رژیم صهیونیستی برای روابط خود با قاره آفریقا اهمیت ویژه ای قائل است، به گونه ای که توانسته است با کمترین هزینه و کمک های فنی، نظامی، سیاسی، امنیتی و تکنولوژی، نفوذش را در این قاره افزایش دهد و از این راه به بازار بزرگ و پرمنفعت قاره سیاه دست یابد و با غارت منابع آن و سلطه بر منطقه شاخ آفریقا منافع خود را در دریای سرخ تأمین کند. علاوه بر این، درگیری میان اعراب و رژیم صهیونیستی، اهمیت یافتن کشورهای آفریقایی در نظام بین الملل و قدرت رأی آن ها در سازمان ملل متحد و وجود گروه ها و اقلیت های یهودی در آفریقا، سبب رویکرد این رژیم به این قاره شده است. منطقه شاخ آفریقا به دلیل موقعیت جغرافیایی همواره مورد توجه قدرت های بزرگ منطقه ای و فرامنطقه ای به ویژه رژیم صهیونیستی بوده است. بحران های منطقه ای ناشی از درگیری های قومی و قبیله ای، اختلافات مرزی بین کشورهای آن، وجود رهبران سرکشی مانند ایسایاس آفورقی رئیس جمهور اریتره باعث شده است امکان حضور فعال رژیم صهیونیستی بیش از پیش در این منطقه فراهم آید. علاوه براین، بروز پدیده دزدی دریایی و روند صعودی آن در سال 2008 و 2009 م سبب شد تا فرصت مناسبی برای ارزیابی میزان آسیب پذیر بودن امنیت رژیم صهیونیستی در دریای سرخ به همراه یافتن راه حلی جهت تأمین امنیت آن فراهم آید. حضور فعال جمهوری اسلامی ایران طی سال های اخیر در قاره آفریقا سبب شد تا رژیم صهیونیستی پس از دو دهه کم توجهی به منطقه شاخ آفریقا باردیگر برای حضور فعال خود در این منطقه و ایجاد موانعی برای رشد نفوذ ایران زمینه سازی کند. در این مقاله سعی شده است با بررسی زمینه های حضور رژیم صهیونیستی در منطقه شرق آفریقا، اهداف سفر اخیر وزیر امورخارجه این رژیم -که پس از بیست سال صورت گرفت- با دقت لازم موشکافی شود.
ارایه تعاریف جدید از مفاهیم امنیتی همچون امنیت دریایی، امنیت انرژی، مبارزه با تروریسم، حفظ محیط زیست، مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی، دفاع موشکی و... رویکردهای جدید نهادهای بینالمللی و منطقهای به این مقولات و به تبع آن ارایه تعاریف جدید از ماموریتها و حوزه اقدام آنها شرایطی را ایجاد کرده که کشورهای مناطق استراتژیک ازجمله حوزه خلیج فارس باید در پی راهبرد و راهکارهای مناسب دراین زمینه باشند. در چنین شرایطی، روابط امنیتی میان کشورهای منطقه و نوع نگاه آنها به موضوعات فوقالذکر نیاز به باز تعریف دارد تا بتوان رویکردهای نوینی که پاسخگوی نیازهای روز باشد را تبیین نمود.
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به عنوان یکی از بازیگران اصلی حوزه امنیت بینالمللی با درک شرایط جدید، رویکرد صرف نظامی در مواجهه با بحث امنیت را کنار گذاشته و در قالب یک سازمان نظامی-سیاسی و امنیتی، حوزه اقدام و عملیات خود را به فراتر از مرزهای سنتی و از جمله به حوزه خلیج فارس گسترش داده است. این سازمان در راستای اهداف مشخص و بلندمدت خود در پی حضور نهادینه و ایفای نقش موثرتر در تحولات منطقه خلیج فارس بوده و در همین راستا از سال 2004 میلادی با تصویب طرحی موسوم به ابتکار همکاری استانبول (ICI) بستر لازم برای چنین حضوری را فراهم کرده است. این سازمان همچنین تلاش گستردهای را در قالب دیپلماسی عمومی برای توجیه و قانع کردن کشورهای منطقه به پذیرش چنین رویکردی انجام داده و ضمن گسترش دامنه فعالیتهای سخت افزاری در منطقه، مشوّق کشورهای خلیج فارس برای تسهیل نمودن ورود ناتو به حوزه مدیریت امنیت منطقه میباشد.
در این مقاله، ضمن تبیین فرایندهای نوین امنیتی، چگونگی حضور ناتو در منطقه و پیامدهای آن مورد بررسی قرار گرفته و به این سوال اصلی میپردازیم که آیا چنین روندی میتواند برای منطقه ثبات و امنیت واقعی و پایدار را به ارمغان بیاورد و آیا ورود و مشارکت ناتو در مدیریت امنیت منطقه در راستای منافع کشورهای حوزه خلیج فارس قرار دارد؟