از پایان جنگ جهانی دوم، در برخی از کشورهای خاورمیانه شاهد افزایش نفوذ ارتش در امور غیر نظامی، استفاده از زور به عنوان ابزار تسلط و قدرت سیاسی، اهمیت ارزشهای نظامی، رشد نقش تشکیلات نظامی در امور ملی و بین المللی، و افزایش نهادها و سازمان های شبه نظامی مربوطه بوده ایم. بروز کودتای سال 1999 در پاکستان، رشد بی رویه نظامی گرایی اسراییلی ها، و انتقال میلیاردها دلار ساز و برگ های نظامی به منطقه همراه با حضور مستقیم نیروهای خارجی در افغانستان و عراق نشان داد که دوران مداخله های سیاسی نظامیان در خاورمیانه به پایان نرسیده است. در واقع، مداخله نابجا و مستقیم نظامیان در سیاست مهم ترین مانع گسترش جامعه مدنی و توسعه انسانی در خاورمیانه بوده است. بخش نخست پژوهش به بررسی سیر تحول نظریه های مهم مداخله ارتش در سیاست اختصاص داده می شود.
این پژوهش جایگاه خاورمیانه در نظام بین الملل را پس از جنگ سرد مورد بررسی قرار می دهد. نویسنده ضمن تحلیل دیدگاه های گوناگون در باره خاورمیانه، به نظریه های مختلف در باره ما هیت نظام بین الملل پس از جنگ سرد می پردازد و جایگاه مناطق گوناگون جهان را در این نظام بررسی می کند. پیدایش یک سوپر بلوک صنعتی و موضع یکپارچه ان در برابر چالش های ضد نظام جهانی سرمایه داری، عمده ترین تحول در دوران پس از جنگ سرد می باشد. خاورمیانه با توجه به اهمیت استراتژیک خود، برای نظام جهانی از موقعیتی ویژه برخوردار است و هرگونه بحران و بی ثباتی در آن می تواند تاثیرات عمده بر ساختار نظام جهانی بگذارد.
در این مقاله با بررسی تفصیلی نظریههای سیاست خارجی در باب عوامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی از یک سو و نظریههایی که سعی در تبیین سیاست خارجی یک دولت خاص یعنی اسرائیل داشتهاند از سوی دیگر، تلاش می شود مدلی برای تبیین سیاست خارجی دولت اسرائیل ارائه می شود. سوال اصلی مقاله این است که عوامل شکلدهنده و تأثیرگذار بر سیاست خارجی اسرائیل از ابتدای تأسیس این دولت تاکنون چیست و کدام عامل را میتوان مهمترین عامل نامید؟ فرضیه اصلی مقاله این است که عوامل داخلی شامل خصوصیات جغرافیایی، گروههای داخلی، ویژگیهای ملی و اجتماعی (فرهنگ) و افکار عمومی و عوامل خارجی شامل ساختار نظام بینالملل، ماهیت اقتصاد جهانی، اتحادهای منطقهای، نهادهای بینالمللی و حقوق بینالملل نقش عوامل فرعی را در سیاست خارجی اسرائیل ایفاء می کنند، اما ماهیت دولت اسرائیل عامل اصلی شکلدهنده و تأثیرگذار بر سیاست خارجی این دولت بوده است.
در میان گروههای اسلامی، حزب الله لبنان به عنوان یک جریان سیاسی – مذهبی متاثر از انقلاب اسلامی در ایران و با دو جهت گیری داخلی (تلاش برای دفاع از شیعیان و بهبود موقعیت سیاسی - اجتماعی آنها در داخل ) و خارجی (آزادسازی سرزمینهای اشغالی از سلطه رژیم صهیونیستی)، نفوذ معنوی و سیاسی گسترده ای در لبنان و در سطح منطقه