فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۰۱ تا ۱٬۶۲۰ مورد از کل ۳٬۹۶۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر جایگاه انبیای الهی در افکار فیچینو (1433- 1499 م) و تأثیر ابن سینا بر اندیشه وی را بررسی می کند. ضرورت وجود نبی در جامعه و همچنین قانون الهی، عقول و معجزه، از موضوعات دیگری است که در مقاله حاضر مدنظر قرار خواهد گرفت. مارسیلیو فیچینو در دیدگاه خود درباره انبیاء الهی و ابزار صدق دعوی نبوت- معجزه- و قانون الهی، به دو بخش الهیات و نفس کتاب شفای ابن سینا نظر دارد. در این مقاله در پی آن هستیم که پس از بیان عقاید فیچینو در این امر، استناد و ارجاع وی به آرای ابن سینا را مبرهن نماییم. تأثیر پذیری فیچینو از ابن سینا به موارد فوق خلاصه نمی شود. این فیلسوف افلاطونی اهل فلورانس همچنین در موارد دیگری از قبیل فرایند ارسال قوانین الهی به نبی، ضرورت وجود انبیاء و محتوای قوانین انبیاء، وامدار ابن سینا است.
سعادت متعالیه از منظر آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
سعادت از دغدغه ها و آرمان های اصلی آدمی است و انسان ها همواره به دنبال حقیقتِ سعادت و راه رسیدن به آن بوده اند. به نظر می رسد سعادت متعالی را بتوان حداقل از سه جهت تبیین کرد: یکی از جهت معناشناسی؛ دوم از منظر وجودشناسی و بررسی حقیقی بودن سعادت، ارادی و فطری بودن آن و عوامل مؤثر در نیل به آن و سوم از حیث معرفت شناسی و بررسی راه آگاه شدن از سعادتمندی خود و چگونگی مراقبت از آن، کافی نبودن عقل برای رساندن آدمی به سعادت و نقش سعادت در معرفت شناسی. این مقاله با روشی توصیفی تحلیلی به بررسی این سه مسئله از منظر آیت الله جوادی آملی می پردازد.
بررسی تطبیقی رابطه نفس و بدن در نظام فلسفی ملاصدرا و برگسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین دغدغههای فیلسوفان و متفکران از دیرباز تاکنون بحث از نفس و چگونگی رابطه آن با بدن بوده است. ملاصدرا و هنری برگسون به عنوان فیلسوفانی از دو سنت متفاوت در تلقی خود از رابطه نفس و بدن، افقی تازه گشوده و راهی نو آغازیدهاند، به گونهای که هر دو فیلسوف نگاهی وحدتانگارانه به رابطه نفس و بدن دارند. همچنین هر دوی ایشان قائل به تمایز واقعی میان نفس و بدن نیستند، چنانکه ملاصدرا نفس را «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» مینامد، و برگسون نیز روح یا نفس را سیر صعودی و ماده و حافظه را سیر نزولی تحول خلّاق انسان میداند. در این نوشتار، پس از تبیین دیدگاه این دو فیلسوف، سعی شده تا میان این دو دیدگاه، الفتی ایجاد و روزنهای برای تطبیق و مقارنه گشوده گردد.
ادراک حسی از منظر ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
واژه ارسطویی «اوسیا» و نارسایی برخی از ترجمه های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«اوسیا» برگرفته از «ایمی» (وجود داشتن)، مفهومی اساسی در هستی شناسی ارسطو است. امّا به رغم این اهمّیّت، نصّ آثار ارسطو در این باره یکدست و همگون نیست و افزون بر آن، گزینه هایی که اغلب مترجمان در ترجمه آن برگزیده یا ساخته اند، در معرض اشکال و ایراد است. در زبان لاتین نخستین مترجمان essentia را برگزیدند که به لحاظ دلالت بر «وجود» وافی به مقصود بود ولی دیری نپایید که این گزینه به سود substantia منسوخ شد. صورت انگلیسی این واژه لاتین نیز به خطا معادل «اوسیا» تلقّی شد و هنوز غالب است. با این وجود، انگلیسی زبانان در صدد تغییر برآمده اند و در نتیجه واژه entity به عنوان گزینه ای مناسب جای خود را به تدریج باز می کند. امّا در محافل عرب زبان اشکال به قوّت خود باقی است و اقدامی صورت نگرفته است. هیچ یک از واژگان «ذات»، «جوهر»، و «طبیعت» کارکرد واژه «اوسیا» را ندارد. بدون تردید چنین وضعی در درک و فهم از هستی شناسی ارسطو آثار منفی بر جا گذاشته است.
در ماهیت اَلَم و آیا اَلَم، شر بالذّات است یا شر بالعرض؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پاسخ هایی که فیلسوفان مسلمان به معضلی که در فلسفة دین به معضل شرور (مسألة شرور) معروف است داده اند این است که « شرور یا اموری عدمی اند که شر بالذّات اند- مانند ظلمت، فقر، جهل، مرگ و... و یا اموری وجودی اند که شر بالعرض اند یعنی به خودیِ خود شر نیستند بلکه در تحلیل نهایی و عقلی از آن جهت شر محسوب می شوند که به امور عدمی (شرور بالذّات) منجر می شوند- مانند زلزله، طوفان،میکرب، سیل و... اما چون امور عدمی، علت ندارند پس شرور را نمی توان به خالق منتسب کرد». اما یکی از مصادیق شرور، «اَلَم» است که دربارة ماهیت آن (یعنی وجودی یا عدمی بودن آن) و این که آیا اَلَم شر بالذّات است یا بالعرض، اختلاف نظر وجود دارد و بسیاری از متفکران مسلمان آن را نقضی بر پاسخ بالا تلقی کرده اند. هدف کلی این مقاله دو چیز است: بررسی ماهیت اَلَم با تکیه بر نقد و بررسی نظریه خاص ملّا صدرا در این مورد و پاسخ به این پرسش که آیا اَلَم، شر بالذّات است یا بالعرض؟ و طرح نظر خاص نگارنده مبنی بر این که هیچ یک از شرور عدمی، شر بالذّات نیستند و همگی شر بالعرض اند و فقط یک شر بالذّات وجود دارد که همان اَلَم است و آن هم امری وجودی است نه عدمی.
برهان انسان معلق ابن سینا و بررسی امکان تحقق عملی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان انسان معلق یکی از برهان های ابن سینا در مسئله نفس به شمار می آید که در آثار مختلف وی مطرح گردیده است. یکی از اشکالات مهم وارد بر این برهان، عدم امکان تحقق عملی فرض انسان معلق است. برای پاسخ گویی به این اشکال، اهل تحقیق مدل آزمایش فکری را عنوان کرده اند. در این مقاله دو راه حل دیگر پیشنهاد می شود که یکی از آن ها معطوف به دستاوردهای نوین در حوزه علوم تجربی است. در این دیدگاه پژوهشگران با توجه به آزمایش های تجربی بر امکان تحقق عملی فرض انسان معلق تأکید می کنند. با پذیرش این پاسخ، دیگر نیازی نیست تا این شرایط را حالتی فرضی در نظر بگیریم. در حقیقت حالت مطرح شده توسط ابن سینا، به تعبیر دانشمندان علوم تجربی نوین، همان محرومیت حسی است که در فرایند دستیابی به شست وشوی مغزی، مورد استفاده قرار می گیرد. با دقت در آزمایش های مرتبط با محرومیت حسی، آشکار می شود که امروزه نتایج به دست آمده از برهان انسان معلّق، مورد تأیید دانشمندان علوم تجربی قرار گرفته است.
نفس و حافظ آن، در آیه چهارم سوره طارق با تأکید بر دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم در آیه «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظ» (طارق،4) به یکی از ویژگیهای نفس انسانی (که حافظ داشتن نفس است) اشاره میکند، امّا مفسرین در تفسیر این آیه دارای نظرات متنوعی هستند، جمع زیادی از مفسرین منظور از نفس مورد اشاره در آیه را روح انسانی و منظور از حافظ را ملائک الهی میدانند، ولی برخی تفاسیر به یک اعتبار نفس را بر ماسوی الله تعمیم دادهاند و از این جهت، منظور از حافظ را خداوند دانستهاند و معدودی نیز نفس را قوه حیوانی و حافظ را روح معرفی کردهاند. در این مقاله ضمن بیان این نظرات، به دلیل اینکه یکی از مهمترین مبانی اختلاف تفاسیر در تفسیر این آیه، گرایشات فلسفی است، دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی مورد تأکید قرار گرفته است، بهویژه اینکه نقش علیّت فاعلی حافظ برای نفس، که مورد تأکید ملاصدرا است و قول دوم علامه طباطبایی که مقصود از حافظ را جنس حافظ میداند، متمایز از تفاسیر دیگر است.
معنای زندگی به روایت حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
معنای معنای زندگی چیست؟ آیا زندگی از جنس جواهر مادی، چون سنگ و آب است یا از مقولهٴ اعراض و خاصه ها است یا از نوع رویدادها و فرایندها؟ در ترکیب معنای زندگی مراد از «معنا» چیست؟ آیا مقصود از هدف زندگی، کارکرد زندگی است یا ارزش زندگی؟
حکمت متعالیه نظام حِکمی است که به وسیله صدرالمتألهین شیرازی بنا گذاشته شد و شاگردان و همفکران وی این نظام را توسعه و تکمیل کرده اند. اصالت وجود، حرکت جوهری، اتحاد عقل و عاقل و معقول، نظام احسن و... برخی از امّهات اصول حکمت متعالیه است. براساس این اصول و سایر مبانی، شعور و حیات و عشق در همهٴ عالم جاری است. معنای نظام احسن این است که حکمت الهی موجب می شود سلسله علل مادی به گونه ای باشد که تا حد ممکن مخلوقات بیشتری از کمالات بهره مند گردند؛ یعنی قوانین حاکم بر جهان و انسان بهترین نظام ممکن باشد تا بیشترین خیر و کمترین شرّ گریبان گیر بشر شود. به سخن دیگر احسن بودن نظام، اقتضای صفت «عنایت الهی» است.
معنای زندگی برای انسان در حکمت متعالیه به فلسفه حیات و هدف خداوند از آفرینش انسان بازمی گردد. ملاصدرا با ترسیم مراتب نفس طبیعی، نباتی، حیوانی و انسانی، حرکت و سیر تکاملی نفس را هماهنگ با روند حرکت جوهر در ماده می داند که از ماده آغاز و به فراتر از آن می انجامد و به همین دلیل معاد و قیامت برای روح انسان محقق می شود. حرکت جوهری نفس، از عقل هیولایی با رسیدن به عقل مستفاد پایان نمی پذیرد؛ زیرا مرحلهٴ چهارم حیات معنوی نفس، یعنی مرتبهٴ اتصال با عقل فعال یا همان روح قدسی و روح القدس، جذبات معنوی و اقتباس از نور و معرفت را میسر می کند و این معنای زندگی است.
بازخوانی انتقادی اسلامی سازی علوم انسانی از منظر اسماعیل فاروقی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئله اسلامی سازی دانش، حدود سال 1960 طرح شد و اسماعیل راجی فاروقی از جمله پیشگامان این بحث بوده که آرای وی تاکنون در کانون توجه صاحب نظران بوده است. این نوشتار در صدد تبیین، تحلیل، نقد و بررسی دیدگاه های وی در این زمینه است. فاروقی همچون برخی دیگر، راه حل عقب ماندگی مسلمانان را اصلاح نظام آموزشی و حاکمیت بخشیدن اندیشه و باور اسلامی بر این نظام آموزشی می داند. از آنجا که این نظام متکی بر متون، ساختار و مدیریت مناسب آموزشی است، باید اسلامی سازی در همه این امور صورت گیرد. راهکار فاروقی در این باره، اصول پنج گانه اسلامی حاکم بر علم و نیز مراحل دوازده گانه تولید و تدوین متون است. پژوهش حاضر با مروری انتقادی بر ایده های پیش گفته فاروقی، بر آن است تا مهم ترین چالش های نظریه وی را بررسی کند.
بازسازی قضایای اخلاقی در حکمت متعالیه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی های حکمت متعالیه ملاصدرا اعتماد بر منطق عقل و استفاده از دستاوردهای شهودی عقلانی متکلمان و عارفان است، به همین سبب سلسله مباحث عمیقی در قضایای اخلاقی و فلسفه ی اخلاق از جانب متکلمان اسلامی پیرامون قضایای منطقی در گرفته است که اصلی ترین آنها در ارتباط با حسن و قبح عقلی یا شرعی است. شخصیت های اندیشمندی نظیر خواجه نصیرالدین طوسی، ملاعلی قوشجی، عبدالرزاق لاهیجی و علامه حلی و ده ها متفکّر دیگر در جریان بوده اند که در ارتباط با این قضیه داد سخن داده اند. همچنین ملاصدرا در حکمت متعالیه بزرگ ترین نظریه پرداز حکیم قرن یازدهم سعی کرده است آن دسته از قضایای منطقی را که به نظر برخی متفکران پیشین موجب ابهام و تناقض در آنهاست حل نماید. او با بیان فرق میان حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی به این ابهامات خاتمه داد و توانست حوزه ی بحث های چندی و چگونگی و چسانی را که از مقوله ی «استی ها» است از حوزه ی شناخت فلسفه که از مقوله ی «هستی ها» است بیرون نماید. ما در این مقاله ضمن بیان نظرات منطقی متکلمان در بحث های قضایای اخلاقی، به تبیین نظر ملاصدرا پرداخته و بر این باوریم که صدر المتألهین با اشکال حمل قضایا به دو صورت ذاتی و شایع صناعی به بازسازی قضایای اخلاقی در حوزه ی فلسفه ی اخلاق پرداخته است.
پردازش ابن سینا از مسئله نبوت در مقایسه با جریانات کلامی و فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا فیلسوف مسلمان مشایی با عنایت به اینکه در دانش فلسفه تنها احکام و عوارض ذاتی وجود، مورد بحث قرار می گیرد، مسئله نبوت را در آثار فلسفی خود مطرح می کند. علاوه بر او برخی از فیلسوفان مسلمان دیگر نیز به طور جدی به این بحث پرداخته اند و برخی نیز به اقتضای لوازمات بعضی از مباحث فلسفی مانند صفات تکلم، علم عنایی خداوند و مراتب هستی به آن اشاره کرده اند و البته بعضی در آثار فلسفی خود، با وجود طرح موضوعاتی مانند خدا و صفات او، به مبحث نبوت نپرداخته اند. پیش از ابن سینا، فارابی در مباحث فلسفی خود مانند اخلاق، سیاست، علم النفس و ما بعدالطبیعه موضوع نبوت را مطرح می کند. پس از شیخ الرئیس نیز جریانات فکری در حوزه اسلامی متعرض مسئله نبوت شده اند. این جریانات هر یک به دلایلی ورود به بحث مذکور را جایز دانسته اند. جریانات فلسفی به ملاحظه عوارض ذاتی وجود و جریانات کلامی به دلیل صبغه کلامی نبوت به آن پرداخته اند. از میان متکلمان، شخصیت های تأثیرگذاری چون فخر رازی، علامه حلی و ایجی نیز گاهی در این بحث سبک و سیاق سینوی را پیش گرفته اند. در میان جریانات فلسفی، تفکر اشراقی و حکمت صدرایی در فقراتی از بحث خود متأثر از ابن سینا بوده اند. در عین حال فیلسوف معاصر، علامه طباطبایی با پای بندی به آنچه ملاک تعیین کننده مسائل و مطالب فلسفی است، از ورود به موضوع نبوت در آثار فلسفی خود پرهیز می کند.
مبناگرایی معتدل از دیدگاه پل موزر و ابن سینا(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
اختلاف در عوامل توجیه کننده یک باور، تفسیرهای متفاوتی از مبناگرایی را پدید آورده است. از جمله این تفسیرها، «مبناگرایی معتدل» است که از سوی معرفت شناس برجسته غربی، پل موزر ارائه شده است. از دیدگاه او، معرفت های تجربی انسان دارای دو دسته مبانی هستند: گزاره ای و غیرگزاره ای. مبانی غیرگزاره ای یا غیرمفهومی به یاری تبیین و نوعی انسجام گرایی، می توانند مبنای مبانی گزاره ای قرار گیرند و این مبانی گزاره ای، مبنایی برای دیگر معرفت های بشری باشند. وی این دیدگاه را «درون گرایی غیرافراطی» می نامد.
نویسنده با تبیین این تفسیر، آن را با دیدگاه ابن سینا سنجیده است. به نظر می رسد ابن سینا به دو نوع مبنا معتقد است. براساس یک نوع مبنا، می توان وی را مبناگرای رادیکال دانست، اما براساس مبنای دیگر که مربوط به معرفت های تجربی است، مبناگرای معتدل به شمار می رود که این امر دیدگاه موزر و ابن سینا را به یکدیگر نزدیک می سازد. مسئله مهم دیگر، نوعی برون گرایی در هردو دیدگاه است.
بررسی جایگاه علیت و لوازم آن از نظر دو فیلسوف عقلگرا: ابن سینا و دکارت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئلهٔ علیت، یکی از مسائل مهم فلسفه است و انتظار می رود حداقل هر فیلسوف عقلگرایی به آن معتقد و پایبند باشد. هدف این نوشتار، بررسی جایگاه علیت از نظر دو فیلسوف عقلگرا، ابن سینا و دکارت است. مقالهٔ حاضر، ابتدا به چگونگی پیشبرد مسئلهٔ علیت در آثار هر یک از این دو فیلسوف بزرگ می پردازد؛ به این صورت که بیان می دارد ابن سینا و دکارت، هر دو معتقد به اصل علیت هستند و آن را می پذیرند؛ بنابراین انتظار می رود که به لوازم این اصل (ضرورت و سنخیت) نیز معتقد باشند و سپس به بیان این مسئله می پردازد که ""آیا این دو فیلسوف در روند بحث علیت هم عملا به لوازم آن معتقدند؟"" در نهایت با پیگیری بحث، به این نتیجه می رسد که ابن سینا هم معتقد به اصل علیت و هم لوازم آن، یعنی ضرورت و سنخیت است؛ اما دکارت، که بنیانگذار فلسفهٔ جدید در غرب است، با طرح اراده و مشیت الهی، در واقع مقدمات زیر سؤال بردن لوازم مهم علیت، یعنی ضرورت و سنخیت و در نتیجه اصل علیت را فراهم می کند. بنابراین دکارت، در مبانی اعتقاد خود به علیت، عقایدی غیر از ابن سینا دارد که پایبندی او به نتایج و لوازم علیت را مورد تردید قرار می دهد.