فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۴۱ تا ۳۶۰ مورد از کل ۸۶۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
مبناشناسی معرفت دینی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت دینی شامل یافته هایی است که با فهم روشمند و پژوهش در منابع دینی حاصل می شود. این نوع معرفت مسبوق به مبانی ای است که بر پایة آنها سیر علمی در فهم دین آغاز و تا حصول نتیجه دنبال می شود. علامه فقید طباطبایی براساس مبانی خاصی برای فهم صحیح و ضابطه مند دین، تلاش خویش را در این زمینه متمرکز می کند و برای ورود به عرصه فهم دین، پیش فرض هایی را مطرح می کند که فهم معارف دینی با گذر از آنها ممکن خواهد شد. امکان و سنجش معرفت دینی از پیش فرض های معرفت شناختی و خداباوری، دین باوری، انسان باوری و جهان باوری از پیش فرض های هستی شناختی محسوب شده اند. این عالم دینی با گذر از این پیش فرض ها و با استفاده از منابع معرفت دینی فهم دین را ممکن می داند.
حضوری بودن محسوسات
یقین از منظر علوم عقلی و قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدتی است در برخی از جراید و محافل روشنفکری، تحت تاثیر برخی تفکرات غربی، چنین القا می شود که یقین و یقین گرایی، همان دُگماتیسم و امری نامطلوب است؛ اما در نقطه مقابل، شک و شکاکیت حتی در امور متعالی، امری مطلوب و ارزشمند است. در این نوشتار به نقد بخش نخست این ادعا یعنی جایگاه یقین پرداخته می شود. در این راستا به لغت شناسی یقین، ماهیت و جایگاه آن از منظر علوم عقلی (منطق، معرفت شناسی، فلسفه) و قرآن کریم و روایات پرداخته شده است. هم چنین قابل تحصیل بودن یقین، ارزشمند بودن آن در وادی باورهای متعالی، تشکیکی و ذومراتب بودن آن، کمیاب بودن مراتب شهودی و بالای یقین و آثار روان شناختی آن ازجمله مباحثی هستند که در این مقاله به آنها پرداخته شده است.
اصلاح و تتمیم
حوزه های تخصصی:
نقد و بررسی ارزش شناخت از دیدگاه دیوید هیوم بر اساس حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد و بررسی دیدگاه دیوید هیوم در خصوص «ارزش شناخت»، که قابلیت اعتماد به ادعاهای معرفتی را می سنجد، حایز اهمیت می باشد. در این پژوهش، با مراجعه به آثار و تحقیقات صورت گرفته پیرامون نظریات هیوم، که به اعتقاد تجربه باوران نوین، پدیدآورنده تجربه گرایی نوین می باشد، به این نتیجه رسیدیم که هیوم بر اساس سه اصل شکاکیت، معناداری در تصورات و علیت، در خصوص «ارزش شناخت» فیلسوفی مبناگرا و قایل به نظریه مطابقت است، اما نه به معنای مطابقت اندیشه با واقع، بلکه به معنای «مطابقت اندیشه با انطباع پدیداری»؛ یعنی هر شناختی که به انطباع پدیداری برسد، بر اساس معیارهای «انطباعات حسی» و «حافظه» با آن معامله واقعی می شود. مشکل هیوم در خصوص تصدیق قضایایی است که طبق اعتقاد او، ناظر به نسبتی واقعی در زمان آینده است؛ قضایایی که مبتنی بر رابطه علیت می باشند. این رهیافت معرفتی هیوم در باب معرفت شناسی (غیر از نسبت بین تصورات) منجر به ایده آلیسم معرفت شناختی می گردد که از مبانی نظری نسبیت معرفت دینی می باشد.
این نوشتار با روش تحلیلی توصیفی «ارزش شناخت» از دیدگاه هیوم بر اساس حکمت متعالیه را مورد نقد قرار می دهد.
نظریه مطابقت و اشکالات وارد بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله صدق در گزاره ها یکی از مسائل مهم معرفت شناسی است. از این رو، فیلسوفان و معرفت شناسان از دیرباز تا کنون دیدگاه های گوناگونی درباره «ماهیت و چیستی صدق» و نیز «معیار صدق» ابراز داشته اند. در این نوشتار، ما به بررسی نظریه مطابقت می پردازیم اما رویکرد ما بیشتر معطوف به ماهیت و چیستی صدق است نه معیار صدق.
نظریه مطابقت یک پیش فرض مهم دارد و آن واقع گرایی است؛ بدین معنا که اولاً، ملتزم باشیم که واقعیتی مستقل از باورها و ذهن ما وجود دارد. ثانیاً، ذهن انسان را در کشف واقعیت توانمند دانسته، معتقد باشیم که انسان توانایی نیل به واقع و دسترسی به آن را دارد. ثالثاً، بپذیریم که زبان توان حکایت از واقع را دارا هست.
نظریه مطابقت از آنجایی که به درک متعارف در باب صدق بسیار نزدیک است، پیشینه و رواج نسبی بیشتری نسبت به نظریه های بدیل خود داشته است، به طوری که بسیاری از فیلسوفان آن را مبنای معرفت شناسی نظام فلسفی خود قرار داده اند. با این حال، نظریه مطابقت نتوانست از عهده اشکالات گوناگون، از جمله عدم سنخیت، عدم جامعیت و عدم ارائه ملاک اثباتی برآید و سرانجام با انتقادات فیلسوفان معرفت یا به شکل تعدیل یافته ظهور و بروز یافت یا جای خود را به نظریاتی چون نظریه انسجام، نظریه کارآمدی، نظریه زائد بودن و... داد. این نظریات برخلاف نظریه مطابقت، در باب چیستی صدق، صدق را نه به امری فراسوی باور بلکه به خود باور وابسته می دانند، یعنی بدون تلاش برای رفتن به فراسوی باور، باید در درون باورها وضعیتی کشف شود که بر اساس آن بتوان گفت باوری صادق است یا نیست.
تفکر و امر احاطه کننده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سنت تفکر متافیزیکی، اندیشیدن و معرفت حاصل صرف فعالیت های منطقی و ذهنی بشر است و درستی نتیجه ناشی از کاربرد درست قوای ذهنی و اِعمال صحیح اصول، قواعد و روش های مناسب شناخت، همچون اصول و قواعد منطق یا روش های تجربی. در روزگار ما پرسش هایی چون «نظریه چیست؟» یا «تفکر چیست؟» یادآور رشته های تخصصی ای چون فلسفه علم یا معرفت شناسی است. در زمانه ما جریان های گوناگون فلسفی، به ویژه فلسفه های علم و پژوهش های معرفت شناختی در همین سنت تفکر متافیزیکی است که به تأمل و پژوهش درباره تفکر، نظریه و شناخت می پردازند. اما این مقاله درصدد است با وارد کردن معنا و مفهوم امر احاطه کننده در تأمل بر سرشت تفکر و نظریه، دریافتی غیر اومانیستی و غیر بشرمحور و لذا غیر متافیزیکی از معرفت ارائه دهد. این مقاله می کوشد امری مشاهده ناپذیر، ناملموس و نامحسوس را پیش بکشد و واکاود که آن را نمی توان نه با فاعل شناسا (سوبژه) و نه با متعلَّق شناسایی (ابژه) یکی دانست لیکن احاطه کننده هر دو، بنیاد تفکر، شرط استعلایی شناخت و تعیین کننده درستی و نادرستی معرفت بشری است، و در همان حال نه از فاعل تفکر جداست و نه از موضوع شناخت. ما در روزگاری زندگی می کنیم که به دلیل سیطره تفکر متافیزیکی، حضور امر احاطه کننده از اندیشه هایمان، از جمله از فهم سرشت تفکر و چیستی نظریه رخت بربسته است.
ادراکات شهودی نفس در حکمت سینوی و برخی پیامدهای معرفت شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حوزه معرفت شناسی ابن سینا آبستن نظریات بدیعی است که اگرچه در تفکرات فلاسفه بعد از وی بروزی تام یافتند؛ اما می توان ظهور صریح یا ضمنی آنها را در آراء شیخ الرئیس رصد نمود. در این مقاله به واسطه وضع تفکیک تفکیک بین دو حوزه مشایی و مشرقی، تبیین شده است که ابن سینا به تبعیت از اسلاف مشایی خویش، ادراکات نفس را در قسم حصولی منحصر نموده و با اتکا به نظریه تجرید و تقشیر معرفتی به تشریح کیفیت تحصیل اینگونه ادراکات برای نفس پرداخته است. اما وی در تفکر مشرقی اش به واسطه روی آورد بدیعی که در قبال دو قوه حس مشترک و خیال در نمط پایانی اشارات یافته است؛ تحصیل و حفظ ادراکاتی شهودی و غیر حصولی را به این دو قوه انتساب می دهد که به معنای توسع ادراکات نفس در قسم شهودی و غیر حصولی در حکمت سینوی بوده و لاجرم نمی توان کیفیت تحصیلشان را به واسطه فرایند تجرید معرفتی تبیین نمود. ابن سینا به واسطه فهم اشتداد وجودی نفس و لحاظ آن به عنوان نردبان اشتداد معرفتی آن، واجد رویکردی در حوزه معرفت شناسی اسلامی می گردد که امکان تحصیل معرفت مطابق با واقع تا حدودی در آن تعبیه شده است.
بررسی تبعیت دلالت از اراده از منظر ابن سینا و خواجه نصیر طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
برخی از منطق دانان بر این باورند که دلالت تابع اراده است و تا اراده ای محقق نشود، دلالتی صورت نمی گیرد. ابن سینا، خواجه نصیر طوسی و دبیران کاتبی از این دسته اند. برخی دیگر از بزرگان منطق نظیر قطب الدین رازی در این امر به مخالفت برخاسته و دلالت را تنها تابع علم به وضع دانسته اند. تتبعات تاریخی نشان می دهد که این مسئله از زمان ابن سینا و به توسط شخص وی مطرح شده است. از این رو تلاش کرده ایم که نظر ابن سینا به صورت کامل، تقریر و درباره اختلافات دو تن از شارحین بزرگ کلام وی یعنی خواجه نصیر طوسی و قطب رازی داوری شود. عده ای از اصولیون به نام نیز که در یک مسئله اصولی اختلاف نظر داشته اند، استطراداً به این بحث پرداخته و تفسیر دیگری را بیان کرده اند و مدعی شده اند که مراد عَلَمین (ابن سینا و خواجه نصیر) چیزی جز تفسیر آنان نبوده است. این نوشتار در صدد مقایسه نظر اصولیان و منطق دانان نیست و ذکر پاره ای از نظرات در اصول فقه تنها نشان دهنده وجودِ برداشت ها و تفسیرهای دیگر از کلام ابن سینا و خواجه نصیر می باشد. در این مقاله به شرح و جرح اقوال مشهور پرداخته و نتیجه گرفته ایم که در این باب نظر صائب همان قول قطب الدین رازی صاحب محاکمات است.
بازخوانی هستی شناختی و معرفت شناختی دیدگاه مثل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
نظریه مثل مهم ترین دیدگاه فلسفی افلاطون بوده و در ضمن تمثیل غار مطرح گردیده است. او تلاش بسیاری در تبیین این نظریه و اقامه براهینی بر اثبات آن نموده با وجود این دیدگاه او در زمینه براهین اثبات و محسوساتی که دارای مثال اند دچار کاستی است. در پژوهش حاضر اثبات گردیده که انتقادات ارسطو، ابن سینا و علامه طباطبایی به این نظریه صحیح نیوده و دیدگاه آگوستین، آنسلم و کانت در مورد آن ناقص بوده و با انتقادات اساسی مواجه هستند. شیخ اشراق و در پی او ملاصدرا به عقول عرضی بودن مثل معتقد بوده و هر نوعی از انواع مادی را دارای مثال می دانند. نظریه مثل با قواعد فلسفی متعالیه و نه اشراق قابل اثبات است. این نظریه ارتباط تنگاتنگی با هنر، زیبایی شناسی، سیاست، حقوق، اخلاق، تعلیم و تربیت، معماری و علوم رایانه دارد.
باورهای پایه
استدلال از راه مغز در خمره؛ تبیین و ارزیابی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
استدلال یا اشکال مغز در خمره از جمله استدلال هایی است که در دفاع از شکاکیت مورد بهره برداری قرار گرفته است. استدلال مزبور در پی نوآوری هایی که با پیدایش رایانه و صنعت الکترونیک رخ نمود طرح شد. این استدلال که با استدلال یا اشکال از راه دیو شریر دکارتی یا استدلال از راه خواب مشابهتی بسیار دارد، مهم ترین اشکال یا از جمله مهم ترین استدلال هایی شمرده می شود که در دفاع از شکاکیت اقامه شده است. با شرح و بررسی آن، می توان به شمار بسیاری از این گونه اشکال ها یا نقدها پاسخ گفت. از دیدگاه نگارنده، استدلال مزبور دشواری ها و مشکلات بسیاری دارد - همچون اینکه خودشکن است و نمی تواند فراگیر و مطلق باشد - که بنیان آن را درهم فرومی ریزد.