انسان برای رفع نیازهای روحی و جسمی خود از جمله شناخت راز هستی و حیات جاوید ، کسب دانش و تجربه ، دست یافتن به زندگی آرمانی معنوی و مادی ، و حتی مدح ممدوح ، دیدار محبوب ، شکار و ... بارها و بارها سفر خشکی و دریا را تجربه کرده است . در همه این سفرها آنچه به عنوان سه رکن اصلی به چشم می خورد انگیزه ، مسیر و وسیله سفر است . متناسب با این سه رکن ، فرهنگ سفر در اقوام و ملل گوناگون با یکدیگر متفاوت می شود . اما گاه ، به دلایل متعدد و مختلف ، همسانیهایی رخ می دهد . در مقاله حاضر به بررسی این همسانیها در شعر منوچهری و برخی از شاعران عرب بویژه متنبی ، از سه زاویه انگیزه . مسیر و وسیله سفر ، پرداخته شده است .
در مقاله حاضر راجع به لغات و تعبیراتى که در نواحى یمگان و بدخشان به کار مىرفته و ناصرخسرو تعدادى از این اصطلاحات را در دیوان خود به کار برده، چون: ایدون و ایدون، باغ، بعمدا، بىپیاز، پشین، تابعه، تن آستین، جرم، سین و شین محمّد و.... بحث شده و براى هر کدام توضیحاتى آمده است.
ملک الشعراء بهار پس از درگذشت پدرش ملک الشعراء صبوری ، برای آموختن ادبیات عرب نزد ادیب نیشابوری به تلمذ پرداخت. آغاز تلمذ بهار همزمان با شروع ملک الشعرایی او در آستان قدس رضوی بود که با انکار مدعیان این منصب روبرو شد. بهار برای اثبات قدرت شاعری خود ، علاوه بر آن که در آزمون های گونه گون ، هنر شاعری خویش را در معرض امتحان مخالفان قرار می داد ، گاهی خود را ناگزیر می دید که در این گونه اشعار ، بستاید و قدرت شاعری اش را برتر از همه شاعران خراسان بداند. این مفاخرات بر استادش ادیب نیشابوری گران می آمد و باعث کدورت خاطر او می گردید به نحوی که با مخالفان بهار هم آوا می شد و اشعار بهار را از آن دیگران می دانست. با این وجود ، بهار با احترام ، از استادی ادیب نیشابوری یاد می کرد اما در عین حال او را شاعر بزرگی نمی دانست و حتی در سوگ درگذشت او نیز مرثیه ای نسرود. در این مقاله چگونگی روابط این دو شاعر استاد در حوزه ادبی خراسان مورد بررسی قرار می گیرد.