فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۹۴۱ تا ۴٬۹۶۰ مورد از کل ۵٬۱۴۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
استعاره یکی از عمومی ترین و پرکاربردترین فرآیندهای شناختی است که می تواند بازنمود ویژگی های فرهنگ و ایدئولوژی یک جامعه یا یک مکتب باشد. بر مبنای نظریه "استعاره مفهومی"، در استعاره ها و عبارات زبانی شان، شناخت و فرهنگ با یکدیگر درمی آمیزند و به یک ترکیب مفهومی واحد بدل می شوند و آن چه را که استعاره مفهومی می نامیم به همان اندازه که شناختی است، ماهیت های فرهنگی نیز دارد. براین اساس شکل گیری استعاره های مفهومی قرآن کریم را با فرهنگ عصر نزول مرتبط دانسته و در پژوهش حاضر با روش تحلیلی-تطبیقی، با مقایسه عبارات استعاری در دو بخش اشعار جاهلی و آیات قرآن کریم، تبیین جدیدی از گفتمان ارتباط قرآن و فرهنگ عصر نزول به دست آمده است. قرآن کریم جهت ساخت استعاره های مفهومی خود از فرهنگ عصر نزول بهره گرفته و با تحول در حوزه های مقصد استعاره ها، محوریت دنیا و زندگی مربوط به آن را در استعاره های اشعار جاهلی به محوریت توحید در عبارات استعاری خود تغییر داده و با ترسیم جهان بینی وحی درون استعاره ها، فرهنگ نوینی را پایه گذاری کرده است. از دیگر نتایج این پژوهش این است که نظریه "متأثر بودن وحی از فرهنگ عصر نزول" را نفی می کند.
الگوهای نوشتار زبان فارسی در پیام رسان ها (مطالعۀ موردی پیام رسان تلگرام)(مقاله علمی وزارت علوم)
مکاتیب تاریخی
بینامتنیّت واژگان و مفاهیم قرآنی در منظومه ی ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویس و رامین فخرالدّین اسعد گرگانی منظومه ای است رئالیستی و مبتنی بر داستانی کهن، بازمانده از روزگار اشکانیان به زبان پهلوی که در قرن پنجم ه . ق. منظوم گشت. از آن جایی که این منظومه مربوط به دوران پیش از اسلام است، چندان انتظار نمی رود که در آن به مفاهیم قرآنی اشاره شده باشد؛ در حالی که شاعر در آن از واژگان و مفاهیم قرآن کریم در تبیین گزاره ها و نظم ابیات به وفور بهره گرفته است. پژوهش حاضر بر آن است تا منظومه ی مذکور را براساس پیوندش با آیات و مضامین قرآنی و برپایه ی نظریّه ی بینامتنی مورد نقد و بررسی قرار دهد. شیوه ی پژوهش براساس روش تحلیلی- توصیفی است و مبانی نظریِ آن نیز بر پایه ی آرای نظریّه پردازان بینامتنی است تا افزون بر نشان دادن ساختار منسجم ابیات، آشکار گردد که شاعر با چه ترفندهای ادبی ای، این مضامینِ وحیانی را در مثنوی خویش به کاربرده است. برآیند تحقیق حاکی از آن است که با وجود ادبیّات خاصّ غنایی حاکم بر متن و جلوه گری عشق و غنا در آن، شاعر تحت تأثیر حقایق قرآنی و عقاید اسلامی، از گزاره های قرآنی به طور مشهودی بهره برده است؛ به گونه ای که این اثر را افزون بر منظومه ا ی غنایی، به مجموعه ای از باورهای اسلامی و دینی شاعر در ذهن مخاطب جلوه گر می سازد.
تحلیل و بررسی سوره مبارکه «ق» با تکیه بر مفاهیم آشنایی زدایی و برجسته سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آشنایی زدایی، شیوه های بیانی متفاوت از زبان معمول با هدف تشخّص، برجسته سازی و زیبایی آفرینی در متن ادبی است. از آنجا که قرآن کریم به عنوان معجزه الهی، سرشار از ظرافت های ادبی، زبانی و معنایی است، پرداختن به زوایای ظاهر و پنهان آن، همواره یک ضرورت محسوب می شود. نوشتار حاضر می کوشد تا با بررسی سوره «ق» از منظر آشنایی زدایی و برجسته سازی، نمونه هایی از هنجارگریزی و قاعده افزایی در این سوره را به شیوه توصیفی-تحلیلی ارائه دهد و از این طریق، ضمن آن که بخشی از زیبایی ها و اعجاز ادبی قرآن کریم را به تصویر می کشد، تأثیر شگرف چنین نگرشی در کلام وحی را در نزدیک شدن به معنای مقصود و کسب التذاذ بیشتر از هم نشینی با این آیات نورانی بیان کند. حاصل پژوهش، بیانگر آن است که بهره گیری از تکنیک های قاعده کاهی، نظیر حذف، تقدیم و تأخیر، التفات، استعاره، کنایه و ... در این سوره در راستای آشنایی زدایی و برجسته سازی مضامین سوره برای تأثیرگذاری بیشتر و عمیق تر بر مخاطبین بوده است. به کارگیری اصول قاعده افزایی نیز با تکرار و توازن در سه سطح آوایی، واژگانی و نحوی آیات با فضای کلّی سوره، اعم از هشدار و تهدید منکران معاد و اثبات مسأله حشر و رد استبعاد آن از سوی معاندان، متناسب و هم سو است.
بررسی بینامتنیت قرآنی در نسخه خطی دلگشانامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هشتم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
117 - 149
حوزه های تخصصی:
بینامتنی نوعی رویکرد زبان شناختی در حوزه نقد جدید در ادبیات است و به معنای ارتباط یک متن با متن قبل یا بعد از خود و یا بازآفرینی یک متن با توجه به متنی غایب است. این نظریه گرچه موضوعی جدید در نقد معاصر به شمار می آمد ولی از دیرباز و به ویژه در متون اسلامی تحت عنوان تضمین، تلمیح و اشاره مطرح بوده است. بنابراین بررسی مضامین قرآنی شعر فارسی به ویژه با رهیافت بینامتنیت از اهمیت بالایی برخوردار است. منظومه دلگشانامه اثر میرزا ارجمند آزاد کشمیری، از ذخایر ارزشمند زبان فارسی است که بازخوانی و احیای آن می تواند در راستای کمک به بخشی از تاریخ اسلام، به ویژه تاریخ تشیع مؤثر باشد. در این مثنوی، حوادث کوفه بعد از واقعه خونین عاشورا تا شهادت مختار به نظم کشیده شده است. هدف از این پژوهش بررسی میزان تأثیرپذیری منظومه از قرآن کریم است. در این مقاله، به شیوه توصیفی- تحلیلی ضمن بررسی ویژگی های ساختاری و محتوایی دلگشانامه، با روش نقدی بینامتنی، میزان و چگونگی تأثیرپذیری قرآنی این اثر تحلیل شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که «آزاد» از اتواع رابطه بینامتنی قرآنی بهره گرفته؛ ولی بسامد بینامتنی واژگانی (برآیند سازی و وام گیری) و اشاره ای از سایر انواع بینامتنیت در کلام او بیشتر و برجسته تر است.
تحلیل مقایسه ای ارتباط غیرکلامی در شعر کلاسیک فارسی و عربی؛ مطالعه موردی: تحلیل زبان نگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط، فرایند ارسال و دریافت پیام است که گاه در قالب سخن و کلام شکل می گیرد و گاه در قالبی غیر از کلام، که به نظر میزان تأثیرگذاری این نوع ارتباط بر گیرنده بیش از ارتباط کلامی است. ارتباط غیرکلامی، حاصل به کارگیری اندام های مختلف بدن برای دریافت و ارسال پیام است. از بین انواع ارتباط غیرکلامی، و به عبارتی کاربرد زبان بدن در فرایند ارتباط، «زبان نگاه» یا ارتباط چشمی همواره اهمیت فوق العاده ای داشته است. به نظر می رسد که شاعران قدیم نیز به اهمیت این موضوع واقف بوده و از آن برای تقویت ارتباط خود با مخاطب به خوبی بهره برده اند. بر این اساس، در مقاله پیش رو کوشیدیم استفاده از ساختار ارتباط چشمی یا زبان نگاه را در شعر قدیم فارسی و عربی، با رویکرد تحلیلی مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی تبیین نماییم. یافته های این پژوهش بیان کننده آن است که هر وقت نگاه بر تخت «سخن» نشسته است، پیام را حکیمانه رسانده ضمن آنکه در برگیرنده یک زبان رمزی و اشارتی نیز بوده است.
بررسی جایگاه و کارکرد تقابلی دو واژه ی «شهر» و «روستا» در ادبیات سنّتی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازتابِ دو واژه ی «شهر» و «روستا» در ادبیات کلاسیک فارسی نشان می دهد که از نظر کارکردی و ارزشی رابطه ی تقابلی بینِ آن ها وجود دارد. تصویرسازی های شاعران، رمزپردازی های عارفان و مفاهیمی که در متون ادبیِ گذشته با شهر و روستا بیان شده است، همگی بر نگاهِ ارزشگذارانه ی متفاوت نسبت به آن دو دلالت می کند. در این نگاه تقابلی، روستا در قطبِ منفی قرار گرفته که تمام صفاتِ مربوط به این قطب، بدان نسبت داده شده است؛ در مقابل، شهر متعلّق به قطبِ مثبت است که برای بیان مفاهیم و مضامین پسندیده به کار رفته است. در این نوشتار که موضوع آن ماهیّت بین رشته ای دارد و به ادبیات و جامعه شناسی مربوط می شود، به روش تحلیلی توضیحی مفاهیم مربوط به دو واژه ی «شهر» و «روستا» در آثار ادبیِ واکاوی می شود تا مشخّص گردد که شاعران و نویسندگان گذشته در رابطه با مسأله ی نگاه متفاوت به شهر و روستا چه معیارها و ملاک هایی را در نظر داشته اند. دستاورد پژوهش بر این قضیه دلالت دارد که منشاء و علّت اصلی نگاهِ متفاوت به شهر و روستا در ادبیات گذشته، توجّه به تأثیر محیط بر ذهن انسان بوده که مولانا بیش از دیگران بدان پرداخته است. نقش و تأثیر عینی زمینه های فرهنگی و اجتماعی نیز در تصویرسازی ها و رمزپردازی هایی که با شهر و روستا صورت گرفته، به وضوح قابل مشاهده است.
بررسی و نقد دیدگاه گابریل ساوما درباره ی آیه ی «…وکَفَّلَها زَکَرِیَّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا…»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هفتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۲۷)
113 - 131
حوزه های تخصصی:
گابریل ساوما در سال 2006م. کتاب قرآن، تفسیر اشتباه، ترجمه اشتباه و خوانش اشتباه، زبان آرامی قرآن را نوشت. وی در این کتاب ادعا می کند که زبان قرآن، آرامی سریانی است و در صدد اثبات اقتباس قرآن از منابع یهودی - مسیحی است. او برای اثبات ادعای خویش با بررسی سوره های قرآن، واژگان فراوانی را به عنوان شاهد ذکر نموده و به تحلیل آنها پرداخته است. نویسنده در بررسیآیه ی «وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا» آل عمران/37، براساس زبان سریانی آرامی، عبارت «وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا» را به «زکریا را تعظیم کننده به او (مریم) قرار داد» و عبارت «دَخَلَ عَلَیْها» را «ایستادن با حالت احترام و ترس» ترجمه نموده است. در این مقاله با هدف بررسی دقیق معنای این آیه، ضمن ارائه دیدگاه ایشان به روش تحلیلی تطبیقی به نقد و بررسی آن از جنبه ی زبان شناسی تاریخی تطبیقی در سه زبان عبری، سریانی و عربی می پردازیم تا بنگریم که شواهد زبان شناختی موجود از «کفّل» و «دخل» تا چه میزان دیدگاه ساوما را تایید می کند؟ وجود شواهدی از مشتقات کَفَلَ در ادبیات جاهلی و شباهت های ساختاری و معنایی آن در سه زبان عبری، سریانی و عربی حاکی از آن است که «کفّل» هر چند اصلی سامی دارد؛ اما سیر تطور و تکامل معنایی خاص خود را در هر کدام از شاخه های سامی داشته و همچنین شواهد فراوان مشتقات دَخَل در شعر جاهلی و تعدد و تنوع این ریشه در قرآن و فقدان این ریشه در زبان عبری، سریانی و عهدین این احتمال را تقویت می کند که این ریشه، عربی اصیل بوده و اعراب فهم درستی از ساختار و معنای آن داشته اند. بررسی های انجام شده خلاف ادعای ساوما را اثبات می کند.
دلالت های معنایی نگاره سرو مبتنی بر رابطه جانشینی ، همنشینی و بافت موقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگاره سرو یکی از پرکاربردترین درختان در نگارگری و ادبیات و هنر ایرانی است. این جایگاه وامدار پیشینه بسیار دیرینه و کهنی است که در متون اساطیری، دینی و عرفانی جهان ریشه دارد. معانی و مفاهیم نمادین نگاره ها را در فرهنگها و بسیاری از کتابهای موجود در زمینه نمادها می توان فهرست وار یافت، اما دو مقوله در این میان اغلب نادیده گرفته می شود: نخست رابطه همنشینی و جانشینی این نمادها و دوم نقش بافت موقعیت و فرهنگی که این نگاره ها در آن قرار دارند . در این تحقیق برآنیم نقش این مقوله ها را در فهم دلالتهای نمادین سرو در متون ادبی و نقوش موجود در ظروف، فرش و بناها بررسی کنیم. برای این منظور از مبحث رابطه همنشینی(Syntagmatic relationship) و جانشینی (paradigmatic relationship) در زبانشناسی که سوسور آن را مطرح ساخت کمک گرفته ایم. جهت فهم مدلولها و مفاهیم در مورد تک نگاره ها بافت موقعیت ( Contex of situation) را لحاظ نمودیم. بررسی ده ها نگاره نشان داد که سرو در رابطه همنشینی با انسان، خورشید و سیمرغ، درختان، حیوانات مفاهیمی چون راست قامتی، پاکدامنی، جاودانگی، قداست و سرسبزی، مقاومت را با خود دارد. همچنین نگاره سرو به تنهایی با توجه به بافت موقعیت مفاهیمی چون جاودانگی، سوگواری و مرگ و اتصال به آسمان را با خود دارد . این تحقیق چند رشته ای در حوزه زبانشناسی، ادبیات و هنرهای تجسمی و با روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته و در پایان پیشنهاداتی در جهت درک بهتر مفهوم نگاره ها ارائه شده است.
ادبیات تطبیقی و تصویر اقتباسی، بررسی موردی چند افسانه و کتاب و بازتاب آن در عرصه تصویر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقوله اقتباس به عنوان یکی از شاخه های ادبیات تطبیقی تلاشی برای ایجاد آثار جدید بر بنیاد ساخت و محتوای متون پیش از خود است. پژوهش حاضر از این منظر میان ادبیات به مثابه گفتار و نوشتار و سینما، تئاتر و نقاشی به مثابه تصویر پلی می زند و با نمونه گیری موردی از داستان های شیخ صنعان، برصیصای عابد، جریج، فاوست، آنتوان قدیس و تائیس به کشف ساختار داستانها، مشابهت و تفاوتشان با یکدیگر می پردازد؛ هدف از این پژوهش بررسی نحوه بازآفرینی و پردازش این داستان ها در قلمرو تصویرسازی سینمایی، تئاتر و نقاشی بر مبنای اقتباس و انواع آن از دیدگاه دبورا کارتمل است.کشف نظام حرکتی، دگردیسی شخصیتها و نحوه پایان یافتن داستان از یک سو و تأکید بر تأثیر ایدئولوژیها در فرایند اقتباس و بازآفرینی و نیز توجه سازندگان آثار به نیاز زمان و تمایل مخاطبان از نتایج این تحقیق است. کشف نظام حرکتی، دگردیسی شخصیتها و نحوه پایان یافتن داستان از یک سو و تأکید بر تأثیر ایدئولوژیها در فرایند اقتباس و بازآفرینی و نیز توجه سازندگان آثار به نیاز زمان و تمایل مخاطبان از نتایج این تحقیق است.
آیه اکمال و دلالت آن بر واقعه غدیر: تحلیل بر اساس ویژگی دستوری «گذرایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیه سوم سوره مائده « الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» معروف به آیه «إکمال» از جمله آیاتی است که مفسران در باب مراد متکلم از کمال یافتگی دین در آن اختلاف نظر دارند. در میان قرائت های مختلفی که از کمال یافتگی دین در میان مفسران وجود دارد، دو خوانش وجود دارد که یکی «کمال دین» را بر «جامعیت» که محصول اتمام نزول فرامین وحیانی است، حمل می نماید و دیگری آن را بر «جاودانگی دین» با امر ولایت، منطبق می داند. با توجه به اینکه دو قرائت مذکور متکی بر قرائن برون متنی از جمله شأن نزول و مستندات روائی است، نگارندگان به دنبال کشف قرائنی برآمدند که بتواند رهیافتی درون متنی برای ترجیح یکی از دو برداشت پیش گفته نسبت به دیگری را سامان دهد. در نوشتار پیش رو به روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای سعی شده با تکیه بر شاخص های گذرایی به عنوان یک مقوله دستوری، در جهت پیش بینی امکان زبانی شدن یک رویداد در قالب بندی گذرا، استفاده شود. با توجه به «گذراییِ» ساختار آیه اکمال، اگر دو رویداد جامعیت و ولایت را ابتدا از منظر معنایی واکاوی کنیم و سپس شاخص های مفهومی آن دو را منطبق با رویکرد نقشیِ مبتنی بر گذرایی پیوستاری تعیین نماییم، به نظر می رسد در نهایت می توان پیش بینی کرد کدامیک از این دو رویداد احتمال بیشتری داشته که در ساختی گذرا ظاهر شود. دستاورد کلی مبین آن است که واقعه غدیرخم دارای شرایط مساعدتری برای تبلور در قالب بندی گذرا است.
به هم پیوستگی متنی در دو سوره «الضحی» و «الشرح» تحلیلی مبتنی بر نظریه زبانشناختی نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
165 - 199
حوزه های تخصصی:
این مقاله با بکارگیری مباحث زبانشناسی جدید که در سال های اخیر، زمینه درک و فهم نوینی در تحلیل متون ادبی فراهم ساخته است و اخیراً در تفسیر و فهم آیات قرآن کریم نیز کاربردی شایان یافته است، میزان پیوستگی دو سوره مبارکه «الضحی» و «الشرح» را تحلیل و بررسی نموده است. مقاله در صدد پاسخ گویی به این پرسش است که انسجام متنی دو سوره تا چه میزان است و این باور برخی از مفسران که دو سوره را یک سوره دانسته اند، تا چه حدی موجه و قابل دفاع است؟ روش مطالعه تحلیلی- توصیفی، با کاربست زبان شناسی نوین و مبتنی بر سه فرانقش زبانی اندیشگانى (تجربی) بینافردی و متنی در نظریه زبانشناسی نقش گرای هلیدی است. دستاورد این مطالعه گویای آن است که وحدت و یکپارچگی موجود در دو سوره که پی در پی و با بیانی دلجویانه به نعمت های مادی و معنوی و الطاف الهی نازل شده بر پیامبر اشاره دارد و ارجاع های برون متنی همگون به وضوح یکپارچه بودن متن هر دو سوره را ثابت می کند و مؤید نظر بسیاری از مفسران است که دو سوره «الضحی و الشرح» را یک سوره دانسته اند.
بررسی سازه های غزل مولوی در تصویر سازی بر بنیان رویکرد فضای ذهنی و تلفیق مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سازه های غزل مولوی در ساحت تصویر در دیوان شمس مورد بررسی قرار می گیرد. بنیان نظری پژوهش بر نظریه فضای ذهنی و تلفیق مفهومی فوکونیه و ترنر استوار است. این پژوهش توصیفی- تحلیلی است و با بررسی داده ها بر اساس آمار توصیفی ، نشان داده می شود که در راستای ساخت تصویر چه ترکیب ها و آمیختگی های متشابه و متضادی در فضای درون داد مبدأ و مقصد صورت گرفته است تا خواننده بتواند از گذر کشف پایه های تصویرساز به درک و دریافت معنا و نیز تفکر مولوی در ساحت غزل دست یابد. به لحاظ روش شناختی نخست با مطالعه و بررسی دیوان شمس(3230 غزل) تصویرهای حسی از تصویرهای انتزاعی تفکیک شد؛ سپس عوامل تصویرساز از جمله مشابهت دو حوزه ذهنی، تضاد دو حوزه ذهنی، تجسم گرایی و جان بخشی به مقولات انتزاعی و همچنین موتیف های غزل مولوی مورد بررسی قرار گرفت.نتیجه این که دو عامل اصلی در تلفیق مفهومی که در ساختار تصویری غزلیات شمس مؤثر بوده شباهت بنیان و تضاد بنیان بودن دو حوزه مبدأ و مقصد است. تکرار مداوم نمادهای ناهم خوان و دوسویه در سرتاسر غزلیات شمس هم چون روز و شب و نور و ظلمت معنادار است و به درک معنای ذهنی گوینده به مخاطب کمک کند. بخشی از تصویرسازی های مولوی ترکیبی از قلمروهای حسی- انتزاعی است. تجسم بخشیدن به مفاهیم انتزاعی و محسوس گرداندن آن ها در جهان متن از کارکردهای تصویر به مثابه متن در غزل مولوی است.
ارتباط و پیوند شرط و جواب شرط در اسالیب شرطی زبان عربی با تکیه بر آیات قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اسلوب های شرط باید بین شرط و جواب تناسب برقرار باشد به عبارت دقیق تر جمله شرط باید سبب برای جواب شرط باشد؛ یعنی اولی مقدمه برای دومی باشد، همانند ارتباط مقدمه با نتیجه، یا ارتباط مسبب با سبب، اما در قرآن کریم مواردی وجود دارد که به ظاهر شرط سبب جواب نیست، که باید مورد کنکاش قرار گیرد و دلیل آن مشخص گردد. برخی معتقدند در جملههای شرطی وقوع جواب شرط متوقف بر وقوع فعل شرط است و این یک اصل است و گاهی اسلوب های شرطی از این اصل خارج میشوند؛ به طوری که جواب شرط مسبب از فعل شرط نیست. ما در این مقاله در پی آن هستیم که با بهره گیری از آیات قرآن ثابت کنیم در اسلوبهای شرطی بین شرط و جواب تناسب و ارتباط وجود دارد و جواب شرط مسبب از فعل شرط است و در آیاتی از قرآن که به ظاهر فعل شرط سبب جواب شرط نیست ممکن است جواب شرط در تقدیر باشد یا آنکه چنین آیاتی نیاز به تحلیل و بررسی دقیق دارند. یافتههای این تحقیق حاکی است که در اسلوب های شرط حتما باید بین شرط و جواب تناسب برقرار باشد و نظر برخی نحویان مبنی بر این که گاهی شرط از این اصل خارج می شود بدون توجه به معناشناسی است. در آیاتی از قرآن که به ظاهر فعل شرط، سبب جواب شرط نیست ممکن است جواب شرط در تقدیر باشد و به قصد ایجاز حذف شده است، و در برخی آیات جمله ای که به جای جواب شرط قرار گرفته جمله تعلیلیه (بیان علت) است.
بازتاب مشخصه ی روانی تسلیم ناپذیری در اشعار مهدی حمیدی شیرازی و شاملو (با رویکرد روان کاوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهدی حمیدی و شاملو، شاعران صاحب سبکِ ادبیات معاصر هستند؛ مشخصه ی روانی تسلیم ناپذیری به صورت یک اندیشه و فرم بیانِ غالب در اشعار این دو شاعر، انعکاس یافته است؛ این هنرمندان، هنگام رویارویی با دشواری ها، در غالب مضامین ادبی خود، علاوه بر مشابه دانستن استعداد و توان خویش با شخصیت های اساطیری، مقابل سوژه های بزرگ مانند قانون، سیاست، مقدسات و... قدرتمندانه گردن فرازی کرده اند؛ ابعاد روانی ذکر شده، مرتبط با طیف هایی از خودشیفتگی نیز است. در جستار حاضر، با استفاده از نظریات روان کاوان، علل درونی سرایش اشعار گردن فرازانه مشخص شد. پژوهش می خواهد به این پرسش پاسخ دهد که پدیده ی روانی تسلیم ناپذیری، کیفیت، کمیت و سبک بیان ادبی این دو شاعر را به صورت چشم گیر تحت تأثیر قرار داده است یا خیر. روش پژوهش، توصیفی و تحلیلی است. در پایان، این نتیجه حاصل شد که انواع جلوه های تسلیم ناپذیری، نقش بارزی را در نحوه ی گزینش صنایع ادبی، کمیت، پیشبرد وجه هنریِ مضامین و ارزش آثار این شاعران ایفا نموده و ازین رو قابل چشم پوشی نیست.
بازتاب مضامین قرآن و حدیث در شهنامه شرر اثری تازه یافته از سده دوازدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیر قرآن و حدیث بر زبان و ادب فارسی از ابتدای ورود اسلام به ایران آغاز شده و شعرا از گنجینه پرفیض قرآن و حدیث بهره ها برده اند. یکی از منظومه هایی که تحت تأثیر قرآن و حدیث قرار گرفته است، مثنوی شهنامه از شاعری گمنام متخلّص به شرر است. درباره سراینده همین قدر می دانیم که او بخارایی بوده و به هند مهاجرت کرده است. شهنامه وی درباره جنگ های محمّدشاه است. این اثر که در قرن دوازدهم کتابت شده، در کتابخانه آیت الله گلپایگانی قم به شماره 2612 نگهداری می شود. یکی از ویژگی های بارز سبکی اثر، اشاره فراوان سراینده به آیات قرآنی است. سراینده با هنر خود از این آیات به روش های مختلف بهره برده است؛ از جمله اثرپذیری واژگانی یعنی تضمین کلمات و عبارات قرآنی در شعر در قالب وام گیری و ترجمه و نیز برایندسازی. تحلیل آماری این آیات نشان می دهد که شاعر در مثنوی دینی-حماسی خویش بیش از هر چیز به آیاتی توجّه داشته است که در آنها به روایتی از داستانهای زندگی پیامبران اشاره شده است. هدف اصلی در این پژوهش تأثیر قرآن و حدیث بر «شهنامه شرر» است. پس از اشاره ای به احوال شاعر، به شیوه های استفاده وی از قرآن و حدیث پرداخته شده است. این پژوهش نشان دهنده تأثیر منظومه مذکور از قرآن و حدیث است. شیوه غالب اثرپذیری او اثرپذیری واژگانی است.
بررسی بُعد معنایی هنجارگریزی صرفی در دو سوره انعام و اعراف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متن قرآن کریم حاوی ارزش های زیبایی شناختی پیشرفته ای در فرم خود است و کشف ظرافت های آن به کمک روش های نظام مند نظریه های زبانشناختی معاصر، مؤید وجوه اعجازی برتر آن است. فرمالیست های روس با تمرکز بر مقوله «ادبیّت» در صدد شناخت معیارهای زیبایی آفرینی در متن برآمدند و تکنیک های چندی از جمله هنجارگریزی را موجد آن دانستند. نمودهای هنجارگریزی به شکل گسترده در متن قرآن و در سطوح مختلف صرفی، نحوی، بلاغی، آوایی و غیر آن به کار رفته و جلوه های بیانی شگفتی خلق نموده است. زبانشناسان مسلمان، هر یک به گوشه ای از این وجوه اشاره کرده اند، اما بررسی متن قرآن از منظر هنجارگریزی، می تواند شکوه ادبیّت متن قرآنی را به شیوه ای منسجم تر آشکار گرداند. در این مقاله به شیوه توصیفی-تحلیلی و ضمن طرح تئوری موضوع، به بررسی ابعاد معنایی پدیده هنجارگریزی صرفی در متن دو سوره انعام و اعراف می پردازیم. به این ترتیب که با مقایسه نمونه های عدول یافته از هنجار با معیارهای زبان معمول یا هنجاری، تلاش می کنیم تا این مطلب را دریابیم که چگونه عبارت قرآنی، به کمک هنجارگریزی صرفی به عنوان یک ابزار ادبی جهت داده افزایی معنایی، دامنه ای گسترده از ظرایف و لطایف معنایی را به متن افزوده که ساختارهای کهنه خودکارشده، قادر به خلق آن نبوده اند. از جمله دستاوردهای این پژوهش آن است که هنجارگریزی صرفی، نکته هایی نهفته از متن قرآن را آشکار می کند که مفسران قدیم به دلیل توجیه آن ذیل عناوینی چون تقدیرات نحوی و حمل بر معنا، آن را تببین نکرده اند.