فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۵۱٬۴۳۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
تخیل و تصویر، دو عنصر بهم پیوسته شعرکودک ونوجوان هستند. مبنای تصویرهای ناب شاعرانه، تخیل فراگیر است که ازمشاهده واقعیت ها سرچشمه می گیرد. تصویر، عامل انعکاس و برحسته سازی محتوا و درونمایه شعر است. عنصرخیال در شعر کودکان ونوجوانان، باتقویت ذهن و ایجاد خلاقیت درآنان، روح وروانشان را تلطیف و نگاهی برتر وهنری به ایشان می بخشد که بتوانند میان تصاویرذهنی وعینی ارتباط برقرارکنند. تصویر به دونوع ساده و چندبعدی تقسیم می شود، تصویرهای چندبعدی غالبا پیچیده هستند. یک تصویر چندبعدی که حاصل رویهم گذاشتن چند تصویراست هسته تصویری را بوجود می آورد. ارزش وزیبایی هسته های تصویری با مجموعه ای ازتصویرهای پایه و پیرو و پایانی براساس میزان تخیل وعاطفه واحساس شاعر تعیین می شود. در بررسی پیش رو براساس شیوه توصیفی- تحلیلی- تطبیقی، معلوم شد که هسته های تصویری درشعر محمدکاظم مزینانی، انتزاعیتر وپیچیده تر هستند واز قوه شاعری بیشتری برخوردارند. درحالیکه هسته های تصویری اشعارسلیمان العیسی عینی ترند وبا موضوعات واقعیترمانند میهن، ملیت، همبستگیهای قومی تناسب بیشتری دارند.
مفهوم سازیِ استعاری «مرگ» در ادبیات دفاع مقدس (مطالعه موردی: کتاب «من زنده ام»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۸۱
121 - 144
حوزه های تخصصی:
هدف این جستار بررسی چگونگی مفهوم سازی استعاری «مرگ» در داستان «من زنده ام» اثر معصومه آباد (1393) است تا بتوان دریافت که یک دختر نوجوان که چهار سال در اسارت رژیم بعثی عراق بوده است، چه دریافتی از پدیده مرگ داشته و آن را چگونه بازنمایی کرده است. این تحلیل در چارچوب نظریه استعاره مفهومی (لیکاف و جانسون، 1980، 1999؛ لیکاف، 1993) انجام شدهه است. نتایج آن نشان می دهد که نویسنده از حوزه های مفهومی متعدد و گوناگونی شامل مدرسه، مبارزه، سرگرمی، سفر، بیماری، پدیده های طبیعی، نوشیدنی، پاداش، کلید و هم چنین از سازوکارهای شناختی انسان پنداری، حیوان پنداری و شی ءانگاری که همگی بر استعاره مبتنی است برای بیان مفهوم مرگ استفاده کرده است.
تحلیل تلمیحات مذهبی در گفتمان دادگاه از دیدگاه زبان شناسی حقوقی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
121 - 148
حوزه های تخصصی:
تلمیح ابزاری گفتمانی و کاربردی ست که بر پایه تناسب های معنایی واژه ها شکل گرفته و کلام گوینده را تقویت می نماید. در این مقاله نقش گفتمانی «تلمیح مذهبی» در مکالمات قُضات و متهمان در دادگاه از دیدگاه زبان شناسی حقوقی بر اساس نظریه مک منامین بررسی شده است. بدین منظور با تحقیقی توصیفی-تحلیلی، پنجاه صحنه تصویری از جریان دادرسی در دادگاه های پخش شده از صداوسیما، و برنامه های مستند مشاهده، و یادداشت برداری شد. داده ها جمع آوری، و به صورت توصیفی تجزیه وتحلیل گردید. نتایج حاکی از آن بود که تلمیح مذهبی از رایج ترین انواع گفتمان در دادگاه هاست که قُضات و متهمان یکسان از آن استفاده نمی کنند. هم چنین نتایج نشان داد که تفاوت معناداری میان قضات و متهمان از نظر کاربرد تلمیح مذهبی وجود دارد. قضات بیشتر از تلمیحات قرآنی و حدیث؛ و متهمان بیشتر از تلمیحات تاریخی، داستانی، اَمثال و مثل های عامیانه استفاده می کنند که بیان کننده بازتاب وضعیت فرهنگی آن ها در شرایط مختلف، و ذهنیت متفاوت افراد است. نتایج این پژوهش را می توان در تربیت قضات و وکلا، یا در کارگاه های آموزش حقوقی به کار گرفت که در روند دادرسی مؤثر خواهد بود.
بازخوانی داستان «پیک نیک» ابوتراب خسروی در پرتو نظریه نقش گرای نظام مند هلیدی در سطح فرانقش اندیشگانی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
63 - 95
حوزه های تخصصی:
نظریه زبان شناسی نقش گرای هلیدی، زبان و ساختار آن را در راستای معنای متن می کاود و نشان می دهد که چگونه بافت و معنا، زبان خاص متنی را سامان می دهند. این نظریه رابطه میان زبان، معنا، اجتماع، و فرهنگ را در ساحت فرانقش های اندیشگانی، بینافردی، و متنی آشکار می سازد. بررسی و تحلیل متن ادبی از منظر هر یک از این ساحت ها به تفسیر عینی و علمی متن می انجامد. در این پژوهش داستان«پیک نیک» از کتاب ویران ابوتراب خسروی بر اساس فرانقش اندیشگانی بازخوانی شده، و چگونگی ذهنیت روایی نویسنده و گفتمان پست مدرنیستی حاکم بر داستان از طریق زبان و در ساحت ساخت گذرایی بندها که نمود عینی آن در فرایندهای فعل، مشارکان فرایند، و عناصر حاشیه ای ظاهر می شود، بازنمایی شده است. آنچه از تجزیه زبان شناختی متن و داده های آماری پژوهش به دست آمد، همسو با نظام معناشناختی متن و ساحت وجودشناختی و پست مدرنیستی روایت بود. بسامد بالای دو عنصر حاشیه ای زمان و مکان بر اساس نظریه کرونوتوپ باختین تحلیل گردید و نشان داده شد که این عناصر حاشیه ای که پیوستار زمانی مکانی روایت را شکل داده اند، چگونه نظام مفهومی و معناشناختی روایت را چارچوب بندی کرده اند. چگونگی تجربه راوی از واقعیت و دنیای پیرامونی او از طریق فرایندهای فعل و ساخت گذرایی نیز بازنمایی شد.
کاربست اسطوره در شعر نو عربی و کُردی؛ بررسی موردی شعر ادونیس و شیرکو بیکه س(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره به عنوان اولین نظام فکری بشر، بخشی از تجارب ذهنی ملل است و شعر تداوم بخش آن بوده است؛ زیرا تخیل در اسطوره ماهیتی متناسب با صور خیال در شعر دارد. آشنایی شاعران با اسطوره ها، کارکرد مطلوب اسطوره ها در بیان موضوعات و غنای زبان از عوامل گرایش شاعران کُرد و عرب به آن است. ادونیس و بیکه س با ذهنیتی انضمامی انتزاعی و در هم شکستن فرم های کلاسیک نوآوری کرده و با تصرف و باز آفرینی در اسطوره ها و نمادهای اسطوره ای، آن را در خدمت بیان مضامین قرار داده اند. پژوهش حاضر به شیوه تحلیل محتوا و بر مبنای رویکرد تطبیقی در مکتب آمریکا، کاربست اسطوره در شعر نو عربی و کُردی را با تأکید بر اشعار ادونیس و شیرکو بررسی کرده تا وجوه بنیادین نمادهای اسطوره ای شعر آنها را تبیین نماید. اسطوره در همه موضوعات اصلی شعر ادونیس و شیرکو به کار رفته و دلالت های ضمنی مفاهیم اساطیری بیش از دلالت های آشکار است. ققنوس، عیسی، مریم، شهرزاد، قابیل و هابیل، مهیار و حلاج، سیزیف، نوح وسندباد از جمله اسطوره های مشترک در شعر آنهاست. شیرکو بیشتر به اسطوره های شرقی و ایرانی و ادونیس اغلب به اسطوره های یونانی و رومی گرایش دارد. بسط راهبردهای معنایی، استفاده از ظرفیت مفهوم سازی و سیلان مضامین اسطوره ای و تلفیق آن با مفاهیم ذهنی و شناخت تاریخ از عوامل توفیق هر دو شاعر در کاربست اسطوره است. آنها با تلفیق مفاهیم، نقاب سازی از شخصیت های اسطوره ای، تقویت کارکردهای ساختاری و مفهومی زبان، تبیین ابعاد ذهنی و عینی زمان و مکان و تلمیح به روایت ها و شخصیت ها بر غنای معنایی شعر افزوده اند.
بررسی و مقایسه معراج نامه مخزن الاسرار و مظهرالاسرار از منظر بلاغی، زبانی و محتوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
101 - 122
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش معراج نامه پیامبر(ص) در مخزن الاسرار نظامی و مظهرالاسرار عبدی بیگ بررسی و مقایسه شده است. با توجه به تقلید و اقتباس عبدی بیگ از نظامی از طریق این مقایسه به دقایق کلام دو شاعر و هنر توصیف گری و مضمون آفرینی آن دو و نیز ظرایف و زیبایی های سخن آنها بهتر می توان پی برد. بنابراین هر دو اثر از منظر ساختار مضمونی و درون مایه، عناصر بلاغی و آفرینش های زبانی مقایسه و تحلیل شده اند. این پژوهش نشان می دهد که از نظر مضمون و درون مایه، مظهرالاسرار تحت تأثیر شیوه کلام نظامی در مخزن الاسرار است؛ از نظر بلاغی بسامد استعاره های نظامی بیشتر است و در مقابل بسامد تشبیهات عبدی بیگ نیز از نظامی بیشتر است، این مطلب نشانگر استعاره گرابودن نظامی در مقایسه با عبدی بیگ است. از نظر آفرینش های زبانی و ترکیب سازی نظامی بسیار نوآورانه تر از عبدی بیگ عمل کرده و حدود 35 ترکیب و عبارت نو آورده و این امر در مظهرالاسرار فقط 13 مورد است. دلیل این تفاوت به سبک دو شاعر برمی گردد، نظامی اغلب از نظر آفرینش های زبانی و تصویرگری از مقلدانش نوآورتر و مبدع تر است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی انجام شده و هدف، بررسی و مقایسه معراج نامه مظهرالاسرار با مخزن الاسرار در سطوح بلاغی، زبانی و محتوایی و مشخص کردن میزان تقلید و نوآوری عبدی بیگ است، همچنین تأثیرگذاری نظامی بر عبدی بیگ و جایگاه کلام و هنر این شاعر مقلد بهتر مشخص می شود.
روش شناسی به مثابه الگوی تحلیل روش: نقد و بررسی کتاب راهنمای روش های آمیخته در پژوهش های علوم رفتاری و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آشنایی با روش شناسیِ پژوهش از الزامات انجام هر طرح پژوهشی است. آنچه در اکثر آثار تألیفی یا ترجمه مشاهده می شود، تمرکزِ صرف بر آموزشِ یک یا چند روش پژوهش است. کتاب راهنمای روش های آمیخته در پژوهش های علوم رفتاری و اجتماعی، رویکرد متفاوتی دارد و با پیگیری اهداف سه گانه تبیین گرایش های فلسفی، صورتبندی روش شناسی و روش و در نهایت کاربرد پژوهش های آمیخته، به رشته تحریر درآمده است. تمایز در هدف، که کتاب را در قیاس با دیگر آثار این حوزه برجسته می سازد، دلیل انتخاب آن برای نقد و بررسی بود. ترجمه فارسی کتاب، اثر تشکری و تدلی بر اساس معیارهای ارزیابی شورای نقد و بررسی متون و و کتب علوم انسانی در دو ساحت نقد ساختاری و نقد محتوایی، بررسی شد. نقاط قوت اصلی کتاب، تمرکز بر چهار رکن پارادایم های پژوهش یعنی هستی شناسی، شناخت شناسی، ارزش شناسی و موکداً روش شناسی پژوهش های آمیخته، تعدد و تنوع دیدگاه ها، بهره گیری از پیشگامان حوزه روش های پژوهش در نگارش فصول و نیز استفاده از منابع دست اول و معتبر، ارائه مثال و مطالعات موردی بود. در عین حال، اثر نقاط قابل بهبودی دارد که از جمله مهم ترین آن ها می توان به همپوشانی زیاد در محتوای برخی فصول، نامگذاری و نحوه چینش فصول و ترجمه تحت اللفظی برخی جملات اشاره کرد.
بررسی کیفیت رابطه میان انسان و خداوند در رویکرد عرفانی نیکوس کازانتزاکیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات در اصطلاح عام، زبان عمومی فرهنگ ها، نقطه اتصال جان های فرهمند و سرمایه داران معنا در تاریخ حیات انسان بوده است. در همین راستا ادبیات عرفانی، در طی سده های متمادی، حلقه واصل هزاران روح سرشار از شور و ارادت به ماوراء و معنویت بوده و از گوشه های گونه گون جهان انسانی، جان های هم دغدغه را به شاهراه عرفان راه نموده و با آثار مکتوب، ضمیر تشنگان را سیراب کرده است. نیکوس کازانتزاکیس در جایگاه یک ادیب با مجموعه ای از آثار متعدد ادبی و عرفانی در حوزه ادبیات معاصر جهانی، نمونه ای از آن دست سرگشتگان و دل آشوبان عصیانگری است که ادبیات عرفانی، جولانگاه قلم اوست. این مقاله ضمن بررسی عمومی آثار و واکاوی نظرگاه عرفانی کازانتزاکیس، کیفیت رویکرد او را در ارتباط با رابطه عرفانی انسان و خدا، با روش توصیفی تحلیلی مورد مطالعه قرار می دهد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که نگرش معنوی کازانتزاکیس به جهان، خداوند و انسان در خلق آثار او اثربخشی نمایانی دارند. او در بیان ارتباط انسان با خدا از عشق، رهایی از تعلقات، جدال میان جسم و روح، رنج های وجودی انسان و مواجهه درونی با خدا سخن می گوید و از مرگ به عنوان پدیده ای فرا جسمانی که موجب جاودانگی روح انسان و وصال او با خداست، استدلال می کند.
کاربست الگوی خوانش نشانه شناسانه ی مایکل ریفاتر در تفسیر غزل «اگر آن تُرک شیرازی...» با تمرکز بر معنای عبارت «میِ باقی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۶)
51 - 80
حوزه های تخصصی:
در تاریخ ادب فارسی کمتر شاعری را همچون حافظ می توان یافت که جزئیات اشعارش تابه این اندازه اهمیت داشته باشد. در طول تاریخ سنّت شرح نویسی بر اشعار این شاعر بسیاری از نکات و ملاحظات واژگانی، نحوی، ادبی و فکری محل بحث صاحب نظران بوده و هر شارحی به فراخور میزان فهم و درک خود در مسیر حل دشواری های دیوان شعر او گام برداشته است؛ البته نباید از این واقعیت غافل بود که دراین میان برخی از مفاهیم، عبارات و واژگان هستند که فهم دقیق آن ها نقش بسزایی در درک ظرایف شعر حافظ دارد. یکی از این موارد مهم عبارت «می باقی» در غزل سوم دیوان مطابق ترتیب الفبایی است. بررسی تفاسیر ارائه شده نشان می دهد که بیشتر شارحان برای این عبارت معنای «باقی مانده ی مِی» را پیشنهاد داده اند؛ معنایی که گرچه خللی در دریافت بیت ایجاد نمی کند؛ اما به نظر می رسد با حال وهوای کلی غزل هم خوانی ندارد؛ ازهمین رو تلاش شد تا در این مقاله که به روش تحلیلی-توصیفی نوشته شده است، با استفاده از الگوی پیشنهادی مایکل ریفاتر برای خوانش نشانه شناسانه ی شعر، غزل موردنظر بازخوانی شود تا ازاین طریق ضمن استخراج گرانی گاه معنایی غزل، معنایی مستند به شواهد متنی برای عبارت «مِی باقی» ارائه شود. براین اساس کلیت غزل به پنج بخش مجزا تقسیم شد و پس از بررسی انباشت ها و تقابل های دوگانه، مفهوم «برتری نقد، ماندگار و حقیقی بر نسیه، ناماندگار و غیرحقیقی»، به عنوان ماتریس یا محور معنایی منتشر در سطح غزل شناسایی شد. مفهومی که بازخوانی عبارت موردبحث و بیت محل واقع شدنش براساس آن نشان می دهد که معنی «مِی ماندگار» در نقطه ی مقابل «مِی فرّار» می تواند معتبرترین معنا برای عبارت «می باقی» باشد؛ معنایی که با کلیت غزل نیز همخوان است.
تحلیل تأثیر خودشیفتگی در اشعار مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
305 - 336
حوزه های تخصصی:
مهدی اخوان ثالث، شاعر نامدار معاصر است که در قالب های مختلف شعری طبع آزمایی کرده است. شخصیت فراز نِگَر، آرمان طلب و خودشیفته وی، دارای ابعاد ویژه و درخور بررسی است. پژوهش، پاسخگوی این پرسش است که آیا خودشیفتگی بر کیفیت و کمیت تصویرپردازی های اخوان تأثیر چشمگیر داشته است؟ در جستار حاضر، علل روان شناسانه سرایش اشعار نارسیسیستیِ وی، واکاوی شد. تشنگی اخوان درخصوص مورد تأیید واقع شدن، رسیدن به جامعه ای آرمانی، دوری از مظاهر دنیای متجدد و یکی شدن با شخصیت های اسطوره ای که از شاخه های بهنجار و نابهنجار خودشیفتگی هستند به شاخص های زندگی فردی وی بازمی گردد. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. براساس نتایج تحقیق، انواع سطوح خودشیفتگی مانند خودستایی، گردن فرازی، ستایش مقام هنری، افکار قلندری و...، نقش بارزی را در پیشبرد کیفیت و کمیت وجه هنریِ مضامین و تصاویر ادبی «م. امید» ایفا کرده اند؛ به نحوی که اگر این ابداعات را حذف یا کم کنیم، بخش زیادی از محتوای آثار وی از بین رفته و طبیعتاً بر قسمتی از مفاهیم ادبیات معاصر، تأثیر می گذارد.
موقعیت چند لایه و ساختار رابطه های کانونی سازی در داستان، مطالعه موردی: سه داستان کوتاه ویریا، بازمانده، خواب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
203 - 228
حوزه های تخصصی:
یکی از شیوه های نوین نقد داستان، بررسی و تحلیل موقعیت داستانی است. هر موقعیت داستانی سه وجه «شخص، حالت و دیدگاه» را شامل می شود. با بررسی زاویه دید و موقعیت داستانی می توان به درک چگونگی عملکرد دیدگاه های «زمانی، مکانی و روا ن شناختی» راوی نائل شد. در این پژوهش با روشی توصیفی- تحلیلی و با نگاهی به سه کارکرد یاد شده، شاملوجه، کانونی سازی و موقعیت شخص گانه، سه داستان کوتاه با درونمایه جنگ از دومین مجموعه داستان های «یوسف» تحلیل شده است. هدف از این پژوهش در وهله نخست بررسی کیفیت فرآیند ادراک و باورپذیری عمل روایی با عنصر موقعیت داستانی است. در بخش دوم تلاش کرده ایم تا نشان دهیم چگونه جانماییِ مصالح و مواد داستانی باعث می شود مخاطب با دیدگاه و موقعیت راوی در ذهن خود همذات پنداری کن. نتایج نشان می دهد مخاطب در این داستان ها بازتاب رویدادها و جهانِ مجسم را از نگاه شخصیتی غیر از راوی می بیند. همچنین نویسندگان سه داستان یادشده تلاش کردند با انتقال احساسات و انعکاس رفتار شخصیت ها از طریق پژواک احساسات و به روش تک گویی درونی غیرمستقیم، همسویی و همدلی مخاطب با اتفاقات داستان را برانگیزانند.
ویژگی های تاریخ نگاری در تاریخ بیهقی (باور جزا و پاسداشت خردورزی، سنجیدگی و مدارای ایرانشهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
337 - 361
حوزه های تخصصی:
زبان، دین، هنر، محیط، سیاست، فرهنگ و آداب یک جامعه و افرادش، آنرا از دیگر جوامع جدا می کند. با این دیدگاه، اثری ارزشمند خواهد بود که چون تاریخ بیهقی و شاهنامه، بتواند جنبه های فردی، جمعی و ملی مردم را نشان دهد و آنان و دیگران را به بد و خوب وجودشان آگاه گرداند. در اواخر قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم (سده اغتشاشات)، سنگ بنای نیاز به بازجست خرد و سنجیدگی ایرانشهری پایمال شده در پی اندیشه های شعوبی و با شاهنامه استوار شد، اما ابوالفضل بیهقی با وجود هم فکریش با فردوسی در تقویت کارکردهای ایرانی در روایت ها و در ساخت ظاهری کلامش، از فردوسی سخنی نگفت و توجهی به اثرش نشان نداد. این جستار توصیفی– تحلیلی، ویژگی های تاریخ نگاری بیهقی را جست وجو کرده است. یافته ها نشان می دهد که اثر بیهقی سفارشی نیست و هنر او در خدمت بیان علّی و معلولی شکست های مسعود غزنوی و ناتوانی او بوده است؛ هرچند که به ظاهر او را شهید می نامد و ناچار می شود که به حکومت استیلا بیش از حاکمیت خردسالار افلاطونی توجه نشان دهد. بیهقی، ویژگی های اسلامی- ایرانی را در فحوای زبان و هنرِ حقیقت نگارش قرار داده و آن را در قالب شخصیت وزیر و دبیری ترسیم کرده است که بر مدار جزا، مشیت و اراده الهی، با خردورزی، سنجیدگی، آینده نگری، دلیری، نرم خویی، مدارا و با اصلاح تباهی ها، سیمای کاردانی ایرانی را می نمایاند و مردم را به ویژگی های رهاننده شان در برابر نابخردی غزنویان آگاه می کند. فردوسی و بیهقی در تبیین تاریخ و آگاه کردن مردم به میراث خردورزی، عملکردی همسان دارند.
بررسی سبک شناسانه حروف اضافه و معانی آن ها در قصاید خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
33 - 61
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی سبک شناسانه حروف اضافه در قصاید خاقانی است. حروف اضافه با توسّع معنایی گسترده ای که دارند به عنوان یکی از سازه های تأثیرگذار زبان، نقش تعیین کننده ای در هویت بخشیدن به سایر عناصر زبانی از جمله اسم ها، فعل ها، صفت ها و قیدها دارند. پرداختن به معانی گوناگون حروف اضافه در ساخت های مختلف که نوعی ساختارشکنی نحوی و ویژگی سبکی به شمار می رود نیز از اهداف این پژوهش است. بدین منظور با مطالعه قصاید خاقانی، مواردی که از حیث نوع کاربرد دارای اهمیت و سازگار با موضوع بحث ما بود، استخراج شد و براساس لایه نحوی سبک شناسی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان می دهد که خاقانی برای حروف اضافه همچون سایر عناصر زبان اهمیت خاصی قائل است و تنوع معنایی آن ها را پیوسته مدنظر دارد؛ کاربرد حروف را از حوزه دستور زبان تا حوزه بلاغت و بدیع ارتقا داده و آن ها را از عناصری تقریباً خنثی به سازه هایی کلیدی و بی جایگزین تبدیل کرده است. همچنین در استفاده از حروف اضافه، آزادی عمل خاص و منحصربه فردی دارد که از جمله این موارد می توان به کاربرد «به» در معنی «از»، «در» به جای «بر» و «به» به جای کسره اضافه اشاره کرد. نهایتاً نمونه های نادری از کاربرد حروف اضافه در دیوان خاقانی وجود دارد که امروزه تنها در گویش مناطق خاصی از ایران دیده می شود و در زبان معیار نشانی از آن ها نیست؛ مثل کاربرد «از» به جای «به».
چندپارگی و تزلزل هویت و روایت در رمان های «محمدرضا کاتب»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
55-79
حوزه های تخصصی:
هویت در رمان های پست مدرن، انسجام و ثبات رمان های پیشامدرن را ندارد و از این رو سیال، چندپاره، از هم گسیخته و متزلزل است. روایت پردازی در داستان پسامدرن به تأثیر از هویت های چندپاره و سیال شخصیت ها، غیر قابل اعتماد، مشکوک و متناقض است. «محمدرضا کاتب»، یکی از نویسندگان پرکار دوره معاصر است که برخی رمان هایش به مؤلفه های پست مدرنیستی تشبه می جوید. به همین منظور، پژوهش پیش رو درصدد بررسی مسئله هویت و روایت پردازی رمان های این نویسنده برآمده است. در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی، شش رمان کاتب به نام های «آفتاب پرست نازنین»، «بالزن ها»، «بی ترسی»، «پستی»، «رام کننده» و «هیس» از منظر مؤلفه های پست مدرنیستیِ هویت، شخصیت و روایت پردازی بررسی شده است. نتایج اجمالی پژوهش بیانگر آن است که در رمان های بررسی شده، بیشتر شخصیت ها، هویت های نامتعین، سیال و چندپاره دارند. سرگردانی، جابه جایی و هم پوشانی شخصیت ها با یکدیگر، ناتوانی در شناختِ خود، گواه هویت های ازهم گسیخته آنهاست. روایت های چندپاره و متناقض از شخصیت ها و ماجراها، شاخصه دیگری است که رمان های کاتب را با عدم قطعیت نشان دار می کند. مؤلفه های پست مدرنیستیِ تردید هستی شناسانه، عدم قطعیت و چندپارگی و تناقض در هویت و روایت پردازی در رمان های «آفتاب پرست نازنین»، «پستی»، «رام کننده» و «هیس» بسیار چشمگیر است ولی در «بالزن ها» و «بی ترسی» به میزان ملایم تری به کار رفته است.
شالوده شکنی در مقالات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
109-127
حوزه های تخصصی:
این مقاله با تحلیل عناصر شالوده شکنی از دیدگاه «دریدا» به تشریح این عناصر در مقالات شمس پرداخته و می کوشد تا تکثر معنایی را در خدشه دار کردن انگاره های متافیزیکی مطرح شده در فلسفه غرب بازسازی کند و به معناهایی تازه از متن دست یابد. مقالات شمس تبریزی این ظرفیت را دارد که با تعلیق-های پیاپی معنایی، دال ها و نشانه های بی شماری را برای معناهای متکثر حاصل کند. نویسندگان با روش توصیفی- تحلیلی بر اساس رویکرد شالوده شکنی دریدا، برخی از این انگاره ها مانند نفی تعریف واحد حقیقت، مرگ مؤلف، نشانه-شناسی پساساختارگرایی، ایدئولوژی غالب متن از طریق نفی تقابل ها و ارزش ها و... را تدقیق کرده اند. در مقالات شمس، در حوزه نفی تعریف حقیقت واحد، حقیقت، امری مطلق و واحد تلقی نمی شود، بلکه در حوزه بحث های تأویلی قرار می گیرد و هر کس دریافت خاص خود را از آن دارد. شمس برعکس دیدگاه های لوگوس محور افلاطونی، خرد و عقل گرایی را در راه حقیقت، کاملاً ناقص معرفی می کند و آن را حجاب راه سالک می بیند. او نوشتار و گفتار یا حضور و غیبت را در تقابل با یکدیگر قرار نمی دهد، بلکه فراتر از این دو، به طور کلی سخن و حضور را حجاب می داند.
حکایات کرامات؛ از کرامت سازی تا کرامت ستیزی (منابع کرامات مشایخ تا قرن نهم قمری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
129-157
حوزه های تخصصی:
درون مایه بیشتر حکایات صوفیه، کرامات مشایخ است. این یعنی حجم عظیمی از تذکره ها و مناقب نامه های عرفانی و برخی دیگر از متون صوفیانه که همگی را می توان با عنوان «حکایات کرامات» گنجاند. حکایات کرامات همواره عرصه رد و قبولِ گروه های گوناگون از مخاطبانِ خود بوده است. برخی از کرامت باوران نه-تنها این حکایات را پذیرفته اند، بلکه کوشیده اند کراماتی چند در همین قالب برای مشایخ صوفیه جعل کنند. در مقابل، برخی از منکران و کرامت ناباوران نیز به نپذیرفتن و انکار قلبی بسنده نکرده، کار را به کرامت ستیزی کشانده اند. برخی از پژوهشگران معاصر نیز به دلایلی همچون کرامت سازی، یا رسماً و علناً به ستیزه با کرامات برخاسته اند، یا به گونه ای واقع گراییِ اینگونه حکایات را زیر سؤال برده اند، و یا برای آن، محدودیت هایی قائل شده اند. چگونه می توان در میانه این کرامت سازی ها و کرامت ستیزی ها، کرامات اولیا را به عنوان یک پدیده عرفانی به طور علمی بازشناسی نمود؟ در این نوشتار پس از بررسی انگیزه کرامت سازان و انکار کرامت ستیزان، به شیوه توصیفی و تحلیلی مشخص می شود که کرامت سازی ها و کرامت ستیزی ها مانع از آن نیست که نوع کرامات اولیا را به عنوان واقعیت هایی عرفانی به رسمیت نشناسیم. اهمیت موضوع در باورپذیری و واقع نمایی حکایات کرامات است که حجم بسیاری از تراث ادبی و عرفانی را شامل می شود.
مرگ، موقعیت و موقعیت های مرزی در شعر معاصر ایران؛ مطالعۀ موردی اشعار شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
۱۴۱-۱۱۱
حوزه های تخصصی:
اگزیستانسیالیسم از گرایش های فلسفی مهم معاصر است که به طور گسترده در ادبیات نیز بازتاب یافته است و موقعیت، وضعیت های مرزی و مرگ از مفاهیم عمده اگزیستانسیالیستی هستند. در این مقاله بازتاب این سه مفهوم اگزیستانسیالیستی در اشعار شمس لنگرودی بررسی شده است. نتایج و شواهدِ مثالِ متعدد حاکی از آن است که اولاً، هر سه مفهوم عمده وجودی بازتاب زیادی در اشعار این شاعر داشته اند؛ ثانیاً، انعکاس این مفاهیم از مجرای منطق هنری و تمهیدات شعری بوده است؛ و ثالثاً، رویکردهایی در این میان پررنگ تر بوده اند. چهار زیرشاخه را در بین اشعارِ منعکس کننده مرگ می توان بازشناخت که به ترتیبِ بسامد بیشتر عبارت اند از: ۱. مرگ فروپاشنده، پایان دهنده و نابودگر؛ ۲. مرگ، یک واقع بودگی و یک وضعیت مرزی؛ ۳. مرگ و دل شوره آن؛ ۴. مرگ و بیهودگی و یأس. در میان وضعیت های مرزی، وضعیتِ رنج بردن حضوری قابل توجه در اشعار دارد. شاعر در بازتاب این مفاهیم وجودی، دیدگاه های متنوعی در نظر داشته است و بنابراین رویکرد اگزیستانسیالیستی اشعار انطباق کامل با متفکری خاص ندارد.
تحلیل و بررسی و مقایسۀ تطبیقی مؤلفههای ادبیات پلیسی و کارآگاهی در آثار آگاتا کریستی و اسماعیل فصیح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
۲۳۹-۱۸۳
حوزه های تخصصی:
اسماعیل فصیح از نویسندگان صاحب نام و پرکار در زمینه ادبیات داستانی به ویژه ادبیات پلیسی و کارآگاهی است که شماری از آثار وی مانند شهباز و جغدان، شراب خام، درد سیاوش، دل کور و... بیشتر جنبه پلیسی و کارآگاهی دارند. با وجود شهرت این نویسنده، همان طور که نتایج این پژوهش نشان می دهد، او تا حد زیادی تحت تأثیر آگاتا کریستی و رمان های جنایی او بوده است؛ به طوری که با مقایسه تطبیقی آثار پلیسی این دو نویسنده می توان به بسیاری از مؤلفه های مشترک در زمینه ادبیات پلیسی در آثار ایشان دست یافت. اسماعیل فصیح نه تنها در انتخاب زبان راوی و نوع شخصیت پردازی بلکه حتی در انتخاب پی رنگ برخی داستان ها نیز تحت تأثیر آگاتاکریستی بوده است. این ادعا را می توان از طریق مقایسه متن آثار هر دو نویسنده اثبات کرد. نویسندگان کوشیده اند در این پژوهش به صورت توصیفی تحلیلی و با شیوه اسناد کتابخانه ای میزان تأثیرپذیری فصیح را از آگاتا کریستی تبیین و اثبات کنند. کاری که تاکنون از سوی پژوهشگران و ناقدان ادبیات داستانی صورت نگرفته است و در نوع خود تازگی دارد.
تطوّر حکایت علاءالدین ابوالشامات در داستان های عامۀ فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از حکایت های کتاب مشهور هزارویک شب «علاءالدین ابوالشامات» نام دارد. در این داستان سرگذشت او از تولد در مصر تا سفر به بغداد و ازدواج دائم با دختری که قرار بود فقط محلّلش باشد و ماجراهایش تا پایان عمر بیان می شود. بخشی از این حکایت در داستان های عامه فارسی منشأ افسانه هایی با ساختار یکسان شده است. در این مقاله یازده روایت دیگر از این داستان شناسایی و تحلیل شده است. برخی از این روایت ها در مجموعه ای از حکایات به چاپ رسیده اند، امّا اغلب ناشناخته هستند. این روایات از نظر شیوه و جزئیات روایت و نیز مسائل زبانی و ادبی کم وبیش تفاوت هایی دارند. اگرچه ساختار کلی داستان ها یکی است، راویان در طول زمان تغییراتی در جزئیات ایجاد کرده اند؛ شاید به این دلیل که برای مخاطب جذاب تر باشد یا داستان باورپذیرتر و برای مخاطب ایرانی ملموس تر شود. با تحلیل جزئیات این روایت ها می توان به نکات درخور توجهی دست یافت. در نگاهی کلان تر می توان براساس همان جزئیات ترتیب تغییرات در روایت ها را مشخص کرد.
نقد و بررسی ساختار، زبان، بلاغت و محتوای گاگریوه های بختیاری (گونه ای از اشعار عامّه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گاگریوه اصطلاحی است برای گونه ای از سوگ سروده های بختیاری . بختیاری ها به سوگ سروده های خود «گاگریوه»، «سرو» یا «دندال» می گویند. این اشعار مانند بسیاری از اشعار عامّه، ساده و بی تکلّف اند؛ سراینده مشخّصی ندارند و زنان اولین سرایندگان آن هایند. با اینکه این اشعار، در میان بختیاری ها از قدمت و محبوبیّت فراوانی برخوردارند، به صورت چندجانبه نقد و بررسی نشده اند. در این مقاله این اشعار با روش تحلیل محتوا، رویکرد توصیفی تحلیلی نقد و بررسی شده اند. داده ها به صورت میدانی در قالب پانزده نمونه (675 بیت)، از سه شهرستان اَردل، کوهرنگ و لردگان واقع در استان چهارمحال و بختیاری جمع آوری شده اند. در این مقاله به طور خلاصه مشخص شده است که گاگریوه های بختیاری نوعی شعر روایی توصیفی اند که گفت وگو وار از زبان خواننده به نیابت از خود، خانواده و متوفا بیان می شوند. از آنجا که اغلب آن ها به صورت دوبیت دوبیتی (دوگانی) تنظیم شده اند، می توان قالب آن ها را دوگانی نامید. وزن در آن ها هجایی است. از نظر صنایع ادبی، تشبیه، استعاره و کنایه بالاترین بسامد را دارند. در حجم نمونه (675 بیت) 68 تشبیه، 45 استعاره و 50 کنایه به دست آمد. در اغلب این آرایه های ادبی، سادگی و ملموس بودن آشکار است. این اشعار از نظر زبانی دربردارنده مجموعه بزرگی از واژگان، ترکیبات و اصطلاحات زبان لری بختیاری اند. از نظر محتوا، دارای محتوایی چندوجهی اند؛ در آن ها هم به دنیا توجه می شود و هم به آخرت. سن، جنس، شغل، موقعیت و چگونگی مرگ متوفا بخش دیگری از محتوای این اشعار را تشکیل می دهد. صبغه محلی در این اشعار قوی است و برخی از نگرش های مردم بختیاری را ازجمله ترسناک و مذموم بودن مرگ، باور به قیامت و چالش با آسمان و فلک در این اشعار می توان دید.