فرمانروایان ساسانی را رسم بر این بود که پیرامون شهرهای بزرگ و مکان های مساعد طبیعی باغ های سرسبز و زیبایی ایجاد می نمودند. این فضاهای سبز و خرم پردئز (پردیس) نامیده می شدند. تاق بستان را باید یکی از این پردیس های دوره ساسانی دانست. نقش برجسته خسروپرویز در ایوان بزرگ تاق بستان واقع شده است. در این نقش خسرو از اهورا مزدا و آناهیتا تاج ستانی می کند. خسروپرویز سنت تاجگیری از ایزدان را که بیش از دو قرن به فراموشی سپرده شده بود دوباره زنده می کند. بدین گونه خسرو پایه های فرمانروایی خود را استوار کرده و به صورت سمبلیک اعلام می کند که اهورا مزدا و آناهیتا مورد احترام او هستند و از هر دو نفر همزمان حلقه سلطنت را دریافت می کند. این امر در دیگر نقش برجسته های ساسانی سابقه نداشته است.
برای سنتز و ساده ترکردن فهم ارزش های مربوط به پیتورسک سه رویکرد متفاوت را می توان در پیش گرفت : اول، پرداختن به رابطه و تناسب بین مفهوم و شیء به عنوان آنچه موضوع مطالعه تاریخی بوده است؛ دوم، بی تفاوتی کامل نسبت به مفهوم، چرا که حتی برای مواجهه با مسایل و چالش های شکل گیری جهان معاصر ناتوان است1 و سوم نوعی پذیرش مسئله با بی میلی و از سر تفنن از یک سو و انتقاد تکان دهنده و کنایه آمیز از سوی دیگر، برای نشان دادن ساخت تماماً باسمه ای جهان امروز توسط گردشگری به عنوان جزئی جدانشدنی از فرآیند زیباسازی جهان و یکی از عناصر بنیادی پیتورسک.
در این تصویر اجمالی، موضع گیری2 ما شامل این پرسش می شود که آیا وجه مشخص ساختار جهان معاصر نمی تواند امروز ـ بیش از هر زمان دیگرـ یک پیتورسک کلی، گسترش یافته، چندریختی، فریبنده و نگران کننده، در مقیاس کره زمین باشد3؟ این فرضیه، بازنگری این مقوله زیباشناسانه را در شکل پذیری و تاریخ مندی آن ایجاب می کند و چرایی و چگونگیِ کارآمدی و انعطاف آن را از نقطه نظر منطقه ای، مادی و بصری مورد توجه قرار می دهد. تاریخ، پیچیدگی و گستردگی این مفهوم و تأثیرات واقعیات مجسم آن، چه تاریخی و چه معاصر، سبب می شود به محض یافتن و آشکارشدن پاره ای از مسایل، به آنچه اصطلاحاً جهانی سازی4 نامیده می شود و همچنین ساخت مایه های «منظر»های معاصر5 منجر شود.
زیبایی جاذبه ای است ازلی که هنر پل ارتباط بین آن و انسان است. درک زیبایی موهبتی است الهی و پایگاهی ذهنی که به عینیت می انجامد و هنر بدون آن کالبدی است بی روح و خالی از جاذبه. در اینجا از چنین منظری به معماری نگریسته می شود که آمیزه ای است از تمام هنرها. بدین ترتیب تجلی روح زیبایی آن که فرایند معنوی و جلوه ای ظاهری دارد در قالب هرگونه گرایشی (از سنت گرایی گرفته تا واقع گرایی و نوگرایی) تبیین می گردد و به شیوه های نقد و ارزیابی آن - بر پایه مولفه های شناخته شده - اشاره می شود در خاتمه نیز نتیجه گیری به دست داده می شود.