ابن سینا و توماس آکوئینی دو فیلسوف بر جسته مسلمان و مسیحی از مؤثر ترین فیلسوفان الهی در قرون وسطی و پس از آن بوده اند .توماس از طریق آشنایی با فلسفه مشائی به وسیله تفسیر های ابن رشد و بویژه ابن سینا از فلسفه ارسطو، به تاسیس یک نظام فلسفی مسیحی اقدام نمود. او از ابن سینا بهره های فراوان برده است هرچند تحت تاثیرنقدهای غزالی بر فلسفه، گاهی به مخالفت با ابن سینا ونقد نظرات وی پرداخته است .یکی از موارد اختلاف بین توماس و ابن سینا و شاید مهمترین مساله اختلافی بین متکلمان و فلاسفه، مسئله حدوث و قدم جهان است.
در پژوهش حاضر دیدگاه های ابن سینا و توماس مورد ارزیابی قرار گرفته و نشان داده شده است که به لحاظ فلسفی، ایرادات متکلمان و توماس برابن سینا نا تمام است و توماس به شبهاتی که ابن سینا درباره حدوث عالم دارد پاسخ قانع کننده ای ارائه نکرده است.
نزدیک به پنج سال از سخنان مقام معظم رهبری مدظلهالعالی در جمع نخبگان و فضلای حوزه علمیة قم میگذرد. معظمله در آن جلسة مهم، ضمن تبیین چالشهای فلسفه در حوزههای علیمه، یکی از وظایف بسیار مهم عالمان حوزوی را نوشتن کتابهای فلسفی برای کودکان و جوانان با مبانی استوار و ادبیات جذاب دانستند. در این نوشتار، برآنیم تا افزون بر ارائه گزارشی از روند ترویج فلسفه برای کودکان در ایران، اشارهای نیز به چالشهای فراروی آن داشته باشیم تا بدین وسیله، گامی در تحقق خواستههای معظمله برداشته باشیم.
مفهوم وحی، از مفاهیم بنیادی اسلام است و آن گونه که در قرآن مطرح شده در کتابهای مقدّس ادیان دیگر نیامده است. این پرسش در مورد وحی مطرح است که چگونه باید آن را تحلیل کرد؟ آیا وحی گونهای تجربه دینی است؟ یا اینکه گونهای ارتباط زبانی خدا با بشر است؟ این مقاله، به بررسی و نقد سخنان دکتر سروش در این زمینه پرداخته است. به نظر نگارنده، الگوی قابل قبول در زمینة وحی، باید دو ویژگی داشته باشد: اوّلاً باید از مبانی فلسفی دقیقی برخوردار باشد؛ ثانیاً، با دادههای قرآنی همخوان باشد. دیدگاه دکتر سروش در این زمینه، هیچ یک از این دو ویژگی را ندارد.