فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۶۱ تا ۷۸۰ مورد از کل ۳٬۴۵۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
نگاهی تطبیقی به مفهوم موسیقی در نگرش مولوی و نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین عناصر مورد بحث در تاریخ تصوّف و عرفان اسلامی، موسیقی و سماع است که از بدو شکل گیری این نهضت تا دوران شکوفایی و در نهایت، ساختار کنونی آن، موضوع موسیقی، سماع و رابطة آن با سلوک معنوی بوده است که مورد تحلیل و بررسی و نقد واقع شده و به صورت گسترده ای در ترازوی امر و نهی، تأیید و تکذیب و نیز انفعال قرار گرفته است. در این میان، مولوی با رویکردی نزدیک به اصحاب سکر و با خوانشی مؤیّدانه و تبلیغی، از این موضوع به عنوان یکی از مهم ترین ارکان سلوک و سیر الی الله یاد می کند.
در فرهنگ اروپای قرن نوزدهم، نیچه با قرائتی خاص از مفهوم تعالی و حرکت تکامل انسانی، به عنوان فیلسوفی شرق زده، در تلاش برای نجات انسان از غربت و بحران بی خدایی برخاسته از ضعف کلیسا عنصر موسیقی را اصلی مهم در تکامل انسانی و نجات وی برمی شمرد که با نگرش مولوی در خویشاوندی و همسویی نزدیک قرار می گیرد. الگوواره های مشترک اندیشگانی این دو متفکر در مواردی مشتمل بر: الف. آشنایی، هم ذات پنداری و منشأ جوشش؛ ب. ارتباط آن با موسیقی ازلی و نوای کائنات؛ ج. ایجاد صفای دل و تزکیة نفس؛ د. ارتباط موسیقی و زبان؛ ﻫ. ارتباط آن با مفهوم شور و وجد و اندیشة « آری گویی»، این نتیجه را در بر دارد که خوانش این دو متفکر در منشأ، هستی، کارکرد و نتیجة برآمده از مفهوم موسیقی، عموماً همساز با یکدیگر به نظر می رسد و دارای همسانی و پیوند ماهوی است.
بررسی تطبیقی آیین جوانمردی در ادب فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جوانمردی و عیاری که آن را «فتوت» نیز ترجمه کردهاند، از پدیدههای بسیار مهم تاریخ اجتماعی ایران و سپس کشورهای اطراف آن بوده است و شیوهای از حیات روحی است که به نظر میرسد ریشه های آن در ایران پیش از اسلام پایه گذاری شده است. آن ها به دسته های مختلفی تقسیم می شوند که در ادب فارسی «عیاران» و در ادب عربی «صعالیک» نامیده می شوند. عیاران، گروهی از جوانمردان بودند که اصول اخلاقی و مبارزاتی ویژه ای را برگزیده و جوانمردی را پیشه خود ساخته بودند و صعالیک هم که به صورت «الفقیرُ الذی لا مالَ له» تعریف میشوند، افرادی بودند که بهره ای از مال و ثروت نداشتند و به خاطر فقر و عدم توازن اجتماعی به این جرگه پیوستند. در این پژوهش می کوشیم با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی که شرط تطبیق را صرفاً وجود زمینههای تأثیر و تاثّر نمیداند، به بررسی مقایسهای این دو گروه در قالب زمینه های پیدایش و مضامین اخلاقی و اجتماعی مشترک بپردازیم. به نظر میرسد علت اصلی تشکیل هر دو گروه، نبود جامعة عدالت محور و توازن اجتماعی بوده است. مهم ترین ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی مشترک این دو گروه عبارت اند از: بخشندگی؛ صبر در برابر سختی ها؛ شجاعت؛ جوانمردی؛ حمایت از فقرا؛ داشتن مهارت های جنگی ازجمله تیر اندازی؛ نبردهای شبانه و دزدی و راهزنی. این مقاله ضمن اشاره به ویژگیهای مشترک اخلاقی و اجتماعی، به بررسی علل پیدایش این دو گروه نیز می پردازد.
ابوسعید ابوالخیر در پژوهش های فریتس مایر
حوزه های تخصصی:
پیغامهایی به هیچ کجا (بررسی مشابهت های زندگی و شعر بلندالحیدری و مهدی اخوان ثالث)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نوشتار حاضر کوشش شده است، آثار دو شاعر معاصر ایرانی و عراقی، مهدی اخوان ثالث و بلند الحیدری، بررسی و وجوه شباهت آن ها باز نموده شود. بویژه آن که هم عصر بودن دو شاعر و نیز برخورداری از زمینه های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی مشترک، موجب شده است تا هر دو شاعر در موقعیت های مشابه، رفتار و بیان های احساسی و زبانی بسیار نزدیک اختیار کنند. همسانی دو شاعر در جلوه های زیر برشمردنی است: 1- هر دو از ارکان مهم شعر نو در کشور خود محسوب می شوند. 2- سه دوره متمایز شعری را تجربه کرده اند. 3- ساختار شعری و درون مایه های مشترک در زمینه های بیان روایی، اشاره به اساطیر و افسانه های ملی، وزن و قافیه مشابه در بیان شعری، دارند. 4- بن مایه های مشترکی چون: اندوه، تنهایی، ناامیدی، راه، غربت، در شعر هر دو شاعر حضور تام دارد.
مفاهیم شعر تازی در سایه غزلیات حافظ (عنوان عربی: مفاهیم القصائد العربیة فی ظل غزلیات حافظ الشیرازی)
حوزه های تخصصی:
معمولا تحلیل گران ادبیات تطبیقی دادوستدهای ادبی را در پژوهشهای سنجشی کاملا لمس می کنند، و به طور کلی، این پژوهشگران، ارتباط با زبانهای گوناگون و متون زبان مبدا را ترجیح می دهند و در نتیجه گیریهای ترجمه شده با دیده تمسک و تردید مینگرند.در این میان، شاهد آن بوده ایم که شعرای پارسی سرای غالبا با متاثر شدن از زبانی دیگر، اندیشه های خود را در آن قالب و سبک می سرایند؛ و از آنجاکه زبان مورد توجه آن زمان، عربی بوده، شعرا با وزنها و بحور آن آشنا شدند و قصاید و غزلهای زیبایی سرودند و این مایه مباهات ادب پارسی است که بدانیم حافظ و سعدی از این قاعده مستثنا نبوده و از همین سبک ملمات تا تکبیتی با یک مطلع اقتباس و تضمین کرده اند و با بهره گیری از نماد مذهبی و اسلامی و مفاهیم اخلاقی، ابیاتی خاص سرودند که نمونه هایی از آنها را به بررسی می گذاریم.چکیده عربی: یدرک باحثو الأدب المقارن الأخذ والعطاء فی الدراسات المقارنة بکل وضوح ویفضل هؤلاء الباحثون فی تعاملهم مع مختلف اللغات وشتی النصوص، لغة المبدأ فی الغالب کما ینظرون إلی النتاجات المترجمة بنظرة التحقیق والتردید.والشعراء الفرس کانوا فی الغالب یتأثرون بلغة أخری لینشدوا أشعارهم بأسالیب تلک اللغة وأشکالها ولاشک أن اللغة العربیة کانت اللغة السائدة فی عصر حافظ الشیرازی. حیث إن شعراء هذا العصر بعد تعرفهم علی الأوزان والبحور أنشدوا بعض القصائد والغزلیات الرائعة الجمیلة ویتباهی الأدب الفارسی بوجود شاعرین کبیرین هما سعدی وحافظ إذ أنشدا الملمعات إلی جانب اقتباسهما وتضمینهما للتراث العربی لیصبا ذاک فی أبیات جمیلة بالعربیة. فتمسک حافظ الشیرازی ببعض الرموز الدینیة والإسلامیة والمفاهیم الأخلاقیة لینشد أبیاتا فریدة حاولنا دراسة نماذج منها فی هذه العجالة.
بودن یا نبودن: نگاهی بینامتنی بر ویلیام شکسپیر، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
مقایسه ایزدان آب در اسطوره های ایران و ویتنام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل جهان اسطوره، پیوسته در میان محققان جایگاهی ویژه داشته و گذشت زمان هرگز از اهمیت و جذابیت آن نکاسته است. یکی از اجزای تشکیل دهنده جذابیت اسطوره، نوع نگاه و باور به خدایان در اقوام و ملت ها است. این پژوهش تنها به بررسی و مقایسة خدایان آب و ویژگی های آن در اساطیر ایران و ویتنام می پردازد. در اساطیر ایرانی ـ در مقایسه با اساطیر ویتنام- ایزدان آب بسیار قدرتمند و آرمانی تر و کاملاً مطلق هستند و صفت فرشته گو نگی در وجودشان انکارناپذیر است. در اساطیر ویتنامی، صفت خدایی یا بهتر بگوییم فرشته گونگی در وجود خدایان کمتر است؛ خدایان ویتنامی هرچند همچون خدایان ایرانی فراطبیعی اند، صفات آنها مطلق و یک سویه نیست. خدایان آب ویتنامی گاه مظهر لطف و مهربانی و گاه مظهر خشونت و خشم و تباهی اند.
مقایسه ی سیر رواییِ منظومه های خسرو و شیرین نامی اصفهانی و نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خسرو و شیرین دومین منظومه از خمسه یِ میرزامحمدصادق نامی اصفهانی (1204ق) است که به تقلید از خسرو و شیرین نظامی سروده شده است. این اثر ضمن داشتنِ موضوع و درون مایه یِ مشترک و نیز وزن و قالبِ یکسان، موارد افتراق گوناگونی با نظیره ی خود دارد. تعداد ابیات خسرو و شیرینِ نامی تقریباً
14 23'>اثر نظامی است و حذف بسیاری از حوادث و صحنه ها، از گیرایی و کششِ داستان کاسته است. نامی در روایت خود، در بسیاری از حوادث دست برده و تغییراتی داده، ترتیب آن ها را عوض کرده و یا مواردی را حذف یا اضافه کرده است، چرا که مدعیِ خلق اثری هم پایه یِ منظومه ی نظامی بوده است. در این پژوهش که به روش کتابخانه ای و بر مبنای توصیف و تحلیل انجام شده است، این موارد مورد بررسی قرار گرفته است. گر چه خلاقیت و تواناییِِ نامی را در ایجادِ این دگرگونی ها، نمی توان نادیده گرفت و ترکیبات زیبا و تصویرهای شعریِ او را که محققان را به تحقیق و بررسیِ آثارش ترغیب می کند نباید از نظر دور داشت، اما باید اذعان کرد که نامی در روایتِ خسرو و شیرین، چندان موفق نبوده است.
توارد در ادبیات شرق و غرب
حوزه های تخصصی:
مقایسه رباعیات دو مجموعه کهن/ «نزهة المجالس» جمال خلیل شروانی و «خلاصة الاشعار» ابو المجد تبریزی
مقایسة نبرد پدر و پسر در داستان های «رستم و سهراب» و «کوراوغلو و کرداوغلو»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های شناخت فرهنگ، اندیشه، ذوق، عاطفه، آرزوها، باورها و عقاید ملت ها تطبیق آثار ادبی زبان های مختلف است. در بررسی اساطیر جهان به افسانه هایی برمی خوریم که مضمون آن ها نبرد پدر و پسر است. بعضی از این اسطوره ها به پدرکشی و بعضی دیگر به پسرکشی می انجامند؛ اما بخشی از آن ها مطابق با خواست مخاطبان داستان- که دوست دارند فرجامی نیکو برای قهرمان داستان رقم بخورد- طرح ریزی شده اند. وجود شباهت های زیاد بین این قبیل داستان ها سؤالی را مطرح می کند که آیا این مضمون، خاستگاه واحدی داشته یا داستان بومی هر کشور است. این مقاله به بررسی اسطوره «رستم و سهراب» و «کوراوغلو و کرداوغلو» - از حماسة ملل ترک زبان- می پردازد. صرف نظر از اختلافات جزئی که در آغاز و پایان داستان ها وجود دارد، درصد بالای تشابهات آن ها این ذهنیت را القا می کند که داستان «کوراوغلو و کرداوغلو» براساس شاهنامه فردوسی پرداخته شده است. نتایج حاصل از بررسی اشتراکات و تفاوت های موجود از نظر پیرنگ، تناظر شخصیت ها، انگیزه ها و کشمکش های موجود در دو داستان مؤید این ادعاست.
مقایسة بازتاب جهان بینی هندواروپایی در شاهنامة فردوسی و حماسة قرقیزی ماناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«جهانبینی هندواروپایی» به دلایل غنای محتوایی و ادبی آن از دیرباز، بازتاب چشمگیری در شکل گیری متون نظم و نثر فارسی داشته و آثار بسیاری را از جنبههای مختلف تحت تأثیر قرار داده است؛ بهگونهای که آثار برجستهای چون شاهنامة فردوسی و حماسة قرقیزی ماناس از کهنالگوهای آن بهره بردهاند. هدف اصلی این مقاله، بررسی تأثیر پذیری دو متن حماسی شاهنامه و ماناس از این جهان بینی است؛ به این منظور، براساس نظریة «سه کنشِ ژرژ دومزیل» رفتار قهرمانان هر دو اثر، بررسی و توصیف شده است. پژوهش حاضر نشان میدهد سه کنشی که در این نظریه مورد تأکید قرار میگیرد، در تمام سطوح داستانهای این دو حماسه به کار رفته است؛ بنیاد نظریة «سه کنش»، بر تقابل و هماهنگی نیروهای دوگانه نهاده شده، همان گونه که پایة اصلی تفکر شاهنامه و ماناس نیز براساس مبارزة خیر و شر قرار گرفته است که جلوههای آن را در قهرمانانی چون سیاوش/ رستم (در شاهنامه) و ماناس/ باکایی (در ماناس) بهخوبی میتوان دید. قهرمان اول، نمونه ای از خرد، روشنفکری، رستگاری، حمایت، اراده، کمک و آرامش است که بهصورت پیری فرزانه در هنگام ناتوانی قهرمان دوم ظاهر میشود تا او را از مخمصه برهاند. قهرمان دوم نیز نماد خشونت، سختگیری، خونگرمی و جنگجویی است که در عین حال نظام عناصر اربعه را تنظیم میکند و با نیروی جسمانی و روانی خود بهزندگی مردم صلح و سامان میبخشد.
طرز سخن خواجو
کارکرد محوری نقاب دینی در شعر شاملو و ادونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارکرد شخصیت های تاریخی در شعر معاصر فارسی و عربی، از جلوه های مختلفی برخوردار است و کاربست «نقاب» آن شخصیت ها در شعر، یکی از مهم ترین انواع آن به شمار می آید. نقاب پردازی، ازجمله شگردهای هنری و بلاغی است که شاعر امروز، برای بیان افکار خود از آن استفاده می کند. گاهی نقاب یک شخصیت دینی بر چهرة شاعر نقش می بندد تا بتواند با استفاده از ظرفیت ها و توانایی های آن شخصیت، حرف های خود را با مخاطب در میان بگذارد. شاملو و ادونیس نیز به عنوان نمایندگان شعر امروز، در زبان فارسی و عربی، تکنیک «نقاب دینی» را در شعر خود به کار گرفته اند تا با استفاده از این شگرد نمایشی، افکار خود را برای مخاطب ، ملموس و مجسم کنند. در این میان، به کارگیری محوری نقاب یک شخصیت دینی که برای استفادة بیشتر شاعر از ظرفیت های بالقوه و بالفعل شخصیت صورت می گیرد، در شعر ایشان نیز دیده می شود. در این پژوهش با تکیه بر نقد تحلیلی- توصیفی آثار شاملو و ادونیس، به بررسی تطبیقی نقاب محوری دینی با توجه به ساختار روایی و تصاویر موجود در شعر آنان می پردازیم. هدف ما دستیابی به برخی زوایای شعر ایشان و بررسی شیوة کاربست نقاب مزبور، با استفاده از نقد تطبیقی و کهن الگویی خواهد بود. بدین ترتیب، پس از واکاوی مفهوم نقاب دینی و دلایل کاربرد آن در شعر امروز، نقاب های اصلی و محوری شخصیت های دینی در شعر این دو تن را مورد توجه قرار دادیم تا سرانجام همسانی و ناهمسانی های کاربرد یاد شده در نزد آنان را به دست آوریم.