دین در دوره ای طولانی از تاریخ مغرب زمین نقشی محوری، تعیین کننده، و مشروعیت بخش در عرصه های مختلف حیات سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی آن دیار داشته است. بنابراین، در این پژوهش بر آنیم تا نشان دهیم عقب نشینی دین از بیش تر قلمروهای ذی نفوذ قبلی اش، به ویژه اجتناب از دخالت در حوزة سیاست، و ظهور آموزة سکولاریسم و نهادینه شدن آن، که با قرون جدید آغاز شد، حادثه ای صرفاً تاریخی نیست، بلکه زمینه های نظری یا همان الهیات مسیحیت بسترهای لازم را در پذیرش نهادمند سکولاریسم فراهم و تسهیل کرد. به عبارت بهتر، زمینه هایی از پیش مهیا در خوانش سکولاریستی از الهیات مسیحیت چنان مساعد بود که همة گروه های متداخل در جریان مذهبی ، اعم از ارتدوکس و اصلاح طلبان، به پذیرش آن، به مثابة برترین قرائت سیاسی از دین، مجاب شدند. البته، زمینه های اجتماعی را در استقبال از سکولاریسم نمی توان نادیده گرفت، که سزاوار کوششی جداگانه است
شهر عرصه سیاستگذاری و فضای اعمال قدرت بر مبنای باورها و بنیانهاای فرهنگا مورد نظر سیاستگذاران است. سیاستگذاری در سه سطح محل ، منطقهای و مل ، باه مااباه تجل امرِ اعمال و توزیع قدرت، در فضای صورت م گیرد که بر پایه فرهنگ حااک بار روابط مردمان و نیز نظام اجتماع و سیاس است. فرهنگ به عنوان بنمایه فضای عموم بر سیاست و شهر تأثیر م گذارد و سیاستگذاری فضای عموم بر اساس فرهنگ زیربنای رق م خورد. این نوشتار به »فرهنگ پیشرو« به عنوان مبنای سیاستگذاری فضای عماوم م پردازد و آن را در مقام مبنای سیاستگذاری و روح و کالبد شاهر و مناسابات سیاسا بررس م کند و ضمن بررس روابط شهر، فرهنگ، سیاستگذاری و امنیت، نظریه فرهناگ پیشرو را که ناظر به ابعاد ملموس و شفاف فرهناگ اسات، در اهاار ساطح شای،اتگ ، بای،تگ ، اح،اسات تصعیدشده و تعقل سلی ، در کالباد سیاساتگذاری در فضاای شاهر واکاوی م نماید