فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۱٬۰۵۰ مورد.
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
97 - 106
حوزه های تخصصی:
جوندگان بزرگ ترین راسته پستانداران هستند که جمعیت بسیار بزرگی را بر روی کره زمین تشکیل می دهند و منشأ خسارات اقتصادی و بهداشتی فراوان بوده و همچنین به عنوان مخزن برخی از بیماری های مشترک بین انسان و حیوان (Zoonosis) مطرح هستند؛ ازجمله این بیماری ها می توان به بیماری سالک اشاره نمود. هدف از این مطالعه، مدل سازی مطلوبیت زیستگاه جرد لیبی به عنوان مخزن بیماری سالک جلدی در ایران است. بدین منظور 17 متغیر زیستگاهی شامل دو متغیر توپوگرافی، هفت متغیر اقلیمی و هشت متغیر کاربری اراضی/پوشش زمین به همراه نقاط حضور گونه وارد مدل مکسنت گردید. بر اساس نتایج حاصل از مدل سازی نرم افزار مکسنت، زیستگاه مطلوب جرد لیبی، مساحتی بالغ بر 432094 کیلومترمربع، معادل 29 درصد از سطح ایران را به خود اختصاص داده است. همچنین دو متغیر فاصله از روستاها و شیب زمین بیشترین تأثیر را در فرآیند مدل سازی دارا بودند. نقشه مطلوبیت زیستگاه گونه مخزن بیماری نشان داد که بیشترین مطلوبیت زیستگاه در استان های هرمزگان، خوزستان، بوشهر و خراسان رضوی قرار دارد. با توجه به آثار روحی و زیان اقتصادی محتمل بر بیماری سالک پوستی و نبود واکسن اثربخش و وجود جوندگان در چرخه بیماری زایی، شناسایی مخازن و زیستگاه مطلوب مخازن این بیماری برای انجام اقدامات مدیریتی امری لازم و ضروری است؛ تا سنگ بنایی برای مدیریت هرچه بهتر این بیماری شود.
بررسی رابطه تاب آوری مکانی و تاب آوری فردی نواحی مشمول طرح اسکان مجدد (مطالعه موردی: نواحی سیل زده شرق استان گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
127 - 142
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق، بررسی رابطه تاب آوری مکانی و تاب آوری فردی در نواحی مشمول طرح اسکان مجدد واقع در شرق استان گلستان است که از جنبه هدف، کاربردی است و از جنبه جمع آوری داده ها از نوع پژوهش های پیمایشی به شمار می آید. جامعه آماری نیز سرپرستان خانوارهای مشمول طرح اسکان مجدد به تعداد 1610 خانوار در شهر جدید فراغی و 730 خانوار سه روستای جابه جا شده در سال 1395 است. ازاین رو پنج محله پاشایی، قپان سفلی، خوجلر، آق تقه و چاتال از شهر جدید فراغی (الگوی تجمیع) و روستای قولاق کسن (الگوی جابه جایی محدود) جهت نمونه برداری انتخاب شدند. جهت تعیین تعداد پرسشنامه مورد نیاز (حجم نمونه) از فرمول کوکران استفاده گردید. با توجه به فرمول کوکران تعداد 360 خانوار برای تکمیل پرسشنامه انتخاب گردیدند. همچنین جهت بررسی تاب آوری فردی پاسخگویان از نسخه اسپانیایی پرسشنامه تاب آوری کونور– دیویدسون استفاده شد. بررسی وضعیت تاب آوری فردی در هر دو الگوی موردمطالعه نشان دهنده عدم تاب آوری فردی جوامع موردمطالعه در هر سه زیر مقیاس تصور از شایستگی فردی، زیر مقیاس اعتماد به غریزه های فردی و زیرمقیاس پذیرش مثبت تغییر و روابط ایمن است. نتایج آزمون t نمونه های مستقل نشان دهنده عدم وجود اختلاف معنی دار ابعاد اقتصادی، اجتماعی و کالبدی- محیطی تاب آوری بین دو الگوی موردبررسی است. همچنین بین دو متغیر تاب آوری فردی و تاب آوری مکانی در هر دو الگوی موردمطالعه رابطه معنی دار وجود ندارد.
ارزیابی پتانسیل آلودگی آب های زیرزمینی آبخوان خالد آباد-بادرود نطنز با مدل دراستیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال یازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۳
39 - 58
حوزه های تخصصی:
از آنجا که منابع آب سطحی در بسیاری از مناطق کشور محدود است، آبهای زیرزمینی به عنوان مناسب ترین منبع در دسترس جهت تامین آب موردنیاز به حساب می آید، از طرف دیگر استفاده بیش از حد آفات و کود های شیمیایی منجر به آلودگی آب های زیرزمینی گردیده است، لذا تعیین عرصه های آسیب پذیر در حفظ این منابع حیاتی امری ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش، به منظور تحلیل آسیب پذیری آب زیرزمینی دشت خالدآباد- بادرود به آلودگی از مدل دراستیک بهره گرفته شد و به طور کلی 7 فاکتور تغذیه آب خالص، عمق آب زیرزمینی، ناحیه غیراشباع، بافت خاک، هدایت هیدرولیکی، محیط آبخوان، توپوگرافی در مدل دراستیک دخیل گردید. پس از تهیه نقشه این فاکتور ها، تعیین وزن این فاکتورها انجام گردید و در نهایت با روی هم گذاری این لایه ها و اعمال وزن آنها در نرم افزار ArcGIS 10.5 نقشه ی آسیب پذیری آب زیرزمینی تهیه شدند. به منظور اعتبارسنجی مدل دراستیک، اقدام به برداشت نمونه و تعیین میزان نیترات برای 13 چاه آب واقع در دشت خالدآباد- بادرود گردید. نتایج حاکی از آنست که در مدل دراستیک، 22 درصد از دشت در محدوده آسیب پذیر واقع شده است که بیشتر در محدوده اطراف شهر بادرود و نواحی شرقی قرار دارد. همچنین نتایج مقایسه نقشه نیترات با نتایج مدل دراستیک بیانگر این است که مدل دراستیک با میزان نیترات اندازه گیری شده دارای همبستگی 74 درصد است.
اثر ریزگرد نمکی ناشی از خشک شدن دریاچه ارومیه بر سه گونه زراعی راهبردی آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال یازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۱
65 - 84
حوزه های تخصصی:
پدیده گردوغبار یا ریزگرد یکی از مخاطرات طبیعی مناطق خشک و نیمه خشک از جمله کشور ایران است. زمانیکه این معضل با خشک شدن بزرگترین دریاچه شور خاورمیانه (دریاچه ارومیه) مصادف شود، بروز طوفان گردوغبارنمکی امری اجتناب ناپذیر خواهد بود که این اتفاق اثرات عمیقی بر جوامع انسانی، جانوران و گیاهان محیط خواهد گذاشت. از سوی دیگر کشاورزی و رشد و عملکرد گیاهان زراعی نیز بشدت متاثر از رسوب ریزگرد بر سطح برگ است. از اینرو به منظور بررسی تاثیر ریزگرد بر رشد و برخی ویژگی های فیزیولوژیک سه محصول زراعی مهم منطقه آذربایجان یعنی گندم تک لپه (Triticum aestivum L.) C3، ذرت تک لپه (Zea mays L.) C4 و نخود دولپه (Cicer arietinum L.) آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار اجرا شد. تیمارها شامل دو سطح ریزگرد (صفر و 10گرم ریزگرد بر مترمربع) بود. اعمال تیمار ریزگرد به مدت 3 روز تاثیر معنی داری بر رشد گندم نداشت. ذرت با افزایش رشد و نخود با کاهش رشد بخش هوایی به این آلودگی محیطی پاسخ داد. محتوای رنگدانه های فتوسنتزی در برگ های نخود کاهش، در گندم افزایش و در ذرت ثابت ماند. ریزگرد محتوی قند ذرت و نخود را افزایش داد. همچنین قرار گرفتن در معرص ریزگرد تاثیر چندانی بر محتوای پروتئین کل گندم و ذرت نداشت در حالی که محتوی پروتئین نخود کاهش معنی دار و واضحی را نشان داد. تغییرات پارامترهای مختلف گونه های گیاهی مورد مطالعه می تواند به عنوان یک سازگاری برای محافظت از گیاهان در برابر تنش ریزگرد محسوب شود. به نظر می رسد ذرت و گندم مقاومت بیشتری دارند ولی نخود با کاهش رشد مواجه می شود. انتخاب گونه زراعی مناسب برای کشت در مناطقی که سالانه مقدار زیادی ریزگرد نمکی را پذیراست، می تواند به عنوان یکی از راهکارهای مهم برای کاهش اثرات سوء ریزگرد بر اقتصاد کشاورزی باشد.
ارزیابی روند تغییرات دما و کسر آب ابر در ایران با استفاده از داده های سری زمانی محصولات سنجنده SEVIRI(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال یازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۱
123 - 136
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی روند تغییرات زمانی و مکانی دمای ابر و کسر آب ابر در ایران می باشد. جهت دستیابی به این هدف، از محصولات سنجنده SEVIRI ماهواره MSG برای دوره زمانی 2004 تا 2017 استفاده شده است. ابتدا داده های موردمطالعه در یک شبکه منظم جغرافیایی در ابعاد 380×290 تنظیم گردید. سپس خصوصیات ابر برای هر ماه به طور جداگانه استخراج و در نهایتاً تغییرات زمانی آن مدل سازی شد. به منظور ارزیابی دقیق تغییرات متغیرها، ایران ازنظر مکانی به چهار ناحیه جداگانه تفکیک شد. بر اساس روش های آماری، روند تغییرات زمانی، از طریق آزمون من-کندال و شاخص سن باهدف آشکارسازی وجود روند مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از محاسبات شاخص ها نشانگر آن بود که کسر آب و دمای ابر در ایران به غیراز ماه های می و سپتامبر به صورت صعودی بوده است. بیشترین مقدار معنی داری در متغیر کسر آب ابر، در ماه ژوئن در جنوب ایران و حداقل آن در ماه می قابل مشاهده می باشد. بررسی درصدی روند نشان داد که حداکثر مقدار معنی داری دمای ابر، در ماه ژوئن در جنوب ایران و حداقل آن در ماه می بوده است. مطابق محاسبات انجام شده کمترین مقدار کسر آب ابر در ایران به شمال (25 درصد) و بیشترین آن به غرب ایران (6/41 درصد) اختصاص داده شده است. همچنین در ارتباط با دمای بالای ابر، جنوب ایران با 3/58 درصد بیشترین مقدار و شرق ایران با 25 درصد، صعودی بودن داده ها را به خود اختصاص داده اند. حداکثر درصد معنی داری وجود سری در روند دمای ابر، در غرب ایران (83/70 %) و حداقل آن در جنوب (83/45 %) بوده است.
بررسی تأثیر مصرف نهاده ها بر تخلیه منابع زمین و پتانسیل آسیب آلاینده های زیست محیطی در شرایط اقلیمی گرگان و زاهدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه به دنبال توسعه کشاورزی، نگرانی هایی در مورد پیامدهای نامطلوب زیست محیطی مانند آلودگی آب، خاک، هوا، کاهش حاصلخیزی، فرسایش خاک و تخلیه منابع بر پایه استفاده از نهاده های غیرقابل تجدید بوجود آمده است که نیازمند چاره اندیشی در این باره است. این پژوهش به منظور بررسی تاثیر مصرف نهاده ها بر تخلیه منابع زمین و پتانسیل آسیب آلاینده های زیست محیطی، طی سال زراعی 99-1398 در دو شهرستان گرگان و زاهدان انجام شد. در این پژوهش مصرف سوخت گازوئیل، آب، کود ورمی کمپوست، مصرف نانو کلات کود نیتروژن، نانو کلات کود فسفر و نانو کلات کود پتاسیم، و مصرف کامل کود شیمیایی (از منبع اوره، سوپر فسفات تریپل و سولفات پتاسیم) به عنوان نهاده های ورودی مستعد آسیب به محیط زیست در نظر گرفته شدند. به طور کلی به ازای تولید یک تن علوفه خرفه، شهرستان گرگان به دلیل مصرف کمتر نهاده ها در تمامی بخش های اثر بارهای محیطی کمتری نسبت به شهرستان زاهدان ایجاد می کند. بر اساس نتایج شاخص نهایی می توان نتیجه گرفت که از بین گروه های تأثیر، گروه تأثیر گرمایش جهانی با مقدار 819/5 کیلوگرم معادل با کیلوگرم CO2 در شهرستان زاهدان و مقدار 814/5 کیلوگرم معادل با کیلوگرم CO2 در شهرستان گرگان در تولید یک تن علوفه خرفه نسبت به سایر اثرات دارای پتانسیل آسیب زیست محیطی بیشتری می باشد، پس از آن نیز تخلیه منابع فسیلی به میزان 489/4 مگاژول بر کیلوگرم (کیلوگرم معادل نفت خام) در هر دو شهرستان زاهدان و گرگان دارای پتانسیل آسیب زیست محیطی است. بر اساس نتایج ارزیابی شاخص زیست محیطی ( Eco-X ) و شاخص تخلیه منابع ( RDI ) به ازای تولید یک تن علوفه خرفه، شهرستان زاهدان شاخص زیست محیطی (819/5 = Eco-X ) بالاتری را نسبت به شهرستان گرگان (814/5 = Eco-X ) نشان داد و فشارهای محیطی بیشتری ایجاد کرد. اما شاخص تخلیه منابع ( RDI ) با توجه به در نظر گرفتن بازه زمانی هدف 100 ساله به معنای مدت زمانی که پیش بینی می شود منبع مورد نظر در دسترس باشد، برای شهرستان زاهدان به میزان (677/7 = RDI ) و برای شهرستان گرگان به میزان (945/5 = RDI ) محاسبه گردید.
ارزیابی آسیب پذیری اکوسیستم تالاب میانگران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل آسیب پذیری اکوسیستم ها در برابر عوامل مختلف طبیعی و انسانی اطلاعاتی از نقاط ضعف و ظرفیت آنها در اختیار می گذارد که برای مدیریت صحیح آنها الزامی هستند. هدف این پژوهش بررسی آسیب پذیری اکوسیستم تالاب میانگران و ارائه راهکارها و راهبردهای مدیریتی در جهت حفاظت از این اکوسیستم است. داده ها و اطلاعات مورد تحلیل از سازمان محیط زیست و مصاحبه با کارشناسان، اساتید در رشته های مربوطه، مطالعات کتابخانه ای و مرور مقالات داخلی و خارجی به دست آمده اند. برای انجام این پژوهش نخست با استفاده از منابع اطلاعاتی سازمان محیط زیست و منابع طبیعی، مصاحبه های صورت گرفته و مرور مقالات عوامل تهدیدکننده تالاب میانگران شناسایی شده و در قالب هفت شاخص (تولید آلودگی، تغییر رژیم هیدرولوژیکی، تغییر رژیم اکولوژیکی، تغییر کاربری، قوانین و ضعف زیرساخت ها، آتش سوزی عمدی مراتع اطراف تالاب و خشکسالی) قرار داده شدند. سپس امتیاز عوامل تهدیدکننده براساس دو شاخص، شدت تهدید و احتمال وقوع تهدید هر شاخص تعیین گردید. آنگاه، به این عوامل با استفاده از ماتریس های ارزیابی امتیاز داده شد. سپس تعامل میان این ارزش ها و عوامل تهدید کننده مورد بررسی قرار گرفت و میزان آسیب پذیری ارزش های تالاب نیز از ضرب امتیازهای کسب شده تمامی عوامل مورد بررسی به دست آمد. نتایج تحقیق نشان داد که بیشترین آسیب پذیری بر ارزش های هیدرولوژی و اکولوژیکی تالاب وارد شده و از ارزش های اکولوژیکی پرندگان تالاب بیشترین اسیب را متحمل شده اند. در مجموع براساس نتایج حاصل از این مطالعه می توان اذعان نمود که تالاب میانگران با وجود دارا بودن ارزش های فراوان اکولوژیکی، هیدرولوژیکی و اجتماعی و اقتصادی در معرض عوامل تهدید زیادی قرار دارد، که ارزیابی آسیب پذیری می تواند درک درستی از روابط میان عملکردهای تالاب و عوامل تهدید کننده آن را به نمایش بگذارد و این اقدام گام موثری برای مدیریت اکوسیستم تالاب میانگران است. همچنین با توجه به اینکه بیشترین آسیب در حوضه ارز ش های اکولوژیکی و هیدرولوژیکی می باشد. پس راهکارهای مدیریتی ارائه شد در این دو حوضه باید بیشتر مد نظر مدیران و کارشناسان قرار گیرد.
کمی سازی مکانی انتشار گاز دی اکسید کربن انسان زاد در مقیاس شهر با استفاده از روش "پایین به بالا" ( مطالعه موردی: کلان شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصرف سوخت های فسیلی در مناطق شهری، موجب انتشار مقادیر زیادی گاز گلخانه ای به جو می شود. بنابراین، مطالعه پایش میزان گاز دی اکسید کربن منتشر شده از مناطق شهری به یک موضوع مهم پژوهشی تبدیل شده است. هدف اصلی این مطالعه، کمی سازی مکانی انتشار دی اکسیدکربن ناشی از احتراق سوخت های فسیلی در شهر اصفهان می باشد. بدین منظور در پژوهش حاضر برای کمی سازی میزان گاز دی اکسیدکربن، بر اساس منابع تولید آن، در مقیاس شهری و درک تفاوت انتشار دی اکسید کربن در سطح شهر از روش "پایین به بالا" استفاده شد. در این روش میزان انتشار به تفکیک منابع مختلف مصرف انرژی محاسبه شده و سپس نقشه توزیع مکانی انتشار تهیه شد. نتایج این تحقیق نشان داد، میزان انتشار گاز دی اکسید کربن در فرآیند احتراق سوخت های فسیلی در محدوده شهر اصفهان ۸۴/۱۳۸۵۵۵۲۵ تن در سال می باشد که به تفکیک منابع احتراقی ثابت و متحرک بخش های نیروگاهی، خانگی، تجاری، حمل و نقل جاده ای و ریلی و حمل و نقل غیر جاده ای (ماشین آلات کشاورزی) به ترتیب ۶۱/۵۰، ۷۸/۲۱، ۱۸/۱۷، ۹۲/۴، ۳۷/۴، و۱۴/۱ درصد از کل میزان گاز دی اکسید کربن سالانه را در شهر منتشر می کنند. به طور کلی، با به کارگیری روش پایین به بالا در نقشه سازی انتشار دی اکسید کربن اقدامات کاهشی را می توان در بخش های مختلف به صورت بسیار کارآمدتر به کار گرفت.
جنبه های سینوپتیک و دینامیک طوفان برف با کولاک گسترده در ایران-14 تا 20 بهمن 1350(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۳
251 - 267
حوزه های تخصصی:
کولاک، شکل شدید طوفان های برفی است که در عرض های میانی و بالای نیمکره شمالی در فصل زمستان رخ می دهد. فاجعه ویرانگر کولاک برف 14 تا 20 بهمن سال 1350(3 تا 9 فوریه 1972)، با بیش از 4000 کشته در ایران به عنوان سهمگین ترین بوران دنیا یکی از آن موارد است. در این بررسی، جنبه های همدید و دینامیک جو در زمان رخداد این پدیده با بهره گیری از داده های بازتحلیل شده پایگاه NCEP/NCAR و ECMWF بررسی شده است. متغیرهای مورداستفاده شامل ارتفاع ژئوپتانسیل، فشار تراز دریا، دمای هوا، نم ویژه، نم نسبی و مؤلفه های مداری و نصف النهاری باد می باشند. مازاد برآن، پارامترهای شاخص اُمگا، تاوایی نسبی و شاخص مداری رودباد، جهت تبیین عملکرد سامانه جو محاسبه شده اند. یافته ها بیانگر حاکمیت الگوی جوی بلاکینک از نوع رکس در دو فاز جداگانه از 3 تا 6 فوریه و از 7 تا 9 فوریه بوده است. تاوه قطبی در تزریق هوای سرد به عرض های جغرافیایی پایین تر و کاهش محسوس دما پیش از رخداد طوفان برف و کولاک کاملاً تأثیرگذار بوده است. بنابراین، اشباع اتمسفر و تأمین رطوبت مورد نیاز بارش برف از طریق سرمایش رخ داده است. شاخص مداری رودباد بیانگر حرکت معنی دار هسته رودباد جنب حاره ای در زمان رخداد این پدیده فرین جوی است.
تحلیل دینامیکی مخاطره سیلاب با استفاده از مدل هیدرولیکی HEC-RAS (مطالعه موردی: رودخانه شاهین شهر، استان اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۱
77 - 97
حوزه های تخصصی:
وقوع سیل یک پدیده طبیعی است و خطر وقوع آن در مناطق شهری یک مسئله جهانی است. رشد شهرنشینی و تغییرات آب و هوایی مخاطره سیلاب های شهری را افزایش داده و باعث ایجاد خسارت به زیرساخت ها و صدمات جانی شده است. هدف این پژوهش تحلیل دینامیکی مخاطره سیلاب رودخانه شاهین شهر (استان اصفهان) است؛ بنابراین جهت شبیه سازی مخاطره سیلاب از مدل یک بعدیHEC_RAS استفاده گردید و از طریق الحاق HEC–GEORAS در محیطGIS پردازش داده های ژئومتری انجام شد. جهت محاسبه دبی برای دوره بازگشت های 25، 50 و 100 ساله، حوضه آبریز منطقه موردمطالعه به داخل محیط نرم افزار HEC- HMSوارد شد و مشخصات فیزیوگرافی حوضه آبریز از قبیل: مساحت، طول آبراهه اصلی، شماره منحنی خاک (CN)، زمان تمرکز و زمان تأخیر وارد گردید. بر این اساس، نتایج خروجی حداکثر دبی سیلاب با دوره های بازگشت های متفاوت محاسبه شد نتایج حاصل از مدل نشان می دهد که با توجه به شرایط رودخانه، منطقه به سه بازه مختلف تقسیم بندی شد که ضریب زبری مانینگ با استفاده از روش کوان برای بازه های مختلف هر بخش جداگانه محاسبه گردید. نتایج حاصل از مطالعات نشان می دهد که پهنه سیلاب در دور بازگشت 25 ساله 948/0 کیلومتر مربع، در دوره بازگشت 50 ساله 13/1 و در دوره بازگشت 100 ساله 34/1 کیلومتر مربع از اراضی حاشیه رودخانه شاهین شهر را در بر گرفته اند؛ و در بازه آخر به دلیل کاهش میزان شیب و کاهش سرعت جریان پهنه سیلاب از سایر بازه ها گسترده تر شده است.
پهنه بندی احتمال وقوع زمین لغزش در پایین دست سد سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش انتخاب بهترین مدل و شناسایی پهنه های خطر زمین لغزش در حوضه های پایین دست سد سنندج است. منطقه مورد مطالعه به مساحت 7/970 کیلومتر مربع در پایین دست سد سنندج قرار دارد و بر روی زون ساختاری سنندج - سیرجان واقع شده است. در این مطالعه از 9 عامل موثر بر زمین لغزش، شامل شیب، جهت شیب، فاصله از گسل، فاصله از جاده، فاصله از آبراهه، لیتولوژی، کاربری اراضی و بارش استفاده شد . با استفاده از تصاویر ماهواره ای Landsat 8 ETM ، تعداد ۲۳۷ نقطه لغزشی مشخص گردید. سپس نقشه پراکنش زمین لغزشهای منطقه تهیه شد. همچنین 89 نقطه غیرلغزشی، به منظور استفاده در مراحل آموزش و آزمایش شبکه عصبی پرسپترون در داخل شیبهای کمتر از 5 درجه مشخص شدند. در مدل شبکه عصبی مصنوعی لایه ی میانی به صورت پیش فرض نرم افزار انتخاب شد. از 70 درصد زمین لغزشهای رخداده، جهت آموزش شبکه عصبی و از 30 درصد مابقی به عنوان داده های زمین مرجع جهت آزمایش و کالیبره کردن مدل استفاده شد. داده ها با استفاده از یک شبکه پرسپترون چندلایه با الگوریتم یادگیری آدام آموزش دیدند. ساختار نهایی شبکه دارای 9 نرون در لایه ورودی، 30 نرون در لایه میانی و 1 نرون در لایه خروجی است. در مدل AHP پس از محاسبه ی وزن نهایی زیرمعیارها، وزن های محاسبه شده را به جدول توصیفی لایه های اطلاعاتی عوامل موثر اضافه نموده و در نهایت نقشه ی پهنه بندی خطر زمین لغزش در منطقه بدست آمد. پس از آماده سازی مدلها، منطقه ی مورد مطالعه با 9 متغیر ورودی تحلیل شد. نتایج تحلیل به صورت نقشه ای با پنج طبقه خطر زمین لغزش برای هر مدل ترسیم گردید. از 5 روش محاسبه میزان خطا جهت صحت سنجی مدلها استفاده شد . بر اساس مدل شبکه عصبی، حدود 31 درصد و مدل AHP ۳۵ درصد از منطقه در محدوده مناطق مطلوب جهت فعالیتهای انسانی قرار دارد. همچنین بر اساس مدل شبکه عصبی حدود 39 درصد و مدل AHP ۳۳ درصد از منطقه در محدوده مناطق نامطلوب و بسیار نامطلوب قرار گرفته اند. مناطق مخاطره آمیز عمدتا در غرب و جنوب غرب حوزه واقع شده اند. مقایسه نتایج صحت سنجی نشان می دهد که مدل شبکه عصبی پرسپترون دارای دقت بهتری نسبت به مدل تحلیل سلسله مراتبی است. بر اساس روش AHP پارامترهای شیب، لیتولوژی و کاربری اراضی بیشترین نقش را در وقوع زمین لغزش منطقه دارند.
بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهری با رویکرد مدیریت بحران زلزله(مطالعه موردی: شهر سقز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۹
87 - 106
حوزه های تخصصی:
رویکرد بازآفرینی شهری به عنوان جدیدترین رویکرد حفاظت از بافت های ناکارآمد شهری در مقابل بلایا طبیعی همچون زلزله، برخاسته از اصول توسعه پایدار و برنامه ریزی سیستمی است، که توجه هم زمان به ابعاد فیزیکی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی را مدنظر قرارداده است. در این پژوهش با هدف بازآفرینی بافت های ناکارآمد محلات 22گانه شهر سقز با رویکرد مدیریت بحران زلزله؛ 49شاخص مؤثر در بازآفرینی بافت های ناکارآمد محلات شهر سقز در محیط MicMac ارزیابی شده اند تا عوامل کلیدی استخراج شوند، سپس این عوامل با استفاده از مدل Todim در سطح محلات 22گانه شهر اولویت بندی شوند. لازم به ذکر است که جمع آوری داده های مربوط به معیارهای کلیدی با استفاده از برداشت میدانی، اطلاعات آماری سال1395 و مدل تحلیل شبکه در سیستم اطلاعات جغرافیایی بوده است ، همچنین وزن دهی اولویت ها بر اساس اهمیت و نیاز شهروندان، در ماتریس سلسله مراتبی AHP بوده است. یافته های تحقیق بیانگر استخراج 27 شاخص به عنوان عوامل کلیدی بوده که الگوی توزیع ناپایدار را نشان می دهند. نتایج تحقیق نشان می دهد که با توجه به معیارهای بازآفرینی بافت های ناکارآمد محلات 22گانه شهر سقز، محلات 22، 2، 8 و 21 که در جنوب غربی و قسمتی از شمال شهر واقع شده اند از ناکارآمدی کمتری برخوردارند در مقابل محلات 16، 17، 19، 6، 18، 4، 13 و 1 که در جنوب شرقی، تا حدودی شمال شرقی، غرب و مرکز شهر واقع شده اند جزو محلاتی با ناکارآمدی بالا محسوب می شوند که در میان ابعاد بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهری، شاخص های اقتصادی، کالبدی(درونی و بیرونی)، زیست محیطی و اجتماعی به ترتیب بیشترین تا کمترین رتبه را به خود اختصاص داده اند لذا به منظور بازآفرینی بافت های ناکارآمد محلات شهر سقز لازم است که این عوامل به ترتیب موردتوجه قرارگرفته و در جهت تحقق بازآفرینی اقدامات لازم انجام شود.
تحلیل فضایی تغییرات اقلیمی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تحلیل فضایی تغییرات اقلیمی دما در ایران انجام شد. ابتدا با استفاده از آزمون من-کندال و شیب سن، روند تغییرات شناسایی شد. سپس با استفاده از روش های تحلیل مولفه های اصلی و خوشه بندی، گستره ایران از لحاظ روند تغییرات سالانه شاخص های فرین در چهار خوشه دسته بندی شد. 38 ،33 ، 18 و 11 درصد از ایستگاهها به ترتیب در خوشه های 1، 2، 3 و 4 قرار گرفتند. شدیدترین روندهای افزایشی در ایستگاههای خوشه یک، که در نواحی پست و کم ارتفاع ایران استقرار دارند رخ داده است. میانگین ارتفاع آنها 535 متر است. ایستگاههای خوشه 2 روند افزایشی متوسط و ایستگاههای خوشه 3 روند افزایشی ضعیفی را تجربه کرده اند. ایستگاههای خوشه 2 غالبا در نواحی شمال غرب و غرب ایران استقرار یافته اند، اما ایستگاههای خوشه 3 نظم خاصی را از نظر پراکندگی فضایی نشان نمی دهند. ایستگاههای خوشه 4 بر خلاف سه خوشه دیگر، روندهای آشکاری را نشان نمی دهند. به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان داد که بین عامل ارتفاع و شیب روند شاخص های فرین گرم همبستگی معکوس وجود دارد. یعنی هرچه ارتفاع کاهش می یابد، شیب روند افزایش می یابد. بنابراین ایستگاههایی که در نواحی پست و کم ارتفاع قرار گرفته اند نسبت به نواحی مرتفع، تغییرات اقلیمی شدیدتری را تجربه کرده اند. همچنین تغییرات اقلیمی شاخص های حدی گرم قوی تر از شاخص های حدی سرد و روند افزایش دماهای کمینه بیشتر از دماهای بیشینه است. علاوه بر آن، تعداد شب های گرم با شیب بیشتری نسبت به تعداد روزهای گرم افزایش یافته است.
توزیع مکانی روند فراوانی بارش سالانه در شمال باختری ایران در دوره آماری 1970 تا 2013(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۹
123 - 140
حوزه های تخصصی:
بارش یکی از برجسته ترین عناصر و پدیده های آب و هوایی است. شناخت بارش و به ویژه شناسایی دگرگونی های آن یکی از نخستین گام ها در برنامه ریزی های محیطی مبتنی بر دانسته های آب وهوایی است. یکی از ویژگی های رفتاری بارش دگرگونی های درازمدت آن در راستای زمان (روند) است. به نظر می رسد که روند سری های زمانی بارش بیش از آنکه از الگویی خطی پیروی کند، رفتاری غیرخطی داشته باشد. ازاین رو در این پژوهش کوشش شده است تا توزیع مکانی روند فراوانی بارش سالانه در شمال باختری ایران در دوره آماری 1970 تا 2013 میلادی، با استفاده از الگوهای خطی و چندجمله ای بررسی شود. در این راستا از داده های 219 ایستگاه همدید، آب و هواشناسی و باران سنجی استفاده شده است. یافته ها نشان داد که الگوهای خطی در آشکارسازی روند بارش سالانه در شمال باختری ایران با کاستی های فراوانی همراه هستند؛ به گونه ای که بر پایه یک الگوی خطی فراوانی بارش تنها در 82/21 درصد از شمال باختری ایران روند معنی داری داشته اند. حال آنکه با افزودن الگوهای درجه 2 و درجه 3 روند فراوانی بارش در 1/83 درصد از منطقه معنی دار می شود. چنانچه الگوی دارای بالاترین درجه را پایه گزینش الگوی برتر در هر یاخته بدانیم؛ آنگاه روند فراوانی بارش سالانه در 4/6 درصد از شمال باختری ایران دارای الگوی خطی، در 7/10 درصد دارای الگوی درجه 2 و در 66 درصد از منطقه دارای الگوی درجه 3 است. ازاین رو تنها در 9/16 درصد از منطقه هیچ روند معنی داری رخ نداده است. همچنین دریاچه ارومیه و رشته کوه های مرکزی منطقه نقش آشکاری بر تنوع توزیع مکانی روند بارش داشته اند. به گونه ای که کانون روندهای درجه 2 و دست کم بخش زیادی از روندهای خطی پیرامون دریاچه و در باختر کوه های مرکزی است. ازسوی دیگر گسترش روندهای درجه 3 در تمامی موقعیت های جغرافیایی به غیر از پیرامون دریاچه این گمانه را ایجاد می کند که روندهای درجه 3 بیش تر زیر اثر اطلاعات و رویدادهای بزرگ مقیاس آب وهوا شکل گرفته اند.
بررسی آسیب توفان های گرد و غبار بر راه های ارتباطی سیستان (1396-1398)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۰
203 - 214
حوزه های تخصصی:
توفان های گرد و غبار یکی از مخاطرات طبیعی است که آسیب هنگفت اجتماعی و اقتصادی را بر سیستان تحمیل می نمایند. از آنجایی-که بررسی پیامدهای این توفان ها و آسیب های ناشی از آنها در بخش های مختلف دشوار است در این مطالعه تنها بخشی از پیامدها و آسیب های ناشی از این توفان ها در سیستان طی سال های 1398-1396 مورد بررسی قرار گرفته است. آسیب وارده بر راه های ارتباطی شامل آسیب وارده به بدنه راه، آسیب وارده به تاسیسات و تجهیزات و آسیب ناشی از نگهداری راه می باشد. به منظور برآورد آسیب ها و دریافت اطلاعات مورد نیاز جداولی تهیه شد و با مراجعه به اداره راهداری و حمل و نقل راه های شهرهای زابل، زهک و هیرمند تکمیل شدند. تحلیل توفان های گرد و غبار با استفاده از داده های سرعت باد و دید افقی ثبت شده در ایستگاه هواشناسی زابل انجام گرفت. نتایج نشان داد که توفان های گرد و غبار به تابلوها و تأسیسات و آسفالت راه ها آسیب هایی را وارد نموده بطوری که هزینه نگهداری و بازسازی آنها را افزایش داده است. بین فراوانی ماهانه و سالانه توفان های گرد و غبار و مقادیر ماهانه و سالانه رسوبات انباشته شده در سطح راه ها انطباق مناسبی وجود داشت. بیشینه تجمع ماسه در نیمه اول سال و ماه تیر و در سال 1397 مشاهده شده که منطبق با بیشینه فراوانی توفان های گرد و غبار می باشد. مقدار آسیب های وارده از توفان های گرد و غبار بر راه های ارتباطی سیستان 5/32 میلیارد تومان طی سه سال مورد بررسی برآورد شد.
پیش بینی خطر تخریب جنگل با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی و مدل رگرسیون لجستیک (مطالعه موردی: شهرستان سردشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
69 - 92
حوزه های تخصصی:
مدل سازی الگوی مکانی– زمانی در تغییرات پوشش جنگل اطلاعات ارزشمندی را جهت درک بهتر فرآیند تغییر، تعیین عوامل مؤثر مناطق در معرض تغییر فراهم می آورد. در این پژوهش سعی و تلاش ما بر آن بوده تا با استفاده از قابلیت ها و توانایی های فناوری های روز ازجمله سنجش ازدور، سیستم اطلاعات جغرافیایی عوامل موٌثر بر کاهش و تخریب جنگل های غرب ایران را شناسایی کرده و سپس در قالب الگوی محاسباتی مناسب به صورت یک مدل ریاضی بر گرفته از رفتار طبیعت پیاده سازی کنیم. در این پژوهش به منظور بررسی کاهش پوشش جنگلی شهرستان سردشت در استان آذربایجان غربی، از طریق تصاویر سنجندهMSS ، ETM و OLIمربوط به سال های 1356، 1379 و 1397 استفاده گردید. تصاویر ذکر شده مورد پیش پردازش و پردازش قرار گرفتند و به دو طبقه جنگل و غیر جنگل طبقه بندی شدند. برای بررسی ارتباط مکانی کاهش پوشش جنگل با عوامل فیزیوگرافی و انسانی از روش آماری رگرسیون لجستیک استفاده شد. برای به دست آوردن نقشه شایستگی تبدیل اراضی، رابطه رگرسیون لجستیک بین نقشه کاهش پوشش جنگلی سال های 1356 تا 1379 و 1379 تا 1397 و همچنین عوامل مؤثر بر آن، برقرار شد. درنهایت، یک مدل مکانی ساده که توانایی پیش بینی پراکنش مکانی تخریب جنگل را با استفاده از رگرسیون لجستیک دارد، ارائه شد. نتایج نشان داد که در طول 41 سال حدود 33721 هکتار از سطح جنگل های شهرستان سردشت کاسته شده است. با توجه به نتایج مشخص شد که از متغیّرهای توپوگرافی، پارامترهای فاصله از جاده و فاصله از روستا بر میزان تخریب جنگل بیشترین تأثیر را داشته اند.
مدل سازی و پهنه بندی مناطق مستعد آتش سوزی در جنگل های زاگرس با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی بر پایه رگرسیون لجستیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۸
43-58
حوزه های تخصصی:
جنگل ها به عنوان یکی از مهم ترین منابع طبیعی تجدیدشونده، نقش مهمی در پایداری زیست بوم ها ایفا می نمایند. یکی از مهم ترین آشفتگی های مؤثر بر اکوسیستم های جنگلی زاگرس، آتش سوزی جنگل است؛ بنابراین شناسایی مناطق بحرانی آتش سوزی به منظور کاهش خسارات احتمالی، امری لازم و ضروری است. هدف این تحقیق، بررسی میزان تأثیر متغیرهای مؤثر در ایجاد آتش سوزی و تهیه نقشه خطر آتش سوزی است. ازاین رو متغیرهای مؤثر بر آتش سوزی شامل ارتفاع از سطح دریا، شیب، جهت، فاصله از مناطق مسکونی، فاصله از آبراهه ها و فاصله از جاده برای تعیین تأثیر هریک در آتش سوزی، بررسی شدند. نقشه ارتفاع از سطح دریا، شیب و جهت جغرافیایی با کمک مدل رقومی ارتفاع و نقشه های فاصله از مناطق مسکونی و فاصله از جاده از نقشه های رقومی 25000/1 تهیه شد. همچنین مناطقی که طی سال های 90-94 در آن ها آتش سوزی رخ داده بود، با دستگاه جی پی اس برداشت گردید. در این تحقیق از روش رگرسیون لجستیک برای بررسی تأثیر عوامل مختلف در آتش سوزی استفاده شد. نتایج نشان داد که ارتفاع از سطح دریا، فاصله از آبراهه و درصد شیب، مهم ترین عوامل تأثیرگذار در آتش سوزی جنگل در منطقه بودند. مدل سازی براساس سه متغیری که ارتباط معنی داری با آتش سوزی جنگل در منطقه داشتند و ضرایب حاصل از روش رگرسیون لجستیک، انجام شد. نتایج اعتبارسنجی مدل با ضریب تبیین نگلکرک حدود 500/0 و ضریب منحنی راک 701/0 نشان از دقت، برازش و اعتبار مناسب مدل به دست آمده داشت. همچنین نتایج نشان داد که 81 درصد از مساحت منطقه در مناطق بحرانی و خطرناک قرار دارد.
بررسی تغییرات مکانی غلظت آلاینده های سرب و کادمیم در خاک سطحی بخش هایی از ایران مرکزی (مطالعه موردی: دشت قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۸
59-78
حوزه های تخصصی:
آلودگی های زیست محیطی از مهم ترین عوامل مؤثر بر تخریب و تنزل کیفیت اجزای بیوسفر محسوب شده و در این میان فلزات سنگین به دلیل سمیت، تجزیه پذیری و تحرک کم در خاک و تجمع زیستی در گیاهان موردتوجه هستند. این پژوهش با هدف تهیه نقشه پراکنش سرب و کادمیم خاک های سطحی بخش هایی از استان قم به مرکزیت شهر قم، با کاربری های متفاوت کشاورزی، شهری و صنعتی بایر در دو شکل کل و قابل جذب انجام گرفته است. توزیع مکانی این عناصر در خاک های سطحی با کاربری های متفاوت به وسعت 1054 کیلومترمربع بررسی شد. نمونه برداری در 209 نقطه با شبکه بندی منطقه مطالعاتی انجام و مقدار کل و قابل جذب سرب و کادمیم با استفاده از دستگاه جذب اتمی تعیین شد. واریوگرام های همه جهته عناصر مذکور توسط نرم افزار Variowin ترسیم گردید. به دلیل عدم دستیابی به ساختار مناسب تغییر نما در مورد کادمیم، کریجینگ و تهیه نقشه در مورد آن صورت نگرفت. میانیابی به روش کریجینگ نقطه ای و با نرم افزار WinGslib صورت گرفت. به منظور تعیین دقت تخمین های انجام شده از MEE، MSEE استفاده گردید. دامنه تغییرات سرب کل با حداقل 6/9 و حداکثر 4/123 میلی گرم بر کیلوگرم، مقدار 8/113 گزارش می گردد. در این مطالعه حداقل و حداکثر غلظت کادمیوم کل به ترتیب 2/0 و 5/5 بوده است. میانگین غلظت سرب قابل جذب در منطقه مطالعاتی 1/4 میلی گرم بر کیلوگرم با حداقل 5/0 و حداکثر 8/34 میلی گرم بر کیلوگرم است. بر اساس نقشه های پراکنش سرب به نظر می رسد عامل مؤثر بر روند افزایشی این عنصر، نوع کاربری باشد. اراضی با کاربری شهری و صنعتی بیشترین مقدار سرب کل و قابل جذب را دارا بودند که نشان از پتانسیل بالای منطقه برای آلودگی است. لذا لازم است اقدامات مدیریتی لازم جهت جلوگیری از بروز حوادث مخرب زیست محیطی انجام گیرد.
تحلیل فضایی تاثیر شاخص های عدالت توزیعی بر تاب آوری مناطق روستایی در برابر خشکسالی (مطالعه موردی: مناطق روستایی غرب دریاچه ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۰
127 - 150
حوزه های تخصصی:
تحلیل الگوهای فضایی تاب آوری و بررسی روابط فضایی بین تاب آوری و عوامل تأثیرگذار از جمله عدالت توزیعی بسیار ضروری خواهد بود، زیرا باعث درک بهتر وضعیت تاب آوری و مدیریت بهینه خدمات توزیعی خواهد شد. لذا، هدف از مطالعه حاضر، که از نوع توصیفی تحلیل است، بررسی عدالت توزیعی و تأثیر آن بر سطح تاب آوری روستاهای غرب دریاچه ارومیه در زمینه خشکسالی است. جامعه آماری مطالعه حاضر تمامی روستاهای واقع در محدوده 10 کیلومتری از ساحل دریاچه ارومیه بوده، که جهت مطالعه 53 روستا و در نهایت با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه گیری طبقه ای چند مرحله ای تصادفی 380 خانوار جهت مطالعه انتخاب شد. ابزار جمع آوری پرسشنامه محقق ساخته ای بود که روایی آن به صورت صوری و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. در این پژوهش، عوامل تأثیرگذار (شاخص های عدالت توزیعی) بر سطح تاب آوری روستاهای مورد مطالعه با روش رگرسیون وزنی جغرافیایی ( GWR ) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج رگرسیون GWR نشان داد که متغیرهای وارد شده به مدل 8/47 درصد متغیر وابسته را تبیین می کنند. همچنین، نتایج مدل رگرسیون ( OLS ) نشان داد که شاخص های زیربنایی، بازرگانی خدماتی و اقتصادی دارای بیشترین تأثیرگذاری بر سطح تاب آوری در روستاهای مورد مطالعه در زمینه خشکسالی هستند.
اولویت بندی اقدامات کلیدی جهت افزایش مشارکت عمومی در مدیریت سوانح طبیعی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۹
215 - 227
حوزه های تخصصی:
سوانح طبیعی از گذشته تا کنون در کشور ایران، تلفات جانی و خسارات مالی فراوانی را به بار آورده است. در این مقاله به لزوم اهمیت مشارکت عمومی نهادها و مردم در مدیریت این سوانح پرداخته شده است. ازاین رو ده نوع از اقدامات کلیدی در جهت افزایش موفقیت در مشارکت عمومی و همچنین سه معیار مرتبط با سرعت، کیفیت و اثربخشی که هر سه جزو معیارهای مثبت می باشند، در نظر گرفته شده است. جهت انجام فرآیند تصمیم گیری با استفاده از روش تصمیم گیری چندمعیاره آن ها را رتبه بندی نموده تا در مرحله آخر بهینه ترین روش موجود انتخاب شود. برای این منظور از روش آنتروپی شانون برای وزن دهی به معیار ها و جهت رتبه بندی گزینه ها از روش TOPSIS استفاده شد. یافته ها برای ده نوع از این اقدامات کلیدی، نشان می دهد پشتیبانی حاکمیت و تعهد قابل اعتماد در رتبه اول، لزوم تعریف اهداف و منافع مشترک در رتبه دوم، تضمین اتحاد بین نهادها و مردم در رتبه سوم، تضمین رهبری مؤثر حاکمیت در رتبه چهارم، پیدا کردن رویکردهای مشترک در راه رسیدن به اهداف در رتبه پنجم، اطمینان از ارتباط شفاف و مؤثر در رتبه ششم، شفاف سازی نقش ها و مسئولیت ها در رتبه هفتم، سرمایه گذاری در جهت اجرای دقیق فرآیندها در رتبه هشتم، افزایش زمان کارکنان دولت برای تسهیل و پشتیبانی از فرآیندها در رتبه نهم و مدیریت و نظارت بر مشکلات در روابط مشارکتی در رتبه دهم قرار گرفته اند.