فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۴۱ تا ۳۶۰ مورد از کل ۳٬۹۵۱ مورد.
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۴ شماره ۴۷
حوزه های تخصصی:
پیش از ملاصدرا دانشوران مسلمان مثل فارابی، ابن سینا و ... درباره نظام فیض سخن گفته اند: ملاصدرا در بعضی از آثار خویش از قبیل «المشاعر» به کلیات بحث نظام فیض اشاره کرده و در برخی از رسائل خویش مثل «اجوبه المسائل النصیریه»، نظام فیض را به شکل ثنایی و مشابه فارابی و در رساله «شواهد الربوبیه» و «المبدا و المعاد» به شکل ثلاثی و مشابه ابن سینا تقریر می کند- البته میان نظریه ملاصدرا با فارابی و ابن سینا علاوه بر شباهت، تمایزهایی هم وجود دارد - اما در رساله «الواردات القلبیه فی معرفه الربوبیه» از نظام مشایی کمی فاصله می گیرد و به نظام اشراقی نزدیک می شود و در کتاب «الشواهد الربوییه» و «الاسفار الاربعه»، نظام فیض را به صورت عرفانی تفسیر می کند. وجه ممیزه نظریه صدرا درباره نظام فیض با نظریه های حکیمان مشایی و اشراقی و عرفا، تاکید صدرا بر روی اصالت و تشکیک وجود است.
عوالم سه گانه ی وجود و نقش آن در حشر انسان از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام معادشناسی
تقریر صدرالمتألهین از حشر، تقریری کامل و جامع است که به تبیین عقلانی بسیاری از آموزهای دینی کمک کرده و به جمع بسیاری از ظواهر شریعت می انجامد. او در این راه غالب اصول و نوآوری های فلسفی خود را به خدمت گرفته و از تمام ظرفیت حکمت متعالیه در این بخش بهره می برد. یکی از مبانی جهان شناختی او در مساله ی حشر انسان ها، عوالم سه گانه ی وجود است. او با طرح کردن دو عالم مثال و عقل به عنوان آخرت، و نیز با توجه به تناظر مشاعر انسانی با این عوالم و کیفیت ادراک انسان، به سیر صعودی نفس توجه کرده و حالات مختلف حشر انسان ها را با هر یک از این عوالم را توضیح می دهد. او با توجه به همین مطالب به تبیین عقلانی و اثبات ظواهر متون دینی در مورد بهشت و جهنم و کیفیت عذاب یا پاداش نفوس همت گماشته و در این باره، به سوالات مختلفی پاسخ می دهد.
نظریه فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی بر مبنای حکمت متعالیه (نظریه حکمت متعالیه تعلیم و تربیت)؛ مفهوم شناسی و روش شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مقاله پیش رو پاسخ گویی به دو پرسش بنیادین درباره نظریه فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی بر مبنای حکمت متعالیه است. پرسش نخست جنبه مفهوم شناختی و پرسش دوم جنبه روش شناختی دارد. پیش از تبیین مفهوم شناختی این دانش فلسفی اسلامی، نُه گام مقدماتی به ترتیب بیان شده است؛ از سوی دیگر به لحاظ نوشتن عنصر روش در تعریف دانش نام برده، دو روش عمده تحقیقاتی این دانش، یعنی «روش استطباقی» و «روش استنتاجی» همراه با مرحله های هر کدام به تفصیل معرفی شده است. سپس بر مبنای دو برداشت معنایی گوناگون از دانش بنیادین فلسفه اسلامی، دو معنای متفاوت نیز از فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی عرضه شده است: فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی به معنای اخص و فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی به معنای اعم. فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی به معنای اخص نیز در دو لایه گذرگاهی و قرارگاهی به بحث گذاشته شده است. سرانجام با توجه به گام های نه گانه مقدماتی و نیز دو روش پژوهشی نام برده و همچنین دو معنای اخص و اعم فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، دو تعریف از این دانش فلسفی ارائه شده است. فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی به معنای اخص، یکی از علوم فلسفی اسلامی است که با سه روش عقلی، نقلی و شهودی به استکشاف و پردازش گزاره های فلسفی و تربیتی برگرفته از نظام حکمت متعالیه- به عنوان منبع گذرگاهی و نیز جامع ترین نظام فلسفه اسلامی و قرآن کریم و سنت معصومان : به عنوان منابع قرارگاهی- از یک سو و استطباق گزاره های فلسفی و تربیتی و نیز استنتاج و پردازش گزاره های تربیتی از سوی دیگر همت می گمارد. فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی به معنای اعم، یکی از علوم فلسفی اسلامی است که با دو روش عقلی و نقلی به استکشاف و پردازش گزاره های فلسفی و تربیتی برگرفته از علوم فلسفی و تربیتی بشری از یک سو و استطباق گزاره های فلسفی و تربیتی و نیز استنتاج و پردازش گزاره های تربیتی از سوی دیگر همت می گمارد.
نقد و بررسى انواع نومینالیسم با بهره گیرى از دیدگاه هاى علّامه طباطبائى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
نومینالیسم، نظریه اى در پاسخ به مسائل مربوط به کلیات است. بنابراین در این نوشته بحث را از بررسى انواع کلى آغاز مى کنیم و در ادامه سه نظریه مطرح در حوزه کلیات را برمى رسیم. این سه نظریه عبارت اند از: رئالیسم، مفهوم گرایى و نومینالیسم. نومینالیسم سخت، نومینالیسم فرازبانى، نظریه مجاز، نومینالیسم داستان گرایانه، نومینالیسم طبقه اى، نومینالیسم روش شناختى و نومینالیسم اجتماعى از انواع نومینالیسم اند که در این نوشته به بررسى آنها مى پردازیم. دیدگاه علّامه طباطبائى با توجه به گرایش رئالیستى ایشان، در تقابل آشکار با انواعى از نومینالیسم است. این تقابل در حوزه هاى هستى شناسى، معرفت شناسى، قضایا و روش بنیادین با روش تحلیلى و استنتاجى نشان داده شده است.
نقد مبانی فلسفی منطق ارسطو
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در غرب تاریخ و مبانی اندیشه سیاسی در دوران کلاسیک
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی آثار و زندگینامه اندیشمندان سیاسی آثار و زندگینامه اندیشمندان سیاسی غرب
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی منطق کلیات تاریخ منطق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات تاریخ فلسفه
ولایت و هستی شناسی اسلامی (Walåyah and Islamic ontology)
حوزه های تخصصی:
در مقالهٴ حاضر نویسنده بر آن است که نقش مفهوم «ولایت» در فلسفه وحدت وجود را توضیح دهد. «ولایت» در نظام فلسفی نظریهٴ اسلامی درباره وجود، حضوری عمیق دارد و علاوه براین، جنبهٴ فعّال این مفهوم، فلسفه وجود اسلامی را به حرکت درآورده و در طول تاریخ، تفکّر فلاسفه اسلامی را تحریک کرده است. مفهوم «ولایت» از سنّت فلسفی اسلام جدائی ناپذیر است و در سنّت های فلسفی دیگر دیده نمی شود.
بنابراین، بررسی فلسفی مفهوم «ولایت» ما را یاری می دهد نسبت به ماهیّت تفکّراسلامی دیدی درست حاصل کنیم.
کتاب شناخت : رسانه های جدید، اخبار کهنه
منبع:
پگاه حوزه ۱۳۸۸ شماره ۲۶۸
حوزه های تخصصی:
یادگیری و عوامل مؤثر بر آن از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یادگیری، علاوه بر آن که در روان شناسی از جایگاه مهمی برخوردار است، در بحث های نظری و کاربردهای عملی در تعلیم و تربیت نیز دلالت های برجسته ای دارد. ابن سینا دراین باره آرایی را طرح می نماید که هم با فرهنگ اسلامی سازگار است و هم می تواند در تدوین نظریه تربیتی بومی در دوران معاصر کارآمد باشد. وی یادگیری را آموختن مطلبی می داند که برای یادگیرنده نادانسته بوده است و برای آن سه قسم را مطرح می کند: یادگیری مستقیم و بی واسطه، یادگیری با واسطه عقلی و یادگیری با واسطه وهمی. از میان این سه نوع، آنچه می تواند در بومی کردن روانشناسی یادگیری نقش مهمی ایفا کند، قسم نخست یادگیری است که در روان شناسی یادگیری معاصر نادیده گرفته شده است. ابن سینادر تبیین فرآیند یادگیری نیز معتقد است، فعالیت های تعلیم و تعلم تنها زمینه ساز یادگیری می باشد و علت اصلی یادگیری، افاضه علوم از عقل فعال است. وی علاوه بر استعداد از عوامل مؤثری چون اشتغال و دلبستگی نفس و نیز قدرت و شرافت آن نام می برد که در روان شناسی معاصر مورد غفلت واقع شده است. توجه به این نکات می تواند بر غنی سازی تحقیقات معاصر درباره یادگیری بیفزاید.
نقد و بررسی تقریر علامه طباطبایی از برهان صدیقین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از برهان هایی که بر اثبات واجب تعالی اقامه شده، برهان صدیقین است. در این برهان، از مخلوقات و ویژگی های آنها برای اثبات خداوند استفاده نشده، بلکه از خود هستی و وجود، بر وجود خداوند استدلال شده است. در تقریری که «صدرالمتالهین» از برهان صدیقین ارایه داده، از چندین مقدمه فلسفی استفاده کرده است، ولی در تقریر مرحوم «علامه طباطبایی» از آن برهان، هیچ نوع مقدمه فلسفی ای به کار نرفته است. به عبارت دیگر، هنگامی که فیلسوف الهی وارد بحث اثبات خدا می شود، می تواند بدون گذراندن هیچ مساله فلسفی، واجب بالذات را اثبات کند. هدف این مقاله، نقد و تحلیل تقریر مرحوم علامه طباطبایی از برهان صدیقین و ارایه تقریری نوین از آن برهان است.
وجوب سابق [نقدی بر ادلة استاد فیاضی در نفی قاعدة الشی ما لم یجب لم یوجد](مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از اساسی ترین پایه های متافیزیک اصل علیت است. فیلسوفان در تحلیل این اصل فروعاتی را استخراج کرده اند. یکی از آنها ضرورت علّی است. بنابه رأی فیلسوفان، شیء ممکن تا به مرحلة وجوب وجود از ناحیة علت تامه اش نرسد موجود نمی شود. این رأی در نزد برخی از متکلمان ناصواب تلقی می شود، زیرا به گمان ایشان ضرورت علّی بنیاد اختیار را در فاعل های مختار متزلزل می سازد. ازاین رو، ایشان اولویت را جایگزین ضرورت کرده اند. از سوی دیگر، برخی از اصولیون امامیه نیز ضرورت علّی را ناقض اختیار دانسته اند، ولی ضرورت علّی را در غیرِ فاعل مختار پذیرفته اند. اما استاد فیاضی رأی دیگری اختیار کرده است. از نظر ایشان علت تنها ایجادکنندة معلول است و برای ایجاد آن نه لازم است معلول را ضروری کند و نه اولی به وجود. ایشان برای مدعای خود ادله ای اقامه کرده است که ملاحظات آن ادله هدف ما در این مقاله است.
بررسی مبانی برهان جهان شناختی ویلیام کریگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویلیام لین کریگ فیلسوف معاصر آمریکایی است که در سالهای گذشته کوشیده است تا به کمک نظریه های جدید کانتور و نظریه فیزیک «مهبانگ»، تبیین تازه ای از برهان جهان شناختی ارایه دهد. وی برهان خویش را «برهان جهان شناختی کلام» می نامد که تبیینی جدید از برهان مسلمانانی همچون کندی است. او می کوشد حدوث زمانی عالم و نیاز به خداوند به عنوان علت محدثه را اثبات کند. در مجال پیش رو نخست برهان کریگ با توجه به مبانی و مقدمات آن تبیین می شود، سپس مبانی وی به فلسفه متعالیه صدرایی عرضه شده و مورد ارزیابی قرار می گیرد.
تربیت عرفانی از دیدگاه سهروردی
حوزه های تخصصی:
با توجه به رشد فزاینده انگیزه های عرفانی در جوانان، که سبب رشد مسلک ها و دیدگاه های نابخردانه گردیده است، این مقاله به دنبال بررسی دیدگاه های عرفانی برآمده است. بدین لحاظ دیدگاه عرفانی سهروردی را به لحاظ غنای فلسفی آموزه های عرفانی، مورد بررسی قرار می دهیم تا از منظر او به بررسی مبانی فلسفی، مراحل و شرایط سلوک عرفانی و شناخت دلالت های تربیتی دیدگاه وی مبادرت نماییم. در این مقاله از روش توصیفی- تحلیلی که روشی رایج در مطالعات و تحقیقات مربوط به حوزه فلسفه تعلیم و تربیت می باشد، استفاده شده است. بازتاب مراحل سلوک و اندیشه های تربیتی در اهداف آموزش متجلی می شود، اهداف تربیت عرفانی به «اهداف واسطه ای» و «هدف غایی» تقسیم می شود، اهداف واسطه ای عبارت است از کسب معرفت شهودی، پرورش عقل، عشق، عبودیت و هدف غایی که در مسیر زندگی، چیزی جز استمرار حضور و احساس خدا نیست که از آن به فنای فی الله تعبیر می شود. هم چنین اصول و روش های تربیت عرفانی از میان آثار شیخ اشراق استخراج و بیان گردیده است. این پژوهش بر معرفت شهودی که شخصی ترین معرفت است و از طریق دیدار حقایق به چشم دل و قلب متحقق می گردد و ابزار آن نیز تزکیه نفس و تصفیه روح می باشد و قلب انسان آن را واجد می گردد، تاکید کرده است. از نظر شیخ اشراق معرفت نفس محوری ترین ابزار شناخت است، که بر اساس علم حضوری و خودآگاهی استوار است.
تمایز «وجود» و «موجود» در چارچوب نظریه دلالت غیرمستقیم (با تکیه بر آرای ملاصدرا و علامه طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
این مقاله در چارچوب نظریة دلالت غیرمستقیم به تفاوت های «وجود» و «موجود» می پردازد و در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا گزاره «وجود موجود است» گزاره ای تحلیلی است. در این بررسی مشخص می شود که در سطح واژگان، هیچ یک از دو واژه «وجود» و «موجود» شامل مفهومی زائد نسبت به دیگری نیست. همچنین زمانی که مدلول اسمی «وجود» مد نظر است، مدلولات دو واژة «وجود» و «موجود» با یکدیگر این همان هستند. اما معانی این دو واژه، یعنی طریقة اظهار مدلولات یا روش دست یابی به آن ها با یکدیگر متفاوت است و به این دلیل نمی توان گزارة «وجود موجود است» را گزاره ای تحلیلی دانست. اما اگر منظور از «وجود» وجود واجب باشد، معانی آن ها نیز عین یکدیگر خواهند بود و گزاره مورد نظر تحلیلی است. به علاوه، مشخص می شود که معنی «موجود» در ساختار فلسفی ملاصدرا متفاوت با معنی آن در ساختار فلسفی علامه طباطبایی است.
آسیب شناسی فلسفه اسلامی
منبع:
کتاب نقد ۱۳۸۳ شماره ۳۳
حوزه های تخصصی:
فلسفه اسلامی با گرایشها و رویکردهای گوناگون از بالندگی و قوت فراوانی برخوردار است؛ ولی نمیتوان آسیبهای روششناختی، محتوایی و ساختاری آن را نادیده گرفت. در این مقاله علاوه بر توصیف روش فلسفه به آسیبشناسی آن نیز اشاره شده است. روش پیشنهادی ایناست که فلسفه به معنای دانش هستیشناسی با روش عقلی و عقلایی به حل مسائل فلسفی میپردازد. این نگاشته در ادامه به آسیبشناسی مسائل فلسفه اسلامی از منظر درون و برون دینی پرداخته است.
نقد دیدگاه «ژیلسون» در باره فلسفه اسلامى
منبع:
رواق اندیشه ۱۳۸۲شماره ۲۰
حوزه های تخصصی:
یکى از عوامل مؤثر در تمدن و فرهنگ، وجود اندیشه و تفکر است . فیلسوفان در تمدن و فرهنگ سازى نقش بسیار مهمى را ایفا مىکنند . از این رو اکثر فلاسفه غرب و تعدادى از متفکران شرق، تمام علم، اندیشه، پیشرفت و تعالى آن را ارمغان دنیاى غرب مىدانند، و به دنبال آن برترین تمدن و فرهنگ را به آنها نسبت مىدهند، و فعالیت علمى و فلسفى دانشمندان اسلامى را نادیده مىانگارند .
یکى از فیلسوفان غربى که در تدین و انصاف او شکى نیست، اتین ژیلسون فیلسوف معاصر و مشهور فرانسوى است . ژیلسون در بعضى از کتابهایش معتقد است، فلسفه مسیحى و یهودى وجود دارد ولى در تحقق فلسفه اسلامى تردید نموده و یا آن را انکار مىکند .
ژیلسون در کتاب «تاریخ فلسفه مسیحى در قرون وسطا» فلسفه مسلمانان را با عنوان فلسفه عربى (Arabian philosophy) و فلسفه مسیحى را با عنوان (christian philosophy) ذکر کرده است . و همچنین پایان فلسفه اسلامى را تا «ابن رشد» مىداند . ژیلسون در کتاب یاد شده، در باره فلاسفه اسلامى به صورت خیلى مختصر مطالبى را بیان کرده است . از این رو، در این پژوهش به بررسى و نقد سه موضوع اساسى پرداختهایم:
الف) آیا فلسفه مسیحى یا اسلامى داریم؟
ب) آیا فلسفه با عنوان عربى صحیحتر استیا با عنوان اسلامى؟
ج) چرا ژیلسون (مانند اکثر فلاسفه غرب) پایان فلسفه اسلامى را تا «ابن رشد» مىداند؟
تحلیل علیت نزد هیوم و مقایسه آن با آراء مرتضی مطهری در باب علیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی علت و معلول
علیت در فلسفه غرب و فلسفه اسلامی در دو حوزه مابعدالطبیعه و طبیعیات مطرح می شود. اما در فلسفه اسلامی به تبیین مابعدالطبیعی علیت اهمیت فراوان داده شده. در غرب با فلسفه تجربی و انتقادات هیوم و در نهایت با فلسفه کانت که معرفت متافیزیکی را امکان ناپذیر اعلام کرد، تبیین و تحلیل مابعدالطبیعی علیت به کنار می رود هر چند به طور کامل از بین نمی رود. به تبع آن اثبات خداوند از طریق اصل علیت نیز خدشه دار می شود. اما در فلسفه اسلامی و بویژه فلسفه صدرایی این اصل به اعتبار و قوت خود پابرجاست. در این مقاله ابتدا به تحلیل مفهوم علیت از نظر استاد مطهری و هیوم ، سپس به بررسی تفاوت های دیدگاههای این دو متفکر در این خصوص و در پایان به جمع بندی و نتیجه گیری این دیدگاهها پرداخته ایم. استاد مطهری بر مبنای اصل رکین اصالت وجود و با عنایت به مباحث متفکران غربی نگاهی نو به حکمت متعالیه افکنده و به اثبات عقلی اصل ضرورت و سنخیت علی معلولی پرداخته و آن را اصلی واقعی و خارجی می داند اما هیوم با تبیین تجربی اصل علیت تیشه به ریشه اصل ضرورت و سنخیت زده و علیت را امری ذهنی تلقی می کند. در عین حال به پاره ای از انتقادات هیوم در باب علیت طبیعی نمی توان پاسخی در خور داد و این اشکالات همچنان چشم به راه پاسخ های جدید است.
آرای هراکلیتوس درباره ی جنبش ذاتی طبیعت و مقایسه ی آن با دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله مباحثی که همواره در طول تاریخ فلسفه، محل بحث و گفت وگو بوده، مسأله ی جنبش ذاتی طبیعت یا به تعبیر عام تر، صیرورت و دگرگونی آن است. تا آن جا که تاریخ فلسفه نشان می دهد، اندیشه ی فیلسوفان همواره میان ثبات و تغییر، مردد بوده است: برخی به کلی، واقعیت داشتن حرکت در طبیعت را انکار کرده و تغییر و تحولاتِ مشهود را ساخته و پرداخته ی ذهن تلقی کرده اند؛ برخی دیگر اما، از حرکت به مانند حقیقتی انکارناپذیر سخن گفته و آن را مبنای نظام فلسفی خویش قرار داده اند. در میان فیلسوفان یونانی، اولین کسی که با انکار ثبات، از تغییر و جنبش دائم اشیائی طبیعی سخن به میان آورده، هراکلیتوس است. در میان فیلسوفان مسلمان نیز بیش از همه، ملاصدراست که از جنبش ذاتی جوهر اشیا سخن گفته و آن را یکی از ارکان مهم حکمت متعالیه ی خود دانسته است. هراکلیتوس بر مبنای چهار اصل مهم فلسفه ی خود، یعنی لوگوس، تغییر، تضاد و وحدت در عین کثرت، به تبیین اصل تغییر و صیرورت در طبیعت پرداخت و آن را ویژگی اساسی و فراگیر و نافذ عالم طبیعت دانست. ملاصدرا نیز با ابتنا بر اصول مهم فلسفه ی خود، همچون اصالت وجود و تشکیک وجود، حرکت را از عوارض تحلیلی وجود دانست و ثابت کرد که حیثیت حرکت، از حیثیت وجود اشیا، انفکاک ناپذیر است. این مقاله پس از تحلیل اندیشه ی هراکلیتوس و مقایسه ی آن با آرای ملاصدرا نتیجه گرفته است که به رغم تفاوت های آشکاری که میان دیدگاه این دو فیلسوف وجود دارد، ارائه ی تفسیر نزدیک به هم و تقریب آرا ایشان درباره ی جنبش ذاتی طبیعت، امری ناممکن نمی نماید.