فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۲۴۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
این پژوهش که با هدف بررسی تأثیر مکمل سازی طولانی مدت ال-کارنیتین بر شاخص های چربی خون و سطوح پلاسمایی لیپوپروتئین لیپاز در تمرین استقامتی انجام گردید از نوع مطالعات نیمه تجربی می باشد که به منظور انجام آن، ۲۰ دانشجوی غیر ورزشکار به طور تصادفی به دو گروه مکمل (۱۰ نفر با میانگین سنی ۹/۰±۱/۲۰ سال، وزن ۵/۲±۲/۷۴ کیلوگرم و قد ۸/۴±۱/176 سانتی متر) و گروه کنترل (10 نفر با میانگین سنی 6/0±1/20 سال، وزن 6/4±7/67 کیلوگرم و قد 6/4±7/177 سانتی متر) تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت شش هفته و هر هفته سه جلسه به تمرینات هوازی بر مبنای اصل اضافه بار پرداختند. شدتبرنامهتمرین درهرجلسه،65الی75 درصد ضربانقلببیشینه هرفردبود. در این مدت، گروه مکمل روزانه 13 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن خود مکمل ال-کارنیتین دریافت کرد و گروه کنترل نیز سه میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن خود نشاسته مصرف کرد. همچنین، پیش و پس از دوره تمرین، نمونه گیری خون به منظور اندازه گیری تری گلیسرید، کلسترول تام، لیپوپروتئین پرچگال، لیپوپروتئین کم چگال، لیپوپروتئین بسیار کم چگال، عامل خطرساز بیماری های قلبی و لیپوپروتئین لیپاز انجام گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری اس.پی.اس.اس نسخه 20 و آزمون های تی هم بسته و تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان می دهد که مصرف مکمل سازی ال-کارنیتین موجب افزایش معنادار لیپوپروتئین پرچگال (0.05>P) و کاهش کلسترول تام و درصد چربی بدن در گروه مکمل شده است (0.05>P)؛ اما شاخص توده بدن، میزان تری گلیسرید، لیپوپروتئین بسیارکم چگال، لیپوپروتئین کم چگال، عامل خطرساز بیماری های قلبیو لیپوپروتئین لیپاز در هر دو گروه تغییر معناداری را نشان نمی دهد. این نتایج بیانگر این است که اگر افراد جوان در کنار تمرینات هوازی از مکمل ال-کارنیتین استفاده کنند ممکن است در افزایش لیپوپروتئین پرچگال و کاهش کلسترول تام و درصد چربی بدن آن ها تأثیر داشته باشد؛ اما بررسی تأثیر مکمل ال-کارنیتین همراه با تمرینات هوازی در شاخص های چربی خون و سطوح پلاسمایی لیپوپروتئین لیپاز نیاز به مطالعات بیشتری دارد.
مقایسه تمرین تداومی با شدت متوسط و اینتروال هوازی با شدت بالا بر سطوح سرمی رزیستین و مقاومت به انسولین در زنان چاق دیابتی نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر مقایسه دو نوع تمرین هوازی با شدت های مختلف بر سطوح سرمی رزیستین و مقاومت به انسولین در زنان دیابتی نوع دو را مطالعه می کند. 24 زن میانسال مبتلا به دیابت نوع دو (با میانگین و انحراف استاندارد سنی 45/3±8/41 سال، وزن61/3±8/76 کیلوگرم، شاخص توده بدن 02/1±1/31 کیلوگرم بر متر مربع، درصد چربی بدن 38/1±6/41و WHR 05/0 ± 94 /0) به طور هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه تمرین تناوبی با شدت بالا ، تمرین استقامتی با شدت متوسط و گروه کنترل قرار گرفتند. دو گروه تجربی تمرینات را به مدت 16 هفته و 3 روز در هفته دریافت کردند. پس از 12 ساعت ناشتایی خون گیری صورت گرفت و از آن برای سنجش غلظت رزیستین سرم و انسولین استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با آزمون کولموگروف– اسمیرنوف، واریانس یکطرفه،آزمون تعقیبی بانفرنس و، تی زوجی در سطح معنا داری 05/0>P انجام گرفت. یافته ها نشان داد بین دو نوع تمرین، تناوبی با شدت بالا و استقامتی با شدت متوسط، از لحاظ آماری تفاوت معنا داری در میزان رزیستین سرمی و مقاومت به انسولین وجود ندارد و هر دو نوع تمرین کاهش معناداری در سطوح رزیستین، مقاومت به انسولین، BMI و درصد چربی بدن ایجاد کردند (05/0>P). اما تغییر معناداری را در مقادیر WHR ایجاد نکردند (05/0<P).
نتایج مطالعه حاضر حاکی از آن است که بین 16 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا و استقامتی با شدت متوسط بر رزیستین و شاخص آنتروپومتریک و مقاومت به انسولین تفاوتی وجود ندارد و هر دو نوع تمرین می توانند سبب بهبود مقاومت به انسولین و کاهش رزیستین سرمی شوند و این کاهش می تواند نشان دهنده کاهش عوامل خطرزای قلبی- عروقی و متابولیکی باشد.
مقایسه تأثیر دو شدت فعالیت حاد هوازی بر غلظت آپلین پلاسما، گلوکز خون و شاخص مقاومت به انسولین مردان مبتلابه دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، مقایسهتأثیر دو شدت فعالیت حاد هوازی بر غلظت آپلین پلاسما، گلوکز خون و شاخص مقاومت به انسولین در مردان مبتلابه دیابت نوع دو می باشد.بدین منظور، 12 آزمودنی مبتلابه دیابت نوع دو (با میانگین سنی 6/3±6/52 سال، قد7/6± 3/171 سانتی متر و وزن 7/4±58/87 کیلوگرم) در پژوهش حاضر شرکت کردند. ابتدا و طی جلسه ای، تن سنجی و اوج اکسیژن مصرفی (VO2peak) آزمودنی ها از طریق آزمون تعدیل شده بروس محاسبهگردید. سپس، آزمودنی ها پس از گذشت حداقل 10 ساعت از ناشتایی،طی دو جلسه در معرض آزمون دویدن روی نوار گردانبا دو شدت 50 درصد و 80 درصد اوج اکسیژن مصرفی قرار گرفتند. علاوه براین، نمونه خونی پیش از فعالیت، بلافاصله پس از آن و 24 ساعت پس از هر شدت فعالیت برای اندازه گیری سطوح آپلین، گلوکز و انسولین گرفته شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها نیزآزمون تحلیل واریانس درون گروهی دو راهه با اندازه گیری مکرر مورد استفاده قرار گرفت. برمبنای نتایج ، تفاوت معنا داری در مقدار آپلین پلاسما بین شدت های فعالیت مشاهده می شود (416.P=0 در شدت 50 درصد و 286.P=0 در شدت 80 درصد)؛ درحالی که در زمان نمونه گیری و تعامل بین شدت هاتفاوت معناداری وجود ندارد (0.05>P). همچنین، یافته ها تفاوت معنا داری را در مقدار گلوکز خون و مقاومت به انسولین در شدت و زمان نمونه گیری و نیز تعامل بین این دو نشان نمی دهد (0.05>P). به طورکلی، به نظر می رسد فعالیت حاد هوازی در شدت بالا می تواند تأثیر معناداری بر غلظت آپلین پلاسما در مردان مبتلابه دیابت نوع دو ایجاد کند؛ در حالی که تأثیری بر متغیرهای گلوکز و مقاومت به انسولین ندارد.
تأثیر دوره های آماده سازی و مسابقه بر سطوح استراحتی شاخص های پلاکتی، فیبرینوژن و پروتئین واکنشگر C در بازیکنان حرفه ای فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر دوره تمرین (دوره های آماده سازی و مسابقه فوتبال) بر شاخص های پلاکتی، فیبرینوژن و CRP در بازیکنان حرفه ای می باشد. بدین منظور، 10 نفر از بازیکنان تیم فوتبال صنعت نفت آبادان (با میانگین سنی 7/2±5/22 سال، وزن 4±71 کیلوگرم، قد 5/4±5/178 سانتی متر و شاخص توده بدن 4/0±2/22 کیلوگرم بر مترمربع) در این پژوهش شرکت نمودند و یک فصل دوره های آماده سازی و مسابقه فوتبال (که حدوداً 10 ماه بود) را اجرا کردند. شایان ذکر است که نمونه های خونی به منظور اندازه گیری شاخص های پلاکتی، فیبرینوژن و CRP در چهار مرحله قبل و بعد از دوره آماده سازی، نیم فصل و پایان فصل مسابقات گرفته شد. جهت مقایسه میانگین پارامترها نیز از تحلیل واریانس مکرر استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که دوره تمرین باعث ایجاد تغییر معنادار در سطوح استراحتی تعداد پلاکت ها، متوسط حجم پلاکتی و درصد پلاکتی شده است، اما در سطوح استراحتی پهنای توزیع پلاکتی، فیبرینوژن و CRP تغییری ایجاد نکرده است. به طورکلی، می توان گفت که دوره تمرین باعث کاهش تشکیل ترومبوز و نیز کاهش احتمال وقوع حمله قلبی در فوتبالیست های حرفه ای می شود.
تأثیر تعاملی تمرین استقامتی و مصرف ویتامین E بر سطوح آدیپونکتین و شاخص مقاومت انسولین در زنان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرین استقامتی و مصرف ویتامین E بر غلظت آدیپونکتین و شاخص مقاومت انسولین بود. به این منظور 30 زن سالم غیرفعال (سن 7/3±8/24 سال، وزن 3/1± 3/60 کیلوگرم، قد 3/1±9/161سانتی متر) به سه گروه ورزش و ویتامین E (VE)، ویتامین E (V) و کنترل (C) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه ورزش و ویتامین سه بار در هفته با شدت 65 تا 80 درصد حداکثر ضربان قلب تمرین کردند و مکمل ویتامین E را به مدت چهار هفته روزی IU 400 همراه با ناهار مصرف کردند. آزمودنی های گروه ویتامین E هیچ گونه فعالیت ورزشی نداشتند. آنالیز آماری داده ها نشان داد که غلظت آدیپونکتین در هر سه گروه کاهش معنا دار (05/0P<) مشابهی نشان داد، با این حال، بین سه گروه تفاوت معنا داری (05/0P>) مشاهده نشد. مقایسه درون گروهی و بین گروهی برای غلظت انسولین و همچنین شاخص مقاومت انسولین در سه گروه تفاوت معنا داری نشان نداد (05/0P>). اگرچه غلظت گلوکز در سه گروه کاهش معنا داری داشت، بین سه گروه تفاوت معنا داری یافت نشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که ترکیب تمرین استقامتی و مصرف ویتامین E در کوتاه مدت تأثیری بر غلظت آدیپونکتین و شاخص مقاومت انسولین زنان سالم ندارد.
تأثیر دوازده هفته تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی واسپین و پروتئین واکنشگرC در مردان میانسال چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واسپین به عنوان یک آدیپوسایتوکاین، دارای تأثیرات حساسیت انسولینی است. با وجود تأثیرات ورزش بر هموستاز انرژی و تغییرات بافت چربی، مطالعات کمی به بررسی تأثیر ورزش بر میزان واسپین پرداخته اند. مطالعه حاضر به بررسی تأثیر تمرین مقاومتی بر سطح سرمی واسپین و CRP پرداخته است. بدین منظور 20 مرد چاق کم تحرک با میانگین و انحراف استاندارد سن، وزن و شاخص توده بدنی (1/2 ± 1/50 سال، 8/5 ± 6/92 کیلوگرم، 4/1 ± 3/30 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه فعالیت ورزشی (10نفر) و کنترل (10نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرینی گروه تجربی به مدت 12 هفته و هر هفته 3 جلسه تمرین بود. مرحله اول خون گیری پس از 12 ساعت ناشتایی و مرحله دوم خون گیری 48 ساعت پس از خاتمه تمرینات در شرایط تجربی اجرا شد. سطح سرمی واسپین و CRP در گروه تجربی پس از 12 هفته تمرین به ترتیب 8/8 و 5/2 درصد کاهش یافت (05/0>P). وزن، شاخص توده بدن، درصد چربی و اندازه دور کمر به ترتیب 7/0-، 8/0-، 08/2 - و 01/1- درصد و گلوکز خون و مقاومت انسولینی به ترتیب 4/4 و 01/5 درصد کاهش معنا داری داشت (05/0>P). بین تغییرات واسپین با شاخص های آنتروپومتریکی، مقاومت انسولینی و CRP رابطه معنا داری مشاهده نشد.
بررسی اثر پیش آماده سازی ایسکمی در اندام های مختلف بر عملکرد جودوکارن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر مداخله پیش آماده سازی ایسکمی با سه وضعیت اعمال در بالاتنه، پایین تنه و ترکیب بالاتنه با پایین تنه بر اجرای آزمون ویژه جودو و عملکرد بی هوازی جودوکاران بود. 13 جودوکار به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت نمودند. هر آزمودنی در چهار جلسه مجزا و به صورت تصادفی و موازنه متقابل، دو آزمون ویژه جودوی متوالی با فاصله 90 ثانیه و پس از 15 دقیقه و نیز یک آزمون بی هوازی رست را در چهار وضعیت بدون اعمال ایسکمی (وضعیت کنترل)، اعمال ایسکمی در دست، اعمال ایسکمی در پا و نیز اعمال ایسکمی به صورت هم زمان در دست و پا اجرا کرد. شایان ذکر است که مداخله پیش آماده سازی ایسکمی در سه دور پنج دقیقه ای انسداد با پنج دقیقه رپرفیوژن متعاقب انجام شد. همچنین، درادامه از روش آماری آنالیز واریانس با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی بون فرونی استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که در وضعیت اعمال ایسکمی هم زمان در دست و پا، شاخص آزمون ویژه جودوی دوم کمتر از وضعیت های دیگر و تعداد اجراها در آزمون دوم جودو و همینطور حداکثر و میانگین برون ده توان به صورت معناداری بیشتر از دیگر وضعیت ها بود (P≤0.05). همچنین، میزان درک فشار در وضعیت اعمال پیش آماده سازی ایسکمی هم زمان در دست و پا کمتر از سایر وضعیت ها بود(P≤0.05). طبق یافته های پژوهش به نظر می رسد که اگر پیش آماده سازی ایسکمیک در اندام های بیشتر و با حجم عضلانی بزرگ تری اعمال شود، بر اجرای آزمون ویژه جودو و عملکرد بی هوازی جودوکاران اثر بیشتری دارد.
تأثیر 10 هفته تمرین تناوبی شدید و مکمل چای سبز بر سطوح سرمی سیرتوئین یک و کاتالاز در زنان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر 10 هفته تمرین تناوبی شدید به همراه مصرف چای سبز بر سطوح سرمی سیرتوئین یک و کاتالاز در زنان دارای اضافه وزن انجام گرفت. بدین منظور، 30 زن غیر ورزشکار دارای اضافه وزن (با میانگین سنی 2/1±07/21 سال، وزن 6/2±1/72 کیلوگرم و درصد چربی 5/1±1/34) به صورت تصادفی در سه گروه تمرین تناوبی شدید با مکمل، تمرین با دارونما و گروه مکمل تقسیم شدند و برنامه تمرین دویدن رفت و برگشتی در یک مسیر 20 متری در 30 ثانیه با شدت 85 تا 95 درصد ضربان قلب بیشینه را طی سه جلسه در هفته و به مدت ۱0 هفته انجام دادند. قابل ذکر است که گروه های مصرف کننده چای سبز، روزانه سه قرص ۵۰۰ میلی گرمی چای سبز را به مدت ۱0 هفته مصرف نمودند. سیرتوئین یک، کاتالاز، حداکثر اکسیژن مصرفی و درصد چربی آزمودنی ها نیز در ابتدا و انتهای پژوهش اندازه گیری گردید. یافته ها نشان می دهند که ۱0 هفته تمرین تناوبی شدید به همراه چای سبز موجب افزایش سطوح سیرتوئین یک و کاتالاز و نیز کاهش معنادار وزن و درصد چربی می گردد که این تفاوت ها در گروه تمرین به همراه چای سبز نسبت به دو گروه دیگر به طور معناداری بارزتر می باشد. همچنین، حداکثر اکسیژن مصرفی تنها در گروه تمرین به همراه چای سبز افزایش معناداری یافته است. احتمالاً مکمل چای سبز به همراه تمرینات تناوبی شدید می تواند با افزایش سطوح سیرتوئین یک و کاتالاز موجب ارتقای سیستم ضداکسایشی، بهبود ترکیب بدنی و حداکثر توان هوازی زنان دارای اضافه وزن گردد.
مطالعه اثر یک دوره تمرین مقاومتی و مصرف عصاره گیاه خار مریم بر لپتین و آدیپونکتین پلاسما در مردان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرین مقاومتی و مصرف عصاره خارمریم بر سطوح پلاسمایی لپتین و آدیپونکتین در مردان جوان دارای اضافه وزن می باشد. در این پژوهش نیمه تجربی، 36 مرد دارای اضافه وزن (با شاخص تودة بدنی 1/15±1/27 کیلوگرم بر مربع متر و میانگین سنی 1/2±1/ 24 سال) به شکل تصادفی به چهار گروه تمرین مقاومتی ، گروه عصاره خار مریم ، گروه تمرین مقاومتی + عصاره خار مریم و گروه دارونما تقسیم شدند. تمرین مقاومتی در این مطالعه شامل: حرکات پرس سینه ، درازو نشست کرانچ ، پرس پا، باز کردن تنه ، خم کردن زانو ، کشش جانبی و پرس بالای سر بود که در قالب سه روز در هفته انجام شد. مصرف روزانه عصارة 120 میلی گرمی گیاه خار مریم نیز طی هشت هفته صورت گرفت. همچنین، سطوح گلوکز ناشتا، لپتین و آدیپونکتین خون، 48 ساعت قبل از تمرین و نیز پس از دوره تمرینی اندازه گیری گردید. علاوه براین، تجزیه وتحلیل آماری داده ها با استفاده از تحلیل واریانس و کوواریانس (آنکووا) و نیز آزمون بن فرونی توسط نرم افزار اس پی اس اس نسخه 18 صورت پذیرفت. یافته ها نشان می دهد که پس از هشت هفته، سطوح لپتین پلاسما در هر چهار گروه بدون تغییر می باشد. سطوح آدیپونکتین پلاسما در گروه عصاره خار مریم نیز تغییر معناداری را نشان نمی دهد. با این وجود، در گروه های تمرین مقاومتی و تمرین مقاومتی با مصرف عصاره خار مریم در مقایسه با گروه کنترل، افزایش معناداری به چشم می خورد. براساس یافته ها به این نتیجه می رسیم که هشت هفته تمرین مقاومتی و مصرف عصاره خار مریم، تأثیر معناداری بر سطوح لپتین پلاسمایی در مردان دارای اضافه وزن ندارد، اما تمرین مقاومتی با/ یا بدون مصرف عصاره خار مریم، سطوح آدیپونکتین را در این افراد افزایش می دهد. همچنین، به نظر می رسد که مصرف روزانه 120 میلی گرم گیاه خار مریم، تأثیر معناداری بر سطوح پلاسمایی این آدیپوکاین ها ندارد و این احتمال وجود دارد که مقدار دوز مصرفی این مکمل، در کسب این نتیجه تأثیر گذار باشد.
تأثیر شانزده هفته تمرین استقامتی و رژیم غذایی پرچرب بر سطوح پلاسمایی آمیلین رت های نر نژاد ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر، تعیین تأثیر 16 هفته تمرین استقامتی و رژیم غذایی پرچرب بر وزن و سطوح پلاسمایی آمیلین رت های نر ویستار بود. بدین منظور، 24 سر رت نر جوان نژاد ویستار (با دامنه سنی 50 تا 60 روز و میانگین وزنی 10±160 گرم) به سه گروه هشت نفره شامل: گروه پایه، گروه کنترل و گروه تمرین استقامتی تقسیم شدند. رت های گروه تمرین استقامتی به مدت 16 هفته و به شکل پنج روز در هفته، هر جلسه 15 تا 65 دقیقه با سرعت 15 تا 30 متر در دقیقه (پیش رونده) روی تردمیل بدون شیب دویدند، گروه کنترل طی شانزده هفته تمرین نداشتند و گروه پایه برای خون گیری اولیه انتخاب شدند. شایان ذکر است که رژیم غذایی پرچرب در دسترس دو گروه کنترل و تمرین شامل: 60 درصد چربی، 24 درصد کربوهیدارت و 16 درصد پروتئین بود. خون گیری نیز 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین با 12 ساعت ناشتایی انجام شد. درادامه، داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شدند (0.05>P). یافته ها نشان می دهد که مقادیر آمیلین گروه کنترل نسبت به گروه پایه در حد معناداری بیشتر بود (0.0001>P). درمقابل، غلظت آمیلین گروه تمرین نسبت به گروه کنترل (بدون تمرین) در حد معناداری کم تر بود (0.0001>P) و نسبت به گروه پایه تفاوت معناداری نداشت (0.47=P). علاوه براین، وزن رت های کنترل و تمرین پس از 16 هفته تمرین افزایش معناداری را نشان داد (0.0001>P)، اما در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل در حد معناداری کم تر بود (0.795=P)؛ لذا، مصرف طولانی مدت رژیم غذایی پرچرب منجر به چاقی و هایپرآمیلینمی می شود و اضافه کردن برنامه تمرین استقامتی به این رژیم غذایی از ابتلای به این وضعیت جلوگیری می کند.
اثر مسابقه فوتسال بر برخی نشانگرهای بیوشیمیایی آسیب عضلانی (کراتینین و آسپارتات آمینوترانسفراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فعالیت ورزشی شدید، با تأثیر بر فیزیولوژی و عملکرد عضله، باعث تحریک آسیب آن می شود. امروزه سطح سرمی کراتینین و آسپارتات آمینوترانسفراز به عنوان نشانگرهای بیوشیمیایی آسیب عضلانی به طور گسترده برای تعیین وضعیت عملکردی بافت عضلانی، در هر دو وضعیت پاتولوژیکی و فیزیولوژیکی استفاده می شود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر مسابقه فوتسال بر برخی نشانگرهای بیوشیمیایی آسیب عضلانی نظیر کراتینین (Cr) و آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) بود. بیست بازیکن زن حرفه ای فوتسال (میانگین± انحراف معیار: سن 02/2±9/20 سال، قد 05/0±63/1 متر و وزن 92/8±25/59 کیلوگرم) در این تحقیق بررسی شدند. بازیکنان به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. ده نفر از آنها در مسابقه شرکت کردند و ده نفر دیگر به عنوان گروه کنترل در مسابقه شرکت نکردند. ده سی سی خون از هر دو گروه پیش از آزمون، بلافاصله بعد از مسابقه (پس آزمون اول) و 24 ساعت بعد از مسابقه (پس آزمون دوم) برای اندازه گیری Cr و AST جمع آوری و به روش بیوشیمی آنالیز شد. از تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی برای آنالیز داده ها استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که مقدار AST، بلافاصله پس از مسابقه در گروه تجربی افزایش معنی داری داشت (05/0P≤). بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد. مقدار Cr بلافاصله پس از مسابقه افزایش و بین دو گروه تفاوت معنی داری نشان داد (05/0P≤)، به طوری که کراتینین در پس آزمون اول، در گروه تجربی در مقایسه باگروه کنترل 21درصد افزایش داشت. از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که مسابقه فوتسال می تواند غلظت سرمیCr و AST را افزایش دهد. این نتیجه، نشان دهنده احتمال ایجاد آسیب عضلانی در فوتسالیست های زن است.
تاثیر 8 هفته تمرین تناوبی بر مقاومت به انسولین و نیمرخ چربی مردان دیابتی نوع 2 تحت درمان با متفورمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیابت نوع2 یک بیماری متابولیکی و متفورمین یکی از پرمصرف ترین داروهای کاهنده قند خون در این بیماران است. مطالعات نشان داده است ورزش نقش مهمی در بهبود نیمرخ چربی و کنترل قند خون در بیماران دیابتی نوع2 دارد. هدف این پژوهش، بررسی اثر تمرین تناوبی روی دوچرخه کارسنج بر مقاومت به انسولین و نیمرخ چربی مردان دیابتی نوع2 تحت درمان با متفورمین بود. 36 مرد مبتلا به دیابت نوع2 مصرف کننده متفورمین (میانگین سن 08/3 ±08/46 سال، شاخص توده بدنی 32/2±1/30 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تمرین تناوبی (هشت هفته تمرین تناوبی، 3 روز در هفته، 35 تا50 دقیقه تمرین با 40 تا 55 درصد ضربان قلب ذخیره) و کنترل تقسیم شدند. مقادیر ناشتایی کلسترول تام (TC)، تری گلیسرید (TG)، لیپوپروتئین با چگالی پایین (LDL-C)، لیپوپروتئین با چگالی بالا (HDL-C)، انسولین،گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله در قبل و بعد از هشت هفته تمرین اندازه گیری شد. داده ها از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر وt مستقل در سطح معناداری 05/0> αتحلیل شدند. نتایج نشان داد مقادیر سرمی انسولین، گلوکز، TG، TC، LDL-C، هموگلوبین گلیکوزیله و شاخص مقاومت به انسولین در گروه تمرین به طور معنا داری کاهش یافت (05/0>P)، ولی این تغییرات در گروه کنترل معنا دار نبود (05/0<P). همچنین مقادیر HDL-Cدر گروه تمرین با افزایش غیرمعنا داری همراه بود (05/0<P). با توجه به تأثیرات مطلوب تمرین تناوبی بر شاخص مقاومت به انسولین، هموگلوبین گلیکوزیله و نیمرخ لیپیدی به نظر می رسد این شیوه تمرین روی دوچرخه کارسنج را می توان یک روش درمانی غیرتهاجمی برای افراد دیابتی نوع2 مصرف کننده متفورمین معرفی کرد.
اثر کافئین بر متابولیسم سوبسترا و زمان رسیدن به واماندگی در طول فعالیت و یک ساعت بعد از آن در دختران ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر مصرف کافئین بر متابولیسم سوبسترا و زمان رسیدن به واماندگی در طول فعالیت و یک ساعت بعد از آن در دختران ورزشکار بود. یازده دانشجوی دختر ورزشکار (سن 54/1±23 سال، وزن 99/5±09/56 کیلوگرم، توان هوازی 01/1±21/40 میلی لیتر بر هر کیلوگرم وزن بدن در دقیقه) به طور داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی در یک طرح متقاطع در سه حالت کنترل، دارونما (کپسول نشاسته) و کافئین (mg/kg 5) قرار گرفتند. پروتکل ورزشی شامل دویدن وامانده ساز با شدت 70 درصد حداکثر ضربان قلب روی نوار گردان بود. اندازه گیری گازهای تنفسی نیم ساعت قبل از فعالیت در حالت خوابیده (پایه)، در طول فعالیت و یک ساعت بعد از فعالیت به عنوان EPOC انجام گرفت. مقدار اکسیداسیون چربی، کربوهیدرات و هزینه انرژی از طریق کالری سنجی غیرمستقیم اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی LSD در سطح معناداری 05/0P≤ تحلیل شدند. نتایج نشان داد با مصرف کافئین اکسیداسیون کربوهیدرات در طول فعالیت به طور معناداری افزایش یافت (05/0 >P)، اما در اکسیداسیون چربی اثر معناداری مشاهده نشد (05/0 <P). همچنین مصرف کافئین بر اکسیداسیون سوبسترا در وضعیت EPOC تأثیر معناداری نداشت (05/0 <P)، اما موجب افزایش معنادار زمان رسیدن به واماندگی شد (05/0 >P). در مجموع می توان گفت دختران ورزشکار برای بهبود زمان رسیدن به واماندگی می توانند از مصرف مکمل کافئین به مقدار 5 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در زمان یک ساعت قبل از فعالیت ورزشی سود ببرند.
تأثیر تمرینات منتخب پیلاتس بر قدرت عضلانی، تعادل و هموگلوبین گلیکوزیله بیماران زن مبتلا به دیابت نوع2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیابت با اختلال در ارگان های مختلف همراه بوده و پیامدهای ناشی از آن شایان توجه است. پیلاتس روش مفیدی به منظور کنترل بیماری است. هدف از این مطالعه تعیین اثر بخشی تمرینات منتخب پیلاتس بر قدرت عضلانی، تعادل و هموگلوبین گلیکوزیله بیماران مبتلا به دیابت نوع2 بود. 30 بیمار زن مبتلا به دیابت در دامنه سنی 45-30 سال به صورت تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی هشت هفته تمرینات پیلاتس را انجام دادند. قدرت با دستگاه دینامومتر، تعادل ایستا و پویا با آزمون های ایستادن روی یک پا و ایستادن و رفتن و هموگلوبین گلیکوزیله از طریق آزمایش خون، پیش و پس از هشت هفته اندازه گیری شد. به منظور آنالیز داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها نشان داد که پس از هشت هفته بهبود معناداری در قدرت عضلانی، تعادل ایستا و هموگلوبین گلیکوزیله گروه تجربی مشاهده شد و در گروه کنترل تغییر معناداری مشاهده نشد ( 05/0≥P). همچنین نتایج تغییر معناداری را در تعادل پویا در هر دو گروه تجربی و کنترل نشان نداد ( 05/0≥P). نتایج نشان داد از این تمرینات می توان به عنوان روش درمانی مکمل سودمند برای این بیماران استفاده کرد.[1]
تأثیر تمرینات مقاومتی دایره ای و بی تمرینی پس از آن بر مقادیر پلاسمایی امنتین-1 و ترکیب بدنی دانشجویان دختر دارای اضافه وزن و چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امنتین-1، آدیپوکاینی است که در بافت چربی احشایی بیان و ترشح می شود و حساسیت انسولینی را افزایش می دهد اما پاسخ آن به تمرینات مقاومتی و بی تمرینی به درستی مشخص نیست. هدف پژوهش حاضر، تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی و بی تمرینی پس از آن بر مقادیر پلاسمایی امنتین-1 دختران دارای اضافه وزن و چاق بود. در این پژوهش نیمه تجربی 22 نفر از دختران دارای اضافه وزن و چاق به طور تصادفی ساده انتخاب و به دو گروه تجربی (12=n) و کنترل (10=n) تقسیم شدند. گروه تجربی در یک برنامه تمرینی هشت هفته ای و هر هفته چهار جلسه، طبق برنامه تمرینی ای با شدت 65 تا 80 درصد 1RM به تمرین پرداختند و پس از آن چهار هفته بی تمرینی را تجربه کردند تا آثار بی تمرینی نیز بررسی شود. خون گیری پس از دوازده ساعت ناشتایی در مراحل مختلف با شرایط مشابه انجام و مقادیر پلاسمایی امنتین-1 اندازه گیری شد. بر اساس یافته ها هشت هفته تمرین مقاومتی، تغییرات معناداری در همه متغیرهای پژوهش ایجاد کرد و پس از چهار هفته بی تمرینی، این مقادیر به سطوح پایه تغییر یافتند که این تغییر نیز معنادار است (05/0p<). در مقایسه گروهی نیز در مقادیر BMI (017/0p= و 019/0p=) و VO2max (022/0p= و 024/0p=)، در مرحله پس آزمون و چهار هفته بی تمرینی و در مقادیر امنتین-1 در مرحله پس آزمون نسبت به گروه کنترل، تغییرات معناداری دیده شد (013/0p=). تمرین مقاومتی با افزایش معنادار امنتین-1، تأثیری پیش گیرانه برای بیماری های قلبی عروقی داشته، در حالی که با توقف تمرین، سازگاری های مطلوب تمرین از بین می رود و با کاهش معنادار امنتین-1، افراد در معرض عوامل خطرزای قلبی عروقی قرار می گیرند.
تأثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید در شرایط هایپوکسی و نورموکسی بر لکوسیت ها و سلول های خونی در پاسخ به فعالیت وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر با بررسی اثرات تمرین تناوبی شدید در شرایط هایپوکسی (14O2%( و نورموکسی (21O2%( بر لکوسیت ها و سلول های خونی به پاسخ فعالیت وامانده ساز بود. 16 مرد فعال (سن 94/2±27/23 سال، قد 86/5±13/178 سانتی متر، وزن 87/7 ±06/74 کیلوگرم، چربی بدن 70/3±33/19 درصد) به طور تصادفی به دو گروه فعالیت در شرایط هایپوکسی (%14O2) و نورموکسی (%21O2) تقسیم شدند. پیش از شروع تمرین، آزمودنی ها آزمون وامانده سازی را برای تعیین حداکثر بار کاری (Wmax) انجام دادند. نمونه های خونی قبل و بلافاصله بعد از آزمون گرفته شد. همچنین پس از اتمام تمرینات، آزمودنی ها آزمون وامانده سازی را مشابه با روز اول انجام دادند. پروتکل تمرینی شامل 40 دقیقه تمرین، هر هفته شش روز، در دو هفته متوالی انجام شد. تمرین هر جلسه شامل پنج دقیقه گرم کردن، 10 مرحله سه دقیقه ای رکاب زدن (یک دقیقه با شدت 85%-80%Wmax و دو دقیقه با شدت 50% Wmax) و پنج دقیقه سرد کردن بود. گروه اول تمرینات خود را در شرایط هایپوکسی (14%PO2) و گروه دوم تمرینات خود را در شرایط نورموکسی (21% PO2)انجام دادند. در این پژوهش از روش آماری تحلیل واریانس تکراری استفاده شد.تمرینات گروه هایپوکسی منجر به افزایش معنا داری در میزانگلبول قرمز،هموگلوبین و کاهش معنا داری در تجمع ائوزنوفیل-پلاکت نسبت به شرایط نورموکسی در پاسخ به فعالیت وامانده ساز شد. متعاقب این تمرینات، تغییر معنا داری در سطوح نوتروفیل، مونوسیت، لنفوسیتدر پاسخ به فعالیت وامانده سازدر هر دو گروه مشاهده نگردید. چنین می توان نتیجه گیری کرد که تمرین تناوبی شدید در شرایط هایپوکسی علاوه بر افزایش توان گلبول های قرمز می تواند موجب کاهش خطر ترمبوزیس در پاسخ به فعالیت ورزشی وامانده ساز می شود.
اثر تمرین هوازی بر بیان ژن های Nf-kB ، Lin28B ، میکروlet-7a RNA و سطوح اینترلوکین-6 بافت تومور موش های مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثر 6 هفته تمرین هوازی بر بیان Nf-kB ، Lin28B ، میکرو RNA let-7a و اینترلوکین-6 بافت تومور موش های مبتلا به سرطان پستان بود. تعداد 20 سر موش بالب سی ماده 4 تا 5 هفته ای با میانگین وزن 17 گرم، با تزریق زیر جلدی سلول های سرطانی وابسته به گیرنده استروژن MC4-L2 به سرطان پستان مبتلا شده و به 2 گروه 10 تایی تومور تمرین (TT) و تومور کنترل (TC) تقسیم شدند. گروه تومور تمرین به مدت 6 هفته، 5 روز در هفته تمرین هوازی با شدتی برابر با 14تا 18 متر بر دقیقه انجام دادند. موش ها 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، قربانی شدند و نمونه های بافتی، برداشته و در دمای 70- درجه ذخیره شدند. میزان بیان ژن های Nf-kB ، Lin28B و میکرو RNA let-7a به روش Real time – PCR و IL-6 به روش الایزا اندازه گیری شد. آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر برای بررسی حجم تومور و آزمون تی مستقل برای بررسی IL-6 به کار گرفته شد. تجزیه و تحلیل آماری Nf-kB ، Lin28B و let-7a توسط نرم افزار REST انجام شد. حجم تومور، بیان ژن های Nf-kB و Lin28B و سطوح IL-6 در گروه TT نسبت به گروه TC کاهش یافت؛ اما بیان ژن let-7a افزایش معناداری داشت (P<0/05). در سرطان پستان،حلقه بازخوردی مثبت متشکل از Nf-kB ، Lin28B ، میکرو let-7a RNA و IL-6 فعال می شود. به نظر می رسد با توجه به اثر کاهشی تمرین هوازی بر این مدار تنظیمی و حجم تومور، این نوع تمرین می تواند به عنوان روش درمانی مکمل در کنار سایر روشهای درمانی سرطان -پستان وابسته به گیرنده استروژن به کار گرفته شود.
تأثیر هشت هفته تمرین ایستگاهی بر سطح سرمی آیریزین و شاخص مقاومت به انسولین دختران دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر هشتهفته تمرین ترکیبی ایستگاهی بر سطح سرمی آیریزین و شاخص مقاومت به انسولین زنان چاق بود. در پژوهش حاضر 29/2±35/53 کیلوگرم/ مترمربع(، داوطلب مشارکت در تحقیق شدند و تصادفی به دو گروه کنترل BMI ؛ 26 سال /04±4/ 22 زن دارای اضافه وزن ) 43 تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تجربی مدت هشتهفته و هفتهای چهارجلسه تمرین ایستگاهی )دراز و )n= و تمرین ترکیبی ایستگاهی ) 11 )n=11( نشست، شنای سوئدی، طنابزنی، پروانه، بلندکردن توپ مدیسنبال، استپ( را اجرا کردند. برای اندازهگیری آیریزین سرم، نمونه خونی قبلاز شروع تمرین و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین در حالت ناشتا گرفته و به روش الایزا اندازهگیری شد. برای مقایسه میانگین شاخصهای دو گروه از روش تحلیل در نظر گرفته شد. بعد از هشتهفته تمرین P≥0/ کوواریانس و برای مقایسه درونگروهی دادهها از آزمون تی همبسته استفاده شد. سطح معنیداری 05 ترکیبی ایستگاهی، سطوح آیریزین سرمی در گروه تمرینکرده به طور معناداری افزایش یافت؛ درحالیکه شاخص مقاومت به انسولین در این گروه به طور همچنین آزمون همبستگی پیرسون نشان داد بین تغییرات آیریزین با شاخص مقاومت به انسولین ارتباط معکوس .)P≥0/ معناداری کاهش یافت ) 05 یافتهها نشان داد تمرین ترکیبی ایستگاهی ازطریق ترشح مایوکاینهایی مانند آیریزین باعث بهبود ترکیب بدنی و .)P≥0/05 ,r=-0/ معنیداری وجود دارد ) 47 اختلالات متابولیکی نظیر مقاومت به انسولین در زنان دارای اضافه وزن میشود.
مقایسه اثر یک دوره برنامه تمرین مقاومتی با شدت های مختلف بر سطوح سرمی آیریزین زنان جوان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر، بررسی مقایسه اثر یک دوره برنامه تمرین مقاومتی با شدت های مختلف بر سطوح سرمی آیریزین زنان جوان غیرفعال بود. در این مطالعه نیمه تجربی، 21 زن جوان غیر فعال 20 تا 30 سال با نمایه توده بدن 22 تا 25 کیلوگرم برمترمربع به روش نمونه گیری در دسترس و هدفمند انتخاب شدند. سپس داوطلبان به صورت تصادفی به دو گروه تمرین مقاومتی کم شدت (60-40 درصد یک تکرار بیشینه) و شدت بالا (90-70 درصد یک تکرار بیشینه) تقسیم شدند. برنامه تمرینی به مدت هشت هفته سه جلسه ای اجرا شد. نمونه خونی پیش از شروع و 48 ساعت پس از پایان مداخله تمرینی جمع آوری شد. با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 16 مقایسه میانگین های درون گروهی و بین گروهی توسط آزمون آماری به ترتیب تی استیودنت همبسته و مستقل حساب شد و نتایج در سطح معنی داری 0.05>p آزمایش شدند. نتایج این تحقیق نشان داد، مقادیر آیریزین، شاخص توده بدن و توده چربی در گروه تمرینی کم شدت معنی دار نبود (0.05<p). همچنین، تغییرات معنی داری در شاخص توده بدن و توده چربی درگروه تمرینی شدت بالا مشاهده نشد (0.05<p)؛ در صورتیکه، مقادیر آیریزین در گروه با شدت بالا کاهش معنی دار یافت(0.034=p). تغییرات واریانس بین گروه ها در متغیرهای آیریزین، شاخص توده بدن و توده چربی بدن معنی دار نبود (0.05<p). این نتایج حاکی از آن است که یک دوره تمرین مقاومتی با شدت های کم و زیاد نمی تواند سبب افزایش سطوح آیریزین در زنان جوان غیر فعال با نمایه توده بدن22 تا 25 کیلوگرم بر متر مربع شود.
تاثیر دیابت و تمرین استقامتی بر میزان بیان ژن فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) در بخش حسی نخاع موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این باور وجود دارد که فقدان حمایت تروفیک به پیشرفت نروپاتی دیابت کمک می کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر 6 هفته تمرین استقامتی بر بیان ژن عامل تغذیه عصبی مشتق از مغز (BDNF) در ریشه های حسی عصب سیاتیک موش های صحرایی دارای نروپاتی دیابت بود. 28 سر رت از نژاد ویستار با میانگین توده بدنی 2/11±271 گرم به طور تصادفی در چهار گروه دیابت کنترل، دیابت تمرین، سالم کنترل و سالم تمرین قرار گرفتند. جهت القای نروپاتی دیابت، پس از 12 ساعت ناشتایی از روش تزریق درون صفاقی محلول STZ (mg/kg45) استفاده گردید. 2 هفته پس از تزریق STZ پروتکل تمرین استقامتی با شدت متوسط به مدت 6 هفته انجام گردید و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی حیوانات تشریح شدند. بیان ژنBDNF با استفاده از تکنیک Real time-PCR مورد ارزیابی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کوریسکال والیس و یو من ویتنی استفاده شد (05/0≥P). نتایج نشان داد که دیابت باعث کاهش 10 برابری در بیان ژن BDNF در بخش حسی عصب سیاتیک گردید. با این حال، 6 هفته تمرین استقامتی توانست این کاهش بیان BDNFناشی از دیابت را تا حدودی جبران کند (043/0=P). پژوهش حاضر نشان داد که دیابت می تواند باعث کاهش بیانBDNF در ریشه های حسی عصب سیاتیک گردد که تا حدودی با تمرین استقامتی قابل جبران است. در مجموع، نتایج این پژوهش می تواند نقطه روشنی بر اثبات فرضیه کاهش حمایت نروتروفیکی در نروپاتی دیابت باشد.