاه روان شناسی یونگ تحلیل نمود. در این دیدگاه کهن الگوهای پنهان در روان آدمی جایگاه ویژه ای دارند و گاهی به گونه ای نمادین در خودآگاهی متجلی شده، نمود می یابند. در این داستان می توان خیر را نماد خودآگاهی آدمی و «شر» را نشانه «سایه» و ضمیر ناخودآگاه او دانست که در یک ساختار بسیار منسجم و منطقی به درگیری پرداخته و در نهایت به وحدت می رسند و کهن الگوهای متعددی چون آنیما، سایه، تولد ثانوی، سفر، آب، درخت و... در این کشمکش نقش ویژه ای دارند که در این مقاله به بررسی آن ها پرداخته می شود.
اشتقاق در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر آن است تا نشان دهد مبحث "اسم جامد و مشتق" در دستور زبان فارسی، الگو برداری نادرستی از قواعد زبان عربی بوده و منطبق با ساختمان زبان فارسی نیست؛ زیرا فارسی از گروه زبان های ترکیبی است و عربی از گروه زبان های اشتقاقی. مولف با نقد سه دیدگاه متناقض دستورنویسان فارسی درباره اشتقاق، نتیجه می گیرد که مبحث اشتقاق در فارسی محدود به "اسم" نیست، بلکه دیگر انواع کلمه نیز ساخت اشتقاقی دارند. در پایان پیشنهاد می کند، با گسترش دامنه اشتقاق به حوزه کلمات مرکب، تمام کلماتی که دستوریان مشتق شمرده اند زیرمجموعه کلمات مرکب به حساب آید و کلمات مرکب به دو گروه: مشتق و غیر مشتق، تقسیم شود.
بررسی احوال مسندالیه در کتاب راحه الصدور و آیه السرور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
چون تا به حال تمام یا اغلب تحقیقات زیبایی شناسی در متون فارسی عموما بر روی متون نظم انجام گرفته و این در حالی است که متون نثر نیز ویژگی های مورد نظر را از این نظر دارا می باشد، لذا بررسی، طبقه بندی و تحلیل بلاغی آثار منثوری نظیر کتاب راحه الصدور و آیه السرور راوندی به روش علمی که توانسته اند در دوره ای خاص به نظم نزدیک شده و صفت شعر منثور را زیبنده خود نمایند، لازم و ضروری به نظر می رسد.در این مقاله، کتاب راحه الصدور فقط از حیث یکی از مقاصد علم معانی یعنی احوال مسندالیه، مورد مطالعه، نقد و بررسی قرار گرفته، چگونگی کاربرد حالات مسندالیه در این کتاب استخراج، تبیین و توجیه می گردد.در این مقاله ابتدا مباحثی مختصر و کلی در رابطه با معرفی کتاب راحه الصدور و ارزش ادبی آن، تعریف زبان، جمله، اجزای جمله، مسندالیه و رابطه دستور و علم معانی ذکر گردیده، سپس به ذکر شاهد مثال های استخراج شده از کتاب راحه الصدور و توضیح و طبقه بندی آنها بر اساس کتاب های علوم بلاغی به طور عموم و سه کتاب «معالم البلاغه، معانی و بیان استاد همایی و علم معانی دکتر شمیسا» به طور خصوص پرداخته می شود.
سرای سکوت (بحثی درباره سکوت و تولد دوباره مولوی در دیدار با شمس تبریزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«سکوت» یکی از مفاهیم بنیادین عرفان، به ویژه عرفان اسلامی، است. یکی از کسانی که به این سکوت عرفانی نائل می شود و تولد دوباره می یابد، مولوی است. مطالعه در آثار او و رابطه اش با شمس تبریزی نشان می دهد که شمس، خاموشی و سکوت را به مولوی آموخت تا از درون مولوی متشرع، مولوی عارف و عاشق زاده شود. این طبیب حاذق روان دریافته بود که انباشتگی اطلاعات در مولوی مهم ترین مانع است و به همین دلیل به او آموخت «که تعلم نیز حجاب بزرگ است». شمس با دقت مراقب احوال مولوی بود و مولوی هم شیفته شمس، اما تا تهی شدن از خود راه درازی در پیش بود. به همین دلیل، شمس به دفعات آموزه های خود را تکرار می نمود. حتی به نظر می رسد مسافرت های گاه و بی گاه شمس با هدف خاصی صورت می گرفته است تا مولوی سرانجام نه شمس تبریزی، بلکه شمس درونی خود را بیابد. آموزه های شمس بی نتیجه نماند. چنان که تغییر حال مولوی و آثار او زاده دیدار او با شمس، تاثیر آموزش های او و فراگیری سکوت عرفانی بود. شاید به همین دلیل مولوی تخلص «خاموش» را برای خود برگزید. سرانجام مولوی با تسلیم کامل خود به شمس، خاموشی را تجربه کرد تا با نشستن در مرکز این توفان، آتشفشان دلش سر باز نماید و سرانجام با فراگرفتن سکوت عرفانی، تولد دوباره بیابد و به مولوی عاشق و عارف جاودانه ای بدل گردد.