فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۳۶۱ تا ۳٬۳۸۰ مورد از کل ۳٬۷۸۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
یکی از مبانی دستگاه فکری عطار در عرفان، موضوع درد می باشد. عطّار درد را رهبر آدمی، بیدار کننده روح و زایش گر معرّفی می کند. در نقطه مقابل آن، بی دردی را باعث خود بینی، غفلت و بی خبری می داند. این مقاله نگاهی است به طرح موضوع درد در آثار عطّار، و سیری است در اشارات ﺗﺄمّل برانگیز این عارف بزرگ در خصوص درد و اهمیّت آن، انواع درد، عوامل درمان کننده درد، فواید و اثرات درد، عوارض بی دردی، و این که انسان ها باید درد و سوزی در درون داشته باشند تا به سر منزل مقصود رهنمون گردند. امید است که پیروی از اندیشه های بلند معنوی عطّار، درد مردم عصر حاضر را که بی دردی است درمان کند و روزنه ای از نجات و رستگاری را به روی بشر بگشاید
نور سیاه در عرفان از دیدگاه اسیری لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث پیچیده عرفان، بحث نور خاص نور سیاه است که در مشرب برخی از صوفیان پذیرفته شده است و مطالب فراوانی پیرامون آن بیان کرده اند . هدف از بیان این مساله ، معرفی نور سیاه در سلوک عرفانی بوده ، نکته مهم آن است که این باور چگونه و با چه تعاریفی مورد پذیرش برخی از عرفا خاص اسیری لاهیجی قرار گرفته است ؛ چنان که آن را در معانی: نور ابلیس ، ظلمانی دانستن نور صفات جلالی، کثرات و تعینات ، حجاب دیدن انوار و به ویژه کنایه از نور ذات حق به کار برده اند.این مقاله با فیش برداری از آثار عرفا و به روش توصیفی – اسنادی تحلیل شده است
بررسی معنای ادبی و عرفانی مدخل «الخُطْوه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معنای کاربردی مدخل «الخُطوه»، و «خُطُوات الشیطان»، از جمله واژگان و تعابیر قرآنی و روایی است که تاکنون نظریّات مختلفی در بیان مفهوم تفسیری آن در بسیاری از روایات و تفاسیر معتبر ارائه شده است، به دلیل وجود پاره ای از آشفتگی در میان نظریات گوناگون پیرامون آن و اختلاف در آن ها، بررسی و تأمّل درباره معنای لغوی و مفهومی این مدخل حائز اهمّیّت است، به ویژه آنکه معنای اصطلاحی و مفهومی آن در زمینه ادبیات عرفانی نیز از جایگاه مهم و ارزنده ای برخوردار است. در این پژوهش تلاش شده است تا از منظر ادبیات عرفانی به بررسی و تحقیق در دورترین معنای لغوی افاده شده از مدخل «خطوه» پرداخته، و جایگاه آن را در زمینه ادبیات عرفانی مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد، لذا دو محور اساسی این پژوهش، عبارتند از:
- بررسی معنای لغوی و اصطلاحی مدخل «خطوه».- پردازش تحلیلی موضوع در پرتو ادبیّات اسلامی و عرفانی
سیمای نور و سرور پیامبر اکرم(ص) در متون عرفانی (با تأکید بر مثنوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۸
273 - 285
حوزه های تخصصی:
نور، یکی از موتیف های اصلی عرفان اسلامی را به خود اختصاص داده است. پیامبر(ص) بزرگ مردی است که به دل های مؤمنین اطمینان و آرامش ارزانی می دارد. او چنان شخصیّتی است که حتّی نویسندگان و فلاسفه غیرمسلمان را نیز تحت تأثیر تعالیم عالی خود قرار داده است. نوری عالمتاب است که فروغش همچنان پابرجاست. پیامبر(ص) نوری توأم با سرور دین و انسان هاست. سیمای مبارکش، سرشار از عطوفت و محبت است. در این پژوهش، به روش تحقیق کتابخانه ای از سیمای حضرت محمّد(ص)، در دیدگاه عرفانی با تأکید بر مولانا سخن می رود. مولانا با تشبیه نمودن سیمای معنوی نبی اکرم(ص) به آفتاب عالمتاب، نتیجه می گیرد که ختم رسل نور مطلقّ حقّ است که در کالبَد بشری ظاهر شده است. به دیگر سخن، حقیقت نور محمّدی است که واسطه فیض موجودات دیگر شده است.
تأثیر قلب بر معرفت از منظر صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت از نگاه ملاصدرا امری وجودی و در راستای کمال نفس است. از نگاه وی غایت معرفت خداگونه شدن و فهم اسماء و صفات الهی به واسطه علم حضوری است. با چنین تبیینی از معرفت، جایگاه وحی و شهود در کنار عقل و استدلال مشخص می شود و مثلث سه ضلعی عقل، وحی و قلب- که معرفت از نگاه ملاصدرا مبتنی بر آن است- ترسیم می شود. قلب مرتبه ای از نفس است که به دلیل ساختار تکوینی خود حالت عرشی و برزخ گونه داشته و از این رو متناسب با عالم مثال است و می تواند مدرَکات مثالی از جمله وحی و الهام را دریافت نماید. صدرا طهارت قلبی برای دریافت وحی را تنها منحصر به حضرت رسول(ص)نمی داند، بلکه معتقد است فهم آیات الهی نیز نیازمند طهارت قلبی است. اگر قلب دور از پلیدی های معاصی و ظنون و اوهام فاسده باشد می تواند به دلیل سنخیتی که با عالم مثال دارد، از آن عالم کسب فیض نموده و الهامات رحمانی بر قلب صورت گیرد. از همین روی همواره ملاصدرا پیش از ورود به مباحث نظری و فهم بسیاری از امور علوی، خواننده را به کسب طهارت قلبی دعوت می کند. طهارت قلبی ای که از نگاه وی تنها از مجرای عمل به شریعت مقدس اسلام حاصل می شود.
انسان و عمومیت عرفان از منظر شاه آبادی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آراء آیت الله شاه آبادی(ره) در زمینه های گوناگون با نگاهی عرفانی بیان شده است. از منظر ایشان انسان از دو بعد ظاهری و باطنی تشکیل شده است؛ جنبه باطنی انسان مراتب هفتگانه دارد که در طول هم اند و در فطرت انسان باالقوه اند. همه معارف الهی در آن سرشته است که معصوم و فراگیر است؛ اما با حجاب هایی پوشیده می شوند و با التزام به شریعت و خردورزی می توان به آن فطرت اولیه بازگشت. عرفان نیز سیر در این موانع به همین فطرت و حقیقت وجود انسان و تحقق آنهاست که انسان را آیینه تمام عوالم هستی و به تعبیر دقیق تر آیینه تمام نمای خدا می کند.
شاه آبادی با اعتقاد خود در مورد فطرت اولیه انسان به بیان عرفان برای همه گرایش داشت، تا هر کس به اندازه خود از آن استفاده کند. راه رسیدن به همه مراتب عرفانی تهذیب نفس با شریعت است. از مباحث این پژوهش این نتیجه حاصل می شود که دین ابعاد گوناگونی دارد که در بطن هم هستند و حقیقت آنها عرفان است. ضرورت معرفی جنبه باطنی دین از این جاست که تشنگی معرفت و حق امری حقیقی و درونی انسان است و این امر موجب رجوع تشنگان به آن و پویایی و زنده بودن نیز می شود.
نقد تطبیقی دیدگاه مشایخ صوفیه در باب وصف حُسنِ معشوق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمان ورود تصوّف به شعر فارسی و درآمیختن مضامین عاشقانه و عارفانه و کاربرد الفاظ و اصطلاحات عاشقانه به عنوان نماد و رمزی برای بیان مفاهیم عرفانی، در میان مشایخ صوفیه اختلاف آراء پدید آمد و هر کدام بر آن شدند تا با تدوین کتب و رسائل، بر آیین مکتب و مشرب عرفانی خود تعریف و توجیهی از این الفاظ به دست دهند. این مقاله قصد دارد تا به روش نقد تطبیقی، به بررسی آراء مشایخ صوفیه از جمله هجویری، احمد غزالی و عین القضات همدانی، در باب الفاظ و مضامین شعری در وصف معشوق بپردازد. محدوده این مقاله الفاظی چون زلف و چشم و خدّ و خال و ابرو را در بر می گیرد. دیدگاه هجویری در باب این الفاظ و توصیفات به ویژه در بحث سماع بیشتر صبغه شرعی و فقهی دارد، احمد غزالی احوال عاشق و صفات معشوق را به گونه ای منسجم برای بیان یک نظام خاص توصیف می کند و عین القضات همدانی با نقل ابیاتی از دیدگاه تصوّف به تعریف شاهد پرداخته این الفاظ را در مقام ها و معانی مختلف شرح می دهد.
تحلیل معناشناسی مفهوم مرگ و شهادت در نظام معرفتی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ همواره بغرنج ترین مسأله انسان بوده است. عرفای بزرگ همچون مولانا جلال الدین مرگ را نه تنها آغاز یک زندگی نو دانسته، بلکه در نگاهی عاشقانه آن را پلی به منظور نیل به وصال معشوق ازلی تلقی کرده اند. لذا، این پژوهش متکفل بررسی این موضوعات است: مفهوم مرگ در نظام فکری مولانا؛ مفاهیم معنوی مرگ در نظر مولانا مانند: تکامل و تجربه (مکاشفه)، خواب و همسانی آن با مرگ، عدم و فنا، مرگ ارادی، شهادت. این نوشتار در صدد آن است که اولاً مفهوم مرگ را که دغدغه مهمی است بر اساس آموزه های مولانا باز تبیین کند؛ ثانیاً مفهوم شهادت که مقوله ای بس گرانسنگ در اسلام است با تکیه بر آرای عارفانه مولانا واکاوی کند. در نتیجه می توان گفت از نظر مولانا شهادت بهترین نوع مرگ است، چرا که بر تکامل، موت ارادی و فنای فی الله ناظر است.این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای شیوه کتابخانه ای انجام پذیرفته است.
بررسی نقش نشانه ها و نمادواژه ها در زبان شعری مولانا با رویکرد نشانه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبان عرفانی مولانا بسیاری از تعالیم عرفانی و تجربه های معنوی از طریق نشانه ها و نماد واژه هایی بیان می شود که وی آنها را گاه به صورت نشانه های فرازبانی و نمایه ای و گاه به صورت نشانه های شمایلی و نمادین در قالب تشبیه و تمثیل و استعاره آورده است. در زبان مولانا بسیاری از نشانه های تکراری که در ادبیات عرفانی در قالب تشبیهات و استعاره های شناخته شده کاربرد دارد، به نشانه هایی با قابلیت تفسیرهای جدید تبدیل گردیده و گویی روح تازه ای در قالب عبارت و واژگان دمیده شده و معناهای تازه ای در ذهن مخاطب ظهور پیدا می کند. مولانا بسیاری از نمادواژه ها و نشانه های نمادین را با توجه به تجربه های عمیق خود، دلالت تازه ای بخشیده و تفسیری جدید از این نشانه ها را فرا روی مخاطب می نهد. این گونه تغییر و استحاله در نشانه های نمادین، علاوه بر آن که نشان گر تقلیدگریزی ذهن مولاناست، در بسیاری اوقات در حکم نشانه ای نمایه ای است که تا حدودی جنبه هایی از اندیشه و مکتب عرفانی وی را نشان می دهد. نشانه های نمایه ای در اشعار مولانا را می توان اغلب نشانه های فرازبانی دانست که ظاهراً در بسیاری از موارد به صورت ناخودآگاه در زبان شاعر به کار رفته است. ظاهراً بی اعتنایی مولانا نسبت به رعایت صورت برخی الفاظ و عبارات و سایر مسامحات لفظی در زبان وی را می توان نشانه ای از کارکرد ابزاری «لفظ» و ناچیز یودن آن در برابر اهمیت و اصالت «معنا» نزد وی تلقی نمود.
رابطه تشیع و تصوّف در آثار سید حیدر آملی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به چند موضوع اساسی در خصوص یکی از مهمترین ارکان اندیشه عرفانی سید حیدر آملی پرداخته است. ابتدا به طور مشروح به انگیزه طرح این موضوع از سوی سید حیدر اشاره شده و سپس به بیان چگونگی رابطه بین تشیع و تصوف پرداخته است و مهمترین دستاور این نوشتار این است که سید حیدر قائل به وحدت بین دو فرقه حقه تشیع و تصوف می باشد و این دو یک حقیقت واحد هستند، که انسان کامل باید به آن برسد.
نقد و بررسی انگاره سرسیداحمدخان هندی از امور متافیزیکی و مکاشفات عرفانی از دیدگاه علامه طباطبایی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۹
337 - 358
حوزه های تخصصی:
سیداحمدخان هندی با این استدلال که دین، قول خدا است و علم فعل خدا و فعل و قول خدا نمی توانند متعارض باشند، نظریات علوم تجربی برآمده از حسّ را قطعی و غیرقابل تغییر فرض کرده، با تمثیلی قرار دادن زبان دین، اقدام به تأویل مطلق آموزه های دینی، امور متافیزیکی و مکاشفات عرفانی مطابق با یافته های علوم تجربی می کند و با ارائه تفسیری مادی از حقیقت نبوّت، وحی، معجزات انبیا، ملائکه و شیاطین، مکاشفات عرفانی، کرامات اولیاء و... همگی را خرافات و اوهام تلقی می کند. در مقابل علامه طباطبائی(ره) با ردّ این مدعیات تفسیر الفاظ را در پرتو معنای عرفی و لغوی آن ها می داند و در تعیین مصداق به آیاتی که ناظر و مفسّر آیات دیگر است استناد می جوید بدون این که آن مصداق را به گونه ای که ما بدان انس داریم، تعیین نماید و ضمن تبیین قانون علییّت، معجزات را در غالب و مجرای امور طبیعی لکن با تأثیرگذاری خداوند در شرایط، اسباب و زمان آن واقعه تبیین می نماید.
ویژگی های جنبش های نوپدید دینی در عرفان کیهانی (حلقه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
261 - 282
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر بر آن است، میزان انطباق ویژگی های جنبش های نوپدید دینی را در مورد عرفان کیهانی(حلقه) ارزیابی کند و ادعای احیای عرفان اصیل اسلامی از سوی رهبر این مکتب را به روش توصیفی تحلیلی و با نگاه انتقادی بررسی کند. یافته های پژوهشی حکایت از این دارند که علی الظاهر اوصاف مکتب عرفان کیهانی(حلقه) با مشخصات جنبش های نوپدید دینی کاملاً سازگار است؛ از جمله: وجود رهبر یا بنیان گذار کاریزماتیک با داعیه تجارب معنوی، پراکنده گزینی از نظام نظری و عملی مکاتب دیگر، شکستن مرجعیّت بیرونی و تأکید بر معنویت، انسان محوری، ادعای درمان گری و شکوفاسازی استعدادهای درونی افراد، عرفی سازیِ تجربه دینی و عرفانی با وام گیری از شبه علم ها و روان شناسی، سهل الوصول بودن و قابلیّتِ دسترسی همگانی، بدون توجه به عقاید و اعمال دینی زمینه ایِ افراد. افزون بر این، بر اساس پژوهش حاضر روشن می شود، دستیابی به هدف احیای عرفان اصیل اسلامی در عرفان کیهانی(حلقه) مستلزم تغییرات بنیادین در ساختار، شیوه بیان و نحوه دستیابی به آن است. این تغییر و تحولات، منجر به این خواهند شد که زبان ناب دین و عرفانِ اصیل به کلی ویران شود و به جای آن از زبان علم و شبه علم ها، از مشرب روان شناسی و از بیان مکاتب دیگر استفاده شود، که در این صورت، روشن است که زبان اصیل عرفانی، دیگر آن معانی رفیع یا عمیق خود را از دست داده و بیشتر بر دغدغه های امروزین بشر متمرکز می گردد.
بررسی خوارق عادات در متون منثور عرفانی تا قرن هشتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکى از واقعیات هستى که هیچ شک و تردیدى در آن نیست، «خوارق عادت» است. به دلیل آنکه تحقق امور خارق العاده با تحقّق امور عادى فرق دارد، با پیش فرض هاى عرفى و عادى، قابل تصور و تحقق نیستند. از این رو، دیگران از آوردن مثل آن ناتوانند. خوارق عادت مشتمل بر غایتى هستند، ولى از آن روى که در نوع غایت و مشروعیت (به معناى الهى بودن) و عدم مشروعیت با هم مختلفند، شناخت این امور، امرى لازم و ضرورى به نظر مى رسد.
بنابراین در مواجهه با این گونهمسایل در کتب و تذکره های عرفانی باید با احتیاط و تامل رفتار کرد. این مقاله به روش توصیفی به بررسی و تجزیه و تحلیل این موضوع در کتب عرفانی تا قرن هشتم هجری می پردازد.
جایگاه اهل بیت(ع) و عارفان بزرگ اسلامی در اشعار عرفانی قاسم انوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قاسم انوار (837- 757 ه ق.) از عارفان و شاعران بزرگ ایران در عصر تیموریان، جامع عرفان و ادب خراسان، آذربایجان و گیلان است و در اشعار خود تلفیقی از اندیشه های ابن عربی در باره انسان کامل و وحدت وجود را در کنار طریقت کبرویه خراسان و صفویه آذربایجان و نهضت های شیعی ارائه می دهد. او در دیوان خود از عارفان و صوفیان بزرگ اسلام چون حسین بن منصور حلاج، بایزید بسطامی، غزالی و بشر حافی به نیکی و احترام یاد می کند و غالباً اندیشه های والای آنان را می ستاید، از طرفی به امامان شیعه چون امام علی(ع)، امام حسین(ع)، امام جعفر صادق (ع) و امام مهدی(عج) ابراز ارادت می نماید. در بین اهل بیت بیش از همه به حضرت علی (ع) اقتدا نموده و یک غزل عارفانه به آن امام همام اختصاص داده است که در آن به صراحت خود را پیرو راستین ایشان قلمداد کرده است. قاسم که در شاعری پیرو شاعران بزرگ سبک عراقی است، بیشترین گرایش در اشعارش به شاعران عارفی چون مولانا، حافظ و سنایی مشهود است. مطالعه این ابعاد در دیوان اشعار قاسم انوار ما را به بسیاری از زوایای پنهان اندیشه او رهنمون خواهد بود.
مثنوی مولوی، هوش معنوی و لذات فلسفه برای کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
279 - 300
حوزه های تخصصی:
تعالی هوش معنوی که از آن به عرفان فردی نیز تعبیر می شود به عنوان زیربنای باورهای فردی و ارتقا قدرت تفکر مستقل, نیاز و کشش همواره انسان برای دستیابی به زندگی سالم روانی بوده اند. آهنگ سریع تغییر و تحول در عرصه ارتباط اجتماعی، ناپایداری اطلاعات و بالاخره ماهیت پیچیده زندگی مدرن ایجاب می کند که از همان کودکی به پرورش این بعد از زندگی و معنویت پرداخت تا در سایه رشد تفکر و تقویت کیفیت فلسفیدن و اندیشه ورزی رابطه خلاق و فعال اجتماعی و تصمیم گیری درست در موقعیت های مختلف،نیز نایل شد. P4C یا فلسفه برای کودک با محوریت ابزاری «داستان» اساساً برای این مهم به وجود آمده است و با توجه به اهمیت مؤلفه «فرهنگ وابستگی» در آن، مثنوی معنوی مرجعی است که به دلیل تنوع و حجم بالای حکایات، نیز احتواء به مباحث متعدد فلسفی _ عرفانی اعم از هستی شناسی، معرفت شناسی،.... به عنوان یکی از مناسب ترین منابع موجود برای طرح و بحث در حلقه کندوکاو فلسفی کودک ایرانی پیشنهاد می شود، لذا مقاله حاضر ضمن تأکید بر مولفه فرهنگ وابستگی قوی حکایات مثنوی و دریافت های عرفانی پی آیند آن به بررسی مباحث نه گانه شناختی- فلسفی مناسب کودکان از هستی شناسی تا فلسفه سیاست در خلال آن ها می پردازد.
انسان از دیدگاه سیّد عمادالدّین نسیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اساس جهان بینی و محوری ترین مفهوم در نزد فرقه حروفیّه این است که انسان می تواند مظهر و صورت مجسّم خداوند باشد. تلاش حروفیّه و کلّ عرفان سیّدعمادالدّین نسیمی به عنوان مبارزترین، داناترین و موفّق ترین متفکّر و شاعر این فرقه مبتنی بر یک رکن اساسی است آن انسان و شناخت نیروهای خلّاق اوست. جایگاه انسان در نزد نسیمی بسیار رفیع است؛ خدا یا هیچچیز دیگر را نمی توان شناخت مگر از طریق انسان.در این نوشتار با آوردن نمونه هایی در قالب عناوین: اسم اعظم، عالم صغیر، قرآن مجسّم و سبع المثانی، لوح محفوظ، کتاب الله ناطق، گنج مخفی، کن فکان، ذات اشیا، اسم و مسمّا، نفس رحمانی، شاهد زیبا، اناالحق نسیمی و...به تبین اندیشه های انسان شناسی سیّدعمادالدّین نسیمی یکی از شگفت انگیزترین چهره های ادبی سرزمین مان پرداخته شده است.
نگاهی به مرگ اندیشی در اهم متون نثر عرفانی(قرن ششم تا دهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۱
251 - 278
حوزه های تخصصی:
مرگ پرسشی بی پاسخ در زندگی انسان بوده که از دیرباز ذهن او را به خود مشغول کرده است. در ادبیات کشورهای مختلف اندیشمندان پاسخی درخور و نه قطعی به این پرسش داده اند. متون عرفانی نیز باتوجه به اینکه بر آموزه های قرآنی و دینی تکیه دارند، مسئله مرگ را به نوعی واکاوی کرده اند. در مقاله حاضر که به شیوه تحلیلی توصیفی ارائه می شود، مهم ترین متون نثر ادبیات عرفانی از قرن ششم تا دهم موردتوجه بوده تا دیدگاه نثرنویسان را درباره مرگ موردبررسی قراردهد. آنچه از بررسی متون موردنظر استنباط می شود این است که در متون عرفانی مسئله مرگ که اغلب به صورت تشبیه پرنده (آزادی روح از بدن) تصویرمی شود جزء دغدغه های نثرنویسان است و در این میان آموزه های اسلامی با دیدگاه های صوفیانه و عرفانی تلفیق شده است. به لحاظ بسامدی در آثار سهروردی بیشترین توجه را به این موضوع می توان دید. در آثار سهروردی این مسئله درقالب انواع نمادها و استعاره ها بیان شده است که گاه تفسیر جزئیات آن ها نیازمند تلاش فکری بیشتری است. در دیگر آثار بحث در این زمینه از صراحت و سادگی برخوردار است. در آثار مولانا نیز سنت تفکر عرفانی پیش از او درباره مرگ به بیانی دیگر متجلی شده است. صوفیه مرگ را عمدتاً به دو گونه جسمانی (اضطراری) و ارادی (خودخواسته= مرگ پیش از مرگ) تقسیم بندی می کنند و این دیدگاه به سنتی در حوزه اندیشیدن به مرگ در متون عرفانی تبدیل شده است.
بررسی چگونگی نسبت بین حق تعالی وخلق در نگاه عرفانی امام علی(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
361 - 376
حوزه های تخصصی:
حضرت حق تعالی نسبتی با خلق را داراست که از بیانات ژرف امیر مؤمنان حضرت علی (ع)، قابل استنباط می باشد. به جهت خلأ جدی کتب عرفانی از بحث متمرکز و جامعِ نقلی- استدلالی در موضوع و نیاز اساسی به بررسی سنجش رانه برداشت های وحدت وجودیِ بزرگان اهل فن در این باب، پژوهش حاضر با هدف بررسی چگونگی نسبت بین حق تعالی و خلق در نگاه عرفانی امام علی(ع) در مأثورات حضرت، با رویکرد اسنادیِ معتبر و به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است. بنا به نتایج یافته های پژوهش، حضرت حق که مبدأ هستی است در همه عالَم سریان دارد. خداوند در حدود و مراتب اشیاء داخل نیست و درعین حال از حیثِ وجودی، از عالَم خارج نیست. این معنا، همان معیّت قیّومی حق تعالی با خلق می باشد. بنابراین، همه خلق، شؤون و مراتب ظهورِ وجودِ خداوند هستند. البته شأن، هرگز در حدی نیست که معیت با ذات حق داشته باشد. یعنی هیچ موجودی در مرتبه ذات حق تعالی نیست تا با او معیّت داشته باشد. به همین جهت، حق تعالی در مقام ذات، تنهایِ تنهاست و در مقام ظهور، دارای معیّت قیّومی با خلق می باشد. یافته های تحقیق، تأیید فحواییِ وحدت وجود به معنای صحیح کلمه را نیز دربردارد.
پیوند «ولایت»، «انوثت» و «انسان کامل» در داستان شیخ صنعان و عرفان ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷۰
153 - 172
حوزه های تخصصی:
منطق الطیر عطار، داستانی نمادین از زبان مرغان است که داستان شیخ صنعان در بطن این منظومه، حکایت پیری زاهد و مشتمل بر نکات عرفانی فراوان است؛ از جمله می تواند بیانگر عرفان عملی صوفیه باشد که عطار آن را در قالب تمثیل بیان کرده است. این پژوهش به شیوه تحلیلی توصیفی و با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای، به سه بحث معراج، انوثت و انسان کامل در داستان شیخ صنعان و عرفان ابن عربی پرداخته است و بدین نتیجه رسیده که شیخ صنعان نماد انسان است؛ انسانی خام و ناپخته که برای کمال خود، باید از مرتبه نَفْس انسانی (= دختر ترسا) درگذرد. به همین گونه، انسان کامل نیز برای رسیدن به مرتبه انسان کامل حقیقی و ولایت خاصه، باید از مرتبه انوثت بگذرد و این گذر، خود به واسطه انسان کامل حقیقی (پیامبر (ص) ) است؛ یعنی این انسان کامل حقیقی (ص) است که به هر ولی، پیر و انسان کاملی در طول تاریخ، کمال می بخشد.
بازتاب عشق در غزلیات حزین لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۸
215 - 230
حوزه های تخصصی:
حزین لاهیجی به قولی آخرین چهره پرفروغ سبک هندی است که بین عصر صفوی و افشاری می زیسته و نماینده شاخص ادبیات فارسی و جهان بینی عرفانی در روزگار پر آشوب قرن دوازدهم هجری قمری است. با این که در علوم مختلف درخشیده، اما در شاعری، عارفی از مکتب عشق و پیرو مولانا جلال الدین بلخی است. موضوع عشق به عنوان جوهره اصلی ادبیات عرفانی و غنایی نوعی از انواع ادبی را در بر دارد که حزین یکی از حلقه های آن در عصر حساسی از تاریخ ایران و حتی هند به شمار می آید. او درباره عشق غزلیاتی خواندنی دارد که در مواردی به طور ابتکاری چهره ها و جلوه هایی از عشق را تفسیر می کند و در آن ها به بیان ویژگی های عشق و دیدگاه های خود در باب آن و ارتباط عشق با دیگر پدیده های معنوی می پردازد. از مهمترین ویژگی هایی که برای عشق بر می شمارد دردآفرینی، ازلی بودن، آمدنی بودن و مشکل گشایی آن است. حزین علاوه بر بیان دیدگاه خود در باب عشق حقیقی و مجازی به بیان ارتباط عشق با بسیاری از امور معنوی چون اخلاق، غیرت، تغافل، تجلی، جذبه و ... می پردازد که از طریق مطالعه آن ها می توان به جهان بینی خاص وی دست یافت.