پرداختن به اندیشه اجتماعی شاعران و نویسندگان و بررسی رابطه آن با شعر، به عنوان بخشی از ساختار ذهنی جامعه، از موارد ضروری در حوزه مطالعات جامعه شناسی ادبیّات به شمار می رود. رابطه دامنه دار و گسترده زبان و ادبیّات فارسی با زبان و ادبیّات عربی، رابطه ای تاریخی است و در مقاطع مختلف، دستخوش تحوّلات و فراز و فرودهایی بوده است. از قرن هجده میلادی به بعد، جریان های فرهنگی جهان تحت تأثیر تحوّلات جدید اجتماعی راهی دیگر پیموده و وجوه مشترک یافته است. در این میان، آبشخور فکری مشترک محمود سامی البارودی (1839-1904 م) و ملک الشّعرای بهار (1887-1952 م)، وقایع اجتماعی قرن نوزدهم بوده است. این جستار با تکیه بر نظریه ساختگرای لوسین گلدمن و با رویکردی تحلیلی – تطبیقی، علاوه بر تحلیل ساختارهای متنی شعر این دو شاعر، با حرکتی شناور میان شعر و اجتماع، به عنوان دو ساختار مرتبط، زمینه های خلق مفهوم آزادی در بیان شعری آن دو را، در دو بخشِ دریافت و تشریح روشن می کند. مهم ترین نتایج حاصل از این پژوهش عبارتند از: طرح مسأله آزادی در شعر دو شاعر، بر اساس یک ایدئولوژی مشخّص شکل گرفته است. از دیگر سو، این مسائل در شکل گیری ذهنیّت اجتماعی دو شاعر و کلام ادبی آنان مؤثّر بوده است و بخشی از ساختارِ غالبِ اجتماعیِ زمانه دو شاعر به شمار می آید.