فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۸۱ تا ۱٬۴۰۰ مورد از کل ۳٬۴۶۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
دو واقعه تاریخی متعلّق به روزگار فرمانروایی داریوش اوّل هخامنشی در تاریخ هردوت بیان شده است که شباهت بسیاری با دو داستان در کلیله و دمنه و مرزبان نامه دارد؛ یکی ماجرای تسخیر بایل توسط داریوش که با حیله و تدبیر زوپیر یکی از مشاوران برجسته وی به پیروزی ایرانیان و فتح بابل منجر شد که چندین ماجرا در تاریخ شبیه این واقعه تکرار شده است؛ امّا شبیه ترین داستان ها به واقعه مزبور، داستان نمادین «بومان و زاغان» در کلیله و دمنه است.
دیگر واقعه مجازات و اعدام اینتافرن از یاران داریوش و یکی از هفت نفری که علیه گئوماته مغ(بردیای دروغین) شورش کردند و باعث روی کار آمدن مجدّد هخامنشیان و فرمانروایی داریوش گردیدند. این داستان هم با تغییرات جزئی در زمان، مکان، قهرمانان و شخصیت ها ، به صورت کلّی و با حفظ اصل داستان با عنوان «داستان هنبوی و ضحاک» در مرزبان نامه تکرار شده است.
در گفتار حاضر، داستان ها دو به دو تحلیل و با یکدیگر مقایسه شده است و صحنه ها و درونمایه ها و گفتمان ها و شخصیت ها، جداگانه بررسی و به وجوه شباهت و تفاوت ها و کیفیت تاثیر و تاثر اشاره گردیده و بنیاد اصلی داستان ها به شیوه توصیف و تحلیل محتوا و سندکاوی به روش کتابخانه ای بررسی شده است.
خیام شاعر اندیشه ها(2)
نقد بلاغی داستان «زال و رودابه» شاهنامه فردوسی و داستان «جمشید و دختر شاه زابل» گرشاسب نامه اسدی
حوزه های تخصصی:
آن چه در باب شاهنامه و شاهنامه سرایی در کتاب های مختلف ذکر شده مؤید برتری هنر فردوسی در نظم کاخ بلند اوست. از جمله دلایلی که افسون کلام فردوسی سخن را به آسمان علّیین برد و در عذوبت به ماءمعین رساند، توجه به مسائل بلاغی، انسجام و هماهنگی طرح و وحدت لحن شاهنامه است. توجه به مسائل بلاغی و به خصوص هنر داستان سرایی، نکته ای است که از دید اکثر مقلّدان فردوسی دور مانده است. از جمله این آثار، گرشاسب نامه اسدی طوسی است. گرشاسب نامه با وجود آنکه از دید بعضی صاحب نظران تالی شاهنامه شمرده شده از تقلید صرف فراتر نرفته است. مقایسه بلاغی داستان زال و رودابه در شاهنامه و نیز داستان جمشید و دختر شاه زابل در گرشاسب نامه اسدی با وجود بعضی تشابهات صوری در ساختار داستان موضوع این تحقیق قرار گرفته است. نتایج بررسی طرح و ساختار این دو اثر، وحدت لحن و صورخیال به خصوص تشبیه و استعاره، نشان دهنده هنر والا و برتری شاهنامه بر گرشاسب نامه است.
مقایسه طلسم حیرت بیدل با سفرنامه روح از فضولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملا محمد فضولی بغدادی، (890-963 ه.ق) شاعری است که به سه زبان فارسی، عربی و ترکی آثاری به نظم و نثر دارد. یکی از آثار او به نثر فارسی، «سفرنامة روح» است که به «حسن و عشق» و «صحت و مرض» نیز مشهور است. این اثر داستان ورود روح به بدن، ازدواج او با مزاج و سیر و سفر او در سرزمین بدن است. بیدل دهلوی شاعر بزرگ سبک هندی، (1054-1133ه.ق) نیز در مثنوی خود به نام «طلسم حیرت» بعد از مقدماتی در تحمید و بیان منشأ آفرینش و اظهار عجز در برابر ذات متعال و نعت رسول اکرم، داستانی از شاه روح می گوید که از مقام اطلاق به سیر ناسوت می آید و به جسم وارد می شود و مراحلی را در این منزلگاه طی می کند. در این مقاله با معرفی فضولی و بیان زمینه های مشترک و مساعد برای آشنایی بیدل با وی و آثارش بویژه «سفرنامة روح»، امکان استفادة بیدل از این اثر را در سرودن طلسم حیرت، مطرح می-کنیم. سپس به بررسی ساختار و عناصر و مقایسة این دو اثر و میزان شباهت آنها می پردازیم.
الرموز والتقنیات المشترکة عند نیما والسیاب ""کار شب پا"" (مهنة خفیر اللیل) و""المومس العمیاء"" نموذجا (ًبررسی نمادها و تکنیک های مشترک نیما و سیاب در دو شعر ""کار شب پا"" و ""المومس العمیاء"")(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات هر ملت، منعکس کننده اوضاع سیاسی و اجتماعی آن ملت است. با توجه به اینکه اوضاع سیاسی- اجتماعی ایران و عراق در دوره معاصر تحت تأثیر حوادث یکسانی بوده است، به همین دلیل افکار و مضامین ادبی این دو ادبیات تا حدود زیادی به هم شباهت دارد. دو شخصیت ادبی معاصر ""نیما یوشیج"" و ""بدر شاکر السیاب"" از جمله شاعرانی هستند که مشکلات جامعه خود را با بیانی تصویری در معرض دید همگان می گذارند و در اشعار خود با بهره گیری از نمادگرایی و اسطوره پردازی به بیان این مشکلات می پردازند. در این مقاله، نمادها و مضامین و تکنیک های مشترک آنان در دو شعر ""کار شب پا"" از نیما یوشیج و ""المومس العمیاء"" از بدر شاکر السیاب بررسی شده و نشان داده می شود که این دو شاعر پیشگام چگونه ویژگی های صنفی بخش های ستمدیده جامعه را به اسطوره های فقر و شوربختی در ادبیات بدل می سازند.
خوانش تطبیقی مفهوم آزادی در شعر محمود سامی البارودی و ملک الشعراء بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرداختن به اندیشه اجتماعی شاعران و نویسندگان و بررسی رابطه آن با شعر، به عنوان بخشی از ساختار ذهنی جامعه، از موارد ضروری در حوزه مطالعات جامعه شناسی ادبیّات به شمار می رود. رابطه دامنه دار و گسترده زبان و ادبیّات فارسی با زبان و ادبیّات عربی، رابطه ای تاریخی است و در مقاطع مختلف، دستخوش تحوّلات و فراز و فرودهایی بوده است. از قرن هجده میلادی به بعد، جریان های فرهنگی جهان تحت تأثیر تحوّلات جدید اجتماعی راهی دیگر پیموده و وجوه مشترک یافته است. در این میان، آبشخور فکری مشترک محمود سامی البارودی (1839-1904 م) و ملک الشّعرای بهار (1887-1952 م)، وقایع اجتماعی قرن نوزدهم بوده است. این جستار با تکیه بر نظریه ساختگرای لوسین گلدمن و با رویکردی تحلیلی – تطبیقی، علاوه بر تحلیل ساختارهای متنی شعر این دو شاعر، با حرکتی شناور میان شعر و اجتماع، به عنوان دو ساختار مرتبط، زمینه های خلق مفهوم آزادی در بیان شعری آن دو را، در دو بخشِ دریافت و تشریح روشن می کند. مهم ترین نتایج حاصل از این پژوهش عبارتند از: طرح مسأله آزادی در شعر دو شاعر، بر اساس یک ایدئولوژی مشخّص شکل گرفته است. از دیگر سو، این مسائل در شکل گیری ذهنیّت اجتماعی دو شاعر و کلام ادبی آنان مؤثّر بوده است و بخشی از ساختارِ غالبِ اجتماعیِ زمانه دو شاعر به شمار می آید.
بررسی تطبیقی شخصیت «زن پارسا»ی عطار و «ورتا»ی پرده نئی از بهرام بیضایی براساس نظریه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متون ادبی فارسی منبع مناسبی برای نمایشنامه نویسان و فیلمنامه نویسان است تا دست مایه اثری نمایشی شوند؛ لیکن فقدان مولفه ها و جنبه های دراماتیک در آنها موجب می شود یا متون درخوری به نگارش درنیایند یا کمتر مورد توجه درام نویسان قرار گیرند. بهرام بیضایی در این بین یک استثنا به حساب می آید. وی با شناخت ادبیات کهن فارسی و اشراف کامل به اسلوب تحلیل و نگارش درام، توانسته است آثار قابل تاملی خلق کند. فیلمنامه «پرده نئی» نمونه مناسبی از اقتباس ادبی از یک متن ادبی است. در این مقاله سعی بر آن است با تکیه بر آرای ارسطو در فن شعر در باب کنشگر و رابطه آن با طرح نمایش، اثر بهرام بیضایی را با اصل داستان کهن «زن پارسا» تطبیق داده شود. ارسطو با تعریف شخصیت و رابطه آن با طرح، کاربستی منطقی برای آفرینش یک شخصیت نمایشی ارائه می دهد که می توان به عنوان راهکاری مناسب در اقتباس از آن بهره برد. ارسطو رابطه میان طرح و شخصیت را کنش می داند که عاملی در راستای شکوفایی شخصیت در بستر طرح نمایشی می شود. بیضایی با بکارگیری اصول ارسطویی شخصیت مرکزی حکایت زن پارسای عطار را با تعریفی روانشناختی و اجتماعی از زنی منفعل به قهرمانی کنش مند تبدیل کرده است.
مقاله به زبان فرانسه: جایگاه زبان در دو نمایش نامه آخر بازی ساموئل بکت و افرا یا روز می گذرد بهرام بیضایی(Le statut du langage dans Fin de partie de Samuel Beckett et Afra ou Le jour passe de Bahram Beyzaï)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تئاتر نمایش داستانی تخیلی به واسطه ی ژست و کلام است و دارای دو زبان کلامی و غیر کلامی یا صحنه ای است. هدف مطالعه ی حاضر بررسی زبان در دو نمایشنامه از دو فرهنگ متفاوت است : «آخر بازی» بکت و «افرا یا روز می گذرد» نوشته ی بهرام بیضایی. نمایش اول را نمونه ی تئاتر نو یا پوچی می دانند که نویسندگان آنها قصد داشته اند عناصر سنتی تئاتر غرب را به چالش کشیده و طرد کنند. ما بر این باوریم که نمایشنامه ی بیضایی نیز به نوعی، نمایشی مدرن است و از این نقطه نظر، با نمایشنامه بکت شباهتهایی دارد، لیکن روی بنیان های فرهنگی سنتی ایرانی تکیه دارد و گذشته ی خود را نفی نمی کند. مطالعه ی حاضر با تکیه بر ابزارهای تحلیلی نقد سبک شناسی در حوزه ادبیات تطبیقی سعی دارد با تکیه بر وجه کلامی تئاتر، شباهت ها و تفاوت های این دو نمایش را بررسی کند.
بررسی تطبیقی دو قصه کهن
اسباب ظهور ادب عربی درخراسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از آنکه قوم عرب، سلطه سیاسی خویش را به بهانه اسلام، بر ملّت ایران تحمیل نمود؛ زبان عربی نیز جای خود را در میان طبقات مختلف مردم، مخصوصاً شیفتگان تعالیم قرآن و اسلام، که منادی وحدت، برابری، عدالت و مساوات بود، گشود؛ به طوری که کمتر آثار علمی، تاریخی، دینی و اخلاقی را میتوان یافت که در طول پنج قرن نخست اسلام، در این دیار، به زبان عربی تألیف نشده و یا متأثّر از زبان و ادب عربی نبوده باشد. در این گفتار، سعی بر آن شده است تا چگونگی ورود زبان عربی به خراسان بزرگ و عوامل مؤثّر در استمرار حضور این زبان در این دیار پهناور، مورد بررسی قرار گیرد.