فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۶۱ تا ۲٬۸۸۰ مورد از کل ۱۴٬۱۰۸ مورد.
۲۸۶۱.

سخن نخست: اقتراحی برای ارتقای فلسفه آموزی در حوزه علمیه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۱
تأمل در باب شیوه های آموزش فلسفه می تواند به رشد تفکر فلسفی و شکوفایی دانش فلسفه کمک کند. در گذشته تقریباً تنها روش یادگیری فلسفه در حوزه های علمیه اسلامی آموختن متونی خاص نزد استاد بود، سپس تدریس آنها و پس از آن گاهی نوشتن شرح و تعلیقه بر آنها و احیاناً تألیف کتابی نو. فلسفه آموزی منحصر بود به یادگیری چند متن معین (از ابن سینا، سهروردی، صدرالمتألهین، سبزواری و...) نزد اساتید فن که سال های متمادی به طول می انجامید.
۲۸۶۲.

Can Religion be the Basis for Dialogue at the Global Level?(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: religion Kant human reason dialogue boundaries of reason

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۱ تعداد دانلود : ۲۱۷
As human beings do we at all have a common ground for dialogue and mutual understanding? Yes: what we as human beings have in common, is that we can use and understand arguments. In other words: that we are rational beings. 2. Is our capability for argumentation the only ground we have in common as the basis for dialogue and mutual understanding? There is no argumentation against argumentation. Argumentation can´t be transcended. Thus argumentation, more precisely: the capability of argumentation – i.e. reason - is the only ground we have in common as human beings. 3. Does religion play a role in this respect? Isn´t religion superfluous for a rational human being? No, not in the sense Kant has ascribed to it. To know about the boundaries of knowledge (of reason) and to humbly marvel about the miraculous existence of world, life and reason can rightly be seen as the form of religion - as the form of attitude towards the "beyond" - which is adequate (and unavoidable) for a rational being. Religion is the source of truth and ethics if it means: humble acknowledgment of the un-knowable and hence of the fact that in our search for orientation we are relegated to ourselves as fellow human beings, as brothers and sisters.
۲۸۶۳.

همراهی برهان و عرفان و قرآن در حکمت متعالیه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۶۸
ویژگی برجسته حکمت متعالیه آن است که صدرالمتألهین از روش ها و منابع گوناگون معرفتی در بنای نظام حکمی خود بهره می برد. فلسفه مشائی، اشراقی، کلام و عرفان و در رأس همه متون دینی قرآن و سنت، منابع حکمت متعالیه را تشکیل می دهند. به عبارت دیگر، در این حکمت از عقل، شهود و نقل دینی برای کشف واقع استفاده می شود. البته صدرالمتألهین ملتزم و متعهد است که یافته های عرفانی و قرآنی را استدلالی و برهانی کند و بدون برهان عقلی سخنی را در نظام فلسفی خود طرح نکند. براین اساس صدرالمتألهین بر وحدت شخصی وجود که نظریه ای عرفانی است برهان عقلی اقامه می کند و از توحید قرآنی با تحلیل عقلی و استدلال نظری دفاع می کند. بنابراین کسانی که می پندارند بهره مندی صدرالمتألهین از قرآن و عرفان با پایبندی او به استدلال فلسفی ناسازگار است بر خطا هستند. او هیچ گاه به جای برهان به قرآن و عرفان پناه نمی برد و خلأ برهانی را با نقل قرآنی و کشف عرفانی پر نمی کند؛ بلکه ازآنجاکه به هماهنگی این معارف اعتقاد دارد می کوشد منظره واحدی را از پنجره های گوناگون تماشا کند. باید افزود که وحی حجیت و اعتبار معرفتی دارد و دلیل نقلی معتبر اگر دلالتش صریح باشد حجیت دارد و مدلولش را برای مؤمن اثبات می کند. شهود عرفانی نیز درصورتی که واجد شرایط شهود معتبر باشد برای صاحب کشف معتبر است و حجیت دارد. اما صدرالمتألهین به عنوان فیلسوف افزون بر این، می کوشد این معارف را برهانی کند تا مقبولیت عام پیدا کنند و قابل عرضه در نظام فلسفی باشند. این روش و مشرب مبتنی بر اصلی است که صدرالمتألهین و پیروانش بر آن تأکید دارند. آن اصل این است که «برهان و عرفان و قرآن از هم جدا نیستند». صدرالمتألهین بر اساس این روش می کوشد هم به نزاع های فلاسفه و عرفا و متکلمان در مسائل بنیادین نظری و اعتقادی پایان دهد و بین مشرب های گوناگون معرفتی آشتی و هماهنگی برقرار کند و هم با تلفیق و ترکیب این روش ها به حل معضلات مهم الهیاتی توفیق یابد و به دستاوردهای جدیدی در ابواب گوناگون فلسفی به ویژه در هستی شناسی و انسان شناسی و معرفت شناسی نایل گردد. پرسشی که در اینجا به اختصار باید بررسی کنیم این است که اینکه براساس حکمت متعالیه بین برهان و عرفان و قرآن جدایی نیست، یا حکمت متعالیه از برهان و عرفان و قرآن در کشف و اثبات دعاوی خود بهره می برد، به چه معناست و تا چه حد می تواند درست باشد؟ آیا این اصل به این معناست که همه حقایق قرآنی از راه عقل و کشف هم به دست می آیند؟ آیا بین هیچ یافت عقلی و شهودی با آموزه های دینی تعارضی نیست؟ آیا همه مباحث حکمت متعالیه با هر سه روش به دست می آیند و اثبات می شوند؟ قطعاً توافق و هماهنگی بالفعل و حداکثری این مشرب ها نمی تواند منظور باشد، به این معنا که همه یافته های عقلی و کشفی و نقلی یکسان باشند و هیچ اختلاف و ناسازگاری بین آنها نباشد و هرچه قرآن می گوید عقل و کشف نیز همان را بگویند و بالعکس. اولاً می دانیم که وحی مصون از خطاست؛ در قرآن کریم و سخنان معصومان‰ خطا راه ندارد. اگر ادعای فوق حداکثری باشد به این معنا خواهد بود که حکیم متأله به همه حقایق دینی از راه عقل و کشف دست می یابد و در یافته های عقلی و کشفی و فهم دینی او هیچ خطایی رخ نمی دهد. روشن است که این ادعایی است گزاف که هیچ غیرمعصومی نمی تواند آن را طرح کند. ثانیاً بر خلاف کتاب و سنت، یافته های عقلی و کشفی محدودند و به تدریج برای انسان ها حاصل می شوند و همه آنچه قابل یافت عقلی و کشفی است هنوز تحقق نیافته است. «الیَوم َ اَکمَلت ُ لَکُم دینَکُم» (مائده: 3) داریم، اما «الیوم اکملت لکم فلسفتکم یا عرفانکم» نداریم. البته صدرالمتألهین در جایی از اکمال فلسفه سخن می گوید اما این ادعا را باید به معنای محدود و نسبی در نظر گرفت. پس از نظر کمیت و قلمرو گزاره ها، بین عقل و کشف و کتاب و سنت برابری نیست. به نظر نمی رسد هرگز بتوانیم به چنین برابری برسیم، چون لازمه اش بی نیازی از دین خواهد بود. درحالی که از کتاب و سنت برمی آید که همه آنچه که انبیا به ما می آموزند قابل دریافت از راه های دیگر نیست؛ «وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» (بقره: 151). آری، اگر عقل کامل باشد و کشف هم تام باشد و خطا در آنها راه نداشته باشد، در آن صورت بین برهان و عرفان و قرآن هماهنگی تام خواهد بود. اما این فقط یک قضیه شرطیه است. شاید تنها مصادیق آن انسان های کامل به معنای معصومان‰ باشند. همچنین می توان گفت هماهنگی و تلازم یادشده درباره ذات برهان و کشف یا برهان و کشف نفس الامری صادق است، اگر چنین چیزی داشته باشیم؛ نه لزوماً مصادیقی از آنها که بالفعل برای ما حاصل می شود. این سخن در باب هماهنگی دیگر راه های معتبر معرفت و معارف دینی نیز صادق است. ثالثاً در حکمت متعالیه موضوعاتی طرح و بحث می شود که در کتاب و سنت مطرح نیستند تا هماهنگی و توافق همه جانبه آنها مطرح شود، مانند مباحث انتزاعی منطقی مثل معقولات ثانیه، اعتبارات ماهیت، و وجود ذهنی؛ ازاین رو نمی توان قلمرو دین و فلسفه را مساوی و یکسان دانست، گرچه مشترکات بسیاری دارند. می توان گفت بین موضوعات و مسائلشان نسبت عموم و خصوص من وجه است. برخی از تعالیم دینی همچون بسیاری از مسائل فقهی دین در فلسفه و از طریق برهان قابل کشف و اثبات نیست. اینجاست که این پرسش به طور جدی طرح می شود که پس به چه معنا می توان هماهنگی برهان و عرفان و قرآن را ادعا و اثبات نمود؟ اولاً چنان که گفتیم این ادعا ناظر به وضعیت بالفعل عقل و کشف نمی تواند باشد. همه معارف دینی، بالفعل از راه عقل و کشف به نحو خطاناپذیری اثبات نشده اند و شاید بسیاری از آنها جز از راه وحی قابل دستیابی نباشند. ثانیاً می توان ادعایی حداقلی را به این صورت مطرح کرد که چون عقل و کشف و شرع هر سه ناظر به واقع هستند، نباید بین دعاوی آنها تعارض و ناسازگاری باشد. از حکیم متأله انتظار می رود بین یافته های عقلی و کشفی و قرآنی او ناسازگاری نباشد، نه اینکه بین آنها یگانگی و هماهنگی تام برقرار باشد و مدعای هر سه از نظر کمیت یا قلمرو مساوی باشند و از نظر صحت و اعتبار یکسان باشند. این تنها یک آرمان است و نمی توان گفت بالفعل محقق است. ثالثاً چیزی را که می توان توصیه کرد و توقع داشت این است که از حکیم متأله انتظار می رود در حکمتش از هر سه منبع عقل و کشف و نقل استفاده کند و برای رسیدن به هماهنگی بین این سه راه بکوشد. این استفاده هم البته نسبی و دارای درجات است. درباره حکمت متعالیه صدرالمتألهین می توان گفت. اولاً صدرالمتألهین فی الجمله در مواردی به طور نسبی از هر سه منبع استفاده می کند، اما هرگز نمی توان گفت او به همه حقایق قرآنی و روایی رسیده است و در هر مسئله ای به هماهنگی راه های سه گانه دست یافته است. ثانیاً صدرالمتألهین می کوشد در امهات اصول اعتقادی دینی مثل مسئله توحید و نبوت و معاد به هماهنگی نسبی بین سه راه معرفت دست یابد. اما البته منتقدان صدرالمتألهین ممکن است در این مدعا مناقشه کنند و مثلاً بگویند معاد صدرالمتألهین با معاد قرآنی فاصله دارد، کما اینکه چنین گفته اند. بنابراین، آنچه می توان از گزاره «برهان و عرفان و قرآن از هم جدا نیستند» استفاده کرد این است که حکیم باید این گزاره را نصب العین خود سازد و آن را به عنوان دورنمای سیر و سلوک معرفتی خود در نظر گیرد و ناسازگاری داده های این سه راه را برنتابد و به سوی هماهنگی آنها حرکت و کوشش کند. این اصل به عنوان یک اصل هدایتگر و جهت دهنده و راهنما بسیار مهم و مفید خواهد بود. قاعده محل بحث را می توان به موارد دیگر هم توسعه داد و این هماهنگی باید بین همه معرفت ها باشد. از جمله بین حس و تجربه معتبر ازیک سو و عقل استدلالی و کشف عرفانی و وحی دینی باید هماهنگی باشد که نزاع معروف علم و دین ناظر به این مسئله است. البته آنچه می توان توقع داشت هماهنگی حداقلی به معنای عدم تعارض علم و دین است. چون قلمروهای مشترک آنها محدود است. همچنین بین یافت تاریخی به روش تاریخی معتبر و متون تاریخی دینی نباید ناسازگاری باشد. البته سخن از یافت و موارد یقینی است، نه لزوم هماهنگی بین ظنون تاریخی و قطعیات دینی. مصداق دیگر برای قاعده فوق، لزوم هماهنگی بین یافته های عقل عملی و وجدان اخلاقی با تعالیم دینی مرتبط با آن است. تعارض بین یافت عقل عملی و شهود اخلاقی با آموزه های دینی نیز پذیرفته نیست و انتظار می رود که چنین هماهنگی برقرار باشد. البته موارد خاصی مثل مأمور شدن حضرت ابراهیم (ع) به ذبح اسماعیل (ع) مواردی استثنایی هستند که توضیح و تبیین خاص خود را می طلبد. در اینجا لازم است به قاعده معروف «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و بالعکس» اشاره کنیم. این قاعده می گوید هرجا عقل حکمی قطعی داشته باشد شرع هم موافق با آن است. البته از این قاعده استفاده نمی شود که در همه مواردی که شرع حکم دارد عقل نیز حکم قطعی دارد. همچنین معنای قاعده آن نیست که هر حکم شرعی لزوماً دلیل عقلی دارد و برای عقل قابل کشف است. بلکه مراد این است که اولاً حکم قطعی عقل با شرع یکی است و ثانیاً چون عقل به طورکلی حقانیت شرع را پذیرفته است، همه احکام آن را نیز می پذیرد بدون اینکه لزوماً خود به طور مستقل راهی برای کشف تفصیلی آنها داشته باشد.
۲۸۶۴.

فضای مجازی رخنه ای در تئوری صدق تارسکی(مقاله پژوهشی حوزه)

کلید واژه ها: فضای مجازی صدق تارسکی نظریه مطابقت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۳ تعداد دانلود : ۲۵۶
بررسی صدق جملات فضای مجازی، دارای اهمیت ویژه ای است. برای بسیاری، فضای مجازی یکی از مهم ترین ابزارهای حصول اطلاعات است. این امر به علت گستردگی دامنه اطلاعات و در دسترس بودن آن است. با همه مزایا، اگر شیوه و روشی برای سنجش صحت اطلاعات در فضای مجازی نباشد، این اطلاعات کارایی لازم را نخواهند داشت و قابل اطمینان نخواهند بود. با توجه به ویژگی در دسترس بودن و سهل الوصول بودن اطلاعات، با جملاتی روبرو می شویم که این قابلیت را دارند که واقعیت را بر اساس محتوای خود تغییر دهند. چنین جملاتی را جملات واقعیت ساز می نامیم. چنین جملاتی بر خلاف دیگر جملات- که منعکس کننده واقعیت های خارجی هستند- خودشان منجر به بروز و ظهور واقعیت می شوند. هدف اصلی این پژوهش، بررسی صدق این گونه جملات بر اساس نظریه مطابقت صدق و نظریه صدق تارسکی است. با عرضه نمونه هایی از جملات واقعیت ساز بر این نظریات، مشخص می شود که هر دو نظریه دچار مشکل دور خواهند شد. 
۲۸۶۵.

نسبت سنجی اندیشه متقدم و متأخر ویتگنشتاین با طرح معرفت شناختی سوبژکتیویسم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سوبژکتیویسم ویتگنشتاین زبان خصوصی معنا سوژه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۹۶ تعداد دانلود : ۵۳۶
سوبژکتیویسم به مثابه یک طرح معرفت شناختی، از مؤلفات بنیادین تفکر مدرن شناخته می شود. این طرح با کوژیتوی دکارتی و تلقی انسان به عنوان «جوهر اندیشنده» پایه گذاری شد و با فلسفه استعلایی کانت و اعطای نقش خودبنیادی به بشر در عمل شناخت اهمیتی بی مانند در معارف بشری دوران جدید یافت. اما با آغاز قرن بیستم و تغییرات پارادایمیکی که در فلسفه رخ داد، اندیشه هایی پدیدار شد که طرح سوبژکتیویسم، این بنیاد مستحکم تفکر مدرن را با چالش های جدی مواجه کرد. در این میان، ویتگنشتاین یکی از فیلسوفانی است که در فلسفه خود بیش ترین کوشش ها را در جهت گذار از این طرح به انجام رسانده است. این نوشتار می کوشد ضمن نسبت سنجی فلسفه متقدم و متأخر ویتگنشتاین با سوبژکتیویسم مدرن، نشان دهد که کوشش های ویتگنشتاین در هر دوره، تا چه حد در گذار از طرح سوبژکتیویسم کامیاب بوده است. بر همین اساس، بخش نخست مقاله با خوانش استعلایی از رساله منطقی- فلسفی نشان خواهد داد که ویتگنشتاین در عین تلاش برای کنار گذاشتن طرح سوبژکتیویسم هم چنان پای بند روش سوبژکتیویستی، کانت است و بخش دوم نیز ضمن اشاره به روش بدیع ویتگنشتاین در پرداختن به مسائل فلسفی، چگونگی گذار از سوبژکتیویسم را در اندیشه متأخر او واکاوی خواهد کرد.
۲۸۶۶.

نقد نیچه ای پل تیلیش بر دیالکتیک کارل بارت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بارت تیلیش نیچه دیالکتیک کریسیس معنا نهیلیسم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶۹ تعداد دانلود : ۴۴۳
یکی از مسائلی که در کلام مسیحی بحثهای دامنه داری را موجب شده، تبیین نحوه رابطه میان دو قلمرو اگزیستانس (جهان اسفل) و ذات (جهان برتر) است. پاسخ به این مسئله از آن جهت که می تواند راه حلی برای معضل بی معنایی و نهیلیسم ارائه دهد، حائز اهمیت است. معنای از دست رفته جهان باید از راه تعامل میان خدا و جهان اگزیستانس به آن بازگردانده شود و از این رو رابطه دیالکتیکی میان این دو قلمرو ظاهراً از هم جدا افتاده می تواند در عین حال دو کارکرد معنابخشی و نجات را ایفا کند. بر اساس پیشنهاد کارل بارت، فاصله ای که جهان را از قلمرو الهی جدا کرده با تکیه بر عقل و قوای بشری قابل عبور نیست و لاجرم باید خود خدا با اراده مطلقش وارد عمل شده و جهان را نجات دهد. در مقابل پل تیلیش معتقد است که همان نظامی که خلقت را موجب شده، از دل خود امکانات نجات را نیز ارائه می کند و این دو نمی توانند بی ارتباط باشند. بدین ترتیب برای نجات لازم نیست که نظام خلقت نقض شده و معنا از فراسوی جهان به آن افاضه شود. با پذیرش اینکه جهان بطور کامل تهی از معنا نیست می توان از جنبه مثبت به آن «آری» گفت هر چند ضرورت «نه» گفتن به ابهامات و تضادهای جهان هبوط یافته همچنان وجود دارد. در این مقاله ضمن بررسی نظریه بارت و نقدهای تیلیش بر آن، نشان خواهیم داد که تیلیش چگونه ایده «آری گویی» نیچه را برای ارائه دیالکتیکی ایجابی به کار می گیرد.
۲۸۶۷.

غربشناسی: آغاز بصیرت و نارسایی ناگزیر مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: غرب شرق‌شناسی غرب‌شناسی جهان مدرن جهانمندی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۰ تعداد دانلود : ۲۹۱
در این نوشته از متنی سخن به میان خواهدآمد که از واژه غربشناسی جهت بیان مفهومی بنیادین و هنوز فهم نشده در تاریخ اندیشه معاصر ایران بهره گرفته است؛ متن مورد نظر درباره غرب رضا داوری اردکانی است که در آن واژه غرب همچون کلیت و شرط و واژه غربشناسی همچون ناظم و هادی ما جهت شناخت غرب و نسبت ما با آن به کار گرفته شده است. پیشتر از این متن و پس از آن همین واژه ها اغلب با طیفهای معنایی بسیار آشنا و نخ نماشده توسط درکی عوامزده و ضدتفکر هم به کارگرفته شده است که بعضا دارای بار معنایی سیاسی وهمراه با نفرتی از استعمار و استثمارغرب بوده و البته آن درک سیاسی در کنار علم و تکنیک و حاکمیت سرمایه و دمکراسی و آزادی و عدالت غرب شانی از حقیقت کلی غرب و بلکه نشانهایی از وجه عریان و عیان توتالیتر بودن یا همان اطلاق جهانگسترغرب همچون تاریخ مطلق انسان را نیز داراست. هدف مقاله پیش رو جمعبندی کارِ ویژه چند گفتار نخستین درباره غرب است که کلیت و شرط بودن غرب را متذکر شده زیرا درک اهمیت بنیادی دو وجه معنایی واژه غرب در متن درباره غرب و دست آخر نشاندادن و تبیین توان و نقص آن برای گامهای نخستین اندیشه معاصر ما حیاتی است.
۲۸۶۸.

مراحل قضا و قدر از منظر صدرالمتألهین و رابطه آن با علم الهی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: قضا و قدر هفت آسمان قرآن لوح محفوظ لوح محو و اثبات ام الکتاب صدرالمتألهین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸۲ تعداد دانلود : ۴۷۴
حقیقت قضا و قدر از دیرباز کانون ارائه دیدگاه ها و مباحث مختلف در میان متفکران فلسفه و کلام بوده است. صدرالمتألهین از جمله فیلسوفانی است که حقیقت قضا و قدر را تبیین کرده است. او با طرحی بدیع و متفاوت با دیگر حکما، معتقد است قضا حقایق علمی و عقلی تمام موجودات است که لازمه ذات حق تعالی است و جزء صقع ربوبی به شمار می آید. صدرالمتألهین بر این باور است که علم عنایی خداوند که حقیقت بسیط اجمالی است، با طی مراحل ام الکتاب، لوح محفوظ و لوح محو و اثبات به تقدیرات عینی در عالم ماده تبدیل می شود. صدرالمتألهین با استفاده از مضامین دینی، موطن هفت آسمان قرآن را لوح محو و اثبات می داند که تقدیرهای علمی به وجود مثالی در آن رقم می خورد. در این مقاله ضمن بیان مراحل قضا و قدر، نسبت قضا و قدر با هفت آسمان قرآن تبیین شده است.
۲۸۶۹.

بررسی استدلال جهان شناختی جدید بر مبنای جهان های ممکن و اصل جهت کافی حداقلی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: براهین اثبات وجود خدا جهان های ممکن اصل جهت کافی حداقلی مفاهیم وجهی استدلال جهان شناختی جدید

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۸۳ تعداد دانلود : ۴۴۱
یکی از مهم ترین براهین اثبات وجود خداوند، استدلال جهان شناختی ست. تقریر های سنتی استدلال جهان شناختی، که مبتنی بر اصل علیّت و اصل جهت کافی است، همواره چالش های فراوانی را پیش روی خود داشته است. از این رو، این برهان در طول تاریخ خود، همواره در حال تطوّر و بازنگری بوده است. یکی از تقریرهای معاصر از این استدلال، که برای رهایی از این چالش ها صورت بندی شده است، «استدلال جهان شناختی جدید» است. این تقریر تلاش دارد با بهره از نظریه های جهان های ممکن، مفاهیم وجهی و اصل جهت کافی حداقلی، تقریری متفاوت و منطقی از استدلال جهان شناختی ارائه دهد. بر اساس این تقریر جدید از استدلال جهانشناختی، بدون نیاز به اصل جهت کافی حداکثری و بدون نیاز به اصل علیّت، وجود خداوند برای جهان هستی اثبات می شود، در نتیجه بسیاری از نقدهای سنتی، بر این استدلال وارد نخواهد بود. در این مقاله ابتدا به تبیین اصطلاحات فنی این استدلال خواهیم پرداخت و سپس صورت بندی استدلال را توضیح داده و در انتها برخی از مهم ترین نقدها به این استدلال را مطرح خواهیم کرد.
۲۸۷۰.

Muslim Philosophers on the Relation between Metaphysics and Theology(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: metaphysics theology Ontology Aristotle Avicenna Mulla Sadra

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۹ تعداد دانلود : ۶۲۶
In different parts of Metaphysics , Aristotle presents different (and apparently, conflicting) views on the nature and subject matter of the discipline in question. These different characterizations led to wide-ranging interpretations of the relation between metaphysics and philosophical theology. Muslim Philosophers adopted two different views. Al-Kindi and al-Farabi (in some of his works) endorsed the view that metaphysics is the same as theology as far as its subject matter is the First Cause (God) and it deals essentially with incorporeal entities. After Avicenna, however, a second view became dominant according to which metaphysics has a broader realm that embraces theology as its most noble part. The rationale behind this view is that the subject matter of metaphysics is “being qua being”, or unconditioned existent, in its broad sense so that philosophical theology can be taken as discussing some of the proper accidents of the unconditioned existent. This view requires that metaphysics cannot be a secular discipline and should be totally consistent with theology. It also provides us with a certain interpretation of what is usually called “Islamic philosophy.”
۲۸۷۱.

تأثیرات باور به حرکت جوهری بر ساحت امیال و خواسته های روان انسان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: حرکت جوهری سیالیت جهان هویت پویا امیال خواسته ها

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۵۴ تعداد دانلود : ۵۶۱
باور به حرکت جوهری و به عبارتی سیالیت جهان یکی از باورهای کلیدی در جهان نگری ملاصدرا است. این باور آثاری بسیار پردامنه هم در اخلاق و هم در روان ما آدمیان دارد. اگرکسی به حرکت جوهری باور داشته باشد هر سه ساحت ذهن وی دستخوش تغییر می شود و این باور بر هر سه ساحت تأثیرات عمده ای می گذارد. در این مقاله قصد داریم تأثیرات باور به حرکت جوهری را در ساحت امیال و خواسته های روان آدمی با رویکردی پدیدار شناختی و با روش شهودی و درون نگرانه مورد بحث قرار دهیم. از آن رو که باورهای آدمی احساسات و عواطف را متأثر می کند و احساسات و عواطف با برهم کنش بر باورها امیالی را در انسان شکوفا می سازد. بنابراین باور به حرکت جوهری، امیالی را در انسان پدید می آورد که مهمترین آنها عبارتند از: حریص شدن به لذات و به عبارتی دم غنیمتی و کامجویی در برخی انسان ها؛ بی میلی و بی رغبتی به لذات دنیوی و به عبارتی گرایش به زهد و میل به استکمال خویشتن در برخی دیگر.
۲۸۷۲.

تحلیل گرایش های عرفانی حکیم سبزواری پیرامون چگونگی پیدایش کثیر از واحد(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: فیض اقدس و مقدس احدیت واحدیت وجود منبسط کثیر حکیم سبزواری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۴ تعداد دانلود : ۳۱۲
این پژوهش درصدد بررسی دیدگاه عرفانی حکیم پیرامون چگونگی پیدایش مظاهر کثیر از واحد است. مراد عرفا از فیض اقدس، ظهور علمی اشیا بدون کثرت در علم الهی   و از فیض مقدس، فیضی است که اعیان ثابته را که در علم الهی موجود هستند، در عین محقق می سازد. پرسش اساسی این مقاله عبارت است از: حکیم سبزواری پیرامون چگونگی پیدایش کثیر از واحد چه تحلیل عرفانی ارائه می دهد؟ دستاوردهای این جستار هم عبارتند از: حکیم بر این باور است که ذات، اسما و صفات بدون توجه به کثرات در مقام احدیت ظهور دارند، اما در مقام واحدیت این کثرات از یکدیگر متمایزند. او اسم را ذات   به علاوه صفت معرفی می کند و عرفا بر این باورند که   اسمای الهی از طریق تعاون، تناکح و تقابل در پیدایش کثرت مؤثرند، علاوه بر این، ما می توانیم   از طریق ائمه اسما و فروع آن ها، اصول اسما و افراد آن ها و برحسب شهود سالک چگونگی پیدایش کثرت را براساس اسمای الهی تبیین کنیم. حکیم برای وجود منبسط ویژگی های متعدد مثل نفسیت، وحدت حقه ظلیه، ظهور ذات غیب الغیوب... ذکر می کند
۲۸۷۳.

اتکای حدّ وسط بر قاعده درست ؛ نقدی بر تفسیر حدّ وسط ارسطویی به مثابه معیارِ خود بنیاد عمل اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: حد وسط قاعده درست عمل معیار عمل اخلاقی شناخت جزئی فهم عملی فرونسیس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۸ تعداد دانلود : ۷۷۵
حدّ وسطْ غالباً مهم ترین مفهوم در نگرش اخلاقی ارسطو معرفی شده، تا حدی که در بسیاری سنّت های تفسیری نه یکی از مفاهیم ، بلکه جوهره نظریه اخلاقی ارسطو انگاشته شده است. این امر موجب گردیده تا درستی و نادرستیِ نگرش اخلاقی ارسطو در گروِ اثبات یا نفیِ وجاهتِ حدّ وسط به مثابه معیار عمل اخلاقی قلمداد شود. با بررسی مسیر حرکت تفکر ارسطویی در اخلاق نیکوماخوس، آشکار می شود که او حدّ وسط را همچون امکانی در فهم و تحقّق خیر عملی معرفی می کند، اما در ادامه مسیر به سنجشِ توانمندی آن در تحقّق غایت پژوهش عملی می پردازد. در طول مسیر، روشن می شود که حدّ وسط در قامت قاعده ای کلی ، تنها بیان گر این است که می بایست در هر موقعیتْ به عملی متناسب با آن دست یازید. در واقع ، باید حدّ وسط در هر وضعیتْ بنا بر مقتضیات متعدد و متغیّرِ هر موقعیت ، توسط شخصِ عامل اخلاقی تعیین شود. نتیجه این امر این است که حد وسط ، شهودی جزئی است، نه معیاری کلی و به همین جهت، خودْ نیازمند قاعده ای کلی در تعیین جزئی آن است. در نگرش ارسطو، حدّ وسط بر قاعده ای درست استوار است که درستیِ آن برخاسته از بستری است که آن را شکل داده است؛ این بستر نهایی و تکیه گاهِ بنیادین که قاعده درست در آن حضور دارد «فرونسیس» یا حالت دارندگیِ قاعده درست _ بر اساس دانایی عملیِ برخاسته از تجربیات عملی _ است. بنابراین، حدّ وسطْ متکی بر قاعده درستی است که خود در فرونسیس حضور دارد و به همین جهت، حدّ وسط ارسطویی معیار و قاعده ا ی نهایی و خود بنیاد در فهم و تعیین عملِ درست نیست ، بلکه خود بر قاعده درست استوار است؛ قاعده ای که با دانایی عملی (فرونسیس) همچون توانیْ در شناختن و عمل کردن، محقّق می شود.
۲۸۷۴.

تبیین علم بلامعلوم خداوند در سایه کشف انسان از استحاله اجتماع نقیضین براساس نظر میرزا مهدی اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: اصل امتناع تناقض علم خدا مکتب تفکیک میرزا مهدی اصفهانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳۴ تعداد دانلود : ۳۷۴
استحاله اجتماع نقیضین یکی از پایه ای ترین بدیهیات اولیه به شمار می رود. میرزا مهدی اصفهانی با نگاهی متفاوت به بداهت این قضیه، به تبیین علم بلامعلوم در دایره علم انسان پرداخته و معتقد است می توان از علمی سخن گفت که معلوم آن هیچ نوع تحققی در هیچ موطنی ندارد. او با تکیه بر این علم و آیه قرار دادن آن، علم خدای متعال پیش و پس از خلقت را علمی تفصیلی و بدون معیت معلومات می داند. در نتیجه، ذات پروردگار را از هر گونه تقرر معلومات به هر نحوه ممکن اعم از اجمالی و تفصیلی، تنزیه می کند. بر این اساس می توان گفت نظریه علم بلامعلوم میرزا مهدی اصفهانی در صورتی که چالش های پیش روی خود را به درستی حل نماید، رقیبی برای نظریه ثابتات ازلی معتزله، اعیان ثابته عارفان و نیز نظریه علم اجمالی در عین کشف تفصیلی ملاصدرا است.
۲۸۷۵.

جستاری بر باخودبیگانگی اگزیستانسیالیستی و تحلیل آن با رویکرد قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اِگزیستانسیالیسم باخودبیگانگی حقیقت انسان قرآن کریم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۵ تعداد دانلود : ۳۶۱
با افول سیطره کلیسا و تردید و انکارِ باورهای منبعث از الهیات کلیسایی و حتی وجود خداوند، به عنوان یگانه هستی بخش و ساماندهنده حیات انسانی؛ اندیشوران غربی بر آن شدند تا با استغنای از هدایت های فرابشری و بر اساس مبانی انسان محورانه، حقیقت و هویت انسانی را بازطراحی کنند. در این مسیر، باخودبیگانگیِ انسان، به ویژه از سوی فیلسوفان اگزیستانسیالیستی مورد توجه جدی قرار گرفت؛ اما ژرفای عمیق و پیچیده حقیقت انسان، تکاپوی اندیشه های خودبنیان را از پیگیری اهداف شایسته و متعالی انسانی عاجز کرده، اهمیت و ضرورت پناهندگی به معارف وحیانی را بیش از پیش جلوه گر کرد. نوشتار پیش رو، با شیوه اسنادی تحلیلی ضمن نمایاندن تلاش های ناتمام اندیشوران وجودگرا در رازگشایی باخودبیگانگی انسان، در صدد برآمده است تا با بهره گیری از آموزه های قرآنی، به پاسخ پرسش اساسی پیرامونِ خود حقیقی انسان و مظاهر با خود بیگانگی او رهنمون شود و برای مصونیت از آن، راهکارهای قرآنی ذکر، توسل، دعا و توبه را ترسیم کند.
۲۸۷۶.

واکاوی جایگاه«مرگ» در اندیشه مولانا و فلسفه وجودی و دلالت های برآمده از این دو دیدگاه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مرگ اختیاری مولانا مثنوی معنوی و فلسفه وجودی تربیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۵ تعداد دانلود : ۲۶۷
پژوهش حاضر با به کارگیری روش تحلیل محتوای کیفی به واکاوی متون و پژوهش های بین المللی در ارتباط با مرگ پرداخته است. از کلیه منابع چاپی و الکترونیکی در دسترس مبتنی بر اهداف و سؤالات پژوهش برای جمع اوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه وتحلیل اطلاعات با بکارگیری نظام مقوله بندی قیاسی انجام شد و در فرایند آن ابتدا با کدگذاری باز مؤلفه ها احصاء و سپس با حذف همپوشانی و دسته بندی موارد، نتایج محقق شد. هدف کلی از انجام تحقیق واکاوی جایگاه مرگ در اندیشه مولانا و فلسفه وجودی و دلالت های برآمده از این دو دیدگاه بود. نتایج بدست آمده در مقوله هایِ مرگ به مثابه یک حقیقت و مسلم ترین امکان ها، به مثابه تعالی طلبی، به مثابه اندیشه ورزی، به مثابه رهایی، به مثابه شادی، به مثابه آزمون، به مثابه غلبه بر ترس، به مثابه کنترل امیال، به مثابه تغییر و تحول تقسیم بندی گردیدند. بنابراین می توان گفت که مرگ به عنوان پایان زندگی نیست و می تواند به عنوان یک پل و گذر از یک دوره زندگی و ورود به دوره دیگر زندگی باشد. بنابراین می توان مرگ را به عنوان یک گام از زندگی تلقی نمود.
۲۸۷۷.

ملاحظاتی بر نظریه ارجاع بدیهیات تصدیقی به علم حضوری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بدیهی علم حضوری وجدانیات اولیات خطاناپذیری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۵ تعداد دانلود : ۳۸۹
بدیهیات به عنوان زیرساخت معرفت فلسفی و بلکه همه معارف بشری از گذشته دارای ارزش بسزایی بوده است و لیکن به دلایل مختلفی به چرایی آن جز در مطاوی کلمات فلاسفه پرداخته نشده است. در تبیین و توجیه اعتبار و خطاناپذیری بدیهیات مبانی مختلفی مطرح شده است. یکی از این مبانی ارجاع بدیهیات به علوم حضوری و استفاده از خاصیت خطاناپذیری این علم برای تضمین صحت بدیهیات می باشد. آیت الله مصباح را می توان مبدع و یا نخستین مقرر این نظریه دانست. ایشان از شش بدیهی رایج تنها وجدانیات و اولیات را واجد شرایط بداهت می دانند و به دلیل اینکه علم حصولی و حس را مناشیء وقوع خطا می دانند، تلاش می کنند تا ارتباط وجدانیات و اولیات را با آنها قطع نمایند تا راه ورود خطا به بدیهیات مسدود شود و آن گاه برای تضمین صدق و بداهت بدیهیات آنها را با علم حضوری که سرچشمه ضمانت صحت است، پیوند می دهند. اما این نظریه به نظر می رسد با مشکلاتی روبرو است. نوشتار مذکور درصدد است تا با تبیین نظر ایشان و برشمردن ویژگی های علم حضوری ملاحظات وارد بر این نظریه را بررسی کند.
۲۸۷۸.

بررسی اصطلاح هورقلیا درمنظومه فکری شیخ احمد احسایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شیخ احمد احسایی هورقلیا برزخ عالم مثال

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۴۰ تعداد دانلود : ۴۶۵
دیدگاه های شیخ احمد بن زین الدین احسائی جدال هایی پُر دامنه در عرصه پاره ای از مباحث فکری برانگیخته است . «هورقلیا» یکی از واژه های کلیدی نظام فکری شیخ احمد احسائی است که در آثار متفکران پیش از او - از جمله شیخ اشراق - نیز به کار رفته است . ضمن توجه به پیشینه پژوهش ، با بررسی اجمالی هورقلیا در لغت و اصطلاح خاص احسائی ، نشان داده شده که مراد احسائی از هورقلیا در موارد گوناگونی از آثارش همان عالم برزخ و مثال است . افزون بر این ، گاهی هورقلیا در معنایی خاص تر ، بر افلاک عالم برزخ (عالم مثال)، اطلاق شده است . همچنین ضمن بررسی دو اطلاق رایج تر هورقلیا در آثار گوناگون احسائی و تبیین بیشتر خصوصیات هورقلیا تلاش شده است تا با استخراج ویژگی های آن ، نسبتش با عالم مثال و برزخ ، روشن تر و تفاوت دیدگاه های احسائی با متفکران و به ویژه ، فیلسوفان پیش از وی تا حدودی آشکار شود . از جمله این که اگر هورقلیا ، برزخ میان مجرّدات و مادیات دانسته شده ، مراد شیخ احسائی از تجرّد در این جا با مصطلح رایج فلسفی آن متفاوت است و مقصودش از مجرّدات در این جا عقول نیست و برزخ میان عالم نفوس و عالم اجسام مراد است .
۲۸۷۹.

The digital police state: Fichte’s revenge on Hegel(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: Digital control wired brain singularity post-humanity subjectivity

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۹ تعداد دانلود : ۱۸۳
When the threat posed by the digitalization of our lives is debated in our media, the focus is usually on the new phase of capitalism called “surveillance capitalism”: a total digital control over our lives exerted by state agencies and private corporations. However, important as this “surveillance capitalism” is, it is not yet the true game changer; there is a much greater potential for new forms of domination in the prospect of direct brain-machine interface (“wired brain”). First, when our brain is connected to digital machines, we can cause things to happen in reality just by thinking about them; then, my brain is directly connercted to another brain, so that another individual can directly share my experience). Extrapolated to its extreme, wired brain opens up the prospect of what Ray Kurzweil called Singularity, the divine-like global space of shared awareness … Whatever the (dubious, for the time being) scientific status of this idea, it is clear that its realization will affect the basic features of humans as thinking/speaking beings: the eventual rise of Singularity will be apocalyptic in the complex meaning of the term: it will imply the encounter with a truth hidden in our ordinary human existence, i.e., the entrance into a new post-human dimension, which cannot but be experienced as catastrophic, as the end of our world. But will we still be here to experience our immersion into Singularity in any human sense of the term?
۲۸۸۰.

ارزش معرفتی باورهای دینی و کاربرد مدل ایجابی و سلبی پراگماتیسم در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اسلام پراگماتیسم باورهای دینی معرفت عمل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۵ تعداد دانلود : ۲۸۷
تلاش برای نشان دادن ارزش معرفتی باورهای دینی همواره یکی از دل مشغولی های فیلسوفان و دین پژوهان است. در حالی که گروهی از دین پژوهان ارزش معرفتی باورهای دینی را نفی می کنند گروه دیگری نیز بر اعتبار معرفت شناختی باورهای دینی تاکید می نمایند. هریک از این دو گروه اگر چه در معیارهای خود در باره ارزیابی معرفت شناختی باورها با یکدیگر اختلاف دارند اما در پیشینی بودن این معیار با یکدیگر اشتراک دارند. در این میان مکتب پراگماتیسم تلاش می کنند با نفی این نقطه مشترک، ارزش معرفتی باورهای دینی را با تکیه بر عمل مورد ارزیابی قرار دهد. هدف تحقیق حاضر تلاش برای بررسی اعتبار دیدگاه پراگماتیستی نسبت به باورهای دینی بر اساس آموزه های قرآنی است. در این رابطه نویسنده بر اساس برخی آیات قرآن کریم نشان خواهد داد پراگماتیسم به عنوان معیاری در تعیین و ارزیابی ارزش معرفتی باورهای دینی، با آموزه های قرآنی ناسازگار نیست و بلکه آیات متعددی از قرآن کریم آهنگ پراگماتیستی دارد. رویکرد این پژوهش بر تحلیل انتقادی است و نتیجه ای که به دنبال دست یافتن آن است نشان دادن تهدید نبودن معیار پراگماتیستی در حوزه نظام معرفت شناختی دینی اسلامی است. در این رابطه نشان داده خواهد شد که قرآن کریم به دو شیوه ایجابی و سلبی در ارزیابی باورها بجای ارائه استدلال منطقی با تمسک به نتیجه عینی آنها را مورد تأیید قرار می دهد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان