طیبه داستان پور

طیبه داستان پور

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۳ مورد از کل ۳ مورد.
۱.

بررسی برنامه درسی (اهداف، محتوا، راهبردهای یاددهی- یادگیری و ارزشیابی) نظام یادگیری الکترونیکی بر پایه دیدگاه سازا گرایی و ارائه الگوی مناسب در دانشگاه پیام نور(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: برنامه درسی یادگیری الکترونیکی نظام یادگیری الکترونیکی سازا گرایی ارتقاء کیفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 866 تعداد دانلود : 879
پژوهش حاضر با هدف بررسی برنامه درسی نظام یادگیری الکترونیکی بر پایه دیدگاه سازا گرایی و ارائه الگوی مناسب در دانشگاه پیام نور انجام گردید. طرح پژوهش از نوع تحقیق با مدل آمیخته با رویکرد کیفی و کمی است. جامعه آماری شامل کارشناسان، اساتید و دانشجویان قطبهای الکترونیکی دانشگاه پیام نور می باشد. در راستای انجام نمونه گیری ابتدا سه قطب تهران، اصفهان و اراک به صورت تصادفی انتخاب و پس از آن 863 نفر به شیوه نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش، شامل یک پرسشنامه محقق ساخته است. جهت تحلیل فرضیات پژوهش از آزمون تی تک نمونه ای، تحلیل واریانس تک راهه در نرم افزار SPSS-22 و مدل یابی معادلات ساختاری از طریق نرم افزار AMOS_22 استفاده گردید. نتایج نشان داد که از نظر افراد شرکت کننده در پژوهش مولفه ها ی برنامه درسی نظام یادگیری الکترونیکی دانشگاه پیام نور با اصول پیشنهادی دیدگاه سازاگرایی انطباق ندارد در حالی که نتایج در تک تک مولفه ها به تفکیک گروه ها نشان داد که از نظر کارشناسان اهداف، راهبردهای یاددهی-یادگیری، نقش دانشجو و نقش استاد، از نظر اساتید راهبردهای یاددهی-یادگیری و نقش استاد و از نظر دانشجویان اهداف و راهبردهای یاددهی-یادگیری برنامه درسی نظام جاری با دیدگاه سازا گرایی انطباق دارد. درحالی که هر چهار گروه شرکت کننده در عدم انطباق محتوا و نظام ارزشیابی با دیدگاه سازا گرایی توافق نظر دارند. بر طبق نتایج مدل پژوهش به صورت قابل قبولی با داده ها برازش دارد و در ارتقای کیفی برنامه درسی نظام یادگیری الکترونیکی موثر است.
۲.

نقش میانجی اشتیاق شغلی در مدل رفتارهای کاری نوآورانه بر اساس توانمندسازی روان شناختی

تعداد بازدید : 93 تعداد دانلود : 718
با توجه به محیط کسب و کار در حال تغییر، سازمان ها مجبورند نوآوری را به عنوان یک پیش نیاز ضروری برای افزایش کارایی، بهره وری و پایداری خود در نظر بگیرند. در این راستا، آن ها باید توجه بیشتری به افزایش اشتیاق شغلی، توانمندسازی روان شناختی و تحریک رفتارهای کاری نوآورانه داشته باشند. لذا این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی اشتیاق شغلی در مدل رفتارهای کاری نوآورانه بر اساس توانمندسازی روان شناختی انجام شد. این پژوهش از لحاظ هدف جزء تحقیقات کاربردی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها جزء تحقیقات کمی از نوع همبستگی به شمار می رود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کارکنان زن و مرد شرکت نفت مناطق مرکزی ایران در سال 1401 تشکیل دادند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 345 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. داده های این پژوهش با استفاده از پرسشنامه های استاندارد توانمندسازی روان شناختی Spritzer and Mishra's (1995)، اشتیاق شغلی، Salonava and Shoufeli (2001) و رفتار کاری نوآورانه Dijang and Denhartog (2010) جمع آوری شدند. بر اساس نتایج پژوهش تأثیر توانمندسازی روان شناختی بر اشتیاق شغلی 380/0، بر رفتارهای کاری نوآورانه 297/0 و تأثیر اشتیاق شغلی بر رفتارهای کاری 352/0 بوده است (001/0>p). بعلاوه نتایج نشان داد که توانمندسازی روان شناختی به واسطه اشتیاق شغلی بر رفتارهای کاری نوآورانه به میزان 667/0 تأثیر دارد (05/0>p). بنابراین همه متغیرها به صورت مثبت و مستقیم بر همدیگر تأثیرگذار بوده اند (001/0>p). این پژوهش درک اهمیت توانمندسازی روان شناختی به عنوان یک پیش نیاز ضروری برای رفتارهای کاری نوآورانه کمک می کند و بینش جدیدی را برای سازمان ها ارائه می دهد تا رفتارهای کاری نوآورانه کارکنان را تشویق کنند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان