فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۲۱ تا ۸۴۰ مورد از کل ۱٬۷۹۰ مورد.
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۳ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۷
141 - 159
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله تعیین روند و بررسی ارتباط سری های زمانی بلندمدت تراز سطح آب دریاچه ی ارومیه و دیگر پارامتر های هیدروکلیماتولوژیکی حوضه ی شامل بارش، رواناب، دما و رطوبت نسبی، در مقیاس های ماهانه، فصلی و سالانه با استفاده از آزمون من-کندال و تبدیل موجک گسسته است. آزمون من -کندال و من-کندال دنباله ای برای ترکیب های مختلف زیر سری های حاصل از تبدیل موجک گسسته، جهت تعیین زیر سری زمانی جزئی که مسئول اصلی تولید روند در سری های زمانی است، مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد در سری های زمانی پارامتر های هیدروکلیماتولوژیکی در مقیاس ماهانه، تناوب 8 ماهه اصلی ترین تناوب در تولید روند است. بعلاوه نتایج حاکی از روند منفی قابل ملاحظه ای در مقیاس های مختلف از سری های زمانی سطح آب دریاچه و رواناب است و سری های زمانی بارش، دما و رطوبت نسبی در حالت کلی روند های چشمگیری نداشته اند. از نتایج این تحقیق چنین برمی آید که در سال های اخیر کاهش روند در سری زمانی رواناب نقش اساسی را در خشکی دریاچه ارومیه ایفا کرده است. همچنین براساس نتایج آزمون من-کندال دنباله ای، از سال 1377 به بعد، یک روند کاهشی قابل ملاحظه ای در هر دو سری زمانی سطح آب و رواناب در مقیاس ماهانه دیده می شود. در نهایت روش تحلیل روند سن (Sen) به کار رفته، نتایج به دست آمده از روش آزمون من-کندال بر پایه موجک را تأیید کرد.
استفاده از تکنیک های پیکسل مبنا و زیر پیکسل مبنا جهت شناسایی مناطق دگرسانی (مطالعه موردی: محدوده تنگ بستانک استان فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آشکارسازی طیفی کانی ها با استفاده از تصاویر چند طیفی سنجنده ها، به منظور شناسایی و اکتشاف کانی های هر منطقه با بهره گیری از رفتارهای منحصربه فرد کانی ها شیوه ای نوین در زمینه علوم محیطی محسوب می گردد. تحقیق حاضر با استفاده از داده های سنجنده لندست 8 و با روش های مختلف پیکسل مبنا و زیرپیکسل مبنا مانند روش نسبت گیری باندی، آنالیز مؤلفه های انتخابی)کروستا(، نقشه بردار زاویه طیفی(SAM)، برازش مشخصه طیفی (SFF) ، روش ACE و فیلتر انطباقی تعدیل یافته(MTMF)به مطالعه و شناسایی زون های دگرسانی در منطقه تنگ بستانک در استان فارس می پردازد. انجام پردازش های لازم و استفاده از تکنیک های ذکرشده منجر به شناسایی دگرسانی های مختلفی ازجمله آرژیلیک، فیلیک و پروپلیتیک شده است. همچنین در این تحقیق با در دست داشتن نقشه واقعیت زمینی منطقه دولومیتی از سطح منطقه، دقت های طبقه بندی ازجمله دقت کلی، کاپا، دقت ناظر و دقت تولیدکننده محاسبه گشت. همچنین با استفاده از نمونه برداری تصادفی از سطح منطقه و انجام آزمایش ICP-MASS ، مجموع مربعات باقیمانده برای هرکدام از روش های پیکسل مبنا و زیرپیکسل مبنا محاسبه و آنالیز XRD جهت تدقیق نتایج شناسایی اهداف با استفاده از نمونه برداری تصادفی روی مناطق مختلف انجام شد. نتایج نشان داد روش SFF با مجموع مربعات باقیمانده 5/1 و ضریب کایا و کلی 679/0 و8/84 بیشترین دقت در شناسایی زون های دگرسانی و روش PCA با مجموع مربعات باقیمانده 46/3 و ضریب کاپا و کلی 279/0 و 4/44 کمترین دقت را در شناسایی این مناطق دارد. همچنین بعد از گزینش مناسب ترین روش شناسایی مساحت مناطق مختلف محاسبه گشت که مناطق دولومیتی، کلسیتی و کوارتز(سیلیسی) به ترتیب با 144/37، 32/33 و 86/27 کیلومترمربع بیشترین مساحت از سطح منطقه موردمطالعه را به خود اختصاص داده اند.
استفاده از مدل زیر پیکسل جاذبه attraction)) به منظور طبقه بندی لندفرم ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین موضوعات در علم ژئومورفولوژی کمی افزایش قدرت تفکیک مکانی به منظور افزایش میزان اطلاعات در مدل رقومی ارتفاع (DEM) است. مدل های مختلفی به منظور افزایش قدرت تفکیک مکانی تاکنون استفاده شده اند. از بین مدل های مختلف مدل جاذبه به عنوان جدیدترین مدل، دارای دقت بسیار بالایی می باشد. در این تحقیق از مدل جاذبه برای اولین بار به منظور افزایش قدرت تفکیک مکانی DEM در جنوب شهرستان داراب (قلاتویه) استفاده شد. در این تحقیق از دو مدل همسایگی پیکسل های مماس و مدل همسایگی چهارگانه برای تخمین مقادیر زیر پیکسل ها بر روی DEM استفاده شد. هر مدل دارای پیکسل های همسایه متفاوت هستند که به کمک آن ها مقادیر جاذبه هر زیر پیکسل محاسبه می شود. پس از تولید تصاویر خروجی برای زیر پیکسل ها در مقیاس های 2، 3، 4 با همسایگی های متفاوت، بهترین مقیاس با مناسب ترین نوع همسایگی با استفاده از نقاط کنترل زمینی تعیین شد و مقادیر RMSE برای آن ها محاسبه شد. از بین مقیاس ها با همسایگی های مختلف مشخص شد که فاکتور مقیاس 3 و مدل همسایگی چهارگانه نسبت به بقیه روش ها دارای بیشترین دقت با کمترین میزان RMSE 8/07)) برای DEM 90 متر (8/09) می باشد. نتایج حاصل از بررسی میزان RMSE نشان می دهد که مدل چهارگانه نتایج بهتری نسبت به مدل مماس نشان می دهد و میانگین RMSE خروجی های این مدل کمتر از مدل همسایگی مماس است. در حالت S=2 مدل همسایگی و چهارگانه به طور استثنا نتایج یکسانی ارائه می کنند که موجب می شود RMSE این دو مدل در این حالت مقدار یکسانی را ارائه می کند که این مقدار همچنین کمترین مقدار مربوطه در بین سایر شاخص های مقیاس (3و4) است. درنهایت از بهترین مدل رقومی ارتفاع حاصل از مدل جاذبه، به عنوان داده ورودی برای تهیه لندفرم های منطقه موردمطالعه با استفاده از روش TPI استفاده شد. نتایج نشان داد مساحت لندفرم های قله کوه، یال های مرتفع، یال های شیب میانی، تپه های کوچک موجود در دشت، شیب های بالایی، مساها، شیب های باز، دشت و دره های u شکل در لندفرم حاصل از مدل جاذبه نسبت به DEM 90 متری افزایش یافت. درحالی که مساحت لندفرم های دره های باریک، آبراهه ها، زهکش های شیب میانی، دره های کم عمق، زهکش های مناطق مرتفع و یال های موضعی، تپه های موجود در دره کاهش یافت. با استفاده از این تحقیق مشخص شد که استفاده از مدل رقومی ارتفاع (DEM) حاصل از الگوریتم جاذبه نسبت به DEM 90 متری دارای جزئیات بیشتری می باشد و اطلاعات بیشتری را از منطقه موردمطالعه نشان می دهد.
بررسی کاربرد GIS برای تخمین فرسایش خاک و بار رسوب با استفاده از مدل RUSLE (مطالعه موردی: حوضه قلعه چای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهداف: در این پژوهش به بررسی میزان فرسایش خاک و بار رسوب حوضه آبریز قلعه-چای با استفاده از مدل تجربی RUSLE در محیط (GIS) پرداخته شده است. روش: برای دست یافتن به هدف تحقیق، از مدل تجربی RUSLE در محیط GIS که شامل عامل فرسایندگی باران، عامل فرسایش پذیری خاک، عامل توپوگرافی و پوشش گیاهی است، استفاده شد و اسناد و مدارک مختلفی، ازجمله نقشه های توپوگرافی، زمین-شناسی، خاک شناسی، کاربری اراضی، پوشش گیاهی، آمارهای مختلف مربوط به ایستگاه-های باران سنجی و مدل ارتفاعی رقومی به عنوان ابزار تحقیق مورداستفاده قرار گرفت. یافته ها/ نتایج: نتایج و رسوب کلّ برآورد شده در روش USDA، قابلیت تلفیق مدل RUSLE و GIS را در برآورد میزان فرسایش و بارِ رسوب نشان می دهد. نتیجه گیری: بررسی نقشه خطر فرسایش خاک نشان می دهد که میزان خطر فرسایش خاک در سطح دشت، از صفر تا ۲۲۵/۲ برحسب تن در هکتار در سال متغیّر است و منطقه موردمطالعه، جزو طبقه فرسایشی خیلی کم تا کم قرار داشت و حداکثر بار رسوب ۶۴/۰ تن در هکتار در سال برآورد شد.
تأثیر تکتونیک در تغییرات نیمرخ طولی رودخانه ها (مطالعه موردی: رودخانه علامرودشت در جنوب استان فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رودخانه ها به دلیل حساسیت نسبت به تغییرات تکتونیکی با تغییرات محسوسی در ویژگی های هندسی خود به فعالیت های زمین ساختی در یک منطقه واکنش نشان می دهند. شاخص های ژئومورفولوژیک استخراج شده از نیمرخ طولی رودخانه ها، ویژگی های نیمرخ طولی و پاسخ های آن ها به فعالیت های تکتونیکی و تغییرات سطح اساس را بیان می کنند. هدف این مقاله بررسی چگونگی تأثیر عوامل تکتونیکی در تغییرات نیمرخ طولی رودخانه علامرودشت در جنوب استان فارس و شناسایی شکل و محل این تغییرات است، بدین منظور با تقسیم محدوده به سه زیرحوضه اصلی فداغ، بیرم و علامرودشت، با استفاده از داده های استخراج شده از نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی و مدل رقومی ارتفاع (DEM)، شاخص های تقارن حوضه (AF)، شاخص هیپسومتری (HI)، شاخص نرمال شده نیمرخ طولی رودخانه، شاخص گرادیان طولی رودخانه (SL) و شاخص تقعر (SCI) در نرم افزارهایArcGIS ، Excel و MATLAB به صورت کمّی مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفته و سپس نتایج این شاخص ها با یکدیگر و با داده های زمین شناسی و بازدیدهای میدانی مقایسه شدند. نتایج به دست آمده از شاخص های نیمرخ طولی، گرادیان طولی و شاخص تقعر رودخانه نشان دهنده تغییرات نیمرخ طولی رودخانه علامرودشت بر اثر عوامل تکتونیکی است. به دلیل فعالیت بیشتر گسل ها در زیرحوضه علامرودشت در شمال غرب محدوده، تغییرات نیمرخ رودخانه نسبت به سایر زیرحوضه ها بیشتر است. همچنین عدم وجود تغییرات سنگ شناسی در بخش اعظم طول بستر رودخانه، مقادیر و ناهنجاری های مشاهده شده در شاخص های ژئومورفیک نشان دهنده نقش مهم تر عوامل تکتونیکی در تغییرات نیمرخ طولی رودخانه علامرودشت است.
مقایسه مدل های نسبت فراوانی و عامل اطمینان در پهنه بندی فرسایش بدلند(مطالعه موردی: بخشی از حوضه جاجرود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدلند شکل نهایی فرسایش آبی است که آثار تخریبی زیادی در محیط طبیعی دارد. دامنه های جنوبی البرز مرکزی در منطقه ی موردمطالعه به خاطر شرایط خاص ژئومورفولوژیکی در معرض اشکال مختلف فرسایش، به ویژه فرسایش بدلند قرار دارد. بااین وجود، تاکنون مطالعات کمی در این زمینه انجام شده است. هدف از این تحقیق مقایسه کارایی مدل های نسبت فراوانی و عامل اطمینان در پهنه بندی بخشی از حوضه جاجرود است. برای این منظور نقشه های عوامل مؤثر شامل جنس زمین، ارتفاع، شیب، جهت دامنه و پوشش گیاهی و کاربری اراضی منطقه تهیه و مورداستفاده قرار گرفتند. در مرحله بعد، سطح فرسایش بدلند موجود در هر طبقه از عوامل باهمپوشانی نقشه پراکنش بدلند در محیط ArcGISمحاسبه شد و ضریب نسبت فراوانی به دست آمد. با اعمال این ضرایب در لایه های اطلاعاتی و تلفیق آن ها، نقشه پهنه بندی منطقه با استفاده از مدل های نسبت فراوانی و عامل اطمینان تهیه گردید. ارزیابی مدل ها با استفاده از رابطه ی احتمال تجربی نشان داد که مدل های نسبت فراوانی و عامل اطمینان به ترتیب با احتمال تجربی 93/0 و 99/0 برای پهنه بندی فرسایش بدلند در منطقه مناسب هستند. اما در مقایسه، مدل عامل اطمینان کارایی بالاتری در جداسازی و شناسایی مناطق حساس به فرسایش بدلند دارد.
گسل های فعال و تأثیر آن ها بر تغییر شکل لندفرم های کواترنر شمال شرق دریاچة ارومیه، ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی شواهد و آثار گسل های فعال بر لندفرم های کواترنر واقع در بخش جنوبی کوهستان میشو داغ می پردازد. تحلیل بصری تصاویر ماهواره ای مهم ترین ابزار در این مقاله است. مدل های رقومی ارتفاعی (SRTM90m و DEM10m)، اندازه گیری میزان جابه جایی کانال ها، میزان بالاآمدگی رسوبات و تحلیل نیمرخ های عرضی و طولی از لندفرم ها اساس کار بوده است. نقشه های توپوگرافی 1:25000، تصاویر ماهواره ای SPOT و Quickbird، نقشه های زمین شناسی 1:100000 و داده های ارتفاعی رقومی ابزارهای اصلی پژوهش بوده اند. اندازه گیری های میدانی نیز مکمل روش های دورسنجی است. نتایج نشان می دهد که منطقه به لحاظ تکتونیکی، طی کواترنر فعال بوده است. فعالیت گسل جنوبی میشو موجب برونزد سازندهای قدیمی شده است. بالاآمدگی رسوبات ناشی از فعالیت گسل هریس- داریان، 65 متر و حرکت راستگرد آن که موجب جابه جایی آبراهه ها شده در حدود 7±60 متر برآورد شد. حرکت گسل شبستر راستگرد با مؤلفة حرکتى معکوس است. جابه جایی عمودی 25 متری رسوبات مخروط افکنة داریان و انحراف 1100 متری مسیر رودخانة خامنه، جابه جایی 102 متری رسوبات جدید مخروط افکنه ای، تغییر محل رسوبگذاری، حفر رأس مخروط افکنه و در نهایت چند بخش شدگی سطح مخروط افکنه از شواهد بسیار مشخص از فعالیت کواترنر گسل شبستر است. مطالعات دورسنجی و میدانی داده های باارزشی را در مورد تشخیص و تحلیل فعالیت گسل ها در مناطق فعال تکتونیکی فراهم می سازد.
تحولات ژئومورفولوژیکی پلایای میقان در کواترنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران کشوری است که در بخش های داخلی آن، شواهد ژئومورفولوژیکی متعددی را از تغییرات اقلیمی به صورت تناوب اقلیم خشک و بارانی دارا است. دریاچه میقان، یکی از بسترهایی است که این شواهد را به صورت سطوحی از رسوبات آواری و تبخیری حفظ کرده است. این دریاچه، حوضه آبریز خود به مساحت حدود 5528 کیلومترمربع را زهکشی می کند و در حال حاضر دارای اقلیمی خشک، با تبخیر بیش از بارش است. شرایط اقلیمی و هم چنین شرایط زمین شناسی آن سبب شده است که این دریاچه به شکل پلایا تحول یابد. درحالی که بسترهای سیلابی اطراف دریاچه، حکایت از اقلیم با بارش بیشتر را در این حوضه، دارد. این پژوهش باهدف شناسایی تغییرات دریاچه میقان انجام شده است. از نقشه های توپوگرافی 1:50000،مدل رقومی ارتفاع منطقه در مقیاس 1:50000 تصاویر ماهواره ای ETM+ و IRSP6 ، نقشه زمین شناسی 1:50000 و مشاهدات میدانی استفاده شده است. تکنیک تحلیل مؤلفه های اصلی برای شناسایی سطوح اطراف دریاچه انجام شده است و نتایج آنالیز به کمک مشاهدات میدانی و نمونه گیری های موجود، ارزیابی شده است. نتایج به دست آمده نشان داد که دریاچه میقان در آخرین دوره سرد، باران بیشتری دریافت نموده است و مساحتی معادل 129 کیلومترمربع را داشته است. به دلیل وجود کانی های تبخیری ازجمله کلسیت، ژیپس و هالیت در بستر زمین شناسی حوضه و با تغییر اقلیم، کاهش بارش و افزایش تبخیر، دریاچه کوچک تر شده و کانی های تبخیری بر اساس میزان حلالیت خود رسوب نموده اند و سطوح آهکی، گچی و نمکی را در اطراف دریاچه تشکیل داده اند و دریاچه میقان به صورت پلایا تحول یافته است. در هریک از سطوح نامبرده، واحدها و رخساره های ژئومورفولوژیکی خاصی شکل گرفته است که نشانگر تحول ژئومورفولوژیکی این دریاچه در طول زمان است.
مقایسه الگوی تغییرات زمانی مقادیر دبی و رسوب ماهانه در تعدادی از رودخانه های استان آذربایجان غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برآورد صحیح میزان رسوبات حمل شده توسط جریان رودخانه در مدیریت رودخانه ها و طراحی پروژه های حفاظت آب وخاک ضروری می باشد. با توجه به تغییرات مقدار رسوب متناسب با دبی رودخانه، ارزیابی تغییرات زمانی و مکانی تغییرات رواناب و رسوب می تواند در تعیین و کنترل منشأ تولید رسوب مؤثر باشد. در پژوهش حاضر تغییرات ماهانه دبی و رسوب در 15 ایستگاه هیدرومتری، استان آذربایجان غربی در یک دوره آماری 20 ساله مورد تحلیل قرارگرفته است. بر اساس ارتباط تغییرات بار رسوبی و دبی، از معادله خطی شده سنجه رسوب با تبدیل لگاریتمی داده های دبی جریان و رسوب استفاده گردید. سپس دوره های کم آبی و پرآبی با استفاده از تئوری Run تعیین گردید، و به منظور تعیین الگوی وقوع دوره های کم آبی و پرآبی از روش Power Laws Analysis استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که حداکثر مقادیر دبی و رسوب ایستگاه ها به صورت هم زمان و در فصل بهار (خصوصاً در ماه اردیبهشت) اتفاق افتاده است که با مقادیر بالای بارندگی، ذوب برف بهاره و موجودیت رسوب در این فصل در ارتباط بوده است. علیرغم اینکه بیش ترین مقدار دبی در ایستگاه ساری قمیش 1/434 مترمکعب بر ثانیه بوده، اما برخلاف انتظار، بیش ترین مقدار رسوب در ایستگاه قاسملو 9/5174 تن در روز در طول دوره آماری مشاهده شد که این مورد بر عدم تبعیت حمل رسوب از مقدار بالای دبی اشاره دارد. هم چنین بیش ترین دامنه تغییرات لگاریتم دبی و رسوب مربوط به ایستگاه پل بهراملو با مقادیر 2/1 مترمکعب بر ثانیه و 3/2 تن در روز می باشد. در ادامه مقادیر وقوع تعداد و تکرار دوره های کم آبی و پرآبی در ایستگاه های مختلف با استفاده از پلات لگاریتمی دوگانه رسم شد، و مشخص شد که در ایستگاه های موردمطالعه، تکرار دوره های کم آبی با رسوب پایین، بیش تر از تکرار دوره های پرآبی و مقادیر رسوب بالا بوده است. بر این اساس، دوره های کم آب با فراوانی بیش تری اتفاق افتاده است که نشان دهنده تمایل رفتار رودخانه ها به وضعیت فصلی بودن است و نیز تکرار بالای دوره های کم رسوب نشان دهنده این است که در اکثر ماه های سال، میزان رسوب جریان قابل توجه نیست. هم چنین تداوم دوره های پرآب و نیز دوره های کم رسوب بسیار بیش تر بوده است. بر اساس نتایج می توان گفت که در منطقه موردمطالعه، حمل مقادیر بالای رسوب مربوط به ماه های فروردین، اردیبهشت و خرداد محدودشده است. مقایسه پلات های لگاریتمی دوگانه نشان داد که در ایستگاه های چپرآباد، دورود، نقده، اشنویه و پی قلعه تغییرات مقادیر رواناب و رسوب در دوره های مختلف در یک راستا بوده ولی در سایر ایستگاه ها وقوع مقادیر رواناب و رسوب هم زمان نبوده و از الگوهای متفاوتی پیروی می کنند.
مقایسه ی کارآیی مدل زمان-سطح و آبنمود واحد لحظه ای کلارک در بازسازی آبنمودهای سیل حوضه ی آبخیز کسیلیان
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۳ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۷
123 - 139
حوزههای تخصصی:
تخمین رواناب در حوضه های آبخیز فاقد آمار همواره مورد توجه محققان و سازمان های مرتبط در مطالعه ی بسیاری از پروژه ها بوده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی دقت و کارآیی مدل های زمان-سطح و آبنمود واحد لحظه ای کلارک در تخمین آبنمود خروجی حوضه های فاقد آمار صورت گرفته است. محل مطالعه ی حو ضه ی آبخیز کسیلیان انتخاب گردید. ابتدا با استفاده از نقشه ی توپوگرافی منطقه ی مورد مطالعه و نرم افزار ArcGIS نمودار زمان-سطح تهیه گردید. سپس با استفاده از داده های باران نگار و انتخاب رگبار مناسب، آبنمود سیل مربوط به هر رگبار با کمک مدل زمان-سطح به دست آمد و نتایج با آبنمودهای ثبت شده ی مربوطه در خروجی حوضه مقایسه شد. سپس با اعمال ضریب ذخیره، آبنمود واحد لحظه ای کلارک به منظور بازسازی آبنمود واحد مشاهده ای در خروجی حوضه ی آبخیز کسیلیان به دست آمد. محاسبه ی ضریب ذخیره با استفاده از روش های ترسیمی، کلارک، لینزلی، میشل، جانستن و کراس، ایتن، هویت و لانگبین، ناش، کارتر، مورگان و جانسن و بل انجام گرفت. در نهایت برای مقایسه ی نتایج به دست آمده از شاخص های جذر میانگین مربعات خطا، میزان انحراف از دبی اوج، ضریب کارآیی و خطای نسبی دبی اوج، زمان تا اوج و زمان پایه استفاده گردید. نتایج نشان داد روش ترسیمی در محاسبه ی ضریب ذخیره از دقت بالاتری برخوردار است و مدل کلارک نیز نتایج بهتری نسبت به مدل زمان-سطح ارائه کرد که نشان دهنده ی اثر ضریب ذخیره در روندیابی سیلاب در حوضه ی آبخیز جنگلی کسیلیان می باشد. لذا می توان از این روش برای محاسبه ی آبنمود ناشی از رگبار در حوضه های بدون آمار استفاده کرد.
رفتار فرکتالی و ارتباط آن با خصوصیات هیدرومورفومتری حوضه های آبریز دامنه ی شمالی بینالود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۳ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۹
1 - 20
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، روابط بین ابعاد فرکتال با خصوصیات مورفومتری حوضه های آبریز دامنه ی شمالی بینالود مطالعه شده است. هدف مقاله، محاسبه ی ابعاد فرکتال حوضه های مورد مطالعه و مقایسه ی نتایج آن با خصوصیات مورفومتری آنها و تحلیل رفتار فرکتالی این حوضه ها بوده است. در ابتدا رودخانه های طرق، گلستان، اسجیل، گلمکان، فریزی و اخلمد در دامنه های شمالی بینالود انتخاب و مرز حوضه های آبریز آنها با استفاده از عکس های هوایی، تصاویر ماهواره ای و نقشه های توپوگرافی مشخص شد. سپس شاخص های مورفومتری و هیدرولوژی حوضه مانند نسبت انشعاب، طول شبکه های رودخانه ، تعداد شبکه ها، مساحت حوضه ها و طول آبراهه ی اصلی هر یک از حوضه ها اندازه گیری و در نهایت بعد فرکتال برای هر حوضه محاسبه گردید. بر اساس محاسبات صورت گرفته، حوضه ی آبریز رودخانه ی اسجیل دارای بیشترین مقدار بعد فرکتال، و حوضه ی آبریز رودخانه ی طرق حداقل مقدار عددی بعد فرکتال را دارا می باشد. نتایج حاصل از این پژوهش مشخص کننده ی روابط معناداری بین ابعاد فرکتال حوضه ها، شبکه های زهکشی، فرم ها، الگوهای نهایی و خصوصیات مورفومتری آنها می باشد. بررسی رابطه ی بین بعد فرکتال نسبت انشعاب با مساحت حوضه های مورد مطالعه، یک رابطه ی معکوس و منفی را نشان می دهد، به طوری که در بین حوضه های مورد مطالعه، حوضه ی آبریز اسجیل با کمترین مساحت، دارای بیشترین بعد فرکتال انشعاب رودخانه ای و حوضه ی آبریز طرق با بیشترین مساحت، حداقل بعد فرکتال انشعاب روخانه ای را نشان می دهد. همچنین نتایج ضریب همبستگی در سطح اطمینان 95% بین پارامترهای مورفومتری و ابعاد فرکتال انشعاب رودخانه ای و تراکم زهکشی، نشان داد که بعد فرکتال انشعاب رودخانه ای و شکل حوضه، بیشترین ضریب همبستگی را داراست.
بررسی تکتونیک فعال حوضه ی اسکو چای با استفاده از شاخص های ژئومورفیک و شواهد ژئومورفولوژیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ر این مطالعه با استفاده از مدل ارتفاع رقومی و سیستم اطلاعات جغرافیایی به ارزیابی نوزمین ساخت با بکارگیری شاخص های ژئومورفیک حوضه ی اسکوچای پرداخته ایم. با استفاده از مدل ارتفاعی رقومی در محیط نرم افزار Arcgis9.3 نقشه ها تهیه شد. بعد از تعیین مسیر کانال های جریانی و تعداد آن ها در هر مسیر، پارامترهای شاخص ناهنجاری برای 3رودخانه اصلی حوضه ی اسکوچای مورد استفاده قرار گرفت. شاخص شیب طولی رودخانه ابزاری برای مطالعه ی تکتونیک ژئومورفولوژی می باشد که با توجه به مقادیر بدست آمده نیمرخ طولی منطقه ی مورد مطالعه دارای تغییرات زیادی نمی باشد.، شاخص عدم تقارن آبراهه ارزیابی سریع حوضه زهکشی از نظر میزان کج شدگی تکتونیکی است که مقادیر بدست آمده برای هر زهکش بیشتر از 30 می باشد که نشان دهندهی فعال بودن منطقه و کج شدگی آن است.، شاخص نسبت عرض کف بستر دره به ارتفاع آن نشان دهنده ی نوع کف دره از نظر V یاU شکل بودن و در نتیجه تاثیر فعالیت تکتونیکی در شکل گیری دره های Vشکل است که در منطقه ی مورد مطالعه مقادیر بدست آمده نشان دهنده ی دره های تقریبا باز شده هستند با توجه به نوع لیتولوژی منطقه که عموما سازندهای آتشفشانی و دارای مقاومت متوسط تا کم در برابر فرسایش هستند لذا باید تاثیر فرسایش را در شکل گیری دره ها مدنظر داشت، شاخص شکل حوضه نشان دهنده ی کشیده بودن حوضه و تاثیر فعالیت تکتونیکی است که برای حوضه ی مورد مطالعه مقدار 3 بدست آمده،در کلاس 2 ودارای تغییرات کم و تقریبا کشیده می باشد.. داده های حاصل از تحلیل های توپوگرافی، بررسی سامانه های رودخانه ای منطقه و شواهد زمین-ریخت شناسی حاصل از مشاهدات میدانی و با بررسی پارامترها بر روی سه رودخانه اصلی حوضه ی اسکوچای و ارزیابی آنها با استفاده از شاخص IAT مشخص شد که وضعیت زمین ساخت زیرحوضه ها، در مورفولوژی کانال های جریانی و مقدار شاخص های مورد بررسی در این پژوهش نقش موثری دارند.
گسترش فرسایش خندقی و طبقه بندی آن در حوضه آبخیز رباط ترک دلیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرسایش خندقی از جمله زیان بارترین انواع فرسایش آبی و از فرآیندهای مهم تخریب خاک به شمار می آید که در بعضی موارد باعث ایجاد کانال هایی با طول، عرض و عمق زیاد می شود. این نوع فرسایش یکی از انواع فرسایش آبی است که موجب تخریب اراضی و بر هم خوردن تعادل در پهنه های منابع طبیعی و اراضی کشاورزی می شود. در این پژوهش، به منظور شناسایی مهم ترین عوامل مؤثر در شکل گیری خندق های حوضه آبخیز رباط ترک در شهرستان دلیجان از استان مرکزی اقدام به جمع آوری اطلاعات از طریق انجام بازدید های میدانی و اندازه گیری های مورفومتری 10 خندق، نمونه برداری خاک از مقاطع هدکت، بخش میانی، دهانه خروجی و حوضه آبخیز هر خندق شد. پارامتر هایی از جمله اسیدیته، هدایت الکتریکی، ماده آلی، کربنات کلسیم، رطوبت اشباع، ظرفیت نگهداری،وزن مخصوص و بافت خاک در آزمایشگاه اندازه گیری گردید. جهت تحلیل داده ها از روش های تحلیل خوشه ایو تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد؛ خندق ها بر اساس ویژگی های مورفومتری و بر اساس خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک خوشه بندی شده که در هر دو مرحله خندق ها به سه خوشه تقسیم گردیدند. برای شناخت علت قرارگیری خندق ها در خوشه های متفاوت از تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شده است. نتایج تحلیل واریانس نشان می دهد خوشه هایی که بر اساس ویژگی های مورفومتری ایجاد شدند، دارای اختلاف معنی داری در میزان ماده آلی، درصد رطوبت اشباع و رس حوضه آبخیز می باشند و خوشه هایی که بر اساس خصوصیات فیزیکی - شیمیایی ایجاد شدند، دارای اختلاف معنی داری در میزان ماسه، سیلت، ظرفیت نگهداری، رطوبت اشباع و ماده آلی هستند.
تأثیر خواص فیزیکوشیمیایی مارن ها بر میزان فرسایش پذیری آن ها با استفاده از دستگاه شبیه ساز باران در منطقه نوبران، ساوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مارن ها یکی از مهم ترین واحدهای رسوبی در ایران می باشند که به لحاظ ویژگی های فیزیکی- شیمیایی از رسوب زدایی و فرسایش پذیری زیادی برخوردار هستند. ماهیت دانه بندی و عناصر موجود در آن ها و تأثیر این دو موضوع در میزان فرسایش مارن ها بسیار مهم می باشد. در پژوهش حاضر به بررسی ویژگی های فیزیکی- شیمیایی واحد های مارنی و تأثیر آن بر اشکال مختلف فرسایشی در منطقه نوبران ساوه پرداخته شده است. بدین منظور علاوه بر نمونه برداری از رسوبات، آزمایش شبیه سازی باران (به کمک دستگاه شبیه ساز باران) در سه واحد مارنی منطقه بر اساس اشکال مختلف فرسایشی انجام شد و میزان رواناب و رسوب تولیدشده در هر نقطه در آزمایشگاه تفکیک و اندازه گیری شد. همچنین در آزمایشگاه پارامتر های هدایت الکتریکی، میزان عناصر سدیم، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، گچ، درصد ذرات رسوبی و سدیم قابل جذب (SAR) نمونه ها اندازه گیری گردید. در تجزیه وتحلیل داده ها از روش تجزیه واریانس و مقایسه میانگین ها در نرم افزار آماری SPSS استفاده شده است. همچنین مقایسه ای اجمالی بین دامنه های روبه شمال و جنوب که ازنظر فرسایش متفاوت می باشند، نیز انجام شد. بر اساس نتایج تجزیه واریانس اشکال مختلف فرسایشی در میزان یون سدیم، نسبت جذب سدیم و میزان درصد رس، دارای اختلاف معنی دار می باشند. میزان میانگین یون سدیم و نسبت جذب سدیم از فرسایش سطحی به فرسایش خندقی در مارن های منطقه افزایش یافته و میزان میانگین درصد رس از فرسایش سطحی به فرسایش خندقی کاهش می یابد. همچنین سه متغیر یون سدیم، نسبت جذب سدیم و درصد رس نمونه ها را می توان عواملی تأثیرگذار در فرسایش مارن های منطقه و ایجاد اشکال مختلف فرسایشی دانست. بنابراین بین نوع لندفرم و خواص فیزیکی و شیمیایی مواد سازنده و نحوه و میزان فرسایش پذیری آن ارتباط وجود دارد.
مکان یابی دفن پسماند با تاکید بر پارامترهای هیدرو ژئومورفولوژیکی- زیست محیطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پسماندهای جامد شهری برآیند طبیعی فعالیت های انسانی می باشد و اگر برای این مشکل یک سیستم مدیریتی مناسب اتخاذ نگردد، ممکن است منجر به آلودگی محیطی و به خطر انداختن سلامت انسان ها گردد. در این پژوهش مناسب ترین مکان های انتخابی به منظور دفن پسماند در حوضه شاهرود-بسطام به عنوان منطقه مطالعاتی با استفاده از ادغام سیستم اطلاعات جغرافیایی و روش های تصمیم گیری چند معیاره مشخص گردید. بدین منظور ۱۲ پارامتر موثر شامل طبقات ارتفاعی، تراکم آبراهه، تراکم گسل، تراکم سکونتگاهی، فاصله از جاده، انحنای سطح، لیتولوژی، شیب، دما، نوع خاک، کاربری اراضی و فاصله از مناطق حفاظت شده در محیط نرم افزار ArcGIS 10.1 تهیه گردید و یکی از روش های تصمیم گیری چند معیاره شامل تکنیک اولویت بندی بوسیله شباهت به راه حل ایده آل (TOPSIS) برای انتخاب مکان مناسب دفن پسماند اجرا گردید. برای تعیین وزن پارامترها از روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی کارشناسی استفاده گردید. معیارهای سنگ شناسی، کاربری اراضی و شیب به ترتیب با کسب (۲۴/۰، ۱۸/۰، ۱۴/۰) امتیاز بیشترین تاثیر را در مکان گزینی دفن پسماند داشته اند. نتایج پژوهش نشان داد که پهنه دو به دلیل تراکم پایین آبراهه و گسل، فاصله مناسب از مناطق حفاظت شده، شیب، توپوگرافی و لیتولوژی مناسب کمترین فاصله اقلیدسی را با ایده آل مثبت (0۲۶/0)، بیشترین فاصله اقلیدسی را با ایده آل منفی (۲۲۸/0) و کمترین فاصله نسبی را با راه حل ایده آل (۸۹۴/0) بدست آورده است، در نتیجه بیشترین وزن و بالاترین ارجحیت را برای دفن پسماند به خود اختصاص داده است. نتایج حاصل از این تحقیق در رویکرد مدیریت سیستمی مناطق شهری می تواند مفید باشد.
بررسی کمی فعالیت زمین ساختی در کوه آتشفشانی تفتان و پیرامون آن (جنوب شرق ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آتشفشان تفتان به سن پلیوسن- کواترنر دارای سیستم ولکانیکی جوان و نیمه فعال است که در 50 کیلومتری شمال شهرستان خاش قرار دارد. بنظر می رسد در این منطقه دو پدیده آتشفشان جوان و تکتونیک فعال در ریخت سازی منطقه نقش اساسی را ایفا نموده اند. در این زمینه از شاخص های ژئومورفیک برای مطالعه فعالیت های زمین ساختی استفاده شده است. این شاخص ها عبارتند از: نسبت عدم تقارن حوضه زهکشی (Af)، سینوسیتی جبهه کوهستان (Smf)، شیب طولی رودخانه (Sl)، پهنای کف دره به ارتفاع آن(Vf) ، انتگرال هیپسومتری (Hi)، می باشند. این شاخص ها جهت ارزیابی زمین ساخت فعال نسبی (Iat) حوضه ها و زیر حوضه های منطقه مورد مطالعه استفاده شد. بررسی های اخیر نشان می دهد که نو زمین ساخت نقش مهمی در تکامل زمین ریختی منطقه داشته است. بر اساس مدل ارائه شده، سه پهنه زمین ساختی در ناحیه مورد مطالعه قابل تشخیص است: (پهنه با فعالیت زمین ساختی نسبی بالا) این پهنه فقط در دو زیرحوضه 4-B و 9-C مشاهده شده است. پهنه با فعالیت زمین ساختی نسبی متوسط) ناحیه وسیعی از منطقه مورد مطالعه در این پهنه قرار گرفته که از ساختارهای مهم آن در شمال باختر می توان به گسل درگیابان و گسل سعد آباد اشاره کرد. (پهنه با فعالیت زمین ساختی نسبی پایین) این پهنه فقط در دو زیر حوضه 5-C، 1-D، 9A و 8 مشاهده گردید.
ارزیابی پتانسیل آب زیرزمینی با استفاده از تکنیک های AHP و منطق فازی (مطالعه ی موردی حوضه ی شمالی استان ایلام)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۳ بهار ۱۳۹۵ شماره ۶
75 - 93
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مهم در مدیریت منابع آب، تشخیص رفتار آب های زیرزمینی است. هدف از این مقاله تهیه ی نقشه ی مناطق مستعد آب زیرزمینی با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و روش منطق فازی و مقایسه ی نتایج آنها می باشد. برای رسیدن به این هدف از 8 پارامتر تأثیرگذار مانند لیتولوژی، تراکم زهکشی ، تغییرات شیب، کاربری اراضی، توپوگرافی، جمعیت و چشمه و چاه و گسل و شکستگی به صورت لایه ی اطلاعاتی این محدوده به وسعت 5218 کیلومتر مربع در شمال استان ایلام واقع شده است. نقشه ی نهایی حاصل از روش AHP نشان می دهد که بیشترین پتانسیل آب زیرزمینی در بخش های آهکی با تراکم بالای شکستگی وجود دارد. ارزیابی مدل های مختلف همپوشانی، با توجه به میزان تطابق با لیتولوژی، نشان می دهد که روش تلفیقی فازی or (جمع جبری) نسبت به سایر روش ها برای پتانسیل یابی آب زیرزمینی در منطقه ی مورد مطالعه مناسب تر است. این روش با 1000 کیلومترمربع پتانسیل زیاد و خیلی زیاد در بخش های مرکزی نقشه، همخوانی قابل قبولی را با نقشه ی نهایی حاصل از روش تحلیل سلسله مراتبی نشان می دهد و تطابق نقشه های مربوطه با نقشه ی چشمه و چاه در منطقه نیز صحت این روش ها را تأئید می کند.
بررسی شواهد ژئومورفولوژیکی یخچالی کواترنری در ارتفاعات شمال شرق ایران (مطالعه موردی: رشته کوه بینالود )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر تلاش دارد تا با بررسی شواهد ژئومورفولوژیکی یخچال های کواترنر در ارتفاعات بینالود، تعداد و محدوده پراکندگی سیرک های یخچالی و همچنین برف مرز آخرین دوره یخچالی را در ارتفاعات بینالود تعیین کند. بدین منظور با استفاده از تفسیر نقشه های توپوگرافی مقیاس 1:50000 و تصاویر ماهواره ای و عکس های هوایی 1:20000 منطقه، موقعیت شواهد یخچالی ازجمله سیرک ها بررسی و در مرحله بعد با انجام بازدید میدانی موقعیت آن ها شناسایی گردید. در گام بعدی با استفاده از دو روش رایت و پورتر حد برف مرز آخرین دوره یخچالی محاسبه گردید. همچنین در این تحقیق با استفاده از داده های اقلیمی ایستگاه های هواشناسی و سینوپتیک موجود در منطقه و به کمک رابطه سنجی بین دما، بارش، ارتفاع و همچنین با در نظر گرفتن ارتفاع خط برف، نقشه های هم دما و هم باران حوضه در شرایط کنونی و در کواترنر بازسازی و ترسیم گردید. نتایج نشان می دهد افزون بر 39 سیرک بزرگ و کوچک بر روی ارتفاعات بینالود شکل گرفته اند که بین ارتفاع 2100 تا 3380 متری توزیع شده اند. تراکم سیرک ها در ارتفاع 2350 تا 2500متر بیش از بقیه ارتفاعات است به طوری که حدود50 درصد آن ها در این ارتفاع تمرکزیافته اند. همچنین حداقل دمای متوسط سالانه بینالود در زمان حاکمیت یخچال ها برابر8/5- درجه سانتی گراد در ارتفاع 3308 متری و حداکثر دمای متوسط سالانه منطقه برابر با 5/9 درجه سانتی گراد در ارتفاع 870 متری بوده است. مقایسه نقشه هم دمای فعلی و گذشته منطقه حاکی از آن است که رشته کوه بینالود در کواترنر حدود 8/8 درجه سانتی گراد نسبت به زمان فعلی سردتر بوده است. نقشه هم بارش منطقه در کواترنر حاکی از آن است که حداقل بارش در آن زمان برابر با 369 میلی متر در پست ترین نقطه و حداکثر مقدار بارش برابر با 832 میلی متر در مرتفع ترین بخش بوده است.
برآورد فرسایش خاک و تولید رسوب درحوضه لای چای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش برآورد میزان فرسایش و رسوب درحوضه آبخیز لای چای، واقع در شمال غرب ایران می باشد. دراین تحقیق به منظور شبیه سازی و پیش بینی فرسایش و رسوب لای چای از مدل WEPPاستفاده شده است. اطلاعات مورد نیاز برای اجرای مدل WEPP به طور کلی در شش فایل رایانه ای می باشد، که شامل خاک، اقلیم، مدیریت زراعی، شیب، آبراهه و مخزن است. در این تحقیق پس ازتعیین واحدهای کاری، به جمع آوری اطلاعات موردنیازبرای ساختن فایل های خاک، مدیریت زراعی، اقلیم، شیب (در این تحقیق شیب زمین به وسیله نرم افزار Geowepp تهیه شد) و آبراهه گردید. در منطقه مورد مطالعه 3 نوع خاک، 2 نوع مدیریت، 5 نوع آبراهه وجوددارد. پس ازساختن کلیه فایل های مورد نیاز،مدل WEPP از طریق نرم افزار Geowepp اجرا شد. در این نرم افزار، میزان فرسایش و رسوب به سه روش دامنه، حوضه آبخیز و مسیر جریان برآورد شد، که میزان رسوب به ترتیب 308/0، 215/0 و 491/0 تن در هکتار در سال می باشد. نتایج حاصل از مطالعه نشان می دهد که روش دامنه با 308/0 تن درهکتاردرسال به عددمشاهده ای 319/0 نزدیکتر بوده و جهت برآورد میزان فرسایش و رسوب در منطقه مورد مطالعه مناسب می باشد.
بررسی و تحلیل شاخص های ژئومورفیک و ارتباط آن با مورفوتکتونیک فعّال در مناطق خشک (پلایای اردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف پژوهش حاضر، بررسی فعالیّت های تکتونیکی حوضة آبخیز اردستان با رویکرد کمّی است. نویسندگان سعی کردند از شاخص هایی استفاده شود که کمتر محاسبه شده باشد؛ بنابراین با توجّه به اعتبار شاخص های ژئومورفیک در مطالعات ژئومورفولوژی، برای ارزیابی فعالیّت های کواترنری پلایای اردستان، به محاسبة شاخص های شکل حوضه(BS)، حجم به سطح حوضه(VA)، تراکم سطحی آبراهه(P)، انشعاب پذیری(BR)، انتگرال هیپسومتری حوضه(HI) و سینوزیته جبهة کوهستان(smf) مبادرت شد.
روش: در این پژوهش ابتدا با روش کتاب خانه ای و تحلیل منابع، 11 روش کمّی استخراج شد سپس متناسب با موقعیّت منطقه که در ناحیة خشک و بیابانی ایران مرکزی قرار گرفته، 6 شاخص سازگار و منطبق با مناطق خشک و اندیس هایی که با مورفولوژی حوضه و شبکة زه کشی ارتباط بیشتری داشتند، محاسبه شدند. سپس برای ارزیابی فعالیّت های تکتونیکی از شاخص های شکل حوضه(BS)، حجم به سطح حوضه(VA)، تراکم سطحی آبراهه(P)، انشعاب پذیری(BR)، انتگرال هیپسومتری حوضه(HI) و سینوزیته جبهة کوهستان(smf) استفاده شد.
یافته ها/نتایج: نتابج این پژوهش که با شاخص Lat برآوردشده، نشان می دهد که بخش های شمال غرب و جنوب غرب محدودة مورد مطالعه از نظر تکتونیک بسیار فعّال تر از قسمت های مرکزی و شرقی حوضه است. به طوری که حوضه های باد- خالدآباد با 2Lat= و طرق- ابیازن با 83/1Lat= دارای فعالیّت تکتونیکی زیاد و حوضه های اردستان 33/2Lat= و دق سرخ با 5/2Lat= دارای فعالیّت زمین ساختی متوسّط هستند.
نتیجه گیری: به نظر می رسد فعالیّت بخش های شمال غرب و جنوب غرب محدوده به عبورگسل های مهم قم - زفره و نطنز مربوط می شود؛ این در حالی است که به رغم نبود پیشینة لرزه خیزی قابل توجّه، مناطق فوق می تواند بیشترین توان حرکتی را در آینده داشته باشد.