مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از اهداف متن ادبی، ایجاد لذت ادبی است. هر چه ذهن مخاطب در کشف معنا و ادبیت متن بیشتر تلاش کند، آن لذت بیشتر و پایدارتر خواهد شد. بلاغت، از عناصر اصلی متن ادبی، در ایجاد لذت ادبی مؤثر است؛ و تقابل از آرایه های مطرح حوزه بلاغت دانسته می شود. گاه تقابل در کلام آشکار است و بدون کمترین تأملی مفهوم آن درک می شود و گاه چنان در بافت شعر مخفی است که جز با تأویل آشکار نمی گردد. از آنجاکه ذهن مخاطب درگیر تأویل و کشف تقابل و موشکافی متن می شود، لذتی دوچندان از متن می برد. در این نوشتار که به روش تحلیلی به نگارش درآمده، تقابل تأویلی (از انواع تقابل در علم بلاغت) معرفی و تحلیل می شود. با توجه به گستردگی تقابل و انعکاس آن در آثار ادبی در این مقاله سعی شده به تقابل در اشعار حافظ و سعدی در سبک عراقی، و صائب و حزین در سبک هندی پرداخته شود. تقابل های تأویلی این نوشتار در چهار گروه بررسی شده اند: واژگان، کنایه، ایهام، پیکره غزل. نتایج پژوهش نشان می دهد شاعران کاملاً اندیشیده و حساب شده از واژه گزینی، آرایه های ادبی به ویژه ایهام و کنایه، و نیز پیکره غزل بهره برده اند و با دقت و به گزینی تلاش کرده اند ذهن مخاطب را با تأویل متن درگیر کنند تا لذت ادبی او بیشتر و پایدارتر شود.
تحلیل کارکرد ادبی صفت در آثار چوبک با تاکید بر دو اثر: رمان تنگسیر و مجموعه داستان کوتاه انتری که لوطی اش مرده بود
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تلاش می شود نقش فرادستوری صفت در پرداخت شخصیت ها، ساخت فضا، مکتب ادبی نویسنده، ترسیم صحنه و کارکرد ادبی بررسی شود. بدین منظور در رمان تنگسیر و مجموعه داستان انتری که لوطی اش مرده بود چگونگی کارکرد ادبی و معناییِ صفت بررسی گردید. با تحلیل داده ها به روش توصیفی- تحلیلی این نتیجه حاصل شد که صفت در ساخت و پرداخت شخصیت ها، بیان دیدگاه آن ها، روابط، و طرز فکر شخصیت ها از همدیگر مؤثر است، هم چنین در ساخت آرایه های ادبی ای نظیر استعاره، حس آمیزی، و برجسته سازی های ادبی نقش دارد. صفت در ساخت فضای حاکم بر داستان نیز از طریق بسامد کاربرد، تیرگی یا روشنی، و ویژگی هایی نظیر ویژگی های فیزیکی و نوع ساختمان تأثیرگذار است. از نظر رده شناختی با بررسی بسامد صفات به کاررفته این نتیجه حاصل شد که بسامد صفات سرنمون، چه در رمان و چه در مجموعه داستان کوتاه، بیشتر از صفت غیرسرنمون است. نویسنده بیشتر از صفات بیانی ساده استفاده کرده است و اغلب آن ها صفات سرنمون هستند. یعنی، بالاترین درجه صفت بودن را دارند و برای شخصیت اول یا قهرمان داستان به کار برده شده اند.
بازخوانی داستان «پیک نیک» ابوتراب خسروی در پرتو نظریه نقش گرای نظام مند هلیدی در سطح فرانقش اندیشگانی
حوزه های تخصصی:
نظریه زبان شناسی نقش گرای هلیدی، زبان و ساختار آن را در راستای معنای متن می کاود و نشان می دهد که چگونه بافت و معنا، زبان خاص متنی را سامان می دهند. این نظریه رابطه میان زبان، معنا، اجتماع، و فرهنگ را در ساحت فرانقش های اندیشگانی، بینافردی، و متنی آشکار می سازد. بررسی و تحلیل متن ادبی از منظر هر یک از این ساحت ها به تفسیر عینی و علمی متن می انجامد. در این پژوهش داستان«پیک نیک» از کتاب ویران ابوتراب خسروی بر اساس فرانقش اندیشگانی بازخوانی شده، و چگونگی ذهنیت روایی نویسنده و گفتمان پست مدرنیستی حاکم بر داستان از طریق زبان و در ساحت ساخت گذرایی بندها که نمود عینی آن در فرایندهای فعل، مشارکان فرایند، و عناصر حاشیه ای ظاهر می شود، بازنمایی شده است. آنچه از تجزیه زبان شناختی متن و داده های آماری پژوهش به دست آمد، همسو با نظام معناشناختی متن و ساحت وجودشناختی و پست مدرنیستی روایت بود. بسامد بالای دو عنصر حاشیه ای زمان و مکان بر اساس نظریه کرونوتوپ باختین تحلیل گردید و نشان داده شد که این عناصر حاشیه ای که پیوستار زمانی مکانی روایت را شکل داده اند، چگونه نظام مفهومی و معناشناختی روایت را چارچوب بندی کرده اند. چگونگی تجربه راوی از واقعیت و دنیای پیرامونی او از طریق فرایندهای فعل و ساخت گذرایی نیز بازنمایی شد.
گویش بوشهری در آثار «منیرو روانی پور» بر اساس دیدگاه هنجار گریزی «جفری لیچ»
حوزه های تخصصی:
هنجارگریزی از مباحث مطرح در حوزه زبان شناختی است. یکی از راه های خلق اثر ادبی استفاده از شگردهای هنجارگریزی است. جفری لیچ از چهره های برجسته شکل گرای انگلیسی، یکی از انواع هنجارگریزی را نوع گویشی می داند. به عقیده او هرگاه شاعر یا نویسنده واژگانی ویژه منطقه ای خاص را که در زبان معیار وجود ندارد به کار برد، هنجارگریزی گویشی به کار برده است. او می کوشد با این تکنیک روش شناخت نسبی از محیط بومی و ویژگی های اقلیمی و فرهنگی منطقه ای را به مخاطب انتقال دهد. منیرو روانی پور از نویسندگانی است که توانسته هنرمندانه گویش بوشهری را در آثارش وارد کند و در این راه موفق نیز بوده است، این امر بدون شک از تجربه های زیستی نویسنده نشئت می گیرد. در این پژوهش با رویکردی توصیفی- تحلیلی و بر اساس نظریه لیچ، هنجارگریزی گویشی در هشت اثر منیرو روانی پور بررسی و بسامدگیری شد. یافته ها نشان می دهد میزان کاربرد واژگان گویشی در آثار روانی پور بر حسب محیط تغییر می کند. داستان هایی که در محیط روستایی جنوب روایت شده نسبت به داستان های محیط شهری بسامد گویشی بالاتری دارد.
بررسی فرانقش های زبانی در مرثیه احمد شاملو و سهراب سپهری
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی نظام بنیاد نقش گرای هلیدی یکی از نظریه های کارآمد در تحلیل متون ادبی است. در این نظریه، درک زبان و کاربردهای زبانی در بافت موقعیتی و اجتماعی شکل می گیرد. از دیدگاه هلیدی بافت موقعیتی، نظامی نشانه ای است که سه سازه دارد و هر سازه با یکی از فرانقش های سه گانه زبان متناظر است. در بررسی مقایسه ای متون ادبی تحلیل هر یک از این فرانقش ها سبب درک معنای متن و نوع نگرش گوینده متن به موضوع می شود. در این مقاله، براساس این رویکرد مرثیه هایی که دو شاعر معاصر، سهراب سپهری و احمد شاملو، در رثای فروغ فرخ زاد سروده اند بررسی می شود. با بررسی نظام گذرایی، منطقی معنایی، بستگی، وجهی، آغازگر پایان بخشی، اطلاعی، و نیز عناصر غیرساختاری در دو متن و مقایسه آن دو می توان تفاوت سبک دو شاعر، یعنی نگرش آنان به جهان و نحوه بیان آن ها را دریافت. روش پژوهش کیفی و کمّی است. از نتایج پژوهش این موارد است: شاملو بیشتر در مرثیه خود گرایش به بازنمایی جهان بیرون و سپهری گرایش به بازنمایی جهان درون دارد. شاملو مخاطب خود، یعنی فروغ فرخ زاد، را حاضر در نظر گرفته و به همین سبب افعال زمان حال را به کار برده است، درحالی که سپهری با غایب دانستن مخاطب فقط از زمان گذشته استفاده کرده است.
زیبایی شناسی در اشعار رابعه قزداری
حوزه های تخصصی:
زیبایی شناسی قابلیتی است برای درکِ بهتر ادراکات و پدیده های هنری مانند موسیقی. برخی سعی کرده اند زیبایی را در امور عینی جستجو کنند مانند آثار هنری، اشیاء، جلوه ها و مظاهر طبیعت و موضوعات دیگر؛ ولی ارزش زیبایی شناختی یک اثر هنگامی قابل ادراک می شود که به عنوان یک هنر مستقل ذهن مخاطب را درگیر کند و آن را به فعالیت وادارد. از آنجا که زیبایی شناسی در زبان زیرمجموعه زبان شناسی قلمداد می شود، این تحقیق با هدف بررسی عناصر زیبایی شناسانه اشعار رابعه قزداری انجام شد. هم چنین کارکردهای این عناصر بر محتوای اشعار و تأثیر آن ها در برجستگی مضامین شعری و القای معانی به مخاطب از دیگر اهداف پژوهش بود. بحث محوری پژوهش عوامل زیبایی، نحوه درک ما، و تحلیل آن ها در اشعار رابعه است. پژوهش توصیفی تحلیلی است که از روش کتابخانه ای برای گردآوری مطالب بهره برده شد. یافته های پژوهش نشان داد که قزداری هیچ گاه وزن را بر محتوا و مضمون ارجحیت نداده است. استفاده از صنایع بدیعی از شاخصه های زیباشناسی اشعار رابعه قزداری است که در جهت القای مفاهیم و محتوا به کار گرفته شده اند. نگارنده در این مقاله با بررسی صنایع بدیعی به زیبایی اشعار او می پردازد.