در این جستار، شباهت هایحضرت عیسی(ع) با حضرت علی(ع) در سه حوزه قرآن و سنت(حدیث)، کلام و عرفان با تأکید بر منابع اصیل و رویکردی مقایسه ای مورد بررسی قرارگرفته است، نقطه اوج این شباهت ها را می توان در دو حوزه عرفان و تشیّع ملاحظه کرد. از لحاظ خاستگاه، قرآن و سنت نخستین منابعی هستند که القا کننده چنین مفهومی به حساب می آیند. در قرآن، به عنوان مثال در تفسیر سوره های زخرف و نساء، با آیاتی مواجه می شویم که به تشابه این دو بزرگوار اشاره شده است. بازتاب تشابه بینحضرت عیسی(ع) و حضرت علی(ع) را در احادیث پیرامون موضوعاتی از قبیلِ زهد، رجعت، فتوت و خوارق عادات می توانیافت. پس از قرآن و سنت، شیعه نصیریه، به ویژه در اعتقادشان به تثلیث، گزارشگر این همانندی ها است. در ادامه، با ظهور مکتب ابن عربی و مطرح ساختن نظریه ختم ولایت برایحضرت عیسی(ع) و حضرت علی(ع)، و اشتراک هر دو در مفهوم نبوت عامه، می توان چنین برداشت نمود که علت این همانندی ها، مفهوم ولایت است؛ تفکری که انعکاس آن را در طریقت بکتاشی می توان دید.
قرآن آخرین کتاب آسمانی، بر دو ساحت ظاهر و باطن استوار شده است و افراد خاصّی از این آگاهی بهره مند و جامعة بشری برای دستیابی به آن حقایق در جهت سیر تعالی نیازمند به ایشان می باشد. مکتب تشیّع مصداق آگاهان از ظاهر و باطن قرآن را پیشوایان خویش معرّفی می کند و بر این باور است که دانش امام فراتر از علم عادّی، دارای مجاری و مبادی خاص و الهی می باشد.آیات و روایات، دلالت بر اثبات دیدگاه اتّصال علم امام به خداوند سبحان دارد. مقالة حاضر با روش کتابخانه ای و رویکردی تحلیلی در مقام بررسی و اثبات چگونگی آگاهی و علم گستردة امام به قرآن است. شناخت چگونگی ایصال امام به حقایق قرآن با بررسی مجاری و مبادی گوناگون آگاهی امام از ظاهر و باطن قرآن آشکار خواهد شد که این مهم به دلیل جایگاه مقرّر شده، برای امام می باشد می پذیرد.
در منابع اسلامی، کلمة «بغی» را به معنای «ظلم و تعدّی بدون حق، یا قیام و شورش» معنا کرده اند و منشاء انتخاب این معنی، آیة شریفة (الحجرات/9) می باشد. این آیه، هرچند اختصاص به قتال و نبرد و جنگ دارد، امّا از آنجاییکه جنگ به غیر حق یکی از جرائم سیاسی می باشد، می توان دانست که مراد از «بغی» در این آیه جُرم سیاسی است. روایات وارده در منابع دینی مؤیّد این مطلب است.اسلام جلوگیری از ظلم و ستم را هر چند به قیمت جنگ با ظالم تمام شود، لازم شمرده است و بهای اجرای عدالت را از خون مسلمانان نیز بالاتر دانسته است و این در صورتی است که مسأله از طرق مسالمت آمیز حل نشود. جنگ خارجی مشتمل بر فایده هایی برای امّت است، از جمله ارادة امّت را از آلودگی ها پاک می کند و آن را از مراکز ضعف خود آگاه می سازد و نسبت به مسئولیّت آن حسّاسیّت پیدا می کند و ارزش های تمدّنی را در آن به وجود می آورد، امّا جنگ داخلی به دنبال خود چیزی جز زیان و ویرانی و هلاکت ندارد و گاه باعث رسیدن آن به پایانی هولناک می شود. بر اساس این آیه، نخستین مسئولیّت مسلمانان، متوقّف ساختن کشتار و بر پا داشتن صلح و سلم است به هر وسیله که ممکن باشد و این مسئولیّت همة مردم است، چه آنان نیروی باقی مانده میان دو گروه اَند، امّا اگر گروه سومی را میان آنان وارد کنیم، باید همچون طرفی در مبارزه شرکت کند.