«هرمنوتیک فلسفی» با نام هانس گئورگ گادامر گره خورده است. هرچند نظریة هرمنوتیک, پیش از او نیز جایگاهی ویژه داشت، این گادامر بود که آن را از نظریهای ادبی و متنشناختی به نظریهای فلسفی و هستیشناختی ارتقا داد. وی این کار را با وامگیری از اندیشههای هایدگر انجام داد و نشان داد که هستی ما انسانها هستیای مشروط و مقید است و لاجرم شناخت ما نیز چنین است. اما این محدودیت شناختی ما صرفاً ریشه در وضع فعلی ما یا کمّیت دانش ما ندارد که بتوان در آینده به رفع آن امیدوار بود. ذات و سرشت انسانی ما چنین است و راهی برای برون شدن از آن وجود ندارد. بدین ترتیب، عوامل محدودساز دانش و شناخت ما از نظر گادامر, تاریخ و زبان است و ما همواره اسیر این دوایم. ازاین رو دانش و شناخت ما همواره نسبی و محدود است و هرگز نمیتوانیم ادعای دانستن مطلق یا در اختیار داشتن حقیقت بکنیم. پرسشی که در اینجا پیش میآید و اتهامی که غالباً به گادامر زده میشود، آن است که در صورتی که نتوان تقریر مطلقی از حقیقت به دست داد، همه تقریرها برابر خواهند بود و نمیتوان تقریری را برتر از دیگر تقریرها دانست. متقابلاً تبیین دقیق مبانی فلسفی گادامر در صدد نفی چنین برداشتی است.
هنگامی که پیشرفت علوم ریاضی - طبیعی فلسفه را در تنگنا قرار داده بود و تنها فلسفه شوپنهاور و نیچه برای عده معدودی جذابیت داشت برنتانو چشم انحداز وسیعی برای توسعه فلسفه بوجود آورد. ماکس شعر نظریه برنتانو درباره ارزشهای اخلاقی را پذیرفت و بر اساس آن اخلاق مضمونی را بنانهاد که نیکلاس هارتمن آنرا گسترش داد جورج ادوارد مورد نیز از نظریه اخلاقی برنتانو بهره فراوان برد برنتانو مستقل از فلسفه کانت اندیشید و در توسعه متافیزیک و هستی شناسی نقش بزرگی ایفا نمود برای روانشناسی و نظریه شناخت نیز اهمیت قائل بود تنها فیلسوف قرن نوزدهم است که به تحلیل زبان هم می پرداخت و در واقع به این طریق تحلیل زبان را از انحصار فلسفه تجربی خارج نمود.
چکیده
مسئله اساسى در این مقاله جستوجوى پاسخى در خور این پرسش است که آیا مىتوان به درستى از فلسفهاى با وصف مسیحى سخن گفت؟ نویسنده با بیان سابقه این مسئله در میان متفکران مسیحى و طرح آرا و انظار موافق و مخالف آن تلاش مىکند تا با ارائه تصویر درستى از مسئله، به ارزیابى دیدگاههاى مختلف در این زمینه، بهویژه دیدگاه پلانتینگا بپردارد. به نظر مىرسد مباحث این مقاله براى علاقهمندان به فلسفه اسلامى سودمند باشد.