فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۶۱ تا ۲٬۰۸۰ مورد از کل ۵٬۳۸۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
برهان وجودی در الاهیات پویشی هارتسهورن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
چارلز هارتسهورن، تقریری جدید از برهان وجودی آنسلم ارائه می دهد که متناسب با مفهوم مورد پذیرش او از خداست. از دیدگاه او، نه طرفداران آنسلم و نه مخالفان او فهم صحیحی از برهان اصلی آنسلم نداشته اند. او خطای این متفکران را به جهت تبعیت از گانیلو می داند که فصل دوم خطابه را در تقریر برهان وجودی ملاک قرار داده و فصل سه و چهار را نادیده گرفته است. هارتسهورن اکثر کتاب هایی را که دربارة برهان وجودی آنسلم بحث کرده اند، دارای این وجه مشترک می داند که به نکات مهمی که آنسلم در فصل های سه و چهار خطابه بیان کرده و بارها در پاسخ به گانیلو تکرار کرده است، توجه نکرده و فقط به استدلالی که در فصل دو آمده اکتفا نموده اند.
حکومت نبوی در حکمت سینوی ؛ نیاز بشر به دین از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی ضرورت بعثت پیامبران
بررسی و نقد نظریه حداقلی صدق
حوزه های تخصصی:
نظریه حداقلی صدق (MT) نظریه ای است که پول هاریچ آن را مطرح کرده و به دفاع از آن پرداخته است. این نظریه ، در گروه نظریه های انقباضی صدق قرار می گیرد و می توان آن را جدیدترین گونه از این نظریات محسوب کرد. هاریچ ادعا می کند MT، «شرایط کفایت» نظریه های صدق را برآورده می سازد؛ یعنی با استفاده از آن می توان همه امورِ واقعِ مربوط به صدق را تبیین کرد. در این مقاله، چهارچوب کلی MT و شرایط کفایت آن به اختصار معرفی می شوند.
بعضی منتقدان تلاش کرده اند با نشان دادن امورِ واقعی که به نظر می رسد به صدق مربوط هستند ولی ظاهراً MT نمی تواند آن ها را تبیین کند، کفایت MT را مورد تردید قرار دهند. انتقادهای آنیل گوپتا و اسکات سومز در این چهارچوب کلی قرار می گیرد. به طور خاص آن ها می خواهند نشان دهندMT کفایت لازم را برای تبیین امور واقعِ کلی ندارد و اصطلاحاً با مسئله تعمیم روبه رو است. در ادامه مقاله، انتقادهای گوپتا و سومز مرور می گردد، پاسخ هاریچ به آن انتقادها مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد، و استدلال می شود که پاسخ او به انتقادهای مطرح شده رضایت بخش نیست. در پایان، پاسخ دیگری به انتقادهای مطرح شده فراهم می شود و نشان داده می شود که پاسخ پیشنهادی، هیچ یک از مشکلات پاسخ هاریچ را ندارد.
دیدگاه میلی، گزارش های گرایش های گزاره ای، و معناشناسی ربطی
حوزه های تخصصی:
رفتار زبانی نام های خاص در متن های گرایش های گزاره ای، یکی از دیرپاترین مشکلاتِ پیش ِروی رویکرد میلی به معناشناسیِ نام های خاص است. پازل های فرگه و کریپکی، دو نمونه از این مشکلات اند. طرفداران این رویکرد، تلاش های بسیاری برای حل این معماها انجام داده اند. در این مقاله، ضمن مروری بر راه حل های مختلفِ ارائه شده، تلاش شده است تا بر اساس رویکرد جدید کیت فاین به معناشناسیِ نام های خاص، که معناشناسی ربطی خوانده می شود، راه حلی جدید و یک پارچه به این پازل ها ارائه شود. نشان داده می شود که این راه حل جدید، هم به چارچوب نظریه میلی متعهد است و هم نسبت به دیدگاه های رقیب، شهودهای ما را درباره متون گرایش های گزاره ای و ماهیت پازل ها، بهتر برآورده می سازد.
بررسی مسألة شهود در آثار افلاطون
حوزه های تخصصی:
از گذشته همواره در کنار علم حصولی نوع دیگری از معرفت که از آن به علم حضوری یا شهودی تعبیر میشود مطرح بوده است. در میان فلاسفه گروهی معتقدند که شهود تنها به وسیلة عقل صورت میگیرد و گروهی دیگر بر این باورند که شهود توسط نفس انسانی صورت میگیرد که یقینآور است و غیر از این طریق معرفت، بقیه قابل اعتماد نیستند. افلاطون یکی از فلاسفهای است که طریق معرفت صحیح را شهود میداند ولی همواره در بین فلاسفه بعد از او این سؤال مطرح بوده که شهود مورد نظر او عقلی بوده یا عرفانی؟ با رجوع به آثار افلاطون و استخراج ویژگیهای شهود او و مقایسه آن با خصوصیات مکاتب عرفانی و تجربههای دینی این فرضیه که منظور وی از شهود، قسم عرفانی آن بوده قوت میگیرد هر چند که مخالفین این نظر نیز دلایل مستحکمی برای بیان خود دارند.
تاملی در تحول روش شناسی دانش متافیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو در صدد است به عرصه روش شناسی مطلوب و جامع فلسفه هستی شناختی و متافیزیک به مفهوم فلسفی آن دریچه ای بگشاید. از همین روی نخست به کشف تحولات و سرگذشت تاریخی – تطبیقی آن در تفکر اسلامی و غربی می پردازد و پس از آن به تبیین اصول و ارکان نظریه «روش شناسی جامع دانش متافیزیک و فلسفه» همت می گمارد و چون تحولات تاریخی یاد شده غالباً در ضمن تعامل متافیزیک با علوم تجربی بوده است، این پیوند و همبستگی تاریخی نیزبه طور فشرده مورد اشاره قرار می گیرد.
فرآیند تجلی روح و خودآگاهی دینی از دیدگاه هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی در نظام فلسفی دکارت و سهروردی
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
دکارت در رأس فیلسوفانی است که مسأله شناخت را با روشی نظام مند دنبال می کند و تمام سعی خود را به کار می بندد تا از روشهای پیشنهادیش تمام شناخت ها را استنتاج نموده و بدینوسیله به معرفت یقینی دست یابد. او مقدماتی را برای رسیدن به معرفت، ضروری می داند، اول اصول معرفت، دوم روش و سوم شک، البته شکی که ابزاری برای یقین است. از سویی سهروردی فلسفه صرفاً استدلالی و عقلی مشائیان را مورد انتقاد قرار می دهد و مبنای معرفت را در حکمت خویش متحول می کند. وی با طرح مسأله علم حضوری و شهود عرفانی که توسط نفس صورت می گیرد، معرفت اصیل را تنها از این راه قابل وصول می داند، لذا باید در معرفت نفس و تهذیب آن، نه تنها از تعلقات دنیوی بلکه از حواس ظاهر و باطن و هر امر مادی بهره برد تا فرد مهیای کسب معرفت شود. از وجوه تشابه دو فیلسوف می توان به تأکیدشان بر معرفت و شناخت نفس به عنوان مبنای معارف دیگر اشاره کرد. و از وجوه اختلافشان این است که دکارت معرفت را فقط از طریق عقل قابل حصول می داند در حالی که سهروردی تلفیق عقل و شهود را به عنوان راه وصول به معرفت می پذیرد.
برهان حدوث در مغرب زمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان حدوث یکی از دیرینه ترین براهین وجود خدا است که تقریرهای کلامی و فلسفی متعدد دارد. آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته صورت متعارف آن در مغرب زمین است که به حدوث زمانی جهان پرداخته و از این طریق وجود خدا را اثبات کرده است. تقریرهای دیگر آن مانند حدوث ذاتی و نیز حدوث جوهری که در فلسفه اسلامی مورد توجه ویژه قرار دارد، در مغرب زمین یا اصلاً مطرح نگردیده و یا بدان تصریح نشده است. نویسنده در این مقاله بر آن است تا با تکیه بر منابع قدیم و جدید علمی و کلامی مغرب زمین، به بازخوانی و نقد و بررسی آن بپردازد. در این نوشتار، دو برهان عقلی و دو دلیل علمی بر مهم ترین مقدمه آن ارائه شده است. دو دلیل عقلی آن بر امتناع وجود نامتناهی بالفعل و امتناع افزایش بر نامتناهی بالقوه و تبدیل آن به نامتناهی بالفعل تاکید دارد و دو دلیل علمی آن از مدل های مربوط به آفرینش و اص.ل ترمودینامیک اخذ شده است. ضمن طرح نظریه های متعدد فیلسوفان و متکلمان موافق و مخالف، به نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت.
نظریه ارجاعی معنا
حوزه های تخصصی:
مباحث فلسفه زبان (زبانشناسی فلسفی) را زیر دو عنوان کلی معناشناسی فلسفی[1] و کارکردشناسی فلسفی[2] میتوان دسته بندی کرد. اولی دارای دو بخش عمده نظریه معنا[3] (شامل بحث های مربوط به ماهیت معنا، معناداری، هم معنایی، تحلیلیت، و استلزام) و نظریه ارجاع[4] (شامل بحث های مربوط به نامگذاری، صدق، دلالت، دامنه مصادیق و مقادیر متغیرها) و دومی نیز به دو بخش نظریه افعال گفتاری و نظریه مکالمه قابل تفکیک است. ویلیام جی لایکان، نویسنده مقاله، با کمی تفاوت این طبقه بندی را میپذیرد. او معتقد است[5] که غایت اصلی فلسفه زبان، نظریه معنا می باشد؛ اما چهار هدف فرعی و تبعی این فلسفه عبارتند از: نظریه ارجاع - که آنرا نباید با نظریه ارجاعی[6] (موضوع مقاله حاضر، یکی از نظریه های معنا) اشتباه کرد، نظریه صدق[7]، کارکردشناسی فلسفی و فلسفه زبان شناسی[8] - که آنرا نباید با فلسفه زبانی[9] اشتباه کرد.
یک نظریه معنا در پی پاسخ به این پرسش است که چرا و چگونه زنجیره ای از علائم فیزیکی (نوشته یا صدا) معنادار میشوند؟ تاکنون هشت پاسخ به عنوان هشت نظریه معنا مطرح شده است: 1. نظریه ارجاعی، 2. نظریه ایده های ذهنی، 3. نظریه به کارگیری، 4. نظریه کاربردی، 5. نظریه استنتاجی (یا ورود و خروجی)، 6. نظریه تاییدگرایانه، 7. نظریه شرایط صدقی، و 8. نظریه حذفی.
پاسخ نظریه ارجاعی معنا به پرسش بالا روشن است: معنای عبارات زبانی به علت ارجاع و اشاره گری آنها به اشیا است. یعنی همچنانکه بین یک آینه و تصویر منعکس در آن، به علت یک امر فیزیکی (نور)، یک رابطه ارجاعی وجود دارد؛ بین زنجیره معینی از علائم و معنای مخصوص آن نیز به علت یک امر ذهنی (قرارداد) یک رابطه ارجاعی وجود دارد. این نظریه همه فهم ترین[10] و شاید آسانترین تبیین را برای ""معنا"" ارائه میدهد (و از این رو بهترین مدخل برای مطالعه نظریه های معنا نیز به شمار میرود)، اما با کمی تامل و مداقه فلسفی، دشواری های گریزپذیر و گریزناپذیر این نظریه برملا می شود.
این مقاله افزون بر اهمیت بنیادی و آموزشی - ترویجی خود، برای جامعه فلسفی کشورمان اهمیت انتقادی مضاعفی نیز میتواند داشته باشد و آن بحث در بررسی نظریه معنای مورد قبول در فلسفه اسلامی است. چرا که به نظر میرسد دو نظریه «ارجاعی» و «ایده های ذهنی» بیش از سایر نظریه ها مورد توجه و قبول فیلسوفان مسلمان بوده است.
آموزه توحید در ادیان ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توحید اصل ادیان ابراهیمی است. این صفت الهی که همواره مرز ایمان و شرک بوده است، در سه دینِ ابراهیمیِ یهودیت، مسیحیت و اسلام تبلور یافته است. توحید در یهودیت و اسلام، توحید ناب است؛ اما توحید در مسیحیت، توحید تثلیثی است. یعنی تبلور سه اقنوم پدر، پسر و روحالقدس در یک ذات (خدا). این مقاله بر اساس مطالب کتاب مقدس، قرآن و کلمات بزرگان این ادیان، درصدد تبیین این آموزة الهی در این سه دین است و پس از تبیین توحید ناب، به نقد توحید تثلیثی و تثلیث میپردازد.
ویتگنشتاین: خداباور یا ملحد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین یکی از چهره های علمی قرن بیستم است که نگرش های او به طور معمول و مشخص، بازتاب های گوناگون و گسترده ای در میان اندیشمندان دیگر داشته است. دیدگاه ویتگنشتاین درباره خدا، و واقع گرایی یا غیرواقع گرایی این فیلسوف نیز از قاعده یادشده مستثنا نبوده و حتی مبنای نظری بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته است.
در نوشتار حاضر، می کوشیم تا به تبیین نگاه ویتگنشتاین در این باره بپردازیم و بگوییم که بر اساس رساله منطقی و فلسفی، به نظر می رسد که وی برای ماورای عالم طبیعت، حقیقتی قایل نبوده، زیرا بر آن بوده است که زبان بدان عالم راه ندارد. بدین ترتیب، ویتگنشتاین را می توان ملحدی نسبت به ماورا تلقی کرد، نه غیر واقع گرا. اما از عبارت های ویتگنشتاین در پژوهش های فلسفی اش (با این مضمون که: «الهیات از بازی زبانی منحصر به فردی برخوردار است»)، تا حدودی چنین بر می آید که او در عرصه هستی شناسی امرالوهی، واقع گرا می باشد و برای خدا، امرالوهی، و اعتقادات دینی، وجهه ای مستقل از اذهان قائل است.
استعاره و علم تجربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی: