مصر به دلیل دارا بودن تمدنی بسیار کهن و به عنوان پرجمعیت ترین کشور عربی ـ اسلامی، یکی از مهم ترین کشورهای اسلامی و از بازیگران اصلی در جهان عرب است. نکته قابل توجه دیگر آنکه دیرینه تاریخی نوسازی و اصلاحات در این کشور به دو سده پیش برمی گردد و نسبت به کشورهای دیگر از بیشترین تعداد گروه ها، نهادهای مدنی و جریانات سیاسی برخوردار بوده است، لذا سؤال مهم آن است که با این وجود، چرا مصر شاهد پایداری حکومت اقتدارگرا در دوران حکومت مبارک بوده است. از این رو سقوط حکومت مبارک موضوع اصلی این تحقیق نخواهد بود. در این نوشتار، با استفاده از رهیافت نظری ساختار ـ عاملیت یا کنش گرا، چرایی تثبیت حکومت اقتدارگرا در مصر از دهه 1980 به این سو بررسی می شوند. فرضیه اصلی آن است که ساخت اقتدارگرای حکومت، نخبگان حکومتی غیردموکراتیک و محدودیت های شدید ساختاری اعم از سیاسی، اقتصادی و حقوقی از یک سو و ضعف های جدی در کنش گران و رهبران مدنی (ضعف پیوندهای افقی و همکاری و عدم اجماع در بین آنها) از سوی دیگر منجر به تثبیت اقتدارگرایی با دموکراسی صوری در سه دهه اخیر شده اند.
پس از 11 سپتامبر 2001 ، آمریکا طرح خاورمیانه بزرگ را به عنوان استراتژی درازمدت خود در منطقه برگزیده است . این طرح ناظر به اهداف امنیتی آمریکا در حوزه های سیاسی ، اقتصادی فرهنگی ، اجتماعی و نظامی است . بی گمان یکی از اصلی ترین اهداف اجرایی این طرح ، پشتیبانی از اسرائیل و تامین امنیت آن از جمله امنیت اقتصادی این رژیم است . اما اسرائیل به عنوان دولتی که دشواریهای بسیار فراروی خود میبیند ، تنها با پیوندهای اقتصادی با ایالات متحده نمی تواند سیستم اقتصادی پویایی داشته باشد و نیازمند روابط اقتصادی با دیگر کشورها از جمله همسایگان است .